artadokht
2nd March 2012, 10:25 AM
دختر کوچولو و پدرش از رو پلي مي گذشتن.
پدر يه جورايي ميترسيد، واسه همين به دخترش گفت: عزيزم، لطفا دست منو بگير تا نيوفتي تو رودخونه.
دختر کوچيک گفت: نه بابا، تو دستِ منو بگير.
پدر که گيج شده بود با تعجب پرسيد: چه فرقی میکنه؟
دخترک جواب داد: اگه من دستت را بگيرم و اتفاقي برام بيوفته،امکانش هست که من دستت را ول کنم.
اما اگه تو دست منو بگيري، من با اطمينان ميدونم هر اتفاقي هم که بيفته،هيچ وقت دستم رو ول نميکني.
در روابط دوستانه،ماهیت اعتمادبه قید و بندهاش نیست؛ به عهد و پیمانهاش هست.
پس دست کسی رو که دوست داری بگیر،به جای این که توقع داشته باشی اون دست تو رو بگیره.....
پدر يه جورايي ميترسيد، واسه همين به دخترش گفت: عزيزم، لطفا دست منو بگير تا نيوفتي تو رودخونه.
دختر کوچيک گفت: نه بابا، تو دستِ منو بگير.
پدر که گيج شده بود با تعجب پرسيد: چه فرقی میکنه؟
دخترک جواب داد: اگه من دستت را بگيرم و اتفاقي برام بيوفته،امکانش هست که من دستت را ول کنم.
اما اگه تو دست منو بگيري، من با اطمينان ميدونم هر اتفاقي هم که بيفته،هيچ وقت دستم رو ول نميکني.
در روابط دوستانه،ماهیت اعتمادبه قید و بندهاش نیست؛ به عهد و پیمانهاش هست.
پس دست کسی رو که دوست داری بگیر،به جای این که توقع داشته باشی اون دست تو رو بگیره.....