PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : آموزشی مطالعه، امتحان و تقلب



عرفان سلیم زاده
20th April 2012, 10:52 PM
مطالعه، امتحان و تقلب
پدید آورنده : نامشخص ، صفحه 143




وقتی خواندن و نخواندن، دیگر یکی نیست!

دکتر عباسعلی شاملی

اشاره

امتحان های خرداد نزدیک شده، زمان مثل باد و برق می گذرد و ما کلی درس نخوانده روی هم تلمبار کرده ایم. وضعیت بغرنجی است. چه کار می توانیم انجام بدهیم؟ یکی از راه ها درست خواندن است؛ چیزی که خیلی از ماها قواعدش را نمی دانیم. این مقاله به همین موضوع پرداخته است. با خواندن آن، کلی وقت صرفه جویی خواهید کرد؛ چیزی که در ایام امتحانات، غنیمت بسیار بزرگی است.
افرادی که هنگام مطالعه از شیوه های یادداشت برداری استفاده نمی کنند، میزان بهره وری مطالعه شان تنها حدود بیست درصد است. اگر فرد در زمان مطالعه زیر عبارت های مهم کتاب یا هر نوشته دیگر خط بکشد؛ یعنی به عمل برجسته سازی که از عوامل مؤثر در یاد آوری است، اقدام ورزد، میزان بهره وری او در مطالعه به سی درصد افزایش می یابد. اگر در حین مطالعه، یادداشت برداری از نوع خلاصه نویسی صورت گیرد، بازدهی به چهل درصد می رسد. یادداشت برداری به شیوه استخراج عباراتی که حاوی نکات مهم است، بهره وری را به پنجاه درصد افزایش می دهد و اگر یادداشت برداری بر اساس استخراج نکته های کلیدی باشد، بازدهی بیشتری دارد که میزان آن بسته به چگونگی تنظیم نکته های کلیدی است. تنظیم نکته های کلیدی به صورت خطی، می تواند بازدهی را به شصت درصد افزایش دهد و اگر تنظیم نکته های کلیدی به صورت شبکه ای صورت گیرد، حتی ممکن است افزایش بهره وری تا صد در صد هم برسد.


تبیین مفهوم نکته های کلیدی

گاهی هنگام مطالعه متن، واژه ها و نکاتی را می یابیم که اصلی ترین جایگاه را در عبارت دارند و حتی دیگر واژه ها برای تبیین آنها به کار گرفته می شود. در حقیقت، خواننده با دیدن این نکات، تمام مطالب مرتبط با آنها را در ذهن تداعی می کند. نکته های کلیدی، حاوی یک یا چند کلمه اصلی یا فرعی است و علت گزینش آنها به عنوان نکته کلیدی آن است که با دیدن آنها می توان تمام مطالب مربوط به آنها را در ذهن تداعی کرد. بر این اساس، می توان آن کلمه یا کلماتی را که خارج از متن هستند، ولی می توانند امر تداعی مطالب را انجام دهند، به عنوان نکته های کلیدی برگزید. هر چه در زمان مطالعه برای تشخیص و استخراج نکته های کلیدی, بیشتر دقت می شود، یادگیری بهتر و آسان تر صورت می گیرد.
مغز در رویارویی با مطالب، نخست به کدگذاری آنها می پردازد، سپس مطالب را ذخیره می کند و در سومین مرحله، به بازیابی مطالب هنگام نیاز اقدام می نماید.


روش های ثبت نکته های کلیدی

1. روش خطی: در این روش، نکته های کلیدی در پی یکدیگر به صورت افقی یا عمومی ثبت می شود و بازیابی متن با به خاطرآوردن این نکته ها انجام می گیرد.
2. روش شبکه ای: نکته های کلیدی بر اساس موضوع به شاخه های اصلی، فرعی و فرعی تر طبقه بندی و ثبت می گردد. جایگاه هر نکته در ارتباط با دیگر مفاهیم، مشخص است. در طرح شبکه ای، تمام شاخه های اصلی باید به عنوان سلسله مطالب کتاب به هم متصل شوند و در صورت تعدد شاخه های اصلی، باید با یافتن وجوه مشترک میان آنها، تعدادشان را به سه تا پنج شاخه اصلی تقلیل و شاخه های دیگر را به آنها ربط داد. این شیوه را می توان درباره شاخه های رده های بعدی نیز به کار گرفت. بهترین زمان برای استخراج نکته های کلیدی و اجرای طرح شبکه ای، هنگام مطالعه اصلی است.
اصول اجرای طرح شبکه ای

مشخص کردن عنوان مطلب: باید عنوان را به گونه ای برجسته کرد که چشم در نخستین نگاه متوجه آن شود.
تمایز شاخه های اصلی از شاخه های فرعی: برای این کار می توان از کادرها، خطوط و رنگ ها استفاده کرد. اختصاص جایگاه مشخصی به شاخه های اصلی در کنار عنوان مطلب، یادیگری و بازیابی مطالب را آسان می کند.
محدودیت شاخه های اصلی: تعداد شاخه های اصلی باید کم باشد. اگر شاخه های اصلی بیشتر از حد متعارف باشد، باید با یافتن وجوه مشترک میان شاخه ها، هر چند شاخه را در یک گروه طبقه بندی کنیم. مثلا اگر شش شاخه بود، به دو شاخه و هر شاخه را به سه شاخه کوچک تر تقسیم کنیم.
به کارگیری نشانه ها و قراردادها: خوب است از نشانه های اختصاری در طرح ها استفاده شود. مثلاً به جای حرف مهم «م» و به جای بزرگ «ب».


انواع طرح های شبکه ای

1. مدل شعاعی: عنوان مطالب در وسط صفحه و در داخل کادر، و شاخه های اصلی که از دیگر نکات فرعی و مرتبط با هر شاخه متمایز شده است، در پیرامون عنوان مطالب قرار می گیرد.
2. مدل سازمانی:
الف) عنوان مطلب در بالای طرح شبکه ای و شاخه های اصلی در پایین عنوان مطلب و متصل به آن قرار می گیرد و مطالب فرعی هر شاخه نیز در پایین هر شاخه اصلی به ترتیب در زیر آن واقع می شود.
ب) می توان آن را به صورت آکولادی از کنار صفحه اجرا کرد. در این شیوه، عنوان مطلب در سمت راست صفحه قرار می گیرد. مطالب فرعی نیز به همین شکل به هر شاخه اصلی متصل می گردد.


زمان های مناسب خلاصه برداری

1. زمان خواندن: نوشتن خلاصه کتاب هنگام خواندن.
2. بلافاصله بعد از اتمام خواندن: برای بررسی میزان فهم و افزایش میزان نگهداری مطالب.
3. پس از گذشت مدتی از مطالعه: برای آماده شدن برای امتحان، کلاس و... .


روش نظام مطالعه برتر

1. پیش مطالعه: در مدت دو تا شش دقیقه پیش از مطالعه اصلی.
بررسی اجمالی کتاب: قبل از مطالعه باید دید هدف از خواندن کتاب چیست؟ بعد از مشخص شدن هدف، در مدت یک یا دو دقیقه به مطالعه آن بپردازید.
بررسی اجمالی هر فصل: مطالعه اجمالی در مدت دو دقیقه. تصاویر و جدول ها و نمودارها و نکات برجسته و تیترهای اصلی و فرعی و نتیجه گیری و پرسش های آن فصل، از مهم ترین نکات است و مطالعه تفصیلی را باید فصل به فصل انجام داد.
سوال گذاری: مطرح کردن پرسش هایی قبل از خواندن. مدت طرح هر سؤال یک تا دو دقیقه است. سؤال را می توان از تیترهای اصلی و فرعی و نکات برجسته و... طرح کرد. هنگام طرح سؤال نباید نگران جواب آن باشیم.
2. زمان مطالعه: هنگام مطالعه باید به برخی نکات توجه داشت:
مطالعه و یادداشت برداری: ضمن خواندن متن با سرعت متناسب، نکات مهم را براساس طرح شبکه ای یادداشت کنیم.
بازنگری و بازخوانی طرح شبکه ای: مرور طرح بالا.


