شعرفیزیکی

[Rez@ee]

سوال این است کدام یک از قوانین نیوتون در این شعر معرفی شده ا ست؟

ذره بودم سرد وساکن فرد وتنها
آسمان معنا نداشت
کهکشان هرگز نبود
هیچ کس آخر کسی انجا نبود.
من بدم تنها وساکن
نه ربایش یا که رانش
هیچ چیز آنجا نبود
پس چه کس باید مرا در می ربود
یا که می راندم ز خویش
سرد وساکن فرد تنها
مانده بی حرکت در آنجا
تا که یک روزی زمینی خلق شد
نرم نرمک دست نامرئی به سوی من گشود
گفت:پیش آ همره وبا هم شویم
گفت:پیش آ
تا که باهم حاکم عالم شویم
من نمی دانم زمین جذبم نمود
یا که نیرویم زمین را در ربود
جاذبه آغاز عشق ومستی است
جاذبه مفهوم روح هستی است.


منبع:کتاب کار فیزیک۲ -آقای محمد علی پزشپور-حسن قلمی با ویل علیایی-شاهرخ لقایی

[mina_bushehr]

قانون اول نیوتن.قانون لختی.چون ذره تمایل داره در حالت خودش بمونه اما نیروی خارجی از طرف زمین اونو وادار به تغییروضعیت میده

[Rez@ee]

قانون اول نیوتن.قانون لختی.چون ذره تمایل داره در حالت خودش بمونه اما نیروی خارجی از طرف زمین اونو وادار به تغییروضعیت میده

قسمت اولش درسته .
میشه گفت به لختی مربوطه.
ولی کامل نیس.

[mina_bushehr]

البته میشه به قانون دوم هم اشاره کرد:نیرو=شتاب *جرم که در اینجا نیروی وارد بر ذره =جرم ذره*شتاب گرانش زمین

[MANE1371]

قانون سوم چون گفته
من نمی دانم زمین جذبم نمود
یا که نیرویم زمین را در ربود
که هر دو نیرو وجود داشته وهم اندازس.

[salma1]

نیروی رانش و ربایش

[mozhgan.z.1368]

قانون اول نیوتن

[Sa.n]

ربایش و گرانش

[hedii]

به نام خداوند فیزیک دان
پدید آورنده طول و جرم و زمان
خدایی که از ذره ای چون فوتون
جهان را به نورش پی افکند بن
دیشب به خواب رفتم در عالم کوانتا
در بین موج و هسته، در داخل اتمها
در هسته خفته بودند جمعی ز نوکلئون ها
بر گردشان دویدم همچون الکترون ها
روی مدار بوهری آرام می خزیدم
فارغ زهرچه تابش یا ریزش اتم ها
باجنبشی جهیدم رفتم مدار بالا
وقتی که باز گشتم آزاد شد فوتون ها
ای صاحب کرامت شکرانه ی نسبیت
روزی تفقدی کن آلبرت بی نوا را[sootzadan]

[بلدرچین]

قانون سوم فکرکنم.

[پریسا لطیفیان]

اکسيد گشت و سوختيم
بس که فيزيک و شيمي آموختيم
هي اسيد و باز دعوا مي کنند
خاک عالم بر سر ما مي کنند
درس چون در مغز داغم مي رود
مي شود فرار و فوري مي پرد
بار سنگين فيزيک لج کرده است
اهرم ذهن مرا کج کرده است
روز و شب معلوم و مجهول مي کنم
ذهن خود را اينگونه مشغول مي کنم
اين مسائل که فيزيک بر هم زده
مرکز ثقل مرا بر هم زده
جبر و مجهولات آن درد است درد
رنگ رخسارم ز دست مغناطيس زرد است زرد
گه گله از دست تانژانت مي کنم
گه شکايت از کتانژانت مي کنم
گر بگيري بيست از اين درس سخت
در سعادت هستي اي نيک بخت
قلبم از درس فيزيک غمگين شده
بس که کوه دارد دلم سنگين شده
فيزيک هم درس خشک هم درس سردي است
فيزيک از بهر ما همچون نبردي است
نبردي کاندر آن تيغت مداد است
حريف تو فرمول زياد است
نبردي کاندر آن خونت نريزند
ولي صفرت به رنگ خون نويسند
به ميدان نبردش چو ن نهي پا
نگاهت را بگرداني به هر جا
به هر سو بهر قتلت ايستاده
چهل فرمول مغناطيس ساده
دو صد لعنت بر اين اقوام سينوس
به تانژانت و کتانژانت و کسينوس
که فرمول هاي آن بي حد و بي حصر
بود ، در صورت و در مخرج کسر
که فرمول هاي آن بي حد و بي حصر
بود ، در صورت و در مخرج کسر
اصلا نبود اين درس به کامم خلاصه مي کنم ديگر کلامم
الغرض اي دوستان من خسته ام
در کلاس بال و پرم را بسته ام.

[marziye1372]

به نظر منم هم قانون اول(لختی) وهم قانون سوم