diamonds55
5th February 2009, 05:03 PM
امسال از سوی یونسكو و اتحادیه بینالمللی نجوم و با تایید مجمع عمومی سازمان ملل متحد، سال جهانی نجوم نامگذاری شده است.
اگرچه اهداف این نامگذاری تلاش برای ارتقای سطح علمی عموم مردم و آشنا كردن آنها با زیباییها و جذابیتهای جهان است، اما بهانهای كه باعث نامگذاری سال۲۰۰۹ به نام سال جهانی ستارهشناسی شده است، چهارصدمین سالگرد رصدهای تاریخسازی كه گالیله برای نخستین بار با كمك تلسكوپی دستساز انجام داد و باعث بروز انقلابی بزرگ نه تنها در زمینه دانش ستارهشناسی شد كه كمك شایانی به پیشرفت جنبش رنسانس و تغییر زندگی انسان براین سیاره و درك او از جایگاهش كرد.
اگرچه امسال به نوعی بزرگداشت گالیله به شمار میرود و جهان با یاد او كه پایههای نجوم تلسكوپی و مدرن را بنیاد گذاشت، برنامههای این سال را به پیش میبرند، اما گویی گروهی از دانشمندان در این سال تصمیم گرفتهاند آرامش گالیله را بر هم بزنند.
این گروه از پژوهشگران در تلاشند با بررسی dna گالیله درباره احتمال ضعف بینایی او در دوره میانسالی مداركی معتبر به دست آورند. به این ترتیب ممكن است برخی رصدها و گزارشهای گالیله مورد شك و تردید قرار گیرد، اما آنچه جایی برای تردید ندارد، نقش موثر و تاریخی گالیله در شكلدهی دانش نجوم معاصر است.
اگر بخواهیم از میان كسانی كه در نوزایی علمی اروپا و پایان دادن به دوران تاریك قرون وسطی، نقش مهم و تاریخساز ایفا كردند و پایههای علم نوین و مدرن را استحكام بخشیدند، یكی را به عنوان چهرهای موثر و نقشآفرین و محبوب میان مردم نام ببریم، ناچاریم انگشت اشاره را به سوی گالیلئو گالیله، نشانه رویم.
فیزیكدان، ستارهشناس، فیلسوف و ریاضیدان برجستهای كه با رصد تلسكوپی آسمان نهتنها فصل جدیدی در ستارهشناسی تجربی آغاز كرد كه توانست پایه باورهای مربوط به سیستم زمین مركزی را با روشی تجربی در هم بریزد و خشم كلیسای كاتولیك را آنچنان برانگیخت كه او را به دادگاههای تفتیش عقاید كشیدند و اگرچه در پی اعتراف دروغین او، به اشتباه در رفتارش او را مانند دیگر دانشمندان پیشرو زمان خود نسوزاندند، اما او تا آخر عمر در حبسی خانگی قرار گرفت و تنها در دهه ۱۹۹۰ بود كه پاپ ژان پل دوم، او را مورد عفو قرار داد. به این ترتیب داستان گالیله و كلیسا به نمادی تاریخی از مقابله قرون وسطی و رنسانس بدل شد.
دانش ستارهشناسی یكی از میدانهای اصلی مقابله دانش نوین و آزاداندیشان دوره رنسانس و سنت كلیسایی بود. جایی كه سنت بطلمیوسی كلیسا تحت فشار ایدهها و دستاوردهای جدید علمی زیر سوال میرفت و نظریه قدیمی زمین مركزی، از سوی افرادی چون كپرنیك و گالیله به چالش كشیده میشد.
آنها زمین را از مركزیت عالم بیرون میانداختند و آن را سرگردان در اطراف ستارهای معمولی به نام خورشید میدانستند.
چنین ایدهای خطرناك و تحملناپذیر ارزیابی میشد و كلیسا میاندیشید كه مبادا انتشار چنین عقیدهای جایگاه مركزی و محوری كلیسا را نیز با چالش مواجه كند.
