PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : جواب چهل مسئله مشكل از كودكى خردسال



tarannom101
19th May 2012, 04:43 AM
جواب چهل مسئله مشكل از كودكى خردسال
سعد بن عبداللّه قمى حكايت نمايد:روزى متجاوز از چهل مسئله از مسائل مشكل را طرح و تنظيم نمودم تا از سرور و مولايم حضرت ابومحمّد امام حسن عسكرى صلوات اللّه عليه پاسخ آن ها را دريافت نمايم .از شهر قم به همراه بعضى دوستان حركت كرديم ، هنگامى كه وارد شهر سامراء شديم به سوى منزل آن حضرت روانه گشته ؛ و پس از آن به منزل رسيديم و اجازه ورود گرفتيم ، داخل منزل رفتيم .همين كه وارد شديم ، ديدم مولايم همچون ماه شب چهارده در گوشه اتاق نشسته است و كودكى خردسال را - كه چون ستاره مشترى مى درخشيد - روى زانوى خود نشانيده بود.امام عسكرى عليه السلام به ما اشاره نمود كه جلو بيائيد و در نزديكى ما بنشينيد.پس طبق فرمان حضرت ، جلو رفتيم و نشستيم و سپس مسائل خود را به طور كلّى مطرح كرديم .امام حسن عسكرى صلوات اللّه عليه پس از شنيدن سخنان و مسائل ما، اشاره به كودك نمود و اظهار داشت : اى فرزندم ! جواب شيعيان خود را بيان كن .پس ناگهان ، آن كودك لب به سخن گشود و تمامى سؤ ال هاى ما را يكى پس ‍ از ديگرى جواب كافى داد.و بعضى سؤال ها را پيش از آن كه مطرح كنيم ، خود كودك مطرح مى نمود و جواب آن را مى داد، به طورى كه همه ما مبهوت و متحيّر گشتيم كه اين كودك خردسال چگونه در همه علوم و فنون شناخت كافى دارد و با بيان شيوا تمامى سؤ ال هاى ما را پاسخ داده و همه افراد را قانع مى نمايد؟!پس از آن ، امام حسن عسگرى صلوات اللّه عليه متوجّه من شد و فرمود: اى سعد بن عبداللّه ! براى چه از قم به اين جا آمده اى ؟عرضه داشتم : ياابن رسول اللّه ! چون عشق زيارت و ديدار شما را داشتم ، بدين جا آمده ام .حضرت فرمود: پس بقيّه سؤال هائى را كه تهيّه و تنظيم نموده بودى ، چه شد؟پاسخ دادم : آماده و موجود مى باشد.فرمود: از فرزندم و نور چشمم مهدى موعود عليه السلام آنچه مى خواهى سؤ ال كن .و من بعضى از سؤال هاى باقى مانده را مطرح كردم ، از آن جمله عرضه داشتم : ياابن رسول اللّه ! تاءويل و تفسير كهيعص چيست ؟كودك در حالى كه روى زانوى پدر نشسته بود، فرمود: اين حروف ، رموز و اخبار غيبى الهى است كه خداوند متعال در رابطه با حضرت زكريّا پيغمبر عليه السلام بيان نموده است ؛ چون زكريّا از خداوند متعال درخواست نمود تا اسامى خمسه طيّبه - پنج تن آل عبا عليهم السلام - را تعليم او نمايد.لذا جبرئيل عليه السلام نازل شد و آن اسامى مقدّس را به او تعليم داد؛ و هر زمان حضرت زكريّا عليه السلام يادى از آن اسامى : ((محمّد، علىّ، فاطمه ، حسن ، حسين عليهم السلام )) مى كرد، هر نوع مشكل و ناراحتى كه داشت ، حلّ و بر طرف مى گرديد.امّا هرگاه نام حسين عليه السلام بر زبان جارى مى نمود و به ياد آن حضرت مى افتاد، غم و اندوه فراوانى بر او عارض مى شد؛ و افسرده خاطر مى گرديد.پس روزى اظهار داشت : خداوندا! علّت چيست كه هر موقع چهار نفر اوّل را يادآور مى شوم ، دلم آرام مى گيرد؛ و چون پنجمين نفر را ياد مى كنم محزون گرديده و در چشمانم اشك حلقه مى زند؟!خداوند متعال كهيعص را در جواب حضرت زكريّا عليه السلام برايش ‍ فرستاد؛ و تمامى اخبار و جرياناتى را كه بر امام حسين عليه السلام مقدّر شده بود، به وسيله آن رموز كلّى برايش بيان نمود:((كاف )) يعنى ؛ كربلاء و حوادث آن ، ((هاء)) اشاره به هلاكت و شهادت اهل بيت سلام اللّه عليهم ، ((ياء)) يزيد - بن معاويه است - كه بر امام حسين عليه السلام ظلم نمود، ((عين )) اشاره به عطش و تشنگى آن حضرت و اصحاب مى باشد؛ و ((صاد)) صبر و استقامت آن حضرت خواهد بود.سپس آن كودك در ادامه فرمايشات گهربارش فرمود: چون حضرت زكريّا عليه السلام اين خبر را - از فرشته الهى يعنى ؛ جبرئيل امين عليه السلام - دريافت نمود، وارد مسجد شد و به مدّت چند روز در مسجد ماند و مرتّب گريه و زارى مى كرد.و در پايان افزود: حضرت يحيى پيغمبر و امام حسين عليهماالسلام هر دو به مدّت شش ماه در رحم مادر بودند؛ و در شش ماهگى به دنيا آمدند

چهل داستان و چهل حديث
از امام زمان عليه السلام
عبداللّه صالحى

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد