Ehsan M
25th March 2012, 07:10 PM
مغز متفکر یک سازمان بودن، آن هم مغز متفکر بخش فناوری اطلاعات، میتواند برای سازمان سرمایه گرانبهایی باشد؛ اما نقطههای ضعفی هم دارد.
"نیمی از افراد غرق در دنیای فناوری اطلاعات، به اصطلاح «خوره» (Geek) هستند."
من ترجیح میدهم متفکران و تحلیلگران دنیای فناوری اطلاعات را پادشاهان این حوزه تلقی کنم. مغزهای متفکر اصولا افرادی هستند که خط مشیها را مشخص و روشن میکنند. به جای احساسات، منطق در قلمرو آنان حکمروایی میکند. صفات بسیاری است که این دسته افراد را از عموم جامعه جدا میکند و حتی برای مثال باعث میشود که آنها دستیابی به یک سری اطلاعات و حضور در فضای مورد نظرشان را به رفتن به یک مهمانی ترجیح دهند.
http://www.ksna.ir/images/stories/fani/computer/16_-_P26.jpg
من خودم به شخصه در این دسته از افراد جای میگیرم. به همین دلیل هم برای سالهای زیادی است که توانستهام در شغلی که دارم مفید باشم. اما من نیز تجربههای منفی زیادی در این زمینه داشتهام. شاید شما مواردی از این نفرینها را تجربه کرده باشید.
با من در ادامه مطلب همراه باشید ... .. .
1. اعتیاد به اطلاعات این دسته از افراد میتوانند اطلاعات زیادی را به دست بیاورند. آنها صفحات وب را برای دستیابی به هر تکه از اطلاعات جستجو میکنند؛ از وضعیت آبوهوا گرفته تا آخرین اطلاعات مربوط به جدیدترین ابزارکها. آنها همواره مشتاق شرکت در بحثهای برخط و همیشه در این زمینه فعال هستند و همواره حریص در زمینه جمعآوری آمار و اطلاعات. در زمان خرید، آنها مستقیما به صفحه مشخصات فنی دستگاه میروند، چه یک دستگاه پیشرفته الکترونیکی بخواهند، چه یک ساعت رومیزی. آنها حتی در بوفه محل کارشان نیز در مورد خوراکیها اطلاعات کسب میکنند. من کاملا درک میکنم که چطور این عادتها میتوانند برای افراد دیگر خانواده آزارنده باشد، اما لطفا درک کنید این عادتها مربوط به افرادی است که خوره کسب اطلاعات شدهاند.
2. نوسان برای بسیاری از مردم تنها یک وجه از موضوع مورد بحث کافی است، اما برای فرد تحلیلگر ما خیر. برای او، همه ابعاد یک موضوع مهم و دارای نکات مثبت و منفی مخصوص به خود است. برای او یک لیوان به طور همزمان هم نیمه پر دارد و هم نیمه خالی. برای افراد مختلف، تحلیلگر ما گاهی فردی بسیار روشنبین و خوب و گاهی بد و تیره رخ مینمایاند. شاید در جمع دوستان پذیرفتن فردی که هم میتواند مثبت ببیند و هم منفی، دشوار باشد.
3. دودلی همان طور که این افراد همواره در حال جمعآوری اطلاعات و قوانین هستند، به همین مقدار هم میتوانند افراد دودلی باشند. در این میان مدیرانی هم هستند که وقت زیادی برای جمعآوری اطلاعات جهت اتخاذ تصمیم نداشته، باید سریع تصمیم بگیرند و شاید از نظر این مدیران، این گونه افراد غیرقابل اطمینان به نظر آیند.
4. سنگدلی یک بار در حال توضیح معماری کلاینت/سرور به مارک (Mark)، یکی از اعضای بخش مینفریم بودم. به صفحه نمایش اشاره کردم و گفتم: «همین طور که این جا میبینی...»؛ اما یک مشکل وجود داشت: مارک به طور کامل نابینا بود. بسیار خجالتزده شدم و تمام بدنم یخ زد. اگر مارک قادر به دیدن صورت من بود، از دیدن عرقهایی که از فرط شرمندگی بر روی صورتم بودند چه حسی پیدا میکرد؟ چنین رفتار خجالتآوری برای تحلیلگرها چندان هم نامعمول نیست. حالا که فکر میکنم، میبینم که باید حتما از مارک معذرت میخواستم، اما واقعا کلامی در دهانم نمیآمد. اکنون پانزده سال از آن موقع گذشته است و من از مارک عذرخواهی میکنم.
5. وابستگی به عادات «از من میخواهید چه کنم؟ ناهار نخورم؟ شوخی میکنید؟» از دست دادن وقت ناهار برای انجام خردهفرمایشهای بیهوده مدیر میتواند واقعا ناراحتکننده باشد. فشار خون من که بالا میرود و دچار استرس میشوم؛ بله من عصبانی میشوم. برای چنین افرادی شکستن یا ترک عادتهایشان سخت است. آنها ترجیح میدهند که قابل پیشبینی و روزمره بوده، در مقابل تغییرات مقاومت کنند. ممکن است آنها قبل از شروع پروژه انگیزه زیادی برای انجام کار نداشته باشند، اما به محض این که پروژه آغاز شد، آنها نیز با نهایت سرعت شروع به کار میکنند. در نهایت نمیتوان گفت این متفکران مخالف تغییر هستند، بلکه آنها علاقهمندند تا حوزه مورد نظرشان همچنان به همان شیوهای که در آن راحتند، باقی بماند.
6. بیملاحظگی اجتماعی یک بار به خانمی که از آشنایانم بود گفتم دچار اضافه وزن شده است. خوب او خودش پرسیده بود. من هم جوابی رک و راست داده بودم و اصلا نگفتم که وزنش دقیقا اندازهای است که باید باشد. تحلیلگران مورد نظر ما همه مفاهیم را جدی میگیرند؛ جدی به معنای واقعی. برای آنها مهم نیست که موضوعی که مطرح شده چقدر حساس است، آنها صادقانه جواب میدهند. چیزی که ممکن است عموم مردم نپسندند و در نظرشان درست نباشد.
7. دیرباوری آبراهام لینکلن میگوید: «میتوان برخی افراد را تمام مدت و تمام افراد را برخی اوقات گول زد؛ ولی نمیتوان تمام مردم را برای همیشه گول زد.» سیاستمداران میدانند افراد متفکر و منطقی را بهسختی میتوانند گول بزنند. اگر شما میخواهید چیزی به تحلیلگر مورد نظر ما بفروشید، بهتر است برایش توضیح دهید که چرا به آن نیاز دارد. او به دلیل نیاز دارد، نه احساس. اگر شما مدیری هستید که میخواهید پروژهتان دو ماه زودتر از برنامهریزی صورت گرفته پیش برود، بهتر است با دلایل قانعکننده کافی پیش مغز متفکر ما بروید.
8. بازاریابی ضعیف یک موضوع مهم در مورد مغزهای متفکر ما، مساله بازاریابی و قدرت بررسی محصولات است. آنها در مورد اول بهشدت ضعیف و در مورد دوم بسیار متبحرند. آنها به دقت در مورد نکات مثبت و منفی محصولات میتوانند اظهار نظر کنند. یکی از موارد مهمی که باید مد نظر قرار داد، خودارتقایی این افراد است. هنگامی که دیگران در حال غلو در مورد دانستههای خود هستند، مغزهای متفکر ما این کار را نمیکنند؛ آنها میدانند که در برخی زمینهها ضعیف هستند، بنابراین در مورد آنها مطالعه کرده، نقاط ضعفشان را بهبود میبخشند. اما اگر میشد، برای مصاحبه کاری بعدی که در زمینه بازاریابی است، یک نفر را استخدام میکردند اوضاع خیلی بهتر میشد.
9. ضعیف در سیاست هنگام نوشتن سعی میکنم به این موضوع هم توجه داشته باشم که خانمها هم این متن را خواهند خواند. بنا بر این هر دو جنسیت را مد نظر قرار میدهم. [البته این قضیه در زبانهایی که ضمیر و گاه فعل مذکر و مونث جدا میشود، اهمیت دارد، نه در فارسی. مترجم] حقیقت این است که من خوانایی متنم را سیاسیکاریهای لازم اولویت دهم. درست یا غلط، فکر میکنم مرجع قرار دادن هر دو جنسیت در این متن کار سختی است. پس خانمها، لطفا مرا به خاطر اشتباه سیاسیام ببخشید! در حقیقت افتخار میکنم که مهمان نوشتههایم باشید.
10. تنهایی ابدی اکثر اوقات این افراد در تنهایی و با خواندن کتاب و دیدن فیلم سپری میشود. این به معنی دوست نداشتن مردم نیست. تنها آنها از نظر ما خستهکننده، غیرالهام بخش و ازپاافتاده هستند. آخرین باری که فردی را علاقهمند به بحث در مورد «تئوری ارتباطات» یا «تئوری نسبیت یا قانون کاهش بازده» دیدید، کی بود؟
جمعبندی به طور حتم این افراد از نظر مردم افرادی سرد، حساس و منطقی هستند؛ چیزی شبیه آقای اسپاک (Mr. Spock)! اما جهان ما به این افراد نیاز دارد. هر نفرینی یک موهبت هم میتواند باشد. چون مغزهای متفکر همه چیز را در قالب جدول دوست دارند، من هم جنبه مثبت این صفات را در قالب جدول بیان میکنم:
http://www.ksna.ir/images/stories/fani/computer/New_Picture_2.jpg
"این بار قبل از این که بر سر مغز متفکرتان فریاد بزنید، کمی به او زمان بدهید. شخصیتی که از نظر شما مستحق فریاد است، برای جامعه خدمات ارزندهای انجام داده است."
"نیمی از افراد غرق در دنیای فناوری اطلاعات، به اصطلاح «خوره» (Geek) هستند."
من ترجیح میدهم متفکران و تحلیلگران دنیای فناوری اطلاعات را پادشاهان این حوزه تلقی کنم. مغزهای متفکر اصولا افرادی هستند که خط مشیها را مشخص و روشن میکنند. به جای احساسات، منطق در قلمرو آنان حکمروایی میکند. صفات بسیاری است که این دسته افراد را از عموم جامعه جدا میکند و حتی برای مثال باعث میشود که آنها دستیابی به یک سری اطلاعات و حضور در فضای مورد نظرشان را به رفتن به یک مهمانی ترجیح دهند.
http://www.ksna.ir/images/stories/fani/computer/16_-_P26.jpg
من خودم به شخصه در این دسته از افراد جای میگیرم. به همین دلیل هم برای سالهای زیادی است که توانستهام در شغلی که دارم مفید باشم. اما من نیز تجربههای منفی زیادی در این زمینه داشتهام. شاید شما مواردی از این نفرینها را تجربه کرده باشید.
با من در ادامه مطلب همراه باشید ... .. .
1. اعتیاد به اطلاعات این دسته از افراد میتوانند اطلاعات زیادی را به دست بیاورند. آنها صفحات وب را برای دستیابی به هر تکه از اطلاعات جستجو میکنند؛ از وضعیت آبوهوا گرفته تا آخرین اطلاعات مربوط به جدیدترین ابزارکها. آنها همواره مشتاق شرکت در بحثهای برخط و همیشه در این زمینه فعال هستند و همواره حریص در زمینه جمعآوری آمار و اطلاعات. در زمان خرید، آنها مستقیما به صفحه مشخصات فنی دستگاه میروند، چه یک دستگاه پیشرفته الکترونیکی بخواهند، چه یک ساعت رومیزی. آنها حتی در بوفه محل کارشان نیز در مورد خوراکیها اطلاعات کسب میکنند. من کاملا درک میکنم که چطور این عادتها میتوانند برای افراد دیگر خانواده آزارنده باشد، اما لطفا درک کنید این عادتها مربوط به افرادی است که خوره کسب اطلاعات شدهاند.