گالیله كه ۴۰۰ سال پیش، با كمك رصدهای تلسكوپی خود شواهد دقیقی برای رد نظریه زمین مركزی به دست آورده بود، به دلیل نگرانی از رفتار كلیسا، تحقیقات خود را تا زمانی كه یكی از دوستانش به نام پاترن باربریانی با نام اوربان هشتم به مقام پاپی رسید، منتشر نكرد؛ اما دوستی با پاپ هم نتوانست گالیله را از چنگال دادگاه تفتیش عقاید دور نگاه دارد و داستان معروف تعقیب، محاكمه و آزار گالیله سندی از روابط خشمگینانه كلیسا و دانش مدرن را رقم زد. این داستان هیچگاه به پایان نرسید و آخرین برگ آن، ممانعت دانشجویان و استادان دانشگاه ونیز از حضور و سخنرانی پاپ بندیكت شانزدهم در دانشگاه رم شدند.
اما نقش گالیله فقط در بالا بردن مبارزه میان سنت قرون وسطی و دانش مدرن نبود. بلكه دستاوردهای علمی و نجومی آن به خودی خود سنگبنای دانش نجوم جدید را گذاشت.
او با شنیدن خبر ساخت ابزاری توسط یك عینكساز هلندی به نام شیپرلی كه توانسته بود از تركیب ۲ عدسی، ابزاری بسازد كه قادر به بزرگنمایی تصویر است، سال ۱۶۰۹ نمونه چنین دستگاهی را ساخت و به جای آنكه از آن برای رصد مناظر زمینی استفاده كند، دهانه آن را به سوی آسمان گرفت و توانست نگاه دقیق تری به اجرام كیهانی بیندازد. او توانست لكههایی بر سطح خورشید،دهانههای برخوردی ماه، اهله سیاره زهره،اقمار مشتری و برجستگیهایی اطراف سیاره زحل پیدا كند و با ثبت این مشاهدات و تحلیل مشاهداتش به مدركی تجربی و عینی از اشتباه بودن فرضیه زمین مركزی و صحت دیدگاه خورشید مركزی دست یافت كه ضربهای جبران ناپذیر به باورهای آن دوران وارد كرد.
با وجود این، زندگی گالیله هم مانند بسیاری از افراد برجسته دیگر در هالهای از ابهام و داستانهای عجیب و غریب پیچیده شده است. یكی از این موارد، به این موضوع بر میگردد كه آیا گالیله نخستین رصدگر تلسكوپی آسمان بوده است یا خیر؟
در سال جهانی نجوم كه به یاد رصدهای تاریخساز گالیله برگزار میشود، گروهی از دانشمندان درصدد آزمودن ژنتیك سلامت گالیله هستند
تا كنون چند نفر در رده نامزدهای رصدهای آسمان با فاصلهای چند ماهه از گالیله قرار دارند كه پژوهشگران در حال بررسی زندگی آنها هستند تا شاید بتوانند با قطعیت بیشتری در این باره اظهار نظر كنند.
اما مورد جالب دیگر، موضوع سلامت جسمی گالیله است كه با داستانهای زیادی همراه شده است.
اخیرا گروهی از دانشمندان ایتالیایی و انگلیسی درخواست نبش قبر گالیله را مطرح كردهاند تا بتوانند با استفاده از آزمایشهای ژنتیك پاسخی در باره مساله بیماری بینایی گالیله به دست آورند.
پائولو گالوزی، مدیر موزه تاریخ علم فلورانس در این باره به رویترز گفته است، چنانچه ما بتوانیم به دادههایی درخصوص ضعفهای جسمی گالیله دست پیدا كنیم، خواهیم توانست با كمك شبیهسازیهای رایانهای، آنچه را او توانسته از دریچه تلسكوپ كوچكش ببیند، بازبینی كنیم. بر اساس شواهد تاریخی، گالیله در نیمه دوم زندگیاش با مشكل كمبینی مواجه بود به طوری كه عملا در آخرین سالهای زندگیاش نابینا شده بود.
