Majid_GC
9th May 2012, 02:29 AM
(http://myth.tarikhema.ir/) پس از دویست سال
هنوز دویست سال تمام از سقوط حکومت ساسانی نگذشته بود که از حکومت عرب جز نامی نماند. سیستان و خراسان و ماوراءالنهر که سالها دستخوش بیرحمی و بیدادی تازیان بود، در این زمان آماده استقلال می شد. امارت و حکومت که مدّتها مخصوص عرب بود دیگر همه جا حتّی در بغداد، بیشتر در دست ایرانیان بود. زبان ایرانی که پس از طوفان قادسیّه، «دو قرن سکوت» سنگین را تحمل کرده بود اکنون طلسم خموشی را میشکست و خود را در کام کسانی چون حنظله و بوحفص و محمّد و سیف برای سرودن جاودانیترین نغمه های ادبیات جهان آماده میکرد. در پایان دوره معتصم با آن که بابک، سردار آذربایجان، به دار آویخته شده بود، با آن که مازیار امیرزاده طبرستان به قتل آمده بود باز ققنوس ایران از زیر خاکسترهاسر برمیآورد.
یک دور نما
در طی این دو قرن بر ایران چه گذشت؟ دور نمایی از تاریخ و حوادث این دو قرن را اکنون می توان ترسیم کرد. نخست طوفانی سهمگین و خروشان برآمد که دولت ساسانی را زیر و زبر کرد. شهرها تسخیر شد و مالها به تاراج رفت. چندی بعد حجّاج در عراق و قتیبه در خراسان و دیگر عربان در همه جا کشتارها و بیدادیهای سخت براندند. دیری برنیامد که مغلوبان، پیکار عظیمی با فاتحان آغاز نهادند. بومسلم و مقنّع در خراسان و جاویدان و بابک در آذربایجان و سپهبد خورشید و مازیار در طبرستان به کوشش برخاستند؛ زیرا که برای رهایی از خواریها و کوچک شماریهای عربان، مردم ایران جز رستاخیز چاره ای نمیدیدند. در طی این رستاخیز پهلوانان مغلوب قد برافراشت و پشت فاتح مغرور را به خاک رسانید.
تفوّق ایرانیان بر عربان آشکار گشت؛ حکومت و سیادت عرب رفته رفته چون «رؤیای نیمه شب تابستان» دود و باد گردید. خاندانهای ایرانی دوباره امتیازات کهن را به صورتی دیگر به دست آوردند و یا لامحال این قدرت و حشمت، طاهریان و صفاریان را بهدست افتاد و بدین گونه آنچه در آغاز یک طوفان بر باد رفته بود در «پایان یک شب» که در وحشت و سکوت، دو قرن هول انگیز گذشت، دوباره تا حدّی به سامان و قرار خویش باز آمد.
پینوشت:
زرین کوب، عبدالحسین (۱۳۷۸) دو قرن سکوت، تهران: انتشارات سخن
هنوز دویست سال تمام از سقوط حکومت ساسانی نگذشته بود که از حکومت عرب جز نامی نماند. سیستان و خراسان و ماوراءالنهر که سالها دستخوش بیرحمی و بیدادی تازیان بود، در این زمان آماده استقلال می شد. امارت و حکومت که مدّتها مخصوص عرب بود دیگر همه جا حتّی در بغداد، بیشتر در دست ایرانیان بود. زبان ایرانی که پس از طوفان قادسیّه، «دو قرن سکوت» سنگین را تحمل کرده بود اکنون طلسم خموشی را میشکست و خود را در کام کسانی چون حنظله و بوحفص و محمّد و سیف برای سرودن جاودانیترین نغمه های ادبیات جهان آماده میکرد. در پایان دوره معتصم با آن که بابک، سردار آذربایجان، به دار آویخته شده بود، با آن که مازیار امیرزاده طبرستان به قتل آمده بود باز ققنوس ایران از زیر خاکسترهاسر برمیآورد.
یک دور نما
در طی این دو قرن بر ایران چه گذشت؟ دور نمایی از تاریخ و حوادث این دو قرن را اکنون می توان ترسیم کرد. نخست طوفانی سهمگین و خروشان برآمد که دولت ساسانی را زیر و زبر کرد. شهرها تسخیر شد و مالها به تاراج رفت. چندی بعد حجّاج در عراق و قتیبه در خراسان و دیگر عربان در همه جا کشتارها و بیدادیهای سخت براندند. دیری برنیامد که مغلوبان، پیکار عظیمی با فاتحان آغاز نهادند. بومسلم و مقنّع در خراسان و جاویدان و بابک در آذربایجان و سپهبد خورشید و مازیار در طبرستان به کوشش برخاستند؛ زیرا که برای رهایی از خواریها و کوچک شماریهای عربان، مردم ایران جز رستاخیز چاره ای نمیدیدند. در طی این رستاخیز پهلوانان مغلوب قد برافراشت و پشت فاتح مغرور را به خاک رسانید.
تفوّق ایرانیان بر عربان آشکار گشت؛ حکومت و سیادت عرب رفته رفته چون «رؤیای نیمه شب تابستان» دود و باد گردید. خاندانهای ایرانی دوباره امتیازات کهن را به صورتی دیگر به دست آوردند و یا لامحال این قدرت و حشمت، طاهریان و صفاریان را بهدست افتاد و بدین گونه آنچه در آغاز یک طوفان بر باد رفته بود در «پایان یک شب» که در وحشت و سکوت، دو قرن هول انگیز گذشت، دوباره تا حدّی به سامان و قرار خویش باز آمد.
پینوشت:
زرین کوب، عبدالحسین (۱۳۷۸) دو قرن سکوت، تهران: انتشارات سخن