باستان شناس
4th June 2012, 10:53 PM
http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/4/40/Said-Nafisi_2.jpg/220px-Said-Nafisi_2.jpg
سعید نفیسی (۱۸ خرداد (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%B1%DB%B8_%D8%AE%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%AF)۱۲۷ ۴ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%B1%DB%B2%DB%B7%DB%B4)-۲۳ آبان (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%B2%DB%B3_%D8%A2%D8%A8%D8%A7%D9%86)۱۳۴۵ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%B1%DB%B3%DB%B4%DB%B5) خورشیدی)، ادیب، تاریخنگار (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%E2% 80%8C%D9%86%DA%AF%D8%A7%D8%B1&action=edit&redlink=1&preload=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8%A C%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%E2%80%8 C%D8%A8%D9%86%D8%AF%DB%8C&editintro=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8 %AC%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%86%D9%88%D8%A A%DB%8C%D8%B3&summary=%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D8%AF+%DB%8C%DA%A 9+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D9%86%D9%88+%D8% A7%D8%B2+%D8%B7%D8%B1%DB%8C%D9%82+%D8%A7%DB%8C%D8% AC%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%B1&nosummary=&prefix=&minor=&create=%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D8%AA+%DA%A9%D8%B1%D8%AF %D9%86+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D8%AC%D8%AF %DB%8C%D8%AF)، نویسنده (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%D9%87)، مترجم و شاعر ایرانی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C).
سعید نفیسی،
فرزند میرزا علیاکبر ناظمالاطبا (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D9%84%DB%8C%E2%80%8C%D8%A7%DA%A9%D8%A8%D8%B 1_%D9%86%D8%A7%D8%B8%D9%85%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D8 %A7%D8%B7%D8%A8%D8%A7) (معروف به "ناظمالاطبا کرمانی") در ۱۸ خرداد ۱۲۷۴ خورشیدی در تهران به دنیا آمد.
تحصیلات سهسالهٔ ابتدایی را در مدرسهٔ شرف، یکی از نخستین مدارس جدید که پدرش تأسیس کرده بود گذراند و تحصیلات متوسطه را در مدرسهٔ علمیه، تنها مدرسهای که دورهٔ متوسطه داشت، در بهار ۱۲۸۸ در تهران به پایان رساند. پانزده ساله بود که برادر بزرگترش دکتر اکبر مؤدب نفیسی او را برای ادامهٔ تحصیل به اروپا برد.
نفیسی تحصیلات خود را در شهر (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%D9%87%D8%B1)نوشاتل (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%A7%D8%AA%D9%84) سویس و دانشگاه (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%DA%AF%D8%A7%D9%87)پار س (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%B3) انجام داد و در سال ۱۲۹۷ به ایران (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86) بازگشت. ابتدا در دبیرستانهای تهران (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%86) به تدریس زبان فرانسه پرداخت و بعد در وزارت فواید عامه (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%88%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%AA_%D9%81%D9%88%D8%A7% DB%8C%D8%AF_%D8%B9%D8%A7%D9%85%D9%87) مشغول خدمت شد. در سال ۱۲۹۷ به گروه نویسندگان مجلهٔ دانشکده (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%DA%A9%D8%AF%D9%87) پیوست و در مدت یک سالهٔ فعالیت این مجله با ملکالشعرا بهار (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D9%84%DA%A9%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D8%B4%D8%B 9%D8%B1%D8%A7_%D8%A8%D9%87%D8%A7%D8%B1) همکاری داشت.
در سال ۱۳۰۸ خورشیدی به خدمت وزارت فرهنگ درآمد و علاوه بر تدریس زبان فرانسه در دبیرستانها، به کار آموزش در مدارس علوم سیاسی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D9%84%D9%88%D9%85_%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3% DB%8C)، دارالفنون (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%84%D9%81%D9%86%D9%88%D 9%86)، مدرسه عالی تجارت و مدرسه صنعتی پرداخت.
در سالهای بعد به تدریس در دانشکدههای حقوق و ادبیات پرداخت و به عضویت فرهنگستان ایران درآمد.
سعید نفیسی از بیماری آسم (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D8%B3%D9%85) رنج میبرد و سالهای آخر عمر را در پاریس (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%B3) بهسر میبرد. زمانی که برای شرکت در نخستین کنگرهٔ ایرانشناسان به تهران آمدهبود در ۲۲ آبان ۱۳۴۵ در تهران درگذشت. وی را در تهران در کنار قبر پدرش و در بقعه ای به نام سر قبر آقا (ظهیر الاسلام) دفن نمودند.
