توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : داستان تفاوت فرهنگی
artadokht
22nd May 2012, 11:36 PM
ما در سالن غذاخوری دانشگاهی در اروپا هستیم. یک دانشجوی دختر با موهای قرمز که از چهرهاش پیداست اروپایی است، سینی غذایش را تحویل میگیرد و سر میز مینشیند، سپس یادش میافتد که کارد و چنگال برنداشته، و بلند میشود تا آنها را بیاورد، وقتی برمیگردد، با شگفتی مشاهده میکند که یک مرد سیاهپوست، احتمالا اهل آفریقا (با توجه …به قیافهاش)، آنجا نشسته و مشغول خوردن از ظرف غذای اوست!
بلافاصله پس از دیدن این صحنه، زن جوان سرگشتگی و عصبانیت را در وجود خودش احساس میکند. اما بهسرعت افکارش را تغییر میدهد و فرض را بر این میگیرد که مرد آفریقایی با آداب اروپا در زمینۀ اموال شخصی و حریم خصوصی آشنا نیست.
او حتی این را هم در نظر میگیرد که شاید مرد جوان پول کافی برای خرید وعدۀ غذاییاش را ندارد. در هر حال، تصمیم میگیرد جلوی مرد جوان بنشیند و با حالتی دوستانه به او لبخند بزند.
جوان آفریقایی نیز با لبخندی شادمانه به او پاسخ میدهد. دختر اروپایی سعی میکند کاری کند؛ اینکه غذایش را با نهایت لذت و ادب با مرد سیاه سهیم شود. به این ترتیب، مرد سالاد را میخورد، زن سوپ را، هر کدام بخشی از تاس کباب را برمیدارند، و یکی از آنها ماست را میخورد و دیگری پای میوه را. همۀ این کارها همراه با لبخندهای دوستانه است؛ مرد با کمرویی و زن راحت، دلگرمکننده و با مهربانی لبخند میزنند.
آنها ناهارشان را تمام میکنند. زن اروپایی بلند میشود تا قهوه بیاورد. و اینجاست که پشت سر مرد سیاهپوست، کاپشن خودش را آویزان روی صندلی پشتی میبیند، و ظرف غذایش را که دستنخورده روی میز مانده است.
توضیح پائولو کوئلیو:
من این داستان زیبا را به همۀ کسانی تقدیم میکنم که در برابر دیگران با ترس و احتیاط رفتار میکنند و آنها را افرادی پایینمرتبه میدانند. داستان را به همۀ این آدمها تقدیم میکنم که با وجود نیتهای خوبشان، دیگران را از بالا نگاه میکنند و نسبت به آنها احساس سَروَری دارند. چقدر خوب است که همۀ ما خودمان را از پیشداوریها رها کنیم، وگرنه احتمال دارد مثل احمقها رفتار کنیم؛ مثل دختر بیچارۀ اروپایی که فکر میکرد در بالاترین نقطۀ تمدن است، در حالی که آفریقاییِ دانشآموخته به او اجازه داد از غذایش بخورد…
mamadshumakher
22nd May 2012, 11:55 PM
خیلی قشنگ بود.ممنون.واقعا از همین داستان ساده میشه چه درس هایی گرفت.
porsa
22nd May 2012, 11:55 PM
اگه یکیشون مسلمون بود اون یکی بهایی مشکل نجاست پاکی پیش نمیومد ؟[tafakor][tafakor]
ir2007
23rd May 2012, 12:13 AM
کاش همه این طور رفتار میکردن
ولی...................sh_dokhtar3
بیشتر ما همیشه میگیم سیاه و سفید فرق نداره وفلان فلان
اما اینا همش شعارن
کی مرد عمله
[soal]
hedii
23rd May 2012, 01:17 AM
خیلی قشنگ بود ممـــــــــــــــــــون[shademani2]
porsa
23rd May 2012, 01:25 AM
شما اگه ببینید یک یهودی داره غذای شما رو می خوره چه کار می کنید ؟
به این نصیحتهایی که به دیگران می کنید عمل هم می کنید ؟
داستانها وقتی قشنگ هستند که ما بازیگراش نباشیم .
وقتی قشنگند که طرف مو بور چشم آبی یا سیاه پوست آفریقایی باشه .