2. نوسان برای بسیاری از مردم تنها یک وجه از موضوع مورد بحث کافی است، اما برای فرد تحلیلگر ما خیر. برای او، همه ابعاد یک موضوع مهم و دارای نکات مثبت و منفی مخصوص به خود است. برای او یک لیوان به طور همزمان هم نیمه پر دارد و هم نیمه خالی. برای افراد مختلف، تحلیلگر ما گاهی فردی بسیار روشنبین و خوب و گاهی بد و تیره رخ مینمایاند. شاید در جمع دوستان پذیرفتن فردی که هم میتواند مثبت ببیند و هم منفی، دشوار باشد.
3. دودلی همان طور که این افراد همواره در حال جمعآوری اطلاعات و قوانین هستند، به همین مقدار هم میتوانند افراد دودلی باشند. در این میان مدیرانی هم هستند که وقت زیادی برای جمعآوری اطلاعات جهت اتخاذ تصمیم نداشته، باید سریع تصمیم بگیرند و شاید از نظر این مدیران، این گونه افراد غیرقابل اطمینان به نظر آیند.
4. سنگدلی یک بار در حال توضیح معماری کلاینت/سرور به مارک (Mark)، یکی از اعضای بخش مینفریم بودم. به صفحه نمایش اشاره کردم و گفتم: «همین طور که این جا میبینی...»؛ اما یک مشکل وجود داشت: مارک به طور کامل نابینا بود. بسیار خجالتزده شدم و تمام بدنم یخ زد. اگر مارک قادر به دیدن صورت من بود، از دیدن عرقهایی که از فرط شرمندگی بر روی صورتم بودند چه حسی پیدا میکرد؟ چنین رفتار خجالتآوری برای تحلیلگرها چندان هم نامعمول نیست. حالا که فکر میکنم، میبینم که باید حتما از مارک معذرت میخواستم، اما واقعا کلامی در دهانم نمیآمد. اکنون پانزده سال از آن موقع گذشته است و من از مارک عذرخواهی میکنم.
5. وابستگی به عادات «از من میخواهید چه کنم؟ ناهار نخورم؟ شوخی میکنید؟» از دست دادن وقت ناهار برای انجام خردهفرمایشهای بیهوده مدیر میتواند واقعا ناراحتکننده باشد. فشار خون من که بالا میرود و دچار استرس میشوم؛ بله من عصبانی میشوم. برای چنین افرادی شکستن یا ترک عادتهایشان سخت است. آنها ترجیح میدهند که قابل پیشبینی و روزمره بوده، در مقابل تغییرات مقاومت کنند. ممکن است آنها قبل از شروع پروژه انگیزه زیادی برای انجام کار نداشته باشند، اما به محض این که پروژه آغاز شد، آنها نیز با نهایت سرعت شروع به کار میکنند. در نهایت نمیتوان گفت این متفکران مخالف تغییر هستند، بلکه آنها علاقهمندند تا حوزه مورد نظرشان همچنان به همان شیوهای که در آن راحتند، باقی بماند.
6. بیملاحظگی اجتماعی یک بار به خانمی که از آشنایانم بود گفتم دچار اضافه وزن شده است. خوب او خودش پرسیده بود. من هم جوابی رک و راست داده بودم و اصلا نگفتم که وزنش دقیقا اندازهای است که باید باشد. تحلیلگران مورد نظر ما همه مفاهیم را جدی میگیرند؛ جدی به معنای واقعی. برای آنها مهم نیست که موضوعی که مطرح شده چقدر حساس است، آنها صادقانه جواب میدهند. چیزی که ممکن است عموم مردم نپسندند و در نظرشان درست نباشد.
