hyper neo
14th February 2012, 10:57 AM
ميخواهم بگويم ......
فقر، همه جا سر ميکشد
فقر، گرسنگى نيست، عريانى هم نيست
فقر، چيزى را «نداشتن» است، ولى، آن چيز پول نيست ..... طلا و غذا نيست
فقر، همان گرد و خاکى است که بر کتابهاى فروش نرفته يک کتابفروشى مينشيند
فقر، تيغههاى برنده ماشين بازيافت است، که روزنامههاى برگشتى را خرد ميکند
فقر، کتيبه سه هزار سالهاى است که روى آن يادگارى نوشتهاند
فقر، پوست موزى است که از پنجره يک اتومبيل به خيابان انداخته ميشود
فقر، همه جا سر ميکشد
فقر، شب را «بىغذا» سر کردن نيست
فقر، روز را «بيانديشه» سر کردن است
فقر، همه جا سر ميکشد
فقر، گرسنگى نيست، عريانى هم نيست
فقر، چيزى را «نداشتن» است، ولى، آن چيز پول نيست ..... طلا و غذا نيست
فقر، همان گرد و خاکى است که بر کتابهاى فروش نرفته يک کتابفروشى مينشيند
فقر، تيغههاى برنده ماشين بازيافت است، که روزنامههاى برگشتى را خرد ميکند
فقر، کتيبه سه هزار سالهاى است که روى آن يادگارى نوشتهاند
فقر، پوست موزى است که از پنجره يک اتومبيل به خيابان انداخته ميشود
فقر، همه جا سر ميکشد
فقر، شب را «بىغذا» سر کردن نيست
فقر، روز را «بيانديشه» سر کردن است