چقدر آفرین گفتن راحته
پویا
artadokht
23rd May 2012, 03:10 AM
شما اگه ببینید یک یهودی داره غذای شما رو می خوره چه کار می کنید ؟
به این نصیحتهایی که به دیگران می کنید عمل هم می کنید ؟
داستانها وقتی قشنگ هستند که ما بازیگراش نباشیم .
وقتی قشنگند که طرف مو بور چشم آبی یا سیاه پوست آفریقایی باشه .
چقدر آفرین گفتن راحته
پویا
اميرالمؤمنين(ع) در بيان روش برخورد با مردم و چگونگي حکومت بر مردم به اين گونه، به مالک اشتر توصيه ميکند:
«مهرباني با مردم را پوشش دل خويش قرار ده و با همه دوست و مهربان باش. مبادا هرگز، چونان حيوان شکاري باشي که خوردن آنان را غنيمت داني، زيرا مردم دو دستهاند؛ دستهاي برادر ديني تو و دسته ديگر همانند تو در آفرينش هستند...».
کرامت انساني از ديدگاه امام (ع) که مالک اشتر را فرمان به پيروي از آن ميدهد، به معناي مساوي شمردن مردم است، تساوي انسانها با هر رنگ، دين و مذهب در قبال حاکم و در زندگي سياسي و در اجتماع است.
برابري، يکي از اصول مهم و اساسي کرامت انساني است و لازمه تحقق کرامت انساني به شمار ميرود. همه انسانها به خاطر انسان بودنشان قابل احترام و اعتنايند و همه شهروندان در برابر قانون از حقوق يکسان برخوردارند.
سيد محمد قاسمي
23rd May 2012, 09:10 AM
من عبرت گرفتم[khejalat]
davoud13
23rd May 2012, 10:14 AM
سلام
خدا کنه اروپا رفتم گرسنه شدم این حرکتو یادم باشه اروپایین دیگه این همه سال اونا سرمایه ملی مارو چپاول کردن 1بار هم ما نهار سرشون خراب بشم هرطور هم که حساب کنی اونا بدهکارن...
porsa
23rd May 2012, 10:24 AM
اميرالمؤمنين(ع) در بيان روش برخورد با مردم و چگونگي حکومت بر مردم به اين گونه، به مالک اشتر توصيه ميکند:
«مهرباني با مردم را پوشش دل خويش قرار ده و با همه دوست و مهربان باش. مبادا هرگز، چونان حيوان شکاري باشي که خوردن آنان را غنيمت داني، زيرا مردم دو دستهاند؛ دستهاي برادر ديني تو و دسته ديگر همانند تو در آفرينش هستند...».
کرامت انساني از ديدگاه امام (ع) که مالک اشتر را فرمان به پيروي از آن ميدهد، به معناي مساوي شمردن مردم است، تساوي انسانها با هر رنگ، دين و مذهب در قبال حاکم و در زندگي سياسي و در اجتماع است.
برابري، يکي از اصول مهم و اساسي کرامت انساني است و لازمه تحقق کرامت انساني به شمار ميرود. همه انسانها به خاطر انسان بودنشان قابل احترام و اعتنايند و همه شهروندان در برابر قانون از حقوق يکسان برخوردارند.
اونهایی که با یک بهایی یا با یک یهودی یا با یک کافر اتئیست با لبخند و مهربانی مثل آرتا دخت داوطلبانه هم غذا می شوند و از یک ظرف غذا می خورند و همانطور که این دوستمون گفتند انسانها را به خاطر انسان بودنشون دوست دارند دستشون رو بالا نگه دارند می خوام بشمرم ببینم چند نفر از این داستان دست عبرت گرفته اند
javad4481
23rd May 2012, 11:27 AM
بعضي از فرهنگ هاي اروپايي برگرفته از فرهنگ ناب اسلامي است
با اين تفاوت كه حتي به گرد پاي فرهنگ اسلامي هم نمي رسد
اما تو كشور ما كو فرهنگ اسلامي؟
elinaaa
23rd May 2012, 11:56 AM
قشنگ بود ولی عمل بهش یه ذره بعیده،همه به فکر خودشونن،فرهنگ خیلی وقته معنی خودشو از دست داده...[negaran]
مریم909032
23rd May 2012, 12:09 PM
ما در سالن غذاخوری دانشگاهی در اروپا هستیم. یک دانشجوی دختر با موهای قرمز که از چهرهاش پیداست اروپایی است، سینی غذایش را تحویل میگیرد و سر میز مینشیند، سپس یادش میافتد که کارد و چنگال برنداشته، و بلند میشود تا آنها را بیاورد، وقتی برمیگردد، با شگفتی مشاهده میکند که یک مرد سیاهپوست، احتمالا اهل آفریقا (با توجه …به قیافهاش)، آنجا نشسته و مشغول خوردن از ظرف غذای اوست!
