نارون1
17th March 2012, 08:24 AM
آيا شما به فرزند دلبند خود ميآموزيد كه ادب واقعي چيست؟
مادري ميگويد وقتي سخن از كودكان بيادب به ميان ميآيد، خاطرهاي براي من تداعي ميشود:
در تابستان گذشته براي چند روز استراحت به يكي از شهرهاي خوش آب و هوا رفته بوديم. در اين شهر، سينماي كوچكي بود كه هر شب فيلم هاي متفاوتي نشان ميداد. قبل از رفتن به سينما من و همسرم تا آنجا كه ميتوانستيم كودك سه سالهمان را آموزش ميداديم تا دو ساعت در آنجا ساكت بنشيند و بدون مزاحمت براي اطرافيان فيلم را تماشا كند.
خوشبختانه او هم غير از اينكه گاهگاهي سرش را در گوش ما گذاشته و سوالي ميكرد، تمام مدت ساكت و بيصدا مينشست. اما متاسفانه دو كودك كه صندليهايشان در رديف ما بود، نه تنها با داد و فرياد و صداي بلند با يكديگر صحبت ميكردند بلكه مرتب از جاي خود بلند شده و در سالن سينما به رفت و آمد مشغول بودند.
در چند شب متوالي كه ما براي تماشاي فيلم ميرفتيم، حتي يكبار هم پدر يا مادري با آنها نديديم تا اينكه بالاخره يك روز در نهارخوري پلاژ، بچهها را با پدر و مادرشان سر ميز غذا ديديم. من به طرف آنها رفتم و خيلي مودبانه گفتم: بچههاي شما شبها با رفت و آمد در سينما آرامش و سكوت آنجا را به هم ميزنند و نميگذارند ما بتوانيم به آرامي فيلم را تماشا كنيم. ممكن است خواهش كنم اگر به تماشاي فيلم علاقهاي ندارند آنها را به سينما نفرستيد؟
پدر بچهها درحاليكه خونسردانه مرا نگاه ميكرد گفت: ما به اينجا آمدهايم تا بچههايمان از مزايا و امكانات محيط استفاده كنند. بنابراين آزادند به هر كجا كه دلشان ميخواهد بروند و هر كاري كه دوست دارند بكنند.
من از اين عكسالعمل و نظريه پدر خيلي تعجب كردم و با خود گفتم كه چطور ممكن است پدر و مادري بتوانند رفتار فرزندانشان را كه كاملا بيادبانه است به راحتي بپذيرند!
آيا ما بايد اين قدر خودخواه باشيم كه فقط راحتي خود را در نظر بگيريم؟ آيا بايد حقوق و آزاديهاي ديگران را ناديده بگيريم؟! و آيا گستاخي فرزندانمان را با دادن اتكا به نفس به آنها اشتباه نگرفتهايم؟!
دكتر توماس آكن بك، روانشناس ميگويد: ((كافي است نظري به برنامههاي تلويزيوني يا ويدئويي بياندازيد تا ببينيد كه اين برنامههاي پر از خشونت و ضد اخلاق چه اعمال و رفتار ناشايستي را به كودكان ما آموزش ميدهند.
اين روزها قهرمانان ورزش براي اكثريت كودكان آمريكايي به صورت الگو و بتي قابل پرستش درآمدهاند. در تابستان گذشته كساني كه به تماشاي تلويزيون نشسته بودند ديدند كه يكي از بازيكنان مشهور در حضور ميليونها تماشاچي طرفدار خود، به صورت داور مسابقه تف انداخت. آيا ميدانيد فرزندان ما كه اين بازيكنان را بهعنوان الگويي براي خود انتخاب كردهاند، با ديدن اين صحنهها چه رفتاري با بزرگترها خواهند كرد؟
به گفته اين روانشناس، اگر كودكان آمريكايي دهه 70 را با كودكان دهه 80 مقايسه كنيم به خوبي متوجه ميشويم كه كه هرچه زمان به جلو ميرود، كودكان گستاختر، نافرمانتر، پرروتر و بيادبتر ميشوند.
بسياري از متخصصين معتقدند كه متزلزل بودن كانونهاي خانوادگي، ناپايدار بودن ازدواجها، كار كردن پدر و مادر در خارج از خانه و يا درهم ريخته شدن ارزش ها و اصول اخلاقي در خانوادهها علت اصلي اينگونه رفتارهاي نادرست كودكان و نوجوانان است.
