بلدرچین
5th March 2012, 10:50 PM
جواد پسری است که هفده سال سن دارد و طی این سال ها توانسته است که مدرک دیپلم بگیرد.دوست جواد، علی نام دارد که با جواد دوستی نه ساله ای دارند و طی این نه سال دوستی، بارها و بارها باهم نزاع و دعوا داشته اند.دوستی این دو بعضی وقتها حتی به فحش و درگیری نیز می کشید ولی جواد پسری عاقل بود و خود او از دعواها کنار می کشید.علی ، پسری وحشی و عوضی ای است که به طور مداوم و پی درپی به جواد فحش و بدوبیرا می گوید و این آخرها هم پس از این که با جواد به خانه ی جواد رفتند ؛ به طور خیلی زیرکانه دفترچه ی تلفن جواد را از درون کمدش برداشت و در جیب خود گذارد و به جواد هم چیزی نگفت.پس از سه ساعت جواد فهمید که علی دفترچه ی تلفن اورا برداشته است وخیلی هم عصبانی شد.او به گوشی علی زنگ می زند و از او می خواهد که به محل قراری که خود او ( جواد ) گذارده بیاید.محل قرار چنار بزرگی است که نام این محل را خود جواد بر این محل گذاشته است .در این محل یک چنار بزرگ قراردارد که بسیار بزرگ و تنومند است و وقتی که این دو به آن جا رفته بودند تا توپشان بیاورند ، این محل را برای تمامی قرار هایشان انتخاب کرده اند.علی ، به آنجا می آید. در اوایل این دو با هم صحبت می کنند.جواد می گوید چرا تو دفترچه ی منو برداشتی ؟؟علی به گردن نمی گیرد و این صحبت جواد را تحمت و افترا تلقی می کند و همین هم باعث می شود که این دو باهم دعوایی دگر داشته باشند.در اطراف این دو درختان زیادی وجود دارد و این درختان خطری بسیار مهلکی برای آنها هستند.جواد با یک پشت پا زدن به علی اورا به زمین می اندازد و به طور متوالی به علی می گوید که دفترچه تلفنم را بده؟؟!علی با زرنگی تمام با پایش یک لگد به شکم جواد می کوبد و جواد به یکطرفی پرت می شود و نزدیک است که سر جواد به لبه ی درخت کهنسال که شکسته است بخورد.جواد از روی زمین بلند می شود و بسیار عصبانی شده است .علی می چرخد و پشت به لبه ی شکسته درخت کهنسال می ایستد و جواد هم با زدن مشتی بر صورت علی تلافی می کند وعلی هم به عقب پرت می شود و سرش به آن لبه ی شکسته درخت برخورد می کند و پشت سر علی می شکافد و او در جا می میرد.جسد بی جان علی همان جا کنار درخت کهنسال می ماند و جواد هم ترسیده به خانه یشان می گریزد.پلیس قاتل علی را شناسایی می کند و جواد را دستگیر می کنند و به زندان می اندازند .سال ها می گذرد و رای دادگاه آن است که جواد به عمد ، علی را کشته است و او را به قصاص و اعدام محکوم می کنند.خانواده ی علی رضایت نمی دهند و جواد را در میدان اصلی شهر به دار می آویزند.
پایان
پایان