بلافاصله پس از دیدن این صحنه، زن جوان سرگشتگی و عصبانیت را در وجود خودش احساس میکند. اما بهسرعت افکارش را تغییر میدهد و فرض را بر این میگیرد که مرد آفریقایی با آداب اروپا در زمینۀ اموال شخصی و حریم خصوصی آشنا نیست.
او حتی این را هم در نظر میگیرد که شاید مرد جوان پول کافی برای خرید وعدۀ غذاییاش را ندارد. در هر حال، تصمیم میگیرد جلوی مرد جوان بنشیند و با حالتی دوستانه به او لبخند بزند.
جوان آفریقایی نیز با لبخندی شادمانه به او پاسخ میدهد. دختر اروپایی سعی میکند کاری کند؛ اینکه غذایش را با نهایت لذت و ادب با مرد سیاه سهیم شود. به این ترتیب، مرد سالاد را میخورد، زن سوپ را، هر کدام بخشی از تاس کباب را برمیدارند، و یکی از آنها ماست را میخورد و دیگری پای میوه را. همۀ این کارها همراه با لبخندهای دوستانه است؛ مرد با کمرویی و زن راحت، دلگرمکننده و با مهربانی لبخند میزنند.
آنها ناهارشان را تمام میکنند. زن اروپایی بلند میشود تا قهوه بیاورد. و اینجاست که پشت سر مرد سیاهپوست، کاپشن خودش را آویزان روی صندلی پشتی میبیند، و ظرف غذایش را که دستنخورده روی میز مانده است.
توضیح پائولو کوئلیو:
من این داستان زیبا را به همۀ کسانی تقدیم میکنم که در برابر دیگران با ترس و احتیاط رفتار میکنند و آنها را افرادی پایینمرتبه میدانند. داستان را به همۀ این آدمها تقدیم میکنم که با وجود نیتهای خوبشان، دیگران را از بالا نگاه میکنند و نسبت به آنها احساس سَروَری دارند. چقدر خوب است که همۀ ما خودمان را از پیشداوریها رها کنیم، وگرنه احتمال دارد مثل احمقها رفتار کنیم؛ مثل دختر بیچارۀ اروپایی که فکر میکرد در بالاترین نقطۀ تمدن است، در حالی که آفریقاییِ دانشآموخته به او اجازه داد از غذایش بخورد…
واقعا قشنگ بود یعنی خیلی خیلی خیلی قشنگ بود .خیلی لذت بردم مرسی گلم
ماه آفرید
23rd May 2012, 01:48 PM
خیلی عالی بود ... [tashvigh]
ولی ای کاش واژه اروپا بیانگر اینجور روابط نباشد یعنی در ایران هم روابط دوستانه بین خانمها و اقایان باشد بدون تفکر اشتباه.....
لگری
23rd May 2012, 06:43 PM
قرار گرفتن انسانها در چنین شرایطی نزدیک شدن دل را بهمراه دارد این کار مرد سیاهپوست که به زن با موهای قرمز نشان داد بزرگواری برای هرکس معنایی خاص دارد انکه برای سهیم شدن غدایش با دیگری بدون دعوت همکاسه می پذیرد نه به هم زبانی نه به چهره ادمی می اندیشد بلکه به انسانیت ارج می نهد و خود را نه برتر میداند و نه انتقادی بر فرهنگ دیگری دارد بلکه به فرهنگ دیگران احترام گذاشته .لبخند مرد سیاه نشانه پذیرفتن دوستی است اما بزرگواری زن مبتنی بر احترام به فرهنگ و در واقع نوعی ترحم بوده است .امیدوارم که ما به جای عجولانه قضاوت کردن به اطرافمان بیشتر بنگریم .شاید دیگری به ما احتیاج داشت .
آرماندیس
23rd May 2012, 07:05 PM
سلام
خدا کنه اروپا رفتم گرسنه شدم این حرکتو یادم باشه اروپایین دیگه این همه سال اونا سرمایه ملی مارو چپاول کردن 1بار هم ما نهار سرشون خراب بشم هرطور هم که حساب کنی اونا بدهکارن...
شما باید یه چیزی یادتون باشه هر رفتاری که ما از دیگران می بینیم نتیجه رفتارهای قبلی ماست پس اگه اروپایی ها اموال مارو چپاول کردن به خاطر اینه که ما سکوت کردیم ...
آرماندیس
23rd May 2012, 07:09 PM
قشنگ بود ولی عمل بهش یه ذره بعیده،همه به فکر خودشونن،فرهنگ خیلی وقته معنی خودشو از دست داده...[negaran]
دوست عزیز با نظر شما موافق نیستم چه دلیلی برای بی معنی شدن فرهنگ دارید؟
آرماندیس
23rd May 2012, 07:11 PM
سپاس رفیق...[tashvigh]
porsa
23rd May 2012, 07:14 PM
اونهایی که با یک بهایی یا با یک یهودی یا با یک کافر اتئیست با لبخند و مهربانی مثل آرتا دخت داوطلبانه هم غذا می شوند و از یک ظرف غذا می خورند و همانطور که این دوستمون گفتند انسانها را به خاطر انسان بودنشون دوست دارند دستشون رو بالا نگه دارند می خوام بشمرم ببینم چند نفر از این داستان دست عبرت گرفته اند
می بینم که کسی دستشو بالا نگرفته [tafakor]
elinaaa
23rd May 2012, 07:33 PM
دوست عزیز با نظر شما موافق نیستم چه دلیلی برای بی معنی شدن فرهنگ دارید؟
اینو میشه توی لباس پوشیدن یا حتی مهمتر از اون تو رفتارهای اجتماعی بعضیا دید،در حالت کلی شاید همه چیز خوب به نظر برسه ولی توجزئیات که دقیق میشیم میبینیم ما یه کشور متمدن و با فرهنگیم ولی خیلی چیزارو فراموش کردیم،من دارم از فرهنگ تو همه زمینه ها حرف میزنم،من میگم فرهنگ هامونو فراموش کردیم و دیگه فرهنگ اصیلی وجود نداره یا خیلی کم رنگه،شما بگو من کجا رو دارم اشتباه میکنم؟
mozhgan.z.1368
23rd May 2012, 08:52 PM
خدای بزرگ:سیاه یا سفیدباشید فقیر یا ثروتمند باشید برای من مهم نیست
ادم باشید این برایم با ارزش است.
mamadshumakher
23rd May 2012, 10:01 PM
اونهایی که با یک بهایی یا با یک یهودی یا با یک کافر اتئیست با لبخند و مهربانی مثل آرتا دخت داوطلبانه هم غذا می شوند و از یک ظرف غذا می خورند و همانطور که این دوستمون گفتند انسانها را به خاطر انسان بودنشون دوست دارند دستشون رو بالا نگه دارند می خوام بشمرم ببینم چند نفر از این داستان دست عبرت گرفته اند
دوست عزیز شما تو صحبتهات دنبال چی هستی؟artadokht نگفت باهاشون هم غذا میشه.اون اروپایی حس برتری داشت نسبت به افریقایی فرض را بر این میگیرد که مرد آفریقایی با آداب اروپا در زمینۀ اموال شخصی و حریم خصوصی آشنا نیست و در اخر متوجه شد رفتار اون افریقایی خیلی بلند مرتبه تر ازونی بود که فکرشم نمیکرد.
شما اینو وصل میکنی به قیاص بین چند گرایش دینی؟انتظار داری چه جوابی بگیری؟میخوا بدونی کی حاظره با یه یهودی هم غذا بشه؟اون یهودی میذاره من از غذاش بخورمو اون بهم لبخند بزنه؟
porsa
23rd May 2012, 10:37 PM
دوست عزیز شما تو صحبتهات دنبال چی هستی؟artadokht نگفت باهاشون هم غذا میشه.اون اروپایی حس برتری داشت نسبت به افریقایی فرض را بر این میگیرد که مرد آفریقایی با آداب اروپا در زمینۀ اموال شخصی و حریم خصوصی آشنا نیست و در اخر متوجه شد رفتار اون افریقایی خیلی بلند مرتبه تر ازونی بود که فکرشم نمیکرد.