ما در عصري زندگي ميكنيم كه اكثر كودكان بلدند چگونه با كامپيوتر كار كنند. اما از نوشتن يك نامه تشكر عاجزند و از آنجا كه تكنولوژي جديد وقت آنها را كاملا پر كرده، حتي پدران و مادراني هم كه مايلند آداب معاشرت و اصول صحيح اخلاقي را به فرزندانشان بياموزند فرصتي براي اين كار نمييابند.
مادري ديگر ميگويد:
روزي پسر 11 سالهام متوجه شد كه خواهرش در اتاق او و با تلفن شخصي او مشغول صحبت كردن است،با شدت به طرف خواهرش حمله كرد و با پرخاش گفت: ((تلفن من را زمين بگذار و از اتاقم برو بيرون!)) من بهسوي فرزندم رفتم و با لحني سرزنشوار گفتم: "تو حق نداري با خواهرت اين طور صحبت كني." جوابي كه به من داد بيشتر مرا ناراحت كرد، درحاليكه شانههايش را خونسردانه بالا ميانداخت گفت: "دوست من حتي با مادرش هم اينطور صحبت نميكند."
من به او گفتم: "ولي ما كه هرگز اينطور صحبت نميكنيم."
متخصصان معتقدند در دنيايي كه خشونت، گستاخي و بيادبي اطراف ما را پر كرده آموزش صحيحاصول اخلاقي و آداب معاشرت به كودك عملي بسيار مشكل است و نياز به صبر و تحمل و پشتكار دارد.
مادري ميگفت: "وقتي دختر 16 سالهام كه براي تمرين واليبال رفته بود به خانه آمد، او را ناراحت ديدم. جريان را پرسيدم. گفت: مربي تيم، دختر ديگري را به جاي دوستم "فلورا" براي بازي انتخاب كرد، درنتيجه مادر فلورا بسيار عصباني شد و در حضور همه به مربي ناسزا گفت. "
متاسفانه بسياري از والدين گمان ميكنند كه فرزندانشان كاملا بيعيب و نقص هستند و استحقاق همه گونه موفقيتي را دارند و هميشه بايد در مرتبه اول باشند. اين والدين چون نميتوانند كسي را بالاتر از فرزند خود ببينند، هرگز خود او را براي پذيرفتن شكست و عدم موفقيت احتمالي آماده نميكنند.
اكثر پدران و مادران به جاي اينكه به جستجوي علت اصلي عدم موفقيت فرزندانشان بپردازند، معلم و مدرسه و همكلاسان او را مقصر ميدانند و بلد نيستند كه چگونه بايد فرزند خود را به كار و تلاش بيشتر وادار و يا او را براي مقابله با شكست آماده سازند. مثلا وقتي فرزند آنها قوانين مدرسه را زير پا ميگذارند به جاي اينكه او را تنبيه كنند با اصول و قوانين درميافتند.
كارشناسان ميگويند بايد به فرزندان خود بياموزيم كه وقتي نميتوانند چيزي را به ميل و دلخواه خود عوض كنند، لااقل قادر باشند با آن به نحوي صحيح و مودبانه كنار بيايند.
مبادي آداب بودن تنها گفتن كلمه "متشكرم" و يا "لطفا" نيست. فرزندان ما بايد بدانند كه رفتار ناشايست با ديگران، پشت سر اين و آن بد گفتن و ظرفيت برد و باخت نداشتن در مسابقات علمي و هنري، عدم رعايت آداب معاشرت است.
فرزندان ما بايد ياد بگيرند كه چگونه به ديگران احترام بگذارند و حقوق همه را محترم بشمارند. تفاوت ميان گستاخي و اتكا به نفس را بدانند. مسلما هيچ نوع تعليم و آموزشي در مورد كودكي كه والدينش، خود عالم بي عمل هستند موثر نخواهد بود. به همين جهت پدر و مادر كه خود بزرگترين الگو براي فرزندانشان هستند، ابتدا بايد خود را اصلاح كنند و كاملا مواظب رفتار و حركات خود مخصوصا در حضور فرزندانشان باشند. زن و شوهري كه نسبت به يكديگر و يا نسبت به ديگران بياحترامي ميكنند هرگز نبايد از فرزند خود انتظار داشته باشند كه رعايت ادب و احترام را بكنند.
مادري ميگويد وقتي سخن از كودكان بيادب به ميان ميآيد، خاطرهاي براي من تداعي ميشود:
در تابستان گذشته براي چند روز استراحت به يكي از شهرهاي خوش آب و هوا رفته بوديم. در اين شهر، سينماي كوچكي بود كه هر شب فيلم هاي متفاوتي نشان ميداد. قبل از رفتن به سينما من و همسرم تا آنجا كه ميتوانستيم كودك سه سالهمان را آموزش ميداديم تا دو ساعت در آنجا ساكت بنشيند و بدون مزاحمت براي اطرافيان فيلم را تماشا كند.
خوشبختانه او هم غير از اينكه گاهگاهي سرش را در گوش ما گذاشته و سوالي ميكرد، تمام مدت ساكت و بيصدا مينشست. اما متاسفانه دو كودك كه صندليهايشان در رديف ما بود، نه تنها با داد و فرياد و صداي بلند با يكديگر صحبت ميكردند بلكه مرتب از جاي خود بلند شده و در سالن سينما به رفت و آمد مشغول بودند.
در چند شب متوالي كه ما براي تماشاي فيلم ميرفتيم، حتي يكبار هم پدر يا مادري با آنها نديديم تا اينكه بالاخره يك روز در نهارخوري پلاژ، بچهها را با پدر و مادرشان سر ميز غذا ديديم. من به طرف آنها رفتم و خيلي مودبانه گفتم: بچههاي شما شبها با رفت و آمد در سينما آرامش و سكوت آنجا را به هم ميزنند و نميگذارند ما بتوانيم به آرامي فيلم را تماشا كنيم. ممكن است خواهش كنم اگر به تماشاي فيلم علاقهاي ندارند آنها را به سينما نفرستيد؟
پدر بچهها درحاليكه خونسردانه مرا نگاه ميكرد گفت: ما به اينجا آمدهايم تا بچههايمان از مزايا و امكانات محيط استفاده كنند. بنابراين آزادند به هر كجا كه دلشان ميخواهد بروند و هر كاري كه دوست دارند بكنند.
من از اين عكسالعمل و نظريه پدر خيلي تعجب كردم و با خود گفتم كه چطور ممكن است پدر و مادري بتوانند رفتار فرزندانشان را كه كاملا بيادبانه است به راحتي بپذيرند!
آيا ما بايد اين قدر خودخواه باشيم كه فقط راحتي خود را در نظر بگيريم؟ آيا بايد حقوق و آزاديهاي ديگران را ناديده بگيريم؟! و آيا گستاخي فرزندانمان را با دادن اتكا به نفس به آنها اشتباه نگرفتهايم؟!
دكتر توماس آكن بك، روانشناس ميگويد: ((كافي است نظري به برنامههاي تلويزيوني يا ويدئويي بياندازيد تا ببينيد كه اين برنامههاي پر از خشونت و ضد اخلاق چه اعمال و رفتار ناشايستي را به كودكان ما آموزش ميدهند.
اين روزها قهرمانان ورزش براي اكثريت كودكان آمريكايي به صورت الگو و بتي قابل پرستش درآمدهاند. در تابستان گذشته كساني كه به تماشاي تلويزيون نشسته بودند ديدند كه يكي از بازيكنان مشهور در حضور ميليونها تماشاچي طرفدار خود، به صورت داور مسابقه تف انداخت. آيا ميدانيد فرزندان ما كه اين بازيكنان را بهعنوان الگويي براي خود انتخاب كردهاند، با ديدن اين صحنهها چه رفتاري با بزرگترها خواهند كرد؟
به گفته اين روانشناس، اگر كودكان آمريكايي دهه 70 را با كودكان دهه 80 مقايسه كنيم به خوبي متوجه ميشويم كه كه هرچه زمان به جلو ميرود، كودكان گستاختر، نافرمانتر، پرروتر و بيادبتر ميشوند.
بسياري از متخصصين معتقدند كه متزلزل بودن كانونهاي خانوادگي، ناپايدار بودن ازدواجها، كار كردن پدر و مادر در خارج از خانه و يا درهم ريخته شدن ارزش ها و اصول اخلاقي در خانوادهها علت اصلي اينگونه رفتارهاي نادرست كودكان و نوجوانان است.