بازیابی و سنجش خود: پرسیدن سؤال هایی از خود تا ببینیم آیا مطلب در ذهن ما با اشکالی مواجه نیست تا در صورت نیاز درصدد رفع آن برآییم.
3. پس از مطالعه: تبیین این بخش وابسته به تبیین مسئله مرور است که ما در ذیل به آن اشاره کنیم:
مرور: یادگیری در مرحله پیش مطالعه و مطالعه صورت می گیرد و مرحله مرور شامل چند مرحله است. در مرحله یادگیری، صددرصد مطالب فرا گرفته شده در حافظه کوتاه مدت قرار می گیرد، اما برای ثبت و پایداری دایمی مطالب در حافظه، نیازمند ثبت و انتقال به حافظه بلند مدت هستیم که این کار با مرور مطالب میسر می شود. برای تیین مرحله مرور، باید منحنی فراموشی را توضیح دهیم.


منحنی فراموشی: فراموشی هم مثل اصل یادگیری، تابع قوانینی است. برای اینکه ذهن دچار فراموشی نشود، باید اولین مرور ده ساعت پس از مطالعه اول و دومین مرور ده روز پس از مرور اول و مرور سوم یک ماه پس از مرور دوم چهارمین مرور، چهار ماه پس از مرور سوم صورت گیرد. انجام مرور چهارم، تمامی اطلاعات تا یک سال پس از آن در خاطر باقی می ماند. بعد از آن لازم است مرور پنجم یک سال پس از مرور چهارم، مرور ششم، دو سال پس از مرور پنجم، مرور هفتم پنج سال پس از مرور ششم، مرور هشتم ده سال پس از مرور هفتم و مرور نهم بیست سال پس از مرور هشتم صورت گیرد.


نشانه گذاری و حاشیه نویسی

با نشانه گذاری و نوشتن رمزها و نشانه ها بر روی مطالب کتاب، ساختمان مطالب آن مشخص می شود. برای اینکه در فهم و مرور مطالب مشکلی پیش نیاید، لازم است از نشانه های واحد برای نشانه گذاری در سرتاسر کتاب استفاده شود.

1. دور تز اصلی کتاب خط بکشید و اگر مشخص نشده، خودتان آن را مشخص کنید و به آن تز بدهید.
2. نکات اصلی را داخل [] قرار دهید.
3. زیر جزئیات مهم خط بکشید.
4. در حاشیه کتاب، تداعی ها، پرسش ها و انتقادهای خود را از نویسنده، بر اساس مطالعات و تجربیتتان بنویسید.


خلاصه کردن

یک خلاصه خوب آن است که دربردارنده تز اصلی، نکات اصلی و نکات جزئی متن مطالعه شده باشد؛ البته با این شرط که خواننده از عین الفاظ نویسنده استفاده نکند و تنها با کوشش خودش مطالب را بنگارد.



چگونه تندتر بخوانیم

دکتر عباسعلی شاملی

اشاره

امروزه خیلی ها از کندخوانی رنج می برند و از آن شکوه می کنند. ما هم بارها با خود گفته ایم که چه خوب بود می توانستیم به اندازه وقت و زمانی که می گذاریم، به دستاوردی رضایت بخش برسیم. به ویژه هنگامی که بخواهیم برای کنکور یا یک کار ضروری آمده شویم یا ناچار باشیم در یک زمان بسیار محدود کار بزرگی را برای ارائه در جایی آماده کنیم، تندخوانی برایمان خیلی مهم است. اصلاً همه ما دوست داریم در فرایند مطالعه و پژوهش روزمره خود، سرعت و کیفیت را با هم داشته باشیم. من هم مانند شما همین دغدغه ها را داشتم. یک روز به یک متن کوتاه، اما خواندنی از آقای «بیل کاسبی» برخوردم. او خودش با همین مشکل روبه رو بوده و آن را حل کرده است. حرف هایش را ببینید؛ شاید شما هم خوشتان بیاید و بخواهید راه رفته دیگران را دوباره از سر نگیرید. این آزمون و خطا را دیگران برای شما انجام داده اند، شما دیگر آن را تکرار نکنید. امیدوارم ترجمه و بازگردان متن انگلیسی به فارسی، از جاذبه و زیبایی علمی آن نکاسته باشد.
زمان کودکی ام در فیلادلفیا می بایست همه کتاب های فکاهی را که همواره منتشر می شد، می خواندم. آن موقع، تعداد این کتاب ها در مقایسه با حالا خیلی اندک بود. من ابتدا همه آنها را در طول دو روز جمع می کردم، سپس پیش از آنکه نسخه بعدی برسد، کتاب های خوب را بازخوانی می کردم؛ بله البته وقتی من بچه بودم، کار خواندن ساده بود.
اما هنگامی که بزرگ تر شدم، به نظر آمد چشمانم باید کند یا طوری شده باشد! منظورم این است که کتاب های فکاهی سریع تر از آنکه من و بردارم راسل بتوانیم آنها را بخوانیم، روی هم انباشته می شدند. هنوز هم وقت زیادی نگذشته بود و خیلی دیر نشده بود. وقتی دکترایم را گرفتم، به این نتیجه رسیدم که چشمانم مقصر نیست. خدا را شکر! آنها هنوز به خوبی همیشه هستند.
مشکل این است که این روزها چیزهای زیادی برای مطالعه، و وقت بسیار ناچیزی برای خواندن تمام آنها وجود دارد. اکنون توجه داشته باشید که من افزون بر پیمان نامه ها، رمان ها، روزنامه ها، فیلم نامه ها، اظهارنامه های مالیاتی، نامه ها، متن هایی که درباره چگونگی بهتر خواندن، تکنیک های صرفه جویی در وقت و زیاد خواندن وجود دارد، کتاب های فکاهی هم می خوانم.
من رازی کوچک را با شما در میان خواهم گذاشت. صدها فن وجود دارد که شما می توانید با یاد گرفتن آنها تندخوانی خود را تقویت کنید، اما من سه روش خوب و ویژه را با شما در میان می گذارم. همان طور که من توانستم آنها را فرا بگیرم، شما هم می توانید از همین حالا آنها را به کار بگیرید؟
آنها مفاهیم عام و راه های کاربردی برای به دست آوردن سریع و ثمربخش معنا از کلمات چاپ شده هستند. با به کارگیری این راه ها، از کتاب های خواندنی خود لذت خواهید برد، با مارک تواین می خندید یا با کتاب جنگ و صلح گریه می کنید، آماده اید؟
خیلی خب! دو روش نخست به شما کمک می کند تا از میان چندین تن مواد خواندنی، سریع، بدون خواندن همه کلمات، مفهوم آنها را متوجه شوید. آن دو روش، به شما معنایی کلی از آنچه می خوانید، به دست می دهد. با این شیوه ، شما می توانید یک خروار از خواندن های غیرضروری را حذف کنید.



1. چشم انداز کلی (اگر کتاب، حجیم و پیچیده باشد)

بدون تردید، پیش مطالعه برای فراهم کردن یک دید کلی از خواندنی های سنگین، نظیر مقالات روزنامه ها، گزارش های کسب و کار و کتاب های غیرداستانی، کار مفیدی است. این روش می تواند نیمی از درک مطلب را در کمتر از یک دهم وقت لازم به شما بدهد. مثلاً شما می توانید هشت یا ده گزارش صد صفحه ای را در یک ساعت، مرور کنید. پس از این چشم انداز کلی، توانایی آن را خواهید داشت تا درباره اینکه کدام گزارش یا چه بخشی از یک گزارش، ارزش دیدن دقیق را دارد، تصمیم بگیرید.
چگونگی مرور اجمالی: تمام دو پاراگراف نخست از هر آنچه را برگزیده اید، بخوانید. سپس فقط جمله نخست پاراگراف های بعدی را بخوانید. آن گاه دو پاراگراف آخر را به صورت کامل بخوانید. از یاد نبرید که مرور و چشم انداز، تمام جزئیات یک متن را به شما نمی دهد. اما این کار شما را از صرف وقت برای چیزهایی که واقعاً نمی خواهید، یا نیاز ندارید آنها را بخوانید، معاف می کند. یادتان باشد مرور اجمالی، تنها یک دورنمای سریع و کلی از خواندنی های طولانی و ناآشنا را در اخیتار شما قرار می دهد. برای خواندنی های کوتاه و آسان، روش بهتری وجود دارد که به شما خواهم گفت.



2. سطحی خوانی و گذار سریع (اگر متن، کوتاه و ساده باشد)

سطحی خوانی، راه خوبی برای به دست آوردن دورنمای کلی از خواندنی های ساده، همانند مجلات عمومی یا ورزشی و بخش های سرگرمی یک مقاله است. شما باید بتوانید یک هفته نامه عمومی، یا بخش دوم مقاله روزانه خود را در کمتر از نصف وقتی که الان می خوانید، مرور کنید. سطحی خوانی همچنین راهی مهم برای مرور متن هایی است که پیش از این آن را خوانده اید.
چگونگی سطحی خوانی: فکر کنید چشمانتان مثل دو مغناطیس هستند. وادارشان کنید تا سریع کار کنند. آنها را از عرض سطرهای چاپ شده، با سرعت عبور داده، فقط چند واژه کلیدی را از هر سطر برچینید.
سطحی خواندن افراد با هم متفاوت است. من و شما وقتی یک قطعه را سطحی خوانی می کنیم، ممکن است دقیقاً همان واژه ها را برنچینیم. اما هر دوی ما یک دورنمای بسیار مشابه از محتوای این قطعه به دست خواهیم آورد. من برای اینکه نشان دهم سطحی خوانی چگونه انجام می شود، دور کلماتی که موقع خواندن یک داستان گزینش کردم، خط می کشم. شما هم آن را امتحان کنید. نباید بیش از یکی دو دقیقه وقتتان را بگیرد. سطحی خواندن می تواند به شما ایده خوبی در مورد داستان، با خواندن حدود نصف کلمات و طی کمتر از نصف زمانی که خواندن تمام کلمات وقت می گرفت، بدهد. تاکنون ملاحظه کرده اید که مرور اجمالی و گذار سریع می تواند به سرعت به شما دورنمایی کلی درباره محتوا بدهد.
اما هیچ فنی نمی تواند درک بیش از پنجاه درصد را تضمین کنید؛ زیرا در سطحی خوانی، ما همه کلمات را نمی خوانیم. (هیچ کس از چیزی که نخوانده نمی تواند ایده ای به دست بیاورد.) برای اینکه آنچه را می خوانید ـ البته نه همه را ـ تند خوانده و تند بفهمید، به فن سومی نیازمندید.



3. دسته بندی (راهی برای افزایش سرعت و درک بهتر مطلب)

بسیاری از ما آموخته ایم که تک تک کلمات یک جمله را به صورت مستقل بخوانیم، مثل این: برادر ـ من راسل ـ فکر ـ می کند ـ غول ها... .
شما احتمالاً هنوز گاهی وقت ها این گونه می خوانید؛ به ویژه وقتی کلمات مشکل باشند یا زمانی که کلمات، معنای خاصی داشته باشند. همانند وقتی می خواهید یک شعر، یک نمایشنامه شکسپیر، یا یک قرارداد و مانند آن را بخوانید. البته این کار اشکالی ندارد، ولی خواندن کلمه به کلمه، تندخوانی را نابود می مند و جلو سرعت شما را می گیرد.
دسته بندی کردن کلمات، به شما یاد می دهد به جای نگاه کردن به یک کلمه در یک زمان، به گروه هایی از کلمات نگاه کنید تا سرعت شما در اوج خود افزایش یابد. برای بسیاری از ما، دسته بندی کردن یک راه کاملاً متفاوت برای نگاه کردن به چیزی است که می خوانیم.


چگونگی دسته بندی: چشمان خود را تمرین دهید تا همه کلمات را در دسته های بالای سه یا چهار کلمه در یک نگاه، ببینید. آموختن خواندن دسته ها، چیزی نیست که چشمانتان به طور طبیعی آن را انجام دهد. این کار، تمرین مداوم می طلبد. حالا چگونه آن را انجام دهیم؟ چیز آسانی را برای خواندن انتخاب کنید. هر قدر می توانید آن را تند بخوانید. تلاش کنید به جای دیدن یک کلمه در هر زمان، به سه تا چهار کلمه در یک نگاه متمرکز شوند. آنگاه همان بخش را با سرعت معمولی بازخوانی کنید تا ببینید بار اول، چه چیزهایی را جا انداخته اید.


قطعه دیگری را تمرین کنید. نخست دسته ها را مطالعه کرده، سپس بازخوانی کنید تا ببینید در این قسمت چه چیزهایی را جا انداخته اید. هر وقت توانستید دسته ها را بدون جا افتاده های دفعه اول بخوانید، سرعت شما افزایش یافته است. روزانه، پانزده دقیقه تمرین کنید. ممکن است این فنون را در طول یک هفته فرا بگیرید، اما اگر بیشتر طول کشید، ناامید نشوید. هر چیزی که خواندن آن وقت می گیرد، دسته بندی و تمرین کنید.


اکنون، سه راه پیش روی شماست که در تندخوانی به شما کمک می کند:
1. تلاش برای داشتن چشم اندازی کلی برای حذف خواندنی های غیرضروری و سنگین؛
2. سطحی خوانی و گذار سریع برای به دست آوردن دورنمای کلی از خواندی های آسان؛
3. دسته بندی برای افزایش سرعت خواندن و درک بهتر مطلب.
شما با تمرین کافی می توانید توانایی خواندن خود را در کلاس، سرکار، خانه و... در کمترین زمان افزایش دهید. با دست یابی به این مهارت، حتی شما باید وقت کافی برای خواندن کتاب های فکاهی مورد علاقه خود و نیز متن های مربوط به جنگ و صلح، داشته باشید.


پی نوشت: کاسبی می گوید: مرور اجمالی، سطحی خوانی و طبقه بندی به شما کمک می کند مطالب خواندنی خود را تندتر بخوانید. اما حواستان باشد این روش را درباره مطالبی که لازم است کلمه به کلمه خوانده شوند، به کار نگیرید. بعضی وقت ها لازم است متنی را دقیق و کلمه به کلمه بخوانیم. این طور جاها از روش پیشنهادی من استفاده نکنید!


چگونه مطالعه می کنید؟

ناصر آقابابایی

برای دوستان خوب دانش آموز و دانشجویی که به دنبال کامیابی در امتحانات خردادند و برای رسیدن به مقصودشان در پی راه درست هستند، سه راه حل اساسی وجود دارد؛ درس خواندن، درس خواندن و درس خواندن؛ البته راه چهارمی هم هست که عبارت است از درس خواندن. خیلی ها از مسئله بالا آگاهند، ولی نمی دانند چگونه باید درس بخوانند تا بهتر بفهمند و بهتر حفظ کنند.
با به کار بستن روشی که برای مطالعه کتاب های درسی به شما معرفی می کنیم، اگر مثل ما پروفسور نشدید، دست کم سر امتحان از سرک کشیدن به برگه دیگران بی نیاز می شوید.


1. پیش خوانی: نخست به مرور کلی فصل معیّنی از کتاب بپردازید تا با موضوع های کلی بحث آشنا شوید. برای این منظور، ابتدا فهرست مطالب فصل را بخوانید. سپس با مرور مطالب آن به عنوان ها و بخش های اصلی و فرعی فصل توجه کنید و تصویرها و نمودارها را از نظر بگذرانید. پس از مرور مطالب، مهم ترین نکته در مرحله پیش خوانی مطالعه چکیده پایانی فصل و تأمل بر هر یک از نکته هایی است که در آن آمده است. در این مرحله، ممکن است پرسش هایی به ذهنتان خطور کند که پس از خواندن متن کامل فصل، می توانید به آنها پاسخ دهید. این مرحله، تصویری کلی از مطالب فصل و سازمان بندی آن را به شما ارائه می دهد.


2. پرسیدن: پیش از مطالعه مطالب هر بخش، نخست، عنوان اصلی و عنوان های فرعی آن را بخوانید. سپس هنگام خواندن مطالب، موضوع های مهم آن را به صورت یک یا چند پرسش در نظر بگیرید که باید به آنها پاسخ دهید. از خود بپرسید: نویسنده در این بخش، چه مفاهیم مهمی را در نظر داشته است؟ طرح سؤال، ذهن شما را مشتاق پی گیری مطالعه و درک عمیق تر متن می کند.


3. خواندن: در این مرحله، مطالب هر بخش را برای آگاهی از معنای آن، با دقت بخوانید و ضمن خواندن، تلاش کنید به پرسش هایی که در مرحله پرسیدن مطرح شده بود، پاسخ دهید. درباره مطالبی که می خوانید، تأمل کنید و بکوشید بین آن مطالب و داده های پیشین خود ارتباط برقرار سازید. می توانید زیر واژه ها یا عبارت های کلیدی، خط بکشید. مقصود از خط کشیدن زیر مطالب، مشخص کردن واژه ها یا عبارت های کلیدی برای مرور بعدی است؛ پس خط کشیدن زیادی زیر مطالب، کار درستی نیست. تا وقتی تمام مطالب یک بخش معیّن را نخوانده اید یا با همه مفاهیم کلیدی آشنا نشده و اهمیت نسبی آنها را ارزیابی نکرده اید، یادداشت برندارید.


4. به خود پس دادن: پس از پایان هر بخش، تلاش کنید مفاهیم اصلی را به خاطر آورید و داده ها را از حفظ با خود بگویید. مفاهیم را به زبان خود بازگو کنید واطلاعات را ترجیحاً با صدای بلند (و اگر تنها نیستید، زیر لب) تکرار کنید. مطالبی را که به یاد می آوردید، با متن کتاب تطبیق دهید تا مطمئن شوید آنها را کامل و درست حفظ کرده اید. به خود پس دادن مطلب، کمک می کند به کمبودهای اطلاعاتی خود پی ببرید و آن را در ذهن خود سازماندهی کنید. پس از آنکه بخشی از فصل را به این شیوه مطالعه کردید، به بخش بعدی بپردازید و دوباره مراحل پرسیدن، خواندن و به خود پس دادن را تکرار کنید.


5. آزمون: پس از خواندن مطالب فصل، باید به آزمون و مرور مطالب بپردازید. با مراجعه به یادداشت هایتان ببینید چه مقدار از مفاهیم اصلی را به یاد دارید. تلاش کنید بفهمید چه پیوندی بین مطالب گوناگون وجود دارد و این مطالب چگونه در فصل، سازمان بندی شده اند. در مرحله آزمون، ممکن است مجبور شوید فصل را ورق بزنید تا درستی مفاهیم و مطالب کلیدی حفظ شده را وارسی کنید. در این مرحله باید چکیده فصل را بخوانید و ضمن آن، جزئیات مربوط به هر یک از نکته های چکیده را در نظر آورید. مرحله آزمون را هرگز به شب امتحان موکول نکنید. نخستین مرور مطالب فصل، باید بی درنگ پس از خواندن آن انجام شود.
6. توکل: نقش دعا و توکل را هم در کامیابی از یاد نبرید؛ «راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش.» می توانید از دعای مطالعه که در مفاتیح الجنان آمده، بهره بگیرید.


لطفاً نگاهتون به ورقه تون باشه!

محمدرضا حاتمی

اشاره

همه کسانی که به گونه ای با درس و مدرسه در ارتباطند، جمله «لطفاً نگاهتون به ورقه خودتون باشه» را شنیده اند. این جمله را همه معلمان موقع امتحان گرفتن مطرح می کنند. راستش را بخواهید، این جمله معنای محترمانه «هرگز تقلب نکنید» است.
تقلب چیست؟ تقلب، دغلی یا دغل کاری و به معنای در کاری به نفع خود و به ضرر دیگری تصرف کردن است و در مواردی چون: امتحان، بازی، خرید و فروش، ... به کار گرفته می شود. اما درباره تقلب در امتحان، سؤالات زیادی مطرح است که ما به تعدادی از آنها خواهیم پرداخت.


عوامل پدیدآورنده تقلب

1. فراهم بودن شرایط تقلب: وقتی دانش آموز به هر دلیل به دنبال کسب نمره دلخواه است، اگر نتواند آن را از راه صحیح به دست آورد و شرایطی مانند سخت گیر نبودن مراقب جلسه امتحان فراهم باشد، احتمال اقدام به تقلب زیاد است.
2. توقعات نادرست و خارج از ظرفیت دانش آموز از سوی اولیا و مربیان.
3. سهل انگاری در انجام تکالیف و مطالعه کم و بی دقت در ایام آموزش و در نتیجه، ناآمادگی برای امتحان.
4. مشغول بودن دانش آموز به کارهای غیردرسی و فرعی (بازی، تلویزیون، رایانه و... ) به گونه ای که دقت مطالعه برای وی باقی نمی ماند.
5. نپذیرفتن شکست در امتحان به دلیل ترس از والدین یا به دلیل حفظ آبرو و موقعیت خویش در خانواده و هم کلاسی ها.
6. عقب ماندگی درسی و یاد نگرفتن مواد آموزشی.
7. دست کم گرفتن امتحان و عادت به تقلب.
8. احساس برتری طلبی و شجاعت به دلیل انجام تقلب.
9. وجود عوامل روانی مانند: راحت طلبی، اضطراب، اعتماد به نفس پایین و کم بودن هوش و حافظه.
10. فقدان روش تربیتی صحیح در خانواده به همراه هرج و مرج در آن.


نشانه های دانش آموزانی که در پی تقلب هستند

معمولاً دانش آموزانی که ویژگی های زیر را دارند، بیشتر در پی تقلب هستند:
1. رفتارهای غیرصادقانه و دروغین دارند.
2. از راه های نادرست برای رسیدن به اهداف خویش استفاده می کنند.
3. به حقوق دیگران کمتر احترام می گذارند.
4. مسئولیت پذیر نیستند.
5. درشت گو هستند و میل شدیدی به برتری بر دیگران دارند.