شما اینو وصل میکنی به قیاص بین چند گرایش دینی؟انتظار داری چه جوابی بگیری؟میخوا بدونی کی حاظره با یه یهودی هم غذا بشه؟اون یهودی میذاره من از غذاش بخورمو اون بهم لبخند بزنه؟
البته این برداشت شماست که داستان مربوط به آداب معاشرت است .
شما اگر از این داستان چنین برداشتی کردید که روی سئوال بنده متوجه شما نیست .
من متوجه شدم که بعض از دوستان از این داستان برداشت دیگری دارند .
مثلا همین دوستمون آتا دوخت برداشت زیبا تری داشتند فرموده بودن معنی این داستان این است که خودمان را برتر از دیگران و بالاتر از آنها ندانیم رنگ پوست علامت برتری نیست قاره ای که در آن زندگی می کنیم علامت برتری نیست ما باید انسانها را از جهت انسان بودن دوست داشته باشیم .
حالا من با اجازه شما این سئوال برایم مطرح شده که اگر شما در این سالن غذا خوری حضور داشتید و همان اشتباه را می کردید و فکر می کردید کسی که لباسش مثلا نشان می دهد یهودیست دارد از غذای شما می خورد چه کار می کردید .
این سئوال سختیست ؟ تصورش مشکل است ؟ نا ممکن است ؟ اصلا من دنبال چیزی نیستم این سئوال به ذهنم رسیده که اگر شما مانند اون دختر اروپایی برایتان چنین چیزی اتفاق بیافتد با آن غیر همکیش چه می کنی ؟
من تعجب کردم که چرا کسی جوابی نمی گذارد کسی دستش را بالا نمی کند مگر این داستان مخصوص اروپا و آفریقاست ؟ این همه به به کردن و قشنگ بود گفتن ما را تشویق به این سئوال کرد .
هنوز هم دارم سئوال می کنم ( از کسانی که اینقدر از این داستان لذت بردند ) که اگر داستان این اروپایی و آن آفریقایی داستان شما و یک بهودی بود چه کار می کردید ؟ انسان گرایی شما تا کجاست ؟
در ضمن شما بر سئوال متمرکز باشید با نیت سئوال کننده چه کار دارید ؟
خود من برای اینکه عدالت رعایت شود اول از همه پاسخ می دهم . برایم رنگ پوست و لباس و دین و زبان و قاره و ... مهم نبود با هم می نشستیم غذا می خوردیم شما چطور ؟ آره بهش فکر کنین
پرسا
1344
23rd May 2012, 10:59 PM
واقعا زیبا بود....مهم حس انسان بودن ماست...
ممنونم از شما دوست عزیز[tashvigh][golrooz]
mamadshumakher
23rd May 2012, 11:25 PM
اگه منظورت به اینه که شخصی از ماهیت طرف مقابلش اگاهی داشته باشه ولی بدون توجه به ماهیت طرف مقابلش بخواد باهاش فقط به خاطر هم نوع بودن و انسان بودن کنار بیاد اره منم کنار میام.چند مورد ازین مسائل هم برام پیش اومده.
اما بحث هم غذا شدن با بحث اینکه برگردی ببینی داره غذاتو میخوره فرق داره اونم توی این داستان که یه ظرافت قشنگی رعایت شده بود که زیبایی صاحب غذا و سیاه پوست بودن خورنده ی غذا بود.
شما توی دانشگاهت برگردی ببینی یکی داره غذاتو میخوره چه برخوردی داری؟
قطعا انسان های کمی پیدا میشن که توی همچین مواقعی خشم خودشونو کنار بزنن.شاید ما هم که داریم شعار میدیم نتونیم خودمونو کنترل کنیم.بهتره واقع بین باشیم.
الان اگه توی همین ایران یه دختر زیبا و با لباسی شیک و قد بلند غذایی تهیه کنه و مثلا برای شستن دستهاش یه لحظه بلند شه و برگرده ببینه یه افقانی داره غذاشو میخوره به نظرت چه برخوردی میکنه؟
davoud13
24th May 2012, 01:14 PM
سلام
1.وقتی ابزار مبارزه نداشته باشی فرقی نمیکنه که ساکت بشینی یا مبارزه کنی.نمونش معاهده ترکمنچای که دلیلش جوگیر شدن الکی ملت بود.
