اسماعیل س
26th April 2012, 02:57 PM
کلیات تاریخ ایران
سرزمین ایران یکی از بزرگترین سرزمین ها با مردمانی متمدن در طول تاریخ بشریت بوده است و از زمان های بسیار دور دارای سلسله حکومت هایی در بستر جغرافیایی خود بوده است و قبل از آریایی ها نیز این مرز و بوم دارای تمدن های پیشرفته با مردمانی سلحشور و متمدن بوده است.
بعداز ورود آریایی ها وآمیخته شدن تدریجی آنها با مردمان بومی که هردوی آنها به این همیاری نیاز داشتند حکومت هایی به وجود آمدند از جمله آنها حکومت مادها وهخامنشیان(به عنوان بزرگترین امپراتوری عهد باستان) و سپس اشکانیان و ساسانیا با تمدنی متعالی ازپی آنها آمدند .
با ظهور اسلام و نشو و نمای آن در ایران این سرزمین نیز جزئی از امپراتوری اسلامی گردید و دوره باستان در ایران به پایان رسید بعد از دو قرن سیطره اعراب بر ایران حکومت هایی مستقل و نیمه مستقل در گوشه و کنار ایران به حاکمیت پرداخته و در زیر چتر مشروعیت خلفای عباسی به حیات خود ادامه دادند تا اینکه در دوره سلجوقیان با تدبیر خواجه نظام الملک توسی مبنی بر اندیشه ایران شهری در زمان سه سلطان بزرگ نخستین سلجوقی مرزهای ایران به دوران قبل از اسلام رسید.
در دوره مغولان نیز این اندیشه به قوت خود باقی بودو ایلخانان نیز با وزرای مدبر خود(خاندان جوینی) این سیاست را ادامه دادند.
با فرو پاشی ایلخانان ایران وارد دوره ای ازفترت و آشفتگی شد وهر فرمانروایی در گوشه وکنار ان علم استقلال برافراشت که از جمله آنان اتابکان بازمانده از دوره سلاجقه بودند حتی حملات سه گانه تیمور نیز به این آشفتگی ها و ملوک الطوایفی پایان نداد.
تا اینکه سرانجام جنبش صفویه به ثمر نشست که با درایت موسس آن ولشکرکشی های متعدد او ایران دارای یک حکومت ملی بر پایه آیین تشیع گردید وبسیاری از قلمروهایی که بعد از سقوط ایلخانان از دست رفته بود یا ادعای استقلال کرده بودند به زیر فرمان صفویان رفت.
بعد از حمله افغان ها و انقراض صفویه و دولت مستعجل نادری خیلی زود به سر آمد و دوره کوتاه زندیه نیز نتوانست وحدت سیاسی ایران را تضمین کند.
تا اینکه سرانجام قاجارها که از دوره تسلط افغانها فعالیت سیاسی خود را شروع کرده بودند با 16 سال تلاش خستگی ناپذیر موسس آن و انقراض زندیه بدست او مرزهای ایران به طور تقریبی به دوره صفویه رسید ولی با قتل این پادشاه وبی لیاقتی جانشینان او و ورود ناخودآگاه ایران به عرصه رقابت های بین المللی و پیشرفت کشورهای اروپایی از همه نظر ورقابت های آنان بر سرهندوستان و موقعیت سوق الجیشی ایران باعث عهدنامه ها وپیمانهای یک طرفه(گلستان ،ترکمنستان،آخال ، پاریس و ... ) وجدایی بخش هایی از سرزمین ایران شد تا اینکه در زمان مظفرالدین شاه به مرزهای کنونی رسید بعد از انقلاب مشروطه و جنگ جهانی اول و سقوط قاجارها نوبت به خاندان پهلوی رسید با کوشش ها وتلاش های خستگی نا پذیر رضاخان و سرکوب ایلات و وایف سرکش و طغیانگر وحدت سیاسی اجتماعی فرهنگی ایجاد شد که با بی لیاقتی جانشین او وتلاش نهضت های ملی و آزادی و قشر روحانیت در ایران انقلاب شد و سر انجام دوران دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی به پایان رسید و ایران وارد عصر جمهوری شد...
نوشته : اسماعیل سپهوند
سرزمین ایران یکی از بزرگترین سرزمین ها با مردمانی متمدن در طول تاریخ بشریت بوده است و از زمان های بسیار دور دارای سلسله حکومت هایی در بستر جغرافیایی خود بوده است و قبل از آریایی ها نیز این مرز و بوم دارای تمدن های پیشرفته با مردمانی سلحشور و متمدن بوده است.
بعداز ورود آریایی ها وآمیخته شدن تدریجی آنها با مردمان بومی که هردوی آنها به این همیاری نیاز داشتند حکومت هایی به وجود آمدند از جمله آنها حکومت مادها وهخامنشیان(به عنوان بزرگترین امپراتوری عهد باستان) و سپس اشکانیان و ساسانیا با تمدنی متعالی ازپی آنها آمدند .
با ظهور اسلام و نشو و نمای آن در ایران این سرزمین نیز جزئی از امپراتوری اسلامی گردید و دوره باستان در ایران به پایان رسید بعد از دو قرن سیطره اعراب بر ایران حکومت هایی مستقل و نیمه مستقل در گوشه و کنار ایران به حاکمیت پرداخته و در زیر چتر مشروعیت خلفای عباسی به حیات خود ادامه دادند تا اینکه در دوره سلجوقیان با تدبیر خواجه نظام الملک توسی مبنی بر اندیشه ایران شهری در زمان سه سلطان بزرگ نخستین سلجوقی مرزهای ایران به دوران قبل از اسلام رسید.
در دوره مغولان نیز این اندیشه به قوت خود باقی بودو ایلخانان نیز با وزرای مدبر خود(خاندان جوینی) این سیاست را ادامه دادند.
با فرو پاشی ایلخانان ایران وارد دوره ای ازفترت و آشفتگی شد وهر فرمانروایی در گوشه وکنار ان علم استقلال برافراشت که از جمله آنان اتابکان بازمانده از دوره سلاجقه بودند حتی حملات سه گانه تیمور نیز به این آشفتگی ها و ملوک الطوایفی پایان نداد.
تا اینکه سرانجام جنبش صفویه به ثمر نشست که با درایت موسس آن ولشکرکشی های متعدد او ایران دارای یک حکومت ملی بر پایه آیین تشیع گردید وبسیاری از قلمروهایی که بعد از سقوط ایلخانان از دست رفته بود یا ادعای استقلال کرده بودند به زیر فرمان صفویان رفت.
بعد از حمله افغان ها و انقراض صفویه و دولت مستعجل نادری خیلی زود به سر آمد و دوره کوتاه زندیه نیز نتوانست وحدت سیاسی ایران را تضمین کند.
تا اینکه سرانجام قاجارها که از دوره تسلط افغانها فعالیت سیاسی خود را شروع کرده بودند با 16 سال تلاش خستگی ناپذیر موسس آن و انقراض زندیه بدست او مرزهای ایران به طور تقریبی به دوره صفویه رسید ولی با قتل این پادشاه وبی لیاقتی جانشینان او و ورود ناخودآگاه ایران به عرصه رقابت های بین المللی و پیشرفت کشورهای اروپایی از همه نظر ورقابت های آنان بر سرهندوستان و موقعیت سوق الجیشی ایران باعث عهدنامه ها وپیمانهای یک طرفه(گلستان ،ترکمنستان،آخال ، پاریس و ... ) وجدایی بخش هایی از سرزمین ایران شد تا اینکه در زمان مظفرالدین شاه به مرزهای کنونی رسید بعد از انقلاب مشروطه و جنگ جهانی اول و سقوط قاجارها نوبت به خاندان پهلوی رسید با کوشش ها وتلاش های خستگی نا پذیر رضاخان و سرکوب ایلات و وایف سرکش و طغیانگر وحدت سیاسی اجتماعی فرهنگی ایجاد شد که با بی لیاقتی جانشین او وتلاش نهضت های ملی و آزادی و قشر روحانیت در ایران انقلاب شد و سر انجام دوران دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی به پایان رسید و ایران وارد عصر جمهوری شد...
نوشته : اسماعیل سپهوند