تسلط نفیسی به تاریخ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE) و ادبیات ایران (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%AA_%D8%A7%DB%8C% D8%B1%D8%A7%D9%86)، باعث شده بود تا آثار تازه و پژوهش گرانهای پدید آورد و تعداد بسیاری از متنهای منثور و منظوم فارسی را به شیوهای علمی منتشر کند و از گمنامی بیرون آورد. کتابخانه شخصی و کممانندی که به مرور زمان فراهم ساخته بود به او این امکان را میداد که به مهم ترین مآخذ تاریخی و ادبی دسترسی داشته باشد.
دکتر صادق رضازاده شفق (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B5%D8%A7%D8%AF%D9%82_%D8%B1%D8%B6%D8%A7%D8%B2% D8%A7%D8%AF%D9%87_%D8%B4%D9%81%D9%82) در باره سعید نفیسی مینویسد:
«
«من در تمام مدت شناسایی او حیران کار و کوشش او بودم.
میتوانم بگویم که در همه عمر مردی در کتابدوستی و مطالعه و فراواننویسی و کنجکاوی ادبی مانند او ندیدم... در عین فراواننویسی تندنویس هم بود و اگر قلم برمیداشت مدتی نگذشته مقالهای وافی و مطالبی کافی به رشتهٔ تحریر میکشید... در هر صورت این گونه ثمربخشی حیرتآور از نفیسی عجب نیست و در این کار هیچ یک از نویسندگان و مؤلفان زمان ما به پایهٔ او نمیرسد و باید او را از حیث تعداد آثار با امثال یاقوت حموی یا ابوعلی سینا یا غزالی، و از متأخرین با مؤلف ناسخالتواریخ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D8%A7%D8%B3%D8%AE%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D8%A A%D9%88%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE) مقایسه کرد... تندنویسی او خود استعداد نادری بود که من در همه عمر بر او ثانی ندیدم.
قلم در لای انگشتان باریک او ساز سیال و سیار و منبع فیاضی بود که ایست نداشت و اگر آغاز به نوشتن میکرد ساعتی نمیگذشت که ستونها و صحیفههایی مشحون از عبارات شایان و فارسی استوار روان روی میز تحریر پخش میگشت و شخص آن چه را که سحر قلم عنوان دادهاند به چشم میدید.»
سعید نفیسی (۱۸ خرداد (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%B1%DB%B8_%D8%AE%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%AF)۱۲۷ ۴ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%B1%DB%B2%DB%B7%DB%B4)-۲۳ آبان (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%B2%DB%B3_%D8%A2%D8%A8%D8%A7%D9%86)۱۳۴۵ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%B1%DB%B3%DB%B4%DB%B5) خورشیدی)، ادیب، تاریخنگار (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%E2% 80%8C%D9%86%DA%AF%D8%A7%D8%B1&action=edit&redlink=1&preload=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8%A C%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%E2%80%8 C%D8%A8%D9%86%D8%AF%DB%8C&editintro=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8 %AC%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%86%D9%88%D8%A A%DB%8C%D8%B3&summary=%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D8%AF+%DB%8C%DA%A 9+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D9%86%D9%88+%D8% A7%D8%B2+%D8%B7%D8%B1%DB%8C%D9%82+%D8%A7%DB%8C%D8% AC%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%B1&nosummary=&prefix=&minor=&create=%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D8%AA+%DA%A9%D8%B1%D8%AF %D9%86+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D8%AC%D8%AF %DB%8C%D8%AF)، نویسنده (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%D9%87)، مترجم و شاعر ایرانی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C).
سعید نفیسی،
فرزند میرزا علیاکبر ناظمالاطبا (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D9%84%DB%8C%E2%80%8C%D8%A7%DA%A9%D8%A8%D8%B 1_%D9%86%D8%A7%D8%B8%D9%85%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D8 %A7%D8%B7%D8%A8%D8%A7) (معروف به "ناظمالاطبا کرمانی") در ۱۸ خرداد ۱۲۷۴ خورشیدی در تهران به دنیا آمد.
تحصیلات سهسالهٔ ابتدایی را در مدرسهٔ شرف، یکی از نخستین مدارس جدید که پدرش تأسیس کرده بود گذراند و تحصیلات متوسطه را در مدرسهٔ علمیه، تنها مدرسهای که دورهٔ متوسطه داشت، در بهار ۱۲۸۸ در تهران به پایان رساند. پانزده ساله بود که برادر بزرگترش دکتر اکبر مؤدب نفیسی او را برای ادامهٔ تحصیل به اروپا برد.