دكتر واتسن از دانشگاه كمبریج كه متخصص در زمینه زندگی و آثار گالیله است و صفحات بسیاری از دستنوشتهای او را مورد بررسی و تحقیق قرار داده است، در این باره میگوید: مسلم است كه در دورهای از طول زندگی گالیله وی دید بسیار مناسبی داشته و در دورهای دیگر دچار ضعف جدی بینایی بوده، اما دلیل این آسیب مشخص نیست.
به گفته واتسن، برخلاف آنچه تاكنون درباره این ضعف بینایی مطرح میشد و آن را به رصدهای گالیله از خورشید و بدون استفاده از فیلتر نسبت میدادند كه اثرات طولانی مدتی بر بینایی وی باقی گذاشته است، اما به نظر میرسد مشكل گالیله به بیماری ژنتیك دیگری باز میگردد. چرا كه بر اساس مشاهدات تاریخی، گالیله دوره كوتاهی نیز در جوانی به دلیل حمله همین بیماری، دچار ناشنوایی موقت شده بود.
به گفته این پژوهشگران، احتمال دارد منشأ این ناراحتی بیماری ژنتیكی باشد كه بر اثر حملههای ناشی از فشارهای عصبی افزایش پیدا میكرده و از جمله در سالهای پایانی زندگی گالیله و زمانی كه او تحت فشارهای دادگاهها تفتیش عقاید دوره پراسترسی را سپری میكرده است، شدت آن افزایش یافته باشد.
در حال حاضر، این دانشمندان در انتظار صدور اجازه نبش قبر گالیله هستند تا بتوانند به مدارك دقیقتری در این زمینه دست یابند، مداركی كه اگرچه جزئیات زندگی گالیله را تغییرخواهد داد، اما ضربهای به جایگاه ارزشمند وی وارد نخواهد كرد.
پوریا ناظمی
اگرچه اهداف این نامگذاری تلاش برای ارتقای سطح علمی عموم مردم و آشنا كردن آنها با زیباییها و جذابیتهای جهان است، اما بهانهای كه باعث نامگذاری سال۲۰۰۹ به نام سال جهانی ستارهشناسی شده است، چهارصدمین سالگرد رصدهای تاریخسازی كه گالیله برای نخستین بار با كمك تلسكوپی دستساز انجام داد و باعث بروز انقلابی بزرگ نه تنها در زمینه دانش ستارهشناسی شد كه كمك شایانی به پیشرفت جنبش رنسانس و تغییر زندگی انسان براین سیاره و درك او از جایگاهش كرد.
اگرچه امسال به نوعی بزرگداشت گالیله به شمار میرود و جهان با یاد او كه پایههای نجوم تلسكوپی و مدرن را بنیاد گذاشت، برنامههای این سال را به پیش میبرند، اما گویی گروهی از دانشمندان در این سال تصمیم گرفتهاند آرامش گالیله را بر هم بزنند.
این گروه از پژوهشگران در تلاشند با بررسی dna گالیله درباره احتمال ضعف بینایی او در دوره میانسالی مداركی معتبر به دست آورند. به این ترتیب ممكن است برخی رصدها و گزارشهای گالیله مورد شك و تردید قرار گیرد، اما آنچه جایی برای تردید ندارد، نقش موثر و تاریخی گالیله در شكلدهی دانش نجوم معاصر است.
اگر بخواهیم از میان كسانی كه در نوزایی علمی اروپا و پایان دادن به دوران تاریك قرون وسطی، نقش مهم و تاریخساز ایفا كردند و پایههای علم نوین و مدرن را استحكام بخشیدند، یكی را به عنوان چهرهای موثر و نقشآفرین و محبوب میان مردم نام ببریم، ناچاریم انگشت اشاره را به سوی گالیلئو گالیله، نشانه رویم.
فیزیكدان، ستارهشناس، فیلسوف و ریاضیدان برجستهای كه با رصد تلسكوپی آسمان نهتنها فصل جدیدی در ستارهشناسی تجربی آغاز كرد كه توانست پایه باورهای مربوط به سیستم زمین مركزی را با روشی تجربی در هم بریزد و خشم كلیسای كاتولیك را آنچنان برانگیخت كه او را به دادگاههای تفتیش عقاید كشیدند و اگرچه در پی اعتراف دروغین او، به اشتباه در رفتارش او را مانند دیگر دانشمندان پیشرو زمان خود نسوزاندند، اما او تا آخر عمر در حبسی خانگی قرار گرفت و تنها در دهه ۱۹۹۰ بود كه پاپ ژان پل دوم، او را مورد عفو قرار داد. به این ترتیب داستان گالیله و كلیسا به نمادی تاریخی از مقابله قرون وسطی و رنسانس بدل شد.
دانش ستارهشناسی یكی از میدانهای اصلی مقابله دانش نوین و آزاداندیشان دوره رنسانس و سنت كلیسایی بود. جایی كه سنت بطلمیوسی كلیسا تحت فشار ایدهها و دستاوردهای جدید علمی زیر سوال میرفت و نظریه قدیمی زمین مركزی، از سوی افرادی چون كپرنیك و گالیله به چالش كشیده میشد.
آنها زمین را از مركزیت عالم بیرون میانداختند و آن را سرگردان در اطراف ستارهای معمولی به نام خورشید میدانستند.
چنین ایدهای خطرناك و تحملناپذیر ارزیابی میشد و كلیسا میاندیشید كه مبادا انتشار چنین عقیدهای جایگاه مركزی و محوری كلیسا را نیز با چالش مواجه كند.
گالیله كه ۴۰۰ سال پیش، با كمك رصدهای تلسكوپی خود شواهد دقیقی برای رد نظریه زمین مركزی به دست آورده بود، به دلیل نگرانی از رفتار كلیسا، تحقیقات خود را تا زمانی كه یكی از دوستانش به نام پاترن باربریانی با نام اوربان هشتم به مقام پاپی رسید، منتشر نكرد؛ اما دوستی با پاپ هم نتوانست گالیله را از چنگال دادگاه تفتیش عقاید دور نگاه دارد و داستان معروف تعقیب، محاكمه و آزار گالیله سندی از روابط خشمگینانه كلیسا و دانش مدرن را رقم زد. این داستان هیچگاه به پایان نرسید و آخرین برگ آن، ممانعت دانشجویان و استادان دانشگاه ونیز از حضور و سخنرانی پاپ بندیكت شانزدهم در دانشگاه رم شدند.
اما نقش گالیله فقط در بالا بردن مبارزه میان سنت قرون وسطی و دانش مدرن نبود. بلكه دستاوردهای علمی و نجومی آن به خودی خود سنگبنای دانش نجوم جدید را گذاشت.
او با شنیدن خبر ساخت ابزاری توسط یك عینكساز هلندی به نام شیپرلی كه توانسته بود از تركیب ۲ عدسی، ابزاری بسازد كه قادر به بزرگنمایی تصویر است، سال ۱۶۰۹ نمونه چنین دستگاهی را ساخت و به جای آنكه از آن برای رصد مناظر زمینی استفاده كند، دهانه آن را به سوی آسمان گرفت و توانست نگاه دقیق تری به اجرام كیهانی بیندازد. او توانست لكههایی بر سطح خورشید،دهانههای برخوردی ماه، اهله سیاره زهره،اقمار مشتری و برجستگیهایی اطراف سیاره زحل پیدا كند و با ثبت این مشاهدات و تحلیل مشاهداتش به مدركی تجربی و عینی از اشتباه بودن فرضیه زمین مركزی و صحت دیدگاه خورشید مركزی دست یافت كه ضربهای جبران ناپذیر به باورهای آن دوران وارد كرد.