7. دیرباوری آبراهام لینکلن میگوید: «میتوان برخی افراد را تمام مدت و تمام افراد را برخی اوقات گول زد؛ ولی نمیتوان تمام مردم را برای همیشه گول زد.» سیاستمداران میدانند افراد متفکر و منطقی را بهسختی میتوانند گول بزنند. اگر شما میخواهید چیزی به تحلیلگر مورد نظر ما بفروشید، بهتر است برایش توضیح دهید که چرا به آن نیاز دارد. او به دلیل نیاز دارد، نه احساس. اگر شما مدیری هستید که میخواهید پروژهتان دو ماه زودتر از برنامهریزی صورت گرفته پیش برود، بهتر است با دلایل قانعکننده کافی پیش مغز متفکر ما بروید.
8. بازاریابی ضعیف یک موضوع مهم در مورد مغزهای متفکر ما، مساله بازاریابی و قدرت بررسی محصولات است. آنها در مورد اول بهشدت ضعیف و در مورد دوم بسیار متبحرند. آنها به دقت در مورد نکات مثبت و منفی محصولات میتوانند اظهار نظر کنند. یکی از موارد مهمی که باید مد نظر قرار داد، خودارتقایی این افراد است. هنگامی که دیگران در حال غلو در مورد دانستههای خود هستند، مغزهای متفکر ما این کار را نمیکنند؛ آنها میدانند که در برخی زمینهها ضعیف هستند، بنابراین در مورد آنها مطالعه کرده، نقاط ضعفشان را بهبود میبخشند. اما اگر میشد، برای مصاحبه کاری بعدی که در زمینه بازاریابی است، یک نفر را استخدام میکردند اوضاع خیلی بهتر میشد.
9. ضعیف در سیاست هنگام نوشتن سعی میکنم به این موضوع هم توجه داشته باشم که خانمها هم این متن را خواهند خواند. بنا بر این هر دو جنسیت را مد نظر قرار میدهم. [البته این قضیه در زبانهایی که ضمیر و گاه فعل مذکر و مونث جدا میشود، اهمیت دارد، نه در فارسی. مترجم] حقیقت این است که من خوانایی متنم را سیاسیکاریهای لازم اولویت دهم. درست یا غلط، فکر میکنم مرجع قرار دادن هر دو جنسیت در این متن کار سختی است. پس خانمها، لطفا مرا به خاطر اشتباه سیاسیام ببخشید! در حقیقت افتخار میکنم که مهمان نوشتههایم باشید.
10. تنهایی ابدی اکثر اوقات این افراد در تنهایی و با خواندن کتاب و دیدن فیلم سپری میشود. این به معنی دوست نداشتن مردم نیست. تنها آنها از نظر ما خستهکننده، غیرالهام بخش و ازپاافتاده هستند. آخرین باری که فردی را علاقهمند به بحث در مورد «تئوری ارتباطات» یا «تئوری نسبیت یا قانون کاهش بازده» دیدید، کی بود؟
جمعبندی به طور حتم این افراد از نظر مردم افرادی سرد، حساس و منطقی هستند؛ چیزی شبیه آقای اسپاک (Mr. Spock)! اما جهان ما به این افراد نیاز دارد. هر نفرینی یک موهبت هم میتواند باشد. چون مغزهای متفکر همه چیز را در قالب جدول دوست دارند، من هم جنبه مثبت این صفات را در قالب جدول بیان میکنم:
http://www.ksna.ir/images/stories/fani/computer/New_Picture_2.jpg
"این بار قبل از این که بر سر مغز متفکرتان فریاد بزنید، کمی به او زمان بدهید. شخصیتی که از نظر شما مستحق فریاد است، برای جامعه خدمات ارزندهای انجام داده است."