نفیسی تحصیلات خود را در شهر (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%D9%87%D8%B1)نوشاتل (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%A7%D8%AA%D9%84) سویس و دانشگاه (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%DA%AF%D8%A7%D9%87)پار س (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%B3) انجام داد و در سال ۱۲۹۷ به ایران (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86) بازگشت. ابتدا در دبیرستانهای تهران (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%86) به تدریس زبان فرانسه پرداخت و بعد در وزارت فواید عامه (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%88%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%AA_%D9%81%D9%88%D8%A7% DB%8C%D8%AF_%D8%B9%D8%A7%D9%85%D9%87) مشغول خدمت شد. در سال ۱۲۹۷ به گروه نویسندگان مجلهٔ دانشکده (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%DA%A9%D8%AF%D9%87) پیوست و در مدت یک سالهٔ فعالیت این مجله با ملکالشعرا بهار (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D9%84%DA%A9%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D8%B4%D8%B 9%D8%B1%D8%A7_%D8%A8%D9%87%D8%A7%D8%B1) همکاری داشت.
در سال ۱۳۰۸ خورشیدی به خدمت وزارت فرهنگ درآمد و علاوه بر تدریس زبان فرانسه در دبیرستانها، به کار آموزش در مدارس علوم سیاسی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D9%84%D9%88%D9%85_%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3% DB%8C)، دارالفنون (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%84%D9%81%D9%86%D9%88%D 9%86)، مدرسه عالی تجارت و مدرسه صنعتی پرداخت.
در سالهای بعد به تدریس در دانشکدههای حقوق و ادبیات پرداخت و به عضویت فرهنگستان ایران درآمد.
سعید نفیسی از بیماری آسم (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D8%B3%D9%85) رنج میبرد و سالهای آخر عمر را در پاریس (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%B3) بهسر میبرد. زمانی که برای شرکت در نخستین کنگرهٔ ایرانشناسان به تهران آمدهبود در ۲۲ آبان ۱۳۴۵ در تهران درگذشت. وی را در تهران در کنار قبر پدرش و در بقعه ای به نام سر قبر آقا (ظهیر الاسلام) دفن نمودند.
تسلط نفیسی به تاریخ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE) و ادبیات ایران (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%AA_%D8%A7%DB%8C% D8%B1%D8%A7%D9%86)، باعث شده بود تا آثار تازه و پژوهش گرانهای پدید آورد و تعداد بسیاری از متنهای منثور و منظوم فارسی را به شیوهای علمی منتشر کند و از گمنامی بیرون آورد. کتابخانه شخصی و کممانندی که به مرور زمان فراهم ساخته بود به او این امکان را میداد که به مهم ترین مآخذ تاریخی و ادبی دسترسی داشته باشد.
دکتر صادق رضازاده شفق (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B5%D8%A7%D8%AF%D9%82_%D8%B1%D8%B6%D8%A7%D8%B2% D8%A7%D8%AF%D9%87_%D8%B4%D9%81%D9%82) در باره سعید نفیسی مینویسد:
«
«من در تمام مدت شناسایی او حیران کار و کوشش او بودم.
میتوانم بگویم که در همه عمر مردی در کتابدوستی و مطالعه و فراواننویسی و کنجکاوی ادبی مانند او ندیدم... در عین فراواننویسی تندنویس هم بود و اگر قلم برمیداشت مدتی نگذشته مقالهای وافی و مطالبی کافی به رشتهٔ تحریر میکشید... در هر صورت این گونه ثمربخشی حیرتآور از نفیسی عجب نیست و در این کار هیچ یک از نویسندگان و مؤلفان زمان ما به پایهٔ او نمیرسد و باید او را از حیث تعداد آثار با امثال یاقوت حموی یا ابوعلی سینا یا غزالی، و از متأخرین با مؤلف ناسخالتواریخ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D8%A7%D8%B3%D8%AE%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D8%A A%D9%88%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE) مقایسه کرد... تندنویسی او خود استعداد نادری بود که من در همه عمر بر او ثانی ندیدم.
قلم در لای انگشتان باریک او ساز سیال و سیار و منبع فیاضی بود که ایست نداشت و اگر آغاز به نوشتن میکرد ساعتی نمیگذشت که ستونها و صحیفههایی مشحون از عبارات شایان و فارسی استوار روان روی میز تحریر پخش میگشت و شخص آن چه را که سحر قلم عنوان دادهاند به چشم میدید.»