h.jabbari
25th March 2012, 10:36 AM
حسابرسی داخلی تعاریف ، اهمیتها و اولویتها ، چگونگی وچرایی: "سیستم حسابرسی داخلی یک شرکت."
حسابرسی داخلی
هر واحد تجاری جهت نیل به اهدافش و تحصیل درآمد نا گزیر از ایجاد قسمتهای گوناگون درون سازمانی می باشد که توسط مدیران مربوطه اداره و کنترل می شود. آنگاه جهت کنترل و سازماندهی وهماهنگی بین قسمت های مزبور نیاز به واحد حسابرسی داخلی مطرح می شود.
حسابرسی داخلی:
حسابرسی داخلی، بخشی اساسی از یک سیستم کنترل داخلی اثربخش است که آن نیز به نوبه خود بخشی اصلی از مدیریت خوب در سازمان شناخته می شود.
حسابرسی داخلی کمک موثری است در پیشگیری از تقلب و اشتباه یا کشف آنها.
حسابرسی داخلی و حسابرسی مستقل دارای نقشهای متفاوت، اما مکمل یکدیگرند.
هر سیستم یا مجموعه ای از کنترلها، اعم از مالی و غیر مالی، برای دستیابی به اطمینان منطقی از تحقق موارد زیر برقرار می شود:
1-اثر بخش و کارآمد بودن عملیات
2-قابل اتکاء بودن اطلاعات مالی و گزارشگری آن
3-رعایت قوانین و مقررات
هدفهای حسابرسی داخلی:
واحد حسابرسی داخلی باید هدفهایی داشته باشد که به روشنی مشخص شده و قابل اندازه گیری باشد.
این هدفها باید ابتدا به موافقت سازمان برسد و جزء هدفهای سازمان نیز قرارگیرد.
هدفهای حسابرسی داخلی در سازمانهای مختلف فرق می کند، هدفهای حسابرسی داخلی هر سازمان باید متناسب با هدفهای کلی آن سازمان تدوین شود.
هدفهای سازمانی همواره تغییر و بهبود می یابد و از این رو محیط کنترلی و سیستم کنترل داخلی نیز پیوسته باید مورد تجدید نظر و اصلاح قرارگیرد.
گزارشگری حسابرسی داخلی:
گزارشهای حسابرسی داخلی در هر مورد حسابرسی باید ابزاری باشد برای مدیران سازمان که از اثر بخشی سیستم کنترل داخلی، اطمینان یابند.
زمان بندی گزارشگری حسابرسی داخلی، پخش گزارشها و رعایت الزامات رازداری باید به روشنی تمام، تعیین شود.
جایگاه سازمانی: آیین نامه های مالی داخلی هر سازمان باید جایگاه سازمانی حسابرسی داخلی را مشخص کند. آیین نامه های مالی باید مسئولیتها و وظایف واحد حسابرسی داخلی را به روشنی تعیین کند و بعلاوه، اختیارات لازم را برای مسئول حسابرسی داخلی پیش بینی نماید تا وی بتواند به کلیه مدارک، دارایی ها، ساختمان و کارکنانی که برای انجام وظایف و مسئولیتهای خود و نتیجه گیریها و پیشنهادهایش، لازم تشخیص می دهد، دسترسی نامحدود داشته باشد.
استقلال حسابرسی داخلی:
عامل اصلی برای توانمندی حسابرسی داخلی، استقلال آن است. مدیریت باید این عامل را به رسمیت بشناسد و با تامین جایگاه مناسب حسابرسی داخلی در ساختار سازمانی، نسبت به استقلال واحد حسابرسی داخلی اطمینان دهد.
عملکرد حسابرسی داخلی باید چنان باشد که به روشنی نشان دهد حسابرسی داخلی تحت تاثیر هیچ گونه اعمال نفوذ غیرمسئولانه ای نیست که بتواند دامنه رسیدگی یا کار آن را محدود کند یا تغییر دهد یا بتواند بر تصمیم گیری آن درباره محتوای گزارشهایی که به مدیریت ارائه می شود، اثر گذارد.