با وجود این، زندگی گالیله هم مانند بسیاری از افراد برجسته دیگر در هالهای از ابهام و داستانهای عجیب و غریب پیچیده شده است. یكی از این موارد، به این موضوع بر میگردد كه آیا گالیله نخستین رصدگر تلسكوپی آسمان بوده است یا خیر؟
در سال جهانی نجوم كه به یاد رصدهای تاریخساز گالیله برگزار میشود، گروهی از دانشمندان درصدد آزمودن ژنتیك سلامت گالیله هستند
تا كنون چند نفر در رده نامزدهای رصدهای آسمان با فاصلهای چند ماهه از گالیله قرار دارند كه پژوهشگران در حال بررسی زندگی آنها هستند تا شاید بتوانند با قطعیت بیشتری در این باره اظهار نظر كنند.
اما مورد جالب دیگر، موضوع سلامت جسمی گالیله است كه با داستانهای زیادی همراه شده است.
اخیرا گروهی از دانشمندان ایتالیایی و انگلیسی درخواست نبش قبر گالیله را مطرح كردهاند تا بتوانند با استفاده از آزمایشهای ژنتیك پاسخی در باره مساله بیماری بینایی گالیله به دست آورند.
پائولو گالوزی، مدیر موزه تاریخ علم فلورانس در این باره به رویترز گفته است، چنانچه ما بتوانیم به دادههایی درخصوص ضعفهای جسمی گالیله دست پیدا كنیم، خواهیم توانست با كمك شبیهسازیهای رایانهای، آنچه را او توانسته از دریچه تلسكوپ كوچكش ببیند، بازبینی كنیم. بر اساس شواهد تاریخی، گالیله در نیمه دوم زندگیاش با مشكل كمبینی مواجه بود به طوری كه عملا در آخرین سالهای زندگیاش نابینا شده بود.
دكتر واتسن از دانشگاه كمبریج كه متخصص در زمینه زندگی و آثار گالیله است و صفحات بسیاری از دستنوشتهای او را مورد بررسی و تحقیق قرار داده است، در این باره میگوید: مسلم است كه در دورهای از طول زندگی گالیله وی دید بسیار مناسبی داشته و در دورهای دیگر دچار ضعف جدی بینایی بوده، اما دلیل این آسیب مشخص نیست.
به گفته واتسن، برخلاف آنچه تاكنون درباره این ضعف بینایی مطرح میشد و آن را به رصدهای گالیله از خورشید و بدون استفاده از فیلتر نسبت میدادند كه اثرات طولانی مدتی بر بینایی وی باقی گذاشته است، اما به نظر میرسد مشكل گالیله به بیماری ژنتیك دیگری باز میگردد. چرا كه بر اساس مشاهدات تاریخی، گالیله دوره كوتاهی نیز در جوانی به دلیل حمله همین بیماری، دچار ناشنوایی موقت شده بود.
به گفته این پژوهشگران، احتمال دارد منشأ این ناراحتی بیماری ژنتیكی باشد كه بر اثر حملههای ناشی از فشارهای عصبی افزایش پیدا میكرده و از جمله در سالهای پایانی زندگی گالیله و زمانی كه او تحت فشارهای دادگاهها تفتیش عقاید دوره پراسترسی را سپری میكرده است، شدت آن افزایش یافته باشد.
در حال حاضر، این دانشمندان در انتظار صدور اجازه نبش قبر گالیله هستند تا بتوانند به مدارك دقیقتری در این زمینه دست یابند، مداركی كه اگرچه جزئیات زندگی گالیله را تغییرخواهد داد، اما ضربهای به جایگاه ارزشمند وی وارد نخواهد كرد.
پوریا ناظمی