پرنا
21st April 2012, 11:02 PM
زن وشوهر پیری با هم زندگی می کردند.پیر مرد همیشه از خروپف همسرش شکایت داشت و پیر زن هرگز زیربار نمی رفت...
وگله های شوهرش رو به حساب بهانه گیری های او می گذاشت.این بگو مگوها همچنان ادامه داشت.تا اینکه روزی پیر مرد فکری به سرش زد...
وبرای اینکه ثابت کند زنش در خواب خرو پف می کند وآسایش اورا مختل کرده است ضبط صوتی را آماده می کند ...
و شبی همه سرو صدای خرناس های گوشخراش همسرش را ضبط می کند.پیر مرد صبح از خواب بیدار می شود...
وشادمان از اینکه سند معتبری برای ثابت کردن خرو پف های شبانه او داردبه سراغ همسر پیرش می رود واو را صدا می کند...
غافل از اینکه زن
بیچاره به خواب ابدی فرو رفته است !از آن شب به بعد خروپف های ضبط شده...
پیرزن، لالایی آرام بخش شبهای تنهایی او می شود....
وگله های شوهرش رو به حساب بهانه گیری های او می گذاشت.این بگو مگوها همچنان ادامه داشت.تا اینکه روزی پیر مرد فکری به سرش زد...
وبرای اینکه ثابت کند زنش در خواب خرو پف می کند وآسایش اورا مختل کرده است ضبط صوتی را آماده می کند ...
و شبی همه سرو صدای خرناس های گوشخراش همسرش را ضبط می کند.پیر مرد صبح از خواب بیدار می شود...
وشادمان از اینکه سند معتبری برای ثابت کردن خرو پف های شبانه او داردبه سراغ همسر پیرش می رود واو را صدا می کند...
غافل از اینکه زن
بیچاره به خواب ابدی فرو رفته است !از آن شب به بعد خروپف های ضبط شده...
پیرزن، لالایی آرام بخش شبهای تنهایی او می شود....