راه های کاهش تقلب

برای کاهش تقلب باید به چند محور اصلی توجه داشت:
1. باید علت اساسی تقلب را شناخت و درصدد برطرف کردن آن بود. به عبارت دیگر، وقتی تقلب دانش آموز مشخص شد، باید کوشید و مشخص کرد چرا از بین راه های مختلف، تقلب را انتخاب کرده است؟! آیا به اندازه کافی درس نخوانده است؟ آیا به تقلب عادت دارد؟ آیا به امید کسب نمره بالاتر بوده است؟ و... در هر کدام از موارد، می توان راهکار ویژه آن را ارائه داد. مثلاً اگر علت تقلب، کسب نمره بالاتر بوده است، باید دانش آموز را توجیه کرد که خوب درس خواندن بسیار مهم تر از کسب نمره بیشتر است و فایده های زیادتری هم در پی خواهد داشت.


2. از بین بردن زمینه های تسهیل تقلب: به دانش آموزان توضیح داده شود تقلب، انتخاب صحیحی نیست و راه های دیگر وجود دارد که با آن می توانند نتایج بهتر و ماندگارتری را به دست آورند. باید درست کاری تشویق شود و اهمیت تلاش درست کارانه و صادقانه در ذهن دانش آموز نقش بندد. اگر مشکلی در زمینه یادگیری و مهارت های دیگر وجود دارد، باید بیشتر به آن توجه کرد و این مهارت ها را آموزش داد و آنها را برای روز امتحان آماده ساخت و در نهایت، امتحان در عین وجود جوّ اعتماد و راحتی بایستی کنترل شده باشد که کسی سوءاستفاده نکند. 3. خانواده و مدرسه، انگیزه تقلب را در دانش آموزان ایجاد نکنند. گاهی شرایط در خانه و مدرسه به گونه ای است که به طور غیرمستقیم دانش آموز را متمایل به تقلب می نماید. محیط آکنده از رقابت برای گرفتن نمره بالا و تأکید زیاد بر برد و باخت، احتمال تقلب را زیاد می کند. ترس از آوردن نمره پایین و چشم و هم چشمی و توقعات غیرواقع بینانه از دانش آموز نیز انگیزه تقلب را ایجاد می نماید. بنابراین، با استفاده از شیوه هایی که احساس حقارت دانش آموز را کاهش داده، اعتماد به نفس وی را افزایش می دهد و با توقعات واقع بینانه از دانش آموز، می توان انگیزه تقلب را کاهش داد.


تقلب؛ برای چه و به چه قیمتی؟!

وحید باقری

رنگ از رویم پریده بود! اضطراب مثل خوره افتاده بود به جانم! هر از چندی سکوت سالن امتحان با صدای قدم های مراقبان می شکست و با نزدیک تر شدن صدا، ترس و وحشتم را بیشتر می کرد. به برگه امتحانی ام نگاه کردم، سفید سفید بود! دریغ از یک سؤال ناقابل که جوابش را داده باشم! باز هم این کتاب اجتماعی کار دستم داده بود! می دانستم که بالاخره این دو واحد لعنتی را می افتم! اما آخر چه کار می کردم! هیچ کدام از مباحثش را نمی فهمیدم! یعنی هر کس دیگری هم اگر جای من بود و دبیرش آقای جوادی بود، نمی فهمید! توی همین افکار غوطه ور بود که یکی از پشت سر لگدی به پایم زد! محمد بود، فرشته نجات من! دور و برم را با دقت پاییدم و یواش سرم را برگردانم! برگه های تقلب را به سرعت از دستش گرفتم و زیر برگه امتحانی گذاشتم! دست هایم آشکارا می لرزید و قلبم تالاپ تالاپ صدا می داد! خاک بر سرم! آخر من بی عرضه را چه به تقلب کردن؟ محمد درست می گفت که تقلب کردن هم جُربُزه می خواهد! اما نه! انگار هیچ کس نفهمیده بود!
دوباره به اطرافم نگاه کردم و مراقب ها را زیر نظر گرفتم. عباسی، آبدارچی مدرسه برای آنها شربت آورده بود و سرشان حسابی گرم بود؛ هرچند هر از گاهی نیم نگاهی هم به بچه ها می کردند! خیالم راحت شد. برگه تقلب را یواش از زیر برگه امتحانی ام درآوردم و یکی یکی جواب سؤال ها را پیدا کردم. کم کم خون توی رگ هایم جریان پیدا کرده بود که دوباره لگد تازه ای را نوش جان کردم! وای! وقتم تمام شده بود باید برگه تقلب را به علی بغل دستی ام می دادم. علی که انگار مدت ها بود مرا با عصبانیت نگاه می کرد چشم غره ای رفت و به ساعتش اشاره کرد! و من ناخودآگاه چشمم به برگه امتحانی سفیدش افتاد. عجب برگه تقلب بابرکتی! با اطمینان, عرق دست هایم را با شلوار خشک کردم و برگه تقلب را روی برگه امتحانی ام گذاشتم. هیچ کس حواسش به من نبود! برگه را با احتیاط تا کردم که در یک فرصت ناگهانی به علی بدهم. یک دفعه دست سنگینی را روی شانه هایم حس کردم! یک لحظه حس کردم قلبم از کار افتاد.


رنگ از رویم پرید و چشم هایم مات و مبهوت به آقای حسینی نژاد دوخته شد. آقای حسینی نژاد که با ناراحتی و تعجب تمام به من نگاه می :رد، برگه تقلبم را با احتیاط برداشت و توی جیبش گذاشت! آن وقت خم شد و زیر گوشم آهسته گفت: باقری! از تو خیلی بعیده! تو که شاگرد زرنگی هستی! بعد که دید عین مرده ها شده ام، با تأمل نگاه کرد و آرام گفت: بعد از امتحان بیا اتاق مشاوره، باهات کار دارم!


برگشتم و علی را نگاه کردم! بی معرفت انگار نه انگار که مرا می شناخت! عجب گندی زده بودم! حالا کل مدرسه خبردار می شدند که من تقلب کرده ام! آبرویم می رفت! اگر بابا می فهمید چه قشقرقی به پا می شد!‍حالا با چه رویی سر بقیه کلاس ها بنشینم! خدایا! به دادم برس! کم کم حس می کردم سالن امتحان دور سرم می چرخد. آن قدر ذهنم مشغول بود که نفهمیدم کی وقت امتحان ها تمام شد؟ برگه ام را به مراقب دادم و خودم به سمت اتاق مشاوره حرکت کردم! حالا حتماً آقای حسینی نژاد بقیه مراقب ها را خبر می :ند و مرا جلو همه ضایع می :ند.

آخر این چه غلطی بود که من کردم! ای کاش این امتحانم را می افتادم و تقلب نمی :ردم. حداقل آبرویم حفظ می شد. توی همین افکار غرق بودم که آقای حسینی نژاد صدایم زد: باقری! گفتم: بله آقا! و برگشتم. آقای حسینی نژاد پت سرم بود. تنها آمده بود. تعجب کردم و همچنان خجالت زده نگاهش کردم. آقای حسینی نژاد گفت: به چه قیمتی؟! به این قیمت حوصله خوندنش رو نداری که آخر سر مجبور بشی تقلب کنی؟‍!

سرم را پایین انداختم و با ناراحتی گفتم: نه آقا! باور کنید دیگه تکرار نمی شه. آقای حسینی نژاد دستش را روی شانه ام گذاشت و گفت: پسرم! من این دفعه این مسئله رو گزارش نمی إم، اما یادت باشه هیچ وقت از دسترنج کسی استفاده نکنی.