2.شما از کجا میدونی که اونموقع سکوت کردن؟
3.الان هم که من میخوام چپاولشون کنم شما آیه میفرستی! چیکار کنم مثل بقیه مثلا هموطنها اختلاس کنم یا بانک بزنم راهی دوبی حق ملت بخورم؟
✿elnaz✿
24th May 2012, 08:10 PM
ممنون.
متاسفانه اين افكارشونم با كتاب هاي سطح پايين روانشناسي گسترش ميدن...
اين كه از انسانيت و گذشت حرف ميزنن(البته نه همشون)
آرماندیس
26th May 2012, 11:26 AM
اینو میشه توی لباس پوشیدن یا حتی مهمتر از اون تو رفتارهای اجتماعی بعضیا دید،در حالت کلی شاید همه چیز خوب به نظر برسه ولی توجزئیات که دقیق میشیم میبینیم ما یه کشور متمدن و با فرهنگیم ولی خیلی چیزارو فراموش کردیم،من دارم از فرهنگ تو همه زمینه ها حرف میزنم،من میگم فرهنگ هامونو فراموش کردیم و دیگه فرهنگ اصیلی وجود نداره یا خیلی کم رنگه،شما بگو من کجا رو دارم اشتباه میکنم؟
پس شما دارید حال رو با قبل مقایسه می کنید؟
ولی ما خودمون خواستیم که این طور باشیم.همه ما می دانیم که:
ایرانی هستیم و در ایران اقوام گوناگون زندگی می کنند کدام یک از ما به دوستانمان تذکر می دهیم که در مورد هم وطن من جک نفرست؟؟؟؟
ما به بی معنی شدن فرهنگمان خندیدیم پس در عمل قبولش داریم و به این اعتراضی وارد نیست.
اگر سفرنامه بسیاری از گردشگران و سفرای غربی را بخوانید ما را با مفاهیم نادرست خطاب کرده اند و یا با مشاهده اقلیت اندکی در مورد یک ملت قضاوت کرده اند ما در مقابل چه کردیم؟ شیفته تر از قبل به غرب چشم دوختیم......برای احقاق حقمان نجنگیدیم....
elinaaa
26th May 2012, 06:45 PM
پس شما دارید حال رو با قبل مقایسه می کنید؟
ولی ما خودمون خواستیم که این طور باشیم.همه ما می دانیم که:
ایرانی هستیم و در ایران اقوام گوناگون زندگی می کنند کدام یک از ما به دوستانمان تذکر می دهیم که در مورد هم وطن من جک نفرست؟؟؟؟
ما به بی معنی شدن فرهنگمان خندیدیم پس در عمل قبولش داریم و به این اعتراضی وارد نیست.
اگر سفرنامه بسیاری از گردشگران و سفرای غربی را بخوانید ما را با مفاهیم نادرست خطاب کرده اند و یا با مشاهده اقلیت اندکی در مورد یک ملت قضاوت کرده اند ما در مقابل چه کردیم؟ شیفته تر از قبل به غرب چشم دوختیم......برای احقاق حقمان نجنگیدیم....
اینایی که گفتید رو قبول دارم،همیشه خودمونیم که مقصریم،نمیدونم برای جنگیدن دیر شده یا نه،ولی فکر کنم هرکسی باید خودش به فکر تغییرات باشه،ما نمی تونیم دیگرانو مجبور کنیم که به اصلشون برگردن...
آرماندیس
27th May 2012, 11:44 AM
اینایی که گفتید رو قبول دارم،همیشه خودمونیم که مقصریم،نمیدونم برای جنگیدن دیر شده یا نه،ولی فکر کنم هرکسی باید خودش به فکر تغییرات باشه،ما نمی تونیم دیگرانو مجبور کنیم که به اصلشون برگردن...
قبول دوست من....
hasti101010
6th June 2012, 07:12 PM
ممنون، داستان جالب وآموزنده ای بود
استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است
استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد
vBulletin® v4.2.5, Copyright ©2000-2025, Jelsoft Enterprises Ltd.