ما در عصري زندگي ميكنيم كه اكثر كودكان بلدند چگونه با كامپيوتر كار كنند. اما از نوشتن يك نامه تشكر عاجزند و از آنجا كه تكنولوژي جديد وقت آنها را كاملا پر كرده، حتي پدران و مادراني هم كه مايلند آداب معاشرت و اصول صحيح اخلاقي را به فرزندانشان بياموزند فرصتي براي اين كار نمييابند.
مادري ديگر ميگويد:
روزي پسر 11 سالهام متوجه شد كه خواهرش در اتاق او و با تلفن شخصي او مشغول صحبت كردن است،با شدت به طرف خواهرش حمله كرد و با پرخاش گفت: ((تلفن من را زمين بگذار و از اتاقم برو بيرون!)) من بهسوي فرزندم رفتم و با لحني سرزنشوار گفتم: "تو حق نداري با خواهرت اين طور صحبت كني." جوابي كه به من داد بيشتر مرا ناراحت كرد، درحاليكه شانههايش را خونسردانه بالا ميانداخت گفت: "دوست من حتي با مادرش هم اينطور صحبت نميكند."
من به او گفتم: "ولي ما كه هرگز اينطور صحبت نميكنيم."
متخصصان معتقدند در دنيايي كه خشونت، گستاخي و بيادبي اطراف ما را پر كرده آموزش صحيحاصول اخلاقي و آداب معاشرت به كودك عملي بسيار مشكل است و نياز به صبر و تحمل و پشتكار دارد.
مادري ميگفت: "وقتي دختر 16 سالهام كه براي تمرين واليبال رفته بود به خانه آمد، او را ناراحت ديدم. جريان را پرسيدم. گفت: مربي تيم، دختر ديگري را به جاي دوستم "فلورا" براي بازي انتخاب كرد، درنتيجه مادر فلورا بسيار عصباني شد و در حضور همه به مربي ناسزا گفت. "
متاسفانه بسياري از والدين گمان ميكنند كه فرزندانشان كاملا بيعيب و نقص هستند و استحقاق همه گونه موفقيتي را دارند و هميشه بايد در مرتبه اول باشند. اين والدين چون نميتوانند كسي را بالاتر از فرزند خود ببينند، هرگز خود او را براي پذيرفتن شكست و عدم موفقيت احتمالي آماده نميكنند.
اكثر پدران و مادران به جاي اينكه به جستجوي علت اصلي عدم موفقيت فرزندانشان بپردازند، معلم و مدرسه و همكلاسان او را مقصر ميدانند و بلد نيستند كه چگونه بايد فرزند خود را به كار و تلاش بيشتر وادار و يا او را براي مقابله با شكست آماده سازند. مثلا وقتي فرزند آنها قوانين مدرسه را زير پا ميگذارند به جاي اينكه او را تنبيه كنند با اصول و قوانين درميافتند.
كارشناسان ميگويند بايد به فرزندان خود بياموزيم كه وقتي نميتوانند چيزي را به ميل و دلخواه خود عوض كنند، لااقل قادر باشند با آن به نحوي صحيح و مودبانه كنار بيايند.
مبادي آداب بودن تنها گفتن كلمه "متشكرم" و يا "لطفا" نيست. فرزندان ما بايد بدانند كه رفتار ناشايست با ديگران، پشت سر اين و آن بد گفتن و ظرفيت برد و باخت نداشتن در مسابقات علمي و هنري، عدم رعايت آداب معاشرت است.
فرزندان ما بايد ياد بگيرند كه چگونه به ديگران احترام بگذارند و حقوق همه را محترم بشمارند. تفاوت ميان گستاخي و اتكا به نفس را بدانند. مسلما هيچ نوع تعليم و آموزشي در مورد كودكي كه والدينش، خود عالم بي عمل هستند موثر نخواهد بود. به همين جهت پدر و مادر كه خود بزرگترين الگو براي فرزندانشان هستند، ابتدا بايد خود را اصلاح كنند و كاملا مواظب رفتار و حركات خود مخصوصا در حضور فرزندانشان باشند. زن و شوهري كه نسبت به يكديگر و يا نسبت به ديگران بياحترامي ميكنند هرگز نبايد از فرزند خود انتظار داشته باشند كه رعايت ادب و احترام را بكنند.