کلمات مشاور مدرسه مثل پتک، روی سرم فرود می آمد؛ یعنی هیچ کس خبردار نمی شد که من تقلب کرده ام. از خوشحالی داشتم پر در می آوردم! از آقای حسینی نژاد هزار بار تشکر کردم و به خانه برگشتم... .
حالا از این اتفاق سه سال است که می گذرد. من بعد از آن برخورد مثبت و دوستانه آای حسینی نژاد تحول عمیقی پیدا کردم. سال گذشته هم در کنکور کارشناسی شرکت کردم و با رتبه هزار در دانشگاهی معتبر قبول شدم. من فکر می کنم که اگر برخورد سازنده و متعادل آقای حسینی نژاد نبود، شاید هیچ وقت این موفقیت بزرگ را در زندگی ام پیدا نمی کردم این مفقیت را که همواره در زندگی ام تلاش کنم و از راه های درست، پله های ترقی را بپیمایم.
وقتی آدم نقره داغ بشه

محمدسعید احدیان

1. مدرسه راهنمایی سلمان فارسی

یادم می آید وقتی راهنمایی بودم، خیلی خفن تقلب می کردم. نه تنها توی کلاس، که توی مدرسه هم معروف شده بودم. کتاب باز کردن و ورقه عوض کردن که جزو روش های ابتدایی بود.
رقیب اصلی من، بغل دستی ام بابک بود. منم برای اینکه همیشه اول باشم، هر چند وقت یک بار روش های مختلف تقلب کردن را مثل شعبده بازی به نمایش می گذاشتم. گفتم شعبده بازی، یاد یکی از نمایش هایی که توی مدرسه منو به اوج شهرت رسوند، افتادم. معلم فارسی مون از کل شعرهای کتاب، فقط یکی را گفته بود حفظ کنیم. منم گفتم آخه نامردیه که حتی همون یک شعر را هم حفظ کنم. بعد از تفکرات فراوان، راه حل را مثل نیوتن «یافتم».
قدم نخست: یافتن یک پارچه به اندازه ای که بتوان شعر را روی آن نوشت. قدم دوم: خریدن مقداری کش و وصل کردن آن به پارچه و آستین لباس. قدم سوم: پیدا کردن کاپشنی که دور آستینش نه آن قدر گشاد باشد که پارچه تقلب دیده شود، و نه آن قدر تنگ که پارچه به آن گیر کند. فکر کردم کار تمومه، ولی وقتی مشابه سازی کردم، دیدم مشکل اصلی آنجاست که اگر کش بلند باشه، پارچه تقلب کامل داخل نمی ره و اگر خیلی کوتاه بگیرم، پارچه اون قدر می ره توی آستینم که دیگه نمی تونم برای تقلب اونو در بیارم. به هر حال، با زحمت زیاد طرح را کامل کردم و فردا که اونو اجرا کردم، خبرش مثل توپ تو مدرسه ترکید، ولی خودمونیم این طرح اون قدر وقتم را گرفت که فقط از شعر تونستم نمره کامل بیارم و بقیه سؤالات رو خراب کردم و ورقه را که دادند، حسابی نقره داغ شدم.
بعد از اون امتحان فارسی، با خودم عهد کرده بودم که دیگه تقلب نکنم و ذهنم رو متمرکز درس کنم، ولی ناقلا بابک جایگاه اولی رو از من گرفت.
نتیجه اخلاقی: می شه که تقلب موفقیت آمیزی داشته باشی، ولی نقره داغ هم بشی.
2. دبیرستان حکمت

هنوز به عهد خود وفادار بودم. وقتی به تقلب دل نبسته باشم، تلاش و تمرکزم بیشتر می شه و نتیجه کار هم بهتر. آخه یه کم بزرگ تر شده بودم، ولی یه مشکلی وجود داشت. وقتی بچه ها نمره های خوبم رو می دیدند می گفتند: «فلانی خیلی نامرد شده.» بعضی ها می گفتند: بچه مثبت! گاهی مجبور می شدم هر چند خودم تقلب نمی کردم، ولی به بقیه تقلب برسونم. یک روز سر امتحان زبان می خواستم اول خودم همه تست ها رو خوب بزنم، بعد شروع کنم به رسوندن به بقیه. بغل دستی ام اون قدر به من غر زد که با عصبانیت برگشتم و جواب یک سؤالش رو بلند دادم. هنوز سرم رو روی ورقه نبرده بودم که خودکار قرمز آقای عظیمی ورقه ام رو رنگین کرد. این دفعه هم بدجوری نقره داغ شدم. آش نخورده و نمره صفر. شانس آوردم امتحان میان ترم بود.
نتیجه اخلاقی: همیشه وقتی تقلب لو می ره, نقره داغ می شی؛ به ویژه وقتی آش هم نخورده باشی!
3. دانشگاه فردوس

ولی خودمونیم، تقلب نکردن توی دانشگاه خیلی سخته. آخه اول این ه خیلی مراقب وجود نداره و آزادیه. دومش استاد روش نمی شه چیزی بهت بگه. سوم اینکه تازه هم که بگه، مثل سخن گوی دولت فقط تذکر می ده. چهارم اینکه تو هم می تونی مثل وزیر خارجه تکذیب کنی. پنجم اینکه می بینی همه مفت مفت نمره می گیرن و تو با بدبختی. ششم اینکه... .
فکر کنم بسه دیگه. خلاصه تقلب نکردن خیلی سخت بود. تازه عاقل تر شده بودم. نمره معدل هم که حتماً توی انتخاب شغل آینده اثر می ذاره. بدجوری گیر کرده بودم. از یک طرف عهدی بسته بودم که چهار پنج سال نشکسته بودمش و از طرف دیگه، عهدم مبنای منطقی نداشت! برای اینکه قبلاً برای بهتر نمره گرفتن تقلب رو کنار گذاشته بودم، ولی حالا نتیجه عکس داشت. یک بار نشستم و با خودم فکر کردم ـ گفتم که عاقل تر شده بودم ـ حالا که اصلاً که چی, گیرم نمره ام خوب تر هم شد. کی گفته که شغل آینده به نمره بستگی داره؟ اصلاً قضیه به چیزهای مهم تری بستگی داره. اگه هر چی نمره ام خوب باشه، ولی خدا نخواد, آینده رشد نمی کنم، ولی اگه وضع معدلم خراب هم باشه، ولی خدا بخواد، از معدل بالاها هم بیش تر رشد می کنم. تصمیم رو محکم تر از همیشه گرفتم. خدایا! یکی من, یکی تو، من تقلب نمی کنم, تو هم هوامو داشته باش.
امتحان محاسبات عددی داشتیم. استاد از این تازه کارای ریاضی بود. درس محاسبات عددی، پر است از فرمول هایی که باید با کامیون حملش کرد. خودم را برای امتحان آماده کرده بودم، ولی استاد نامردی نکرده بود و سؤالات رو طوری داده بود که فرمول هاشو با تریلی هم نمی شد بار کرد؛ البته بچه ها هم توی نامردی کم نیاوردند. همگی جزوه ها رو باز کردند و همه فرمول ها رو کپی کردند، ولی من کم عقل! عقل به خرج دادم ـ البته فرق این دو تا عقل خیلی زیاده ها ـ و هیچ تقلب نکردم. طبیعی بود این دفعه هم نقره داغ شدم؛ حتی بیشتر از دفعات قبل، چون یک نمره دوگوشی رفت توی کارنامه دانشگاهم. امتحان که تموم شد، از دست استاد عصبانی بودم، ولی از دست خودم راضی.
نتیجه اخلاقی: می شه که آدم نقره داغ بشه، ولی خوشحال باشه.
4. خیابان سعدی

مشاور ارشد یک شرکت بزرگ شده بودم، تو خیابان سعدی. یه دفعه بابک را دیدم. از یه مغازه می آمد بیرون. پرسیدم: اینجا چه کار می کنی؟ گفت: دانشگاهم که تموم شد، اومدم مغازه بابام. وقتی از اون خداحافظی کردم، گفتم: خدایا! ای والله... .
نتیجه اخلاقی: هر وقت خدا نقره داغت کرد، بگو ای والله.
نظریه پرطرفدار تقلب