مسئولیت و کنترل مدیریت:
شالوده حسابرسی داخلی بر شناخت مدیریت سازمانی مبتنی است. این مدیریت سه نوع مسئولیت عمده و اساسی را به عهده دارد که عبارت است از: برنامه ریزی، سازماندهی و هدایت فعالیتهای سازمان در راستای هدفها و سیاستهای کلی سازمان.
برنامه ریزی: برنامه ریزی شامل تدوین هدفها و مقصودها و تعیین شیوه های استفاده از منابع و عناصر عملیاتی برای دستیابی به هدفها و مقصودهاست. منابع شامل نیروی انسانی، امکانات و تجهیزات، مواد، مصالح و پول است. عناصر عملیاتی معمولا شامل بازاریابی، تولید و حسابداری است.
منظور از هدفها در این جا، خطوط اصلی یا تصاویری است از آنچه که مدیریت باید به آن دست یابد. مقصودها، شیوه ها و روشهای خاصی است که در مسیر دستیابی به هدفها به کار گرفته می شود.
سازماندهی: سازماندهی یعنی گردآوری و تدارک نیروی انسانی مورد نیاز، امکانات، مواد و مصالح و وجوه نقد لازم و بکارگیری درست و مناسب آنها در چارچوب سیاستها، برنامه ها و استانداردها به گونه ای که بتوان به هدفهای مورد نظر دست یافت.
هدایت: هدایت یعنی تفویض اختیار، راهنمایی و نظارت بر عملیات و مقایسه دوره ای عملیات انجام شده با برنامه های پیش بینی شده. هدایت همچنین شامل مستند کردن موارد زیر است:
1-اعمال اختیار.
2-رعایت سیاستها، روشها و استانداردها.
3-سرپرستی، نظارت و آزمون عملیات.
4-انجام دادن فعالیتهای برنامه ریزی شده.
گروه بندی مسئولیتهای مدیریت:
مسئولیتهای مدیریت را می توان در سه سطح استراتژیکی، تاکتیکی و عملیاتی طبقه بندی کرد. این سه سطح اساسا به میزان توجه مدیریت و زمان بندی (اجرا) محدود می شود.
موضوعهای استراتژیکی معمولا موارد زیر را در بر می گیرد:
1-نوع و ماهیت فعالیت تجاری که سازمان انجام می دهد.
2-وضعیت بازاری که سازمان در نظر دارد محصولات یا خدمات خود را در آن عرضه کند.
3-تصویر و تصوری که سازمان در نظر دارد به آن دست یابد.
موضوعهای تاکتیکی می تواند شامل موارد زیر باشد:
1-میزانی که سیستم اطلاعات مدیریت، کامپیوتری شده است.
2-سیاستهای زمان بندی حمل کالا برای مشتریان.
3-شیوه های توزیع محصولات.
4-استخدام مدیران جدید.
موضوعهای عملیاتی می تواند موارد زیر را شامل شود:
1-تامین مواد مورد نیاز برای یک چرخه تولید.
2-تخصیص نیروی انسانی ویژه به هر کار.
3-سهمیه بندی تولید.
مدیریت استراتژیک به کلی ترین، فراگیرترین و دراز مدت ترین موضوعها می پردازد. مدیریت تاکتیکی بر چگونگی اجرای برنامه های استراتژیک تمرکز می کند. بیشتر توجه مدیریت تاکتیکی به موضوعهای میان مدت است و بر اجزا و واحدهای خاص سازمانی تاکید می ورزد. مدیریت عملیاتی به کارها و وظایف خاص و ضروری روزانه می پردازد.
هدفهای کنترل داخلی:
همه فعالیتهای مدیریت در سیستمهای کنترلی انجام می شود که هدفهای آن بدین شرح است:
1-قابلیت اعتماد و درستی اطلاعات.
2-رعایت سیاستها، برنامه ها، روشها، قوانین و مقررات.
3-حفاظت از دارایی ها.
4-استفاده اقتصادی و کارآمد از منابع.
5-دستیابی به هدفهای تعیین شده برای عملیات و برنامه ها.
هر چه مدیریت، خوب تر باشد، احتمال دستیابی موثر به پنج هدف اصلی کنترل داخلی بیشتر خواهد شد.
حسابرسی داخلی
هر واحد تجاری جهت نیل به اهدافش و تحصیل درآمد نا گزیر از ایجاد قسمتهای گوناگون درون سازمانی می باشد که توسط مدیران مربوطه اداره و کنترل می شود. آنگاه جهت کنترل و سازماندهی وهماهنگی بین قسمت های مزبور نیاز به واحد حسابرسی داخلی مطرح می شود.
حسابرسی داخلی:
حسابرسی داخلی، بخشی اساسی از یک سیستم کنترل داخلی اثربخش است که آن نیز به نوبه خود بخشی اصلی از مدیریت خوب در سازمان شناخته می شود.
حسابرسی داخلی کمک موثری است در پیشگیری از تقلب و اشتباه یا کشف آنها.
حسابرسی داخلی و حسابرسی مستقل دارای نقشهای متفاوت، اما مکمل یکدیگرند.
هر سیستم یا مجموعه ای از کنترلها، اعم از مالی و غیر مالی، برای دستیابی به اطمینان منطقی از تحقق موارد زیر برقرار می شود:
1-اثر بخش و کارآمد بودن عملیات
2-قابل اتکاء بودن اطلاعات مالی و گزارشگری آن
3-رعایت قوانین و مقررات
هدفهای حسابرسی داخلی:
واحد حسابرسی داخلی باید هدفهایی داشته باشد که به روشنی مشخص شده و قابل اندازه گیری باشد.
این هدفها باید ابتدا به موافقت سازمان برسد و جزء هدفهای سازمان نیز قرارگیرد.
هدفهای حسابرسی داخلی در سازمانهای مختلف فرق می کند، هدفهای حسابرسی داخلی هر سازمان باید متناسب با هدفهای کلی آن سازمان تدوین شود.
هدفهای سازمانی همواره تغییر و بهبود می یابد و از این رو محیط کنترلی و سیستم کنترل داخلی نیز پیوسته باید مورد تجدید نظر و اصلاح قرارگیرد.
گزارشگری حسابرسی داخلی:
گزارشهای حسابرسی داخلی در هر مورد حسابرسی باید ابزاری باشد برای مدیران سازمان که از اثر بخشی سیستم کنترل داخلی، اطمینان یابند.
زمان بندی گزارشگری حسابرسی داخلی، پخش گزارشها و رعایت الزامات رازداری باید به روشنی تمام، تعیین شود.
جایگاه سازمانی: آیین نامه های مالی داخلی هر سازمان باید جایگاه سازمانی حسابرسی داخلی را مشخص کند. آیین نامه های مالی باید مسئولیتها و وظایف واحد حسابرسی داخلی را به روشنی تعیین کند و بعلاوه، اختیارات لازم را برای مسئول حسابرسی داخلی پیش بینی نماید تا وی بتواند به کلیه مدارک، دارایی ها، ساختمان و کارکنانی که برای انجام وظایف و مسئولیتهای خود و نتیجه گیریها و پیشنهادهایش، لازم تشخیص می دهد، دسترسی نامحدود داشته باشد.
استقلال حسابرسی داخلی:
عامل اصلی برای توانمندی حسابرسی داخلی، استقلال آن است. مدیریت باید این عامل را به رسمیت بشناسد و با تامین جایگاه مناسب حسابرسی داخلی در ساختار سازمانی، نسبت به استقلال واحد حسابرسی داخلی اطمینان دهد.
عملکرد حسابرسی داخلی باید چنان باشد که به روشنی نشان دهد حسابرسی داخلی تحت تاثیر هیچ گونه اعمال نفوذ غیرمسئولانه ای نیست که بتواند دامنه رسیدگی یا کار آن را محدود کند یا تغییر دهد یا بتواند بر تصمیم گیری آن درباره محتوای گزارشهایی که به مدیریت ارائه می شود، اثر گذارد.
مسئولیت و کنترل مدیریت:
شالوده حسابرسی داخلی بر شناخت مدیریت سازمانی مبتنی است. این مدیریت سه نوع مسئولیت عمده و اساسی را به عهده دارد که عبارت است از: برنامه ریزی، سازماندهی و هدایت فعالیتهای سازمان در راستای هدفها و سیاستهای کلی سازمان.
برنامه ریزی: برنامه ریزی شامل تدوین هدفها و مقصودها و تعیین شیوه های استفاده از منابع و عناصر عملیاتی برای دستیابی به هدفها و مقصودهاست. منابع شامل نیروی انسانی، امکانات و تجهیزات، مواد، مصالح و پول است. عناصر عملیاتی معمولا شامل بازاریابی، تولید و حسابداری است.
منظور از هدفها در این جا، خطوط اصلی یا تصاویری است از آنچه که مدیریت باید به آن دست یابد. مقصودها، شیوه ها و روشهای خاصی است که در مسیر دستیابی به هدفها به کار گرفته می شود.
سازماندهی: سازماندهی یعنی گردآوری و تدارک نیروی انسانی مورد نیاز، امکانات، مواد و مصالح و وجوه نقد لازم و بکارگیری درست و مناسب آنها در چارچوب سیاستها، برنامه ها و استانداردها به گونه ای که بتوان به هدفهای مورد نظر دست یافت.
هدایت: هدایت یعنی تفویض اختیار، راهنمایی و نظارت بر عملیات و مقایسه دوره ای عملیات انجام شده با برنامه های پیش بینی شده. هدایت همچنین شامل مستند کردن موارد زیر است:
1-اعمال اختیار.
2-رعایت سیاستها، روشها و استانداردها.
3-سرپرستی، نظارت و آزمون عملیات.
4-انجام دادن فعالیتهای برنامه ریزی شده.
گروه بندی مسئولیتهای مدیریت:
مسئولیتهای مدیریت را می توان در سه سطح استراتژیکی، تاکتیکی و عملیاتی طبقه بندی کرد. این سه سطح اساسا به میزان توجه مدیریت و زمان بندی (اجرا) محدود می شود.
موضوعهای استراتژیکی معمولا موارد زیر را در بر می گیرد:
1-نوع و ماهیت فعالیت تجاری که سازمان انجام می دهد.
2-وضعیت بازاری که سازمان در نظر دارد محصولات یا خدمات خود را در آن عرضه کند.
3-تصویر و تصوری که سازمان در نظر دارد به آن دست یابد.
موضوعهای تاکتیکی می تواند شامل موارد زیر باشد:
1-میزانی که سیستم اطلاعات مدیریت، کامپیوتری شده است.
2-سیاستهای زمان بندی حمل کالا برای مشتریان.
3-شیوه های توزیع محصولات.
4-استخدام مدیران جدید.
موضوعهای عملیاتی می تواند موارد زیر را شامل شود:
1-تامین مواد مورد نیاز برای یک چرخه تولید.
2-تخصیص نیروی انسانی ویژه به هر کار.
3-سهمیه بندی تولید.
مدیریت استراتژیک به کلی ترین، فراگیرترین و دراز مدت ترین موضوعها می پردازد. مدیریت تاکتیکی بر چگونگی اجرای برنامه های استراتژیک تمرکز می کند. بیشتر توجه مدیریت تاکتیکی به موضوعهای میان مدت است و بر اجزا و واحدهای خاص سازمانی تاکید می ورزد. مدیریت عملیاتی به کارها و وظایف خاص و ضروری روزانه می پردازد.
هدفهای کنترل داخلی:
همه فعالیتهای مدیریت در سیستمهای کنترلی انجام می شود که هدفهای آن بدین شرح است:
1-قابلیت اعتماد و درستی اطلاعات.
2-رعایت سیاستها، برنامه ها، روشها، قوانین و مقررات.
3-حفاظت از دارایی ها.
4-استفاده اقتصادی و کارآمد از منابع.
5-دستیابی به هدفهای تعیین شده برای عملیات و برنامه ها.
هر چه مدیریت، خوب تر باشد، احتمال دستیابی موثر به پنج هدف اصلی کنترل داخلی بیشتر خواهد شد.