عبدالله مقدمی

شما فکر می کنید آدم اگر درس بخواند و خوب امتحان بدهد، بهتر است یا درس نخواند و بد می دانم که همه تان می یید درست بخواند و خوب امتحان بدهد, امتحان بدهد. ولی... بله! همیشه آن یک «ولی» کار را خراب می کند. می دانم...، ولی درس خواندن خیلی سخت است؛ حتی سخت تر از نان بربری گرفتن!
خب، همیشه برای امتحان دادن راه حل های دیگری هم وجود دارد؛ مثل... مثل... تقلب! باز هم می دانم و می دانید که گرفتن نمره تقلبی خیلی بیشتر از گرفتن نمره درس خواندن کیف می دهد! چرا؟ خب همه می دانند، چون... چون... البته هنوز دلیل محکمی برای این ادعا کشف نشده است و این نظریه «همین جوری» به اثبات رسیده است!
بگذریم. بچه های مکتب هم همه طرفدار این نظریه بودند؛ الا اصغری که البته او هم طرفدار نظریه تقلب بود، ولی از اون لحاظ! هر وقت فصل امتحانات می شد، همه بچه های مکتب امیدشان به اصغری بود. پس، دو ماه قبل از امتحان، همگی دربست در خدمت او قرار می گرفتند. یکی برایش گردو می آورد، دیگری مشق هایش را می نوشت. آن یکی به جایش گاوها را به چرا می برد و همین طور کارهای دیگر. به هر حال، بچه ها باید از روی دست یکی می نوشتند دیگر و اصغری به دلیل اینکه همیشه شاگرد ممتاز مکتب بود، کلید همه سؤال های سخت امتحان بود.
تقلب، شیوه های گوناگونی دارد که شما بهتر از من بلدید, ولی آن روزها هنوز روش دیگری به جز از روی دست دیگری نوشتن، اختراع نشده بود! به هر حال، این صنعت نیز مثل صنایع دیگر، هر روز دارای شیوه های تازه تری می شود و البته آن قدیم ها علم هنوز این قدر پیشرفت نکرده بود.
یک هفته قبل از امتحان، کبک اصغری داشت خروس می خواند و همین طوری به بچه ها دستور می داد.
ملا توی مکتب گفت: برای امتحان خودتان را آماده کرده اید؟ بچه ها گفتند: بله! ملا گفت: یعنی همه تان درس هایتان را خوانده اید؟ بچه ها گفتند: بله! ملا گفت: خب حالا که این طور است، فردا امتحان است... .
شور بچه ها برای خدمت به اصغری بالا گرفت و او تا شب خوراکی های مختلف خورد و بدنش ماساژ داده شد و از مملی قول دو هفته کار کردن به جای خودش را گرفت و کلی کارهای دیگر.
صبح امتحان، بچه ها سر اینکه کدامشان نزدیک اصغری بنشینند، دعوا داشتند. به هر حال، مملی و عبدلی پیروز شدند، با این شرط که جواب ها را دست به دست برسانند. ملا داخل شد و به بچه ها گفت: آماده اید؟ بچه ها گفتند: بله!
ملا گفت: اصغری بیا اینجا، ولی میزت را نیاور! بچه ها هر کدام یک میز کوچولو داشتند که پشتش دو زانو می نشستند و مشق می نوشتند. اصغری میزش را نبرد و پشت میز ملا نشست. بچه ها همه ناراحت شدند، ولی اصغری بیشتر از همه ناراحت شد.
یک دفعه مملی گفت: آقا! ما دیروز مهمانی بودیم، نتوانستیم درس بخوانیم. اسدی گفت: آقا! ما سر مزرعه بودیم... . همه بچه ها چیزی گفتند، ولی ملا به حرفشان توجهی نکرد و امتحان را گرفت. بعد از امتحان کسی به اصغری توجهی نکرد. اصغری از همه ناراحت تر بود... .
نتیجه امتحان باورنکردنی بود، اگر چه بچه ها نمره های خیلی بالایی نگرفته بودند، همگی قبول شده بودند؛ غیر از اصغری! بعد از اعلام نمره ها، ملا اصغری را صدا زد و گفت: چی شد؟ چرا نمره ات شد 5/5؟ اصغری سرش را پایین انداخته بود. ملا گفت: از فردا میزت را همراهت نیاور! اصغری بیشتر ناراحت شد.
خب بچه ها‍! گفتم که با پیشرفت علم، روش های تقلب هم پیشرفت می کند. هر کدام از این روش ها را هم یکی کشف می کند. اصغری هم توی مکتب خانه تنها کسی بود که روش تقلب از روی نوشته های میز را کشف کرده بود. فقط حیف که ملا... .[16]
یک حکم شرعی ناشناخته

برای آنان که اهل تقلب هستند

روح الله حبیبیان

آقا این خرداد عجب ماهی است! از یک طرف آغاز فصل گرما و شروع عرق ریزان در کنار راه نیفتادن کولرها و پنکه ها و از طرف دیگر, هنگامه امتحانات پایان سال و به قول بچه ها, درس خواندن های نفس گیر؛ یعنی در این هیر و ویر از بچه دبستانی ها تا شاخ شمشادهای دانشگاهی که در طول سال معمولا به هر کاری غیر از تحصیل مشغولند, با جزوه و کتاب و دفتر محشورند و معمولاً از استادیوم و باشگاه و پارک گرفته تا مهمانی و مسجد و نماز جمعه، این همراهی ترک نمی شود. اوضاع کنکوری ها که دیگر التماس دعایی است! حتماً می پرسید این اوضاع چه ربطی به گفتن احکام شرعی دارد و چرا ما می خواهیم نیم ساعت از اوقات فراغت شما را با یادآوری امتحانات کوفت کنیم؟
از اینکه با این یادآوری، اوقات شریفتان تلخ شد واقعاً شرمنده ایم، ولی باید به عرض مبارکتان برسانیم که بر خلاف تصور برخی، دامنه احکام شرعی، تمام حرکات و رفتارها و گفتارهای ما را دربر می گیرد و جزیی ترین حرکت ما هم حکم دارای شرعی است. با وجود این مسئله، اگر قدری دقیق بشویم، می بینیم همین امتحانات و مسائل حاشیه ای آن می تواند سؤال های جدّی شرعی را به همراه داشته باشد. از جمله این مسائل که متأسفانه یک مقدار و شاید بیش از یک مقدار, بعضی ها را درگیر می کند، مسئله مهم «تقلب» است.
شاید با شنیدن این واژه، خاطرات تلخ و شیرینی برای شما تداعی شده باشد، ولی انصافاً هیچ وقت فکر کرده اید تقلب کردن یا تقلب دادن از نظر شرعی چه حکمی دارد؟ آیا اصولاً این مسئله که برای برخی امری حیاتی است، جدای از تبلور هوش و ذکاوت ایرانی، نشانه انحراف در رعایت مسائل شرعی هم هست یا خیر؟
واقعیت مطلب این است که تقلب از مسائلی است که فقیهان به آن پرداخته و ابعاد مختلف آن را بررسی کرده اند؛ چون این مسئله، جزو مسائل مستحدثه (یعنی مسائلی که در گذشته نبوده و بعد پدید آمده) در فقه محسوب می شود. از آنجا که یکی از وظایف فقیهان و مراجع تقلید, پاسخ گویی به استفتائات (استفتاء، یعنی آنچه مقلدان از ایشان پرسیده و فتوا خواسته اند) است و در هر زمانی, پرسش های جدیدی مطرح می شود، فقیه باید بتواند هر مسئله جدیدی را کاملاً بررسی کند و حکم مناسب با آن را به دست آورد.
درباره مسئله حیاتی تقلب هم استفتائاتی از مراجع تقلید شده است که به اختصار به آن اشاره می کنیم:


1. در ابتدا بد نیست بدانید تقلب، مصدر باب تفعل، از ریشه قلب است. این تعبیر خاص «قلب» که در ادبیات فارسی هم به کار رفته، به معنای چیز متحول شده و غیرواقعی و بدلی است. صائب تبریزی می فرماید:
دادند به معشوق حقیقی دل و جان را
یوسف به زر قلب خریدند عزیزان
یعنی عاشقان راستین که به خداوند دل دادند، بیشترین سود را بردند؛ زیرا هم یوسف را خریدند و هم در برابرش پول تقلبی و بی ارزش دادند.


2. تقلب، انواع و اقسامی دارد. البته ما قصد نداریم انواع شیوه های تقلب را آموزش بدهیم؛ چون این کاره نیستیم. بدآموزی هم دارد و به جز آن, زیره به کرمان بردن است. منظور ما انواع و اقسامی است که تقلب از نظر حکم شرعی پیدا می کند. گاهی تقلب در یک امتحان ساده علمی است که فقط نشان دهنده سطح علمی فرد امتحان شونده است و این امتحان، نتیجه مستقیمی ندارد و موفقیت یا شکست فرد در این امتحان، نفع و ضرری به دیگران نمی رساند، مثل امتحانات هفتگی یا میان ترم در مدارس. گاهی امتحان نتایج مستقیمی در پی دارد، مثلاً اعطای جایزه ای به کسب نمره مشخصی در این امتحان وابسته است یا قبولی در این امتحان, شرط ورود به مرحله بالاتری تعیین شده است. صورت سوم هم این است که نتیجه امتحان هر فرد در وضعیت دیگران اثرگذار است؛ یعنی اگر فردی نمره بالاتر را کسب کند، یک سهم از سهمیه معین شده را به خود اختصاص می دهد. در نتیجه، سر دیگران بی کلاه می ماند، مانند کنکور خودمان یا بیشتر آزمون های استخدامی. به خوبی روشن است که احکام این صورت ها متفاوت است، ولی حکم شرعی هر یک از این صورت ها چیست؟
3. خیال همه دوستان را راحت کنیم که تقلب در همه اقسام و موارد, عملی غیرشرعی و حرام است؛ به چند دلیل:
الف) تقلب بر خلاف ضوابط و شرایطی است که فرد هنگام ورود و ثبت نام در هر مجموعه آموزشی به صورت مشخص یا ضمنی به رعایت آن تعهد می دهد. در نتیجه، تقلب در حکم تخلف از شرط و حرام است. در کشور ما که قوانین بر مبنای قواعد دولت اسلامی تنظیم شده است، رعایت نکردن هر قانونی و حتی قوانین آموزشی مدارس، خلاف شرع به شمار می رود, مگر اینکه شما آموزشگاهی پیدا کنید که تقلب در آن مجاز باشد که پیشنهاد می دهیم هر چه زودتر در آنجا ثبت نام کنید؛ چون هر لحظه ممکن است از این خواب ناز بیدار شوید.
ب) تقلب کردن می تواند از مصداق های «کذب عملی» به شمار آید. چنان که می دانید، دروغ یکی از گناهان کبیره است که دو نوع کلی دارد: کذب لسانی (یا همان دروغ زبانی) که اگر نگفته باشیم، حتماً شنیده ایم و دیگری کذب عملی (یا دروغ رفتاری) که فرد با رفتار خودش خلاف واقع را به دیگران نشان می دهد. مثل همین کاری که بسیاری از فوتبالیست ها موقع زمین افتادن می کنند و به خاطر ضربه ای که به آنها نخورده، به ظاهر از درد به خود می پیچند. در هر صورت، هر دو نوع دروغ، حرام است و تقلب هم از آنجا که نتیجه اش نوعی جعل واقعیت و درس خوان جلوه دادن خود است، می تواند مصداق این حرام قرار بگیرد. همین جا عرض کنیم که وقتی این عمل حرام شد، منافعی نیز که احتمالاً به خاطر این امتحان به فرد می رسد, حق او نبوده و حرام است. مثلاً اگر جایزه ای به او تعلق بگیرد یا به واسطه آن امتحان استخدام شود و حقوق بگیرد، بنابر فتوای بسیاری از مراجع حرام است، مگر آنکه صاحب کار از تقلب او آگاه شده باشد و با این حال, او را استخدام کند.
ج) اگر فرد متقلب به دلیل قبولی اش یک سهم از سهمیه معیّن را به خود اختصاص دهد و دیگری را از رسیدن به این سهم بازدارد, روشن است حق او را ضایع کرده و این عمل او حق الناس و ظلم در حق دیگری بوده که به یقین, حرام است.
4. در همین جا به مسئله «تقلب دادن» هم اشاره ای بکنیم که واقعاً بدتر از تقلب کردن است؛ چون هیچ نفعی به حال خود فرد ندارد و به قول معروف، فرد تقلب دهنده «خَسِرَ الدنیا و الاخرة» است. وای به روزی که دستش رو شود و آش نخورده و دهان سوخته گردد. به هر حال, تقلب دادن دست کم, اشکال اول تقلب کردن را دارد؛ زیرا همان طور که تقلب کردن بر خلاف قوانین و شرایط مراکز آموزشی است، تقلب دادن نیز چنین است. افزون بر آن، تقلب دادن چون همکاری در انجام دادن عمل خلاف دیگران است، تحت عنوان فقهی «اعانة بر اثم» (یاری کردن در انجام گناه) قرار می گیرد که خود کاری حرام است. البته با کمال تأسف، بعضی ها این عمل را نوعی ایثار و همکاری می پندارند که کاملاً فکر اشتباه و غلطی است و هیچ گاه نمی توان با کاری نادرست, نتیجه ای درست گرفت.
امیدواریم همه عزیزان با برنامه ریزی درست و مطالعه منظم در امتحانات موفق باشند و کارشان به وادی «تقلب» کشیده نشود؛ چون تقلب کردن، دیگر «یوسف به زر قلب خریدن» نیست.


گزین گویه ها

فقط سوپ کلم است که حال آدم را بیشتر از امتحان به هم می زند. (آلبرت انشتین)
امتحان، مسخره ترین کار دنیاست! (جرج برنارد شاو)
امتحان بدون تقلب، مثل کریسمس بدون درخت است! (تی. اس. الیوت)
امتحان، بخشی از زندگی است، نه اینکه زندگی امتحان است. (پائولو کوئیلو)
چی گفتید: امتحان؟ معنی اش را نمی دانم! (جرج اورول)
هر کسی رو می خوای از خودت متنفر کنی، امتحانش کن. (ضرب المثل برمه ای)
توی مدرسه هر سؤالی را که در امتحان هایم درست جواب می دادم، بعد می فهمیدم کاملاً غلط بوده است. این اتفاق بعدها در زندگی ام هم ادامه یافت. هر وقت فکر می کردم درست رفتار کرده ام، دیده ام یک جای کار اشتباه بوده است. (ارنست همینگوی)
پی نوشت ها:

[1] . آینده سازان، ش 173، ص 22.
http://www.hawzah.net/fa/magart.html?MagazineID=3282&MagazineNumberID=6759&MagazineArticleID=80729

javad4481
25th April 2012, 02:51 PM
اين رمان در مورد چيه بگين ماهم بدونيم

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد