PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : صفحۀ دوم !



تاری
12th February 2012, 11:24 PM
بسم الله الرحمن الرحیم
ـــ تاری نین گؤزَل آدیله ـــ


شروع دوباره ای در راه است .

و شروع می شوم در رویش دوباره با ندای :
ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــ « فریاد »
ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــ که خدا می خواند این بار مرا .


گوش فرا می دهم !
آری ؛
صدای خداست در تپش دیگری با طعم حضور .
.
نَفََس های تندی ، مرا ، قلب مرا ، می گیرد باز
متحیر مانده ام تا ببینم
روح مرا هم خواهد گرفت در گردون زیبای زمان ؟!

هنوز گام آخر مانده
پس تا گام آخر می نویسم :

بهمن 1390
خدایا شکرت

تاری
12th February 2012, 11:28 PM
. . .

می گویند : ندای زمین به گوش می رسد !

می گویم : سالها بود از بریدن نافت ، ندایش آهنگ ثابت تولدت بود و تو فراموشکار زمان بودی !
ندای بلند شدنت به گوش می رسد و زمان را حصاری نیست در تو .
از زمین تا زمان
از نشستن تا برخاستن
از « ی » زمین تا قامت « الف »
به اندازۀ یک همّت
یعنی
بلند شدن
یعنی پرواز
یعنی شوق

ـــــــــــــــــــــ
ای انسان ! این بار فراموشکار مباش .

تاری
19th April 2012, 10:31 AM
بنا خدای مهربان
صفحه دوم، گشایش دریچه ای دوباره به نگاهی بود که از صدای آواز حقیقتی به ظاهر تلخ شروع می شد. به سان لحظه ای باشد که در خیابان شلوغ می روی و در یک آن، زندگی به تقدیر، خطا، دید عمیق، .... نمی دونم اسمش رو چی بذارم، تحولّی دیگر بار هدیه ای بر این فکر و اندیشه نموده باشد و سوت زنان بگذرد!
ورق به ورق صفحات دوم زندگی را خواهم گشود تا باشد همه نعمت خدا باشد از هر رنگی و متریالی[khande]
.............
بگذریم ...............
.........................

فعلا این رو هم ....

تار و ضربه های عشق
دست از کار می کشم؛ نـــه! به اجبار نه! به صدای زخمه های سازی که مرا به گوش دادن فرا می خواند دست از کار می کشم و تأملی بر درون خود. درون پر سکوت خود. درون پر درد خود در عطش دانستن.
: بزن زخمه! بزن استاد! دلم بی مهابا می گیرد از عصیان زخمه های تو. چه ها دیده ای از ضرب زمان که اینگونه مرا به حبس می کشد در دام خود که پر سکوت می شوم.. قفس درونم پنجره ندارد تا بگوید درونم چنان آشفته است که مردم جز به شادی چیزی از من ندارند به دیدگانشان.
ولـــــــــی همسوی زخمه های چنگ تو می تراوم در تک تک واژه های باورم.
بزن زخمه! بزن استاد! زلفان تو را می فهمم از چه سان پریشان زمان گشته و از درون دلت بر سیمهای سه تار اکنون ، طغیان کرده، من می فهمم.
رقص انگشتان تو بر دور سیمهای لرزان دیدنی است؛ می فههم استاد! عصیان می کند زخمه هایت، زخم هایت را.
زنده باشی استاد پیر زمان؛ دلت با خدا .

.
یاعلی

تاری
25th April 2012, 04:50 PM
بنام خدای مهربان

روز زیبایی است دل کندن و دل دادن. دل کندن از عشق و دل دادن به عشق. دل کندن از زمین و دل دادن به زمان. امروز زهرا (س) به وصال رسید؛ تمام شد داغی که بر دلش از فراق پدر به خود داشت و داغ فراقی دیگر بر دل علی (ع).

الله اکبر از حیرت عشق.
ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـ

عفّتش را هر روز می ستایم تا بفههم عصمت چیست؟! دیدن و دم نزدن یا عصیان بر فریاد دین؟!
ابُهُتش را چون ذکر زمزه های رویش عشق بر دل جاری می سازم تا بفهمد و حک شده بر لوحی چون سنگ که جدا کردنش محال. در مُهره های تسبیه سبزم: فراموش نخواهم کرد محبتش را چون الله اکبر ، الحمدالله ، سبحان الله. سیرتم از اوست که هیچ ندیدم و هیچ نجستم.
رهبر دلم زهراست.
یا زهرا جان ادرکنا

[golrooz]

تاری
1st May 2012, 08:19 PM
بنام خدای مهربان

ریسک و آموختن به بهایی ... یه وقتایی آدم1 یه لحظه هم نمی تونه صبر کنه و می زنه کارو داغون می کنه! و بالعکس یه وقتایی هم اونقدر خونسرد می شه که بازم می زنه کارو داغون می کنه. خلاصه می شه دیگه.
خلاصه خواستم مهندسی2 امروزم هم اینجا بزارم و بخندم.

موش مرده3 داشت می مرد و آخرین نفسهاشو داشت4 می کشید. همون لحظه هم توی دستم ، ورّو ورّ حرّاف ماهر شده بود5 و زنگ پشت زنگ؛ اومدم شارژش کنم دیدم بله برق نداره و شارژر هم قطع و وصلی. گفتم یا اینوری یا اونوری. سیم گردن کج رو مستقیماً با پریز برق آشنا نمودن همان و سوختن گوشی همان!!![taajob] ولی جرقّه اش و در پی آن بوی سوختنش دیدنی بود.[sootzadan]

نتیجه: «همیشه دانستن به بهایی سخت سرانجام می پذیرد»6.

واژه های کلیدی: موبایل، سیم شارژر، صبر.

.
.

زیرنویس
ـــــــــــــــــــــــــ ـــ
1. اثری ناشناخته و مرموز
2. علم منجمد شده
3. اصطلاح معروف برای گوشی موبایل
4. یعنی داشت باطریش تموم می شد.
5. اصطلاحی است به معنی اینکه همه باهاش کار داشتند.
6. تاری






پژوهشگر: تاری
ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــ
پی نوشت1: موش مرده عبارت نام گرفته از طرف نگارنده به گوشی موبایلش.
پی نوشت2: همه اتفاقات قشنگند، حتی اگه وقت هم نداشته باشی برای جبران خطا.
پی نوشت3: اینم طرز نوشتن حاصل درگیری با مقالات علمی

تاری
14th May 2012, 12:31 PM
بنام خدای مهربان
صفحه ی دوم زندگی به من می گه : فقط خنده خنده خنده ی بی انتها جواب پاسخ سوال منه.
همین
[shaad]
دروازه ها را گشوده ام. ترسی نیست می روم در قعر دریا. قعر دریا رسیدن خوش است بر بالهای سبک و سبک من.
خدایا شکرت، پروازم را آسان بنما تا بی تمنا پر بکشم از این شهر غریب.
الحمدالله

تاری
16th May 2012, 05:27 PM
بنام خدای مهربان
...
سکوت مکرّر در من تولدها دارد. می ترسم. می ترسم عاقبت از من یک جانی بیافریند.
...

تاری
16th May 2012, 07:40 PM
بنام خدای زیبای وجودم
.
.
.
قلم طنزم می نویسد ولی از اندرون خبر نمی آرد که چه سان می سوزد از . . .
قلمم می خندد چون صدای قه قه من ؛ ولی از سوزهای خاکستر نشینش خبر نمی آرد .
هنرم می رقصد اندرون کاغذهای بی خط و نشان ؛ ولی از بی نشانی عاجز است از رسم و تصویرش .
ودلم . . .
و خود خویشنم . . .
در خنده و های و هوی قلم و صدا و کاغذمی ماند چه ترسیم کند از خود !
سالهاست در حیرت مانده ، می میرد .

تاری
16th May 2012, 07:46 PM
شکرت خدای مهربان


بهمن ماه 1390 / ورق خوردن صفحه دوم


http://www.uc-njavan.ir/images/bk9wnnimlpivmib5i5pv.jpg

تاری
19th May 2012, 04:59 PM
بنام خدای مهربان

تصویر جالبی بود به نوعی هنر مدرنه. اینجا بمونه گمش نکنم.
یادش بخیر برای درس هنر مدرن به هر دری می زدیم تا تمرین کلاسی جور کنیم و پیدا نمی شد.
حالا این نمونه اش


http://up.vatandownload.com/images/kia3iii5st4gouiu2xk.gif

تاری
20th May 2012, 04:53 PM
http://marshal-modern.ir/Archive/27311.aspx

از اون ور چه خبر؟ هر چی دیدی به ما هم بگو هااااااااا خیانت نکن!

تاری
20th May 2012, 09:19 PM
بنام خدای مهربان

دلم بدجوری حیاط خلوت جمکران می خواد که مدام قدم به قدم راه برم و در سکوتم غوطه ور بشم. . . بعد از ساعتها درد پاهایم مرا به خود باز گرداند که: مریم دیگه نمی خوای بنشینی؟ یه کم بنشین لااقل این پاهای خسته استراحت کنند. و من باز راه برم و راه برم و بخوانم :
سلسله موی دوست حلقه دام بلاست ــــــــــ هر که در این حلقه نیست فارغ ازین ماجراست.....


http://www.emammahdi.com/files/picworkshop_pic/1226241369.jpg

یاعلی

تاری
21st May 2012, 10:27 PM
بنام خدای زیبا

زندگی مثل [naomidi] است که می پنداریم ماندنی است ولی ندایی که شنیدیم را هرگز نمی پندارم که با ما بودند نه با دیگری!
برخی نقاش ماهری اند و برخی بیننده ی ماهر.

http://www.aftabir.com/photoblog/adv_images/f8611ebd885126ef414aef3286d62d3d.jpg

http://www.aftabir.com/photoblog/adv_images/e70928cb04f41bef48d041bde73e5d17.jpg

http://www.aftabir.com/photoblog/adv_images/b2c87bb5b99433a9ffcce72bf9514be4.jpg

http://www.aftabir.com/photoblog/adv_images/d10e03fe83a34006d43b3635eab85483.jpg

تاری
22nd May 2012, 11:31 AM
بنام خدای مهربان

خدایا نگاهم را چنان کن که خودسازی محور آن باشد نه دیگر آزاری. آمین.

دعای شهید چمران خیلی به دلم نشست:

خدايا ، آنان که به من بدي کردند مرا هوشيار کردند ، آنان که از من انتقاد کردند به من راه و رسم زندگي آموختند ، آنان که به من بي اعتنايي کردند به من صبر و تحمل آموختند ، آنان که به من خوبي کردند به من مهر و وفا آموختند. پس خدايا ، به همه اينان که باعث تعالي دنيا و آخرت من شدند ، خير و نيکي برسان. شهيد دکتر مصطفي چمران


http://saqeb.ir/wp-content/uploads/2012/04/saqeb.ir-shahid-chamran1.jpg

خلاصه هر انسانی نقشی در رفتن ما دارد فقط کافیست نقششان را پیدا کنیم و رهسپار.
یاعلی

تاری
25th May 2012, 01:24 PM
بنام خدای مهربان
.

شب بود و دلارام و من و سکوت ابدیِ اندیشه در آن. گفتند درهای رحمت باز باز است و من که زبانم حرف خداست می گوید: همیشه باز بود . وگرنه اینکه امشب ما را چشم بصیرت بوده و دیدن. چندی روز پیش سر سفره تمنای دل بنده خدایی مهمان شدم بی حضور خود دل را به سفره سپردم. دلم لرزید از عطشی که در فریاد ناله بود و تمام دوستان باوقا و بی وفا در جلوی چشمان ضعیف و سستم صف کشیدند برای طلب دعا و یادشان در محضر دوست، دلم بدتر شکست و اشکها توان شستن چشمانم را باری دیگر پیدا کردند که مدتی بود دست به خانه تکانی نبرده بودند. ولیک در سکوتم دل را آرام زدم که: دیگر بس است و از زمین و انسانها ببر که مقصد نزدیک است با مژده ی دردی که در سینه تپش گرفته رفتن نزدیک.

http://www.uc-njavan.ir/images/gprycythl2g2tnza0j0.jpg

حیرت است این محمل که می بینی در او
بار لنگان لنگ خود را به دوش
چینش است این محفل عشّاق
تار دلهای جنون آمیز یغما رفته را
حیرت است این، حیرت است این، حیرت است؛
راز درد زایمان آفرینش!
شگفتا! میدان مبارزه است یا عصیانگری دهان خاموش؟ صفحه ی دوم ورق خورده است و رود طغیان نمی کند، نمی خروشد، سنگ و علفی را به نجوا نمی خواند، آرام است و آبراهه را مهیای رجعت می کند؛ تمنایی نیست برای ماندن، چرا که ماندن در شریعت رود بی حرمتی است به قاموس زمان.
.4/3/1391. مریم

http://www.uc-njavan.ir/images/mjo8o9etpkvxqjn4mie.jpg


/ پی نوشت 1: ندانستن اینکه کی و کجا مهم نیست مهم آن است وقت رجعت دریا به استقبال آمده باشد. الحمدالله.
/ پی نوشت 2: الحمدلله چه آبراهه باشد چه نباشد رود جاری است و همیشه هم جاری است.

تاری
25th May 2012, 01:40 PM
بنام خدای مهربان

http://www.uc-njavan.ir/images/aaaibpwuukgtixczqdnb.jpg

گل شمعدانی.
و باران رحمت دوست

http://www.uc-njavan.ir/images/lr6cp8ejvfkb2tq7ogw.jpg

دوربین تن شست و من چشم!
الحمدلله


یاعلی

تاری
26th May 2012, 06:28 PM
http://www.uc-njavan.ir/images/nboih1xvgechzbzlkgj.jpg

بنام خدای مهربان

قدم / گام / ایستادگی
قدم به قدم / گام به گام
حرکت

ستاره های زمین بخشندگی و بصیرت بر چشم دارند اگر دیدن عمق جان باشد.

تاری
30th May 2012, 05:43 PM
بنام خدای مهربان

می گم نعمت بود ولی درد هم داشت؛
می گم شفاف بود ولی ابهام داشت؛
می گم هر چی بود گذشت
ولـــــــــــــــــــی
امـــــــــــا
هر لحظه نعمت دارد آن درد
دردی که اینک سایه دارد بر تمام بند بند وجود و جود زمان و زمینم

خداجونم شکرت.
بیش ازین شرمنده ام مکن، عاجز از شکر توام.

http://www.uc-njavan.ir/images/ilf6ddjho3q4a3hbt36.jpg

واقعا بازیه ؛ زندگی رو می گم جدی می گیری به مبارزه می کشوندت،
جدی نمی گیری عین گربه ملوس خودشو لوس می کنه.

پس بی مهابا جدی نگیریم و دل خوش باشیم.

تاری
6th June 2012, 07:22 PM
بنام خدای مهربانتر از ذات وجودم

دلم برف می خواهد و قدمهای آرامم بر آن و بعد ردپاهایم را ببینم که از کجا تا کجا ماندگارند!


http://www.azarpix.com/my_unzip/1296731766barf_country34646/azarpix.com_barf_country31464%20(34).jpg


یاعلی

تاری
6th June 2012, 07:40 PM
[soal]


https://fbcdn-sphotos-a.akamaihd.net/hphotos-ak-snc7/s320x320/578105_399872616722747_181430668566944_1207865_214 1922483_n.jpg

تاری
7th June 2012, 03:13 PM
بنام خدای مهربان

زمان در دستان من و زمین زیر پای من!
خواهم رفت تا بدانجا که گویند با ذکری ندایی : بایست!
تمام شد.

یاعلی

http://www.ParsiBlog.com/PhotoAlbum/AsemanShear/12.jpg

تاری
17th June 2012, 05:52 PM
بنام خدای مهربان
انسانیّت کجا خفته تا بیدارش کنم؟ من امروز باری دیگر از صداقت پاکی وجود خویشتن، سیلی سکوت خوردم! سیلی ای گرم و آتشین از پشت نقابها و مقامهای کذایی دنیای دنی . . .! الحمدالله. بازیچه ای است انسان در دستان مردان غرور! ادعا ندارم. چون مبارز صبور میدان، پر و بال بگسترانده و حرمت شهداء را در زمزمه هایم پاس می دارم. نه تعصّبی دارم از جهل، و نه ادعایی دارم از علم. آستین همت بالا زده و توان حفظ شریعت شهداء را در تلاشم؛ نه ادعایی دارم که چون شعارهایی گوشها را کر کند و نه احتیاج دستانی که تشویق کنند و هوراها بکشند از برای من! من نی ام؛ ذرّه موجودی از ذات وجود فکرت خدا؛ هیچم؛ تهی از خویشتنم؛ می دانم نیستم و چون باشم خدایی در من بیدار است تا بندگی را بر در معبد زمزمه کنم بر ذات خویش.ادعا ندارم؛ گنگ و مبهوت با هزاران سوال بی جواب آمده ام در رکاب شهداء، تا شاید مدینه ی فاضله را ببینم؛ لمس کنم. مدینه ای چون بهشتی حصار بسته در زمانی بنام جنگ! مدینه ای که هیچ دروغی، نیرنگی، ریایی، هرزگی و ادعایی ندارد! آمده ام در شهر فاضله ی محصور شده در بند بهشت فاضله، تا . . . تا از مردان بی ادعا انسانیّت را بیاموزم.و امروز آنچه در بار هنر دارم تقدیم این عزیزان برای ماندگاری شان در تاریخ بشریّت؛ ثبت روحشان به وسعت درک معنا در صفحات تاریخ. تاریخ نه آن تاریخی که عصیانگری ها دارد؛ تاریخ بشریّت؛ که انسانیّت درآن بیدار است و خفتگی بر آن حرام.ادعایی ندارم؛ خط سبزی می کشم با سرانگشتان خویش بر جریده ی تاریخ از مصداق شریعت عملی انسانیّت، تا چشمان جویای حقیقت، دست خالی برنگردند از خانه ی ساخته ی کوچه ما!
خدایا شکرت.
27/3/1391

پی نوشت: آنانکه گفتند به حرمت شهداء دستانت را تنها نمی گذاریم؛ شعاری زیبا ترسیم کردند که قاب آن کم بود تا در تیر رس نگاهی سرد، دل را یخ زده سازد!

تاری
17th June 2012, 05:59 PM
http://www.uc-njavan.ir/images/s1cm1vxt8gv274zlp6nj.jpg

بنام خالق وجود
عکس = گوياي اتفاق، اتفاقي غريب و قريب. عکس، چشم سومي است که صحنه اي از زمان منجمد شده را به امروز آورده است و ما گرفتارانِ زمين، سيّالي آن دم را درک نکرده و انجماد آن را لمس مي کنيم؛ و عاجزيم از درک آن لحظه و اتفاق؛ و شگفتي از عجز! حيرت از ناتواني! . . . اگر بيرون از حصار زمين که زمان نام دارد، پا نهيم؛ به گستره ي وقوع همان اتفاق، مي توان حضوري در زمين آن زمان داشت و خود چشم اول حادث بود. عکس، گوياي چيست؟! چهره ها هراسان و ديده ها گريان و بُهتي مبهم در سکوت دستاني که با لمس، به يقينِ جدايي مي رسد! جدايي محبت! يا جدايي عادت؟ کدام؟ محبت، ريشه انسانيّت و راز انسان بودن در کائنات؛ و عادت، بر همدم بودن انسانها در همنشيني و همسفري! . . . نمي دانم؛ جواب قطعي را نمي دانم که اگر مي دانستم با سيلي از افکار مجهول در مبارزه نبودم و بارها نقش بر زمين، شکست خورده ي ميدان نمي شدم!
عکس گوياي چيست؟ کنون انساني نقش بر زمين، زندگي را به ورطه مرز زمين و زمان کشانده و با رقص سماي زيبايش، مستانه مي رود بر آغوش يار. چشم دومي که حادث را در کاغذي منجمد کرد تا ما چشم سومي باشيم که آن را در اندک فاصله اي به طول ده سانتي متر که نه کيلومترهاست و نه فرسنگها، آن را بيابيم. چشم سومي که ما آن را شکل داده ايم در زماني آتي از زمان حادث، آيا مي تواند زباني شود و آنچه از اندرون درک کرده را بازگو نمايد؟!
حرفهايي است در چشم اول و بازيگر نقش اول ماجرا و سخن هايي منجمد شده در چشم دوم يعني عکاس، و سکوتي عميق مهمان چشم سوم! زمان، زمان بازيگري چشم سوم است و گامهاي آن دو بازيگر، پيشتر کنار رفته و ديگر نقشي ندارند در زمين، که البته چشم اول را به زبان آوردن هنر است!23/3/1391

تاری
18th June 2012, 06:22 PM
بنام خدای مهربان

[golrooz] تا ســـــــــــــــکوتــــــ ــــــــــی دیگـــــــــــــــــــــر [golrooz]

http://t2.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcTiLwiYIlF_hcx8gvzRHvOL-UMpb4uu-JrPtwo-9_TmiHs7EK1f


نوش جونت

http://niator.com/upload/pic/animals/laba_ws_animals_widescreen_0058-1920x1200_b.jpg

الحمدالله رب العالمین

شکرت خدا

تاری
18th June 2012, 06:27 PM
[golrooz][soal]http://tehrankids.com/uploads/posts/2011-08/1313318087_pencil_points.jpg

تاری
19th June 2012, 08:48 PM
بنام خدای مهربان

دیشب به عشق رنگ و بوم چند مغازه لوازم التحریر اطراف گشتم، هر چی من گفتم؛ و گفتند نداریم!!! [narahat]
.
خلاصه
الحال نیز به صدای تار و سه تاری، نگاهی به سه تار به دار آویخته از اوقات خستگی و پر مشغله ام می اندازم، بیچاره چه گردی از خاک زمان بر خود تنیده لباسی خاکی!
.
بردارم و چنگی . . . ولی سر انگشتانم مدتهاست غریب هم پیمانی تارهای خاموش تار شدند؛ یعنی می شود بر این بهانه دلی آرام نمود؟
.

نمی دانم ولی رنگ نشد پس بگذار زنگی شود از چنگ من، تا رسوای دل


http://ecm.site11.com/photos/3a1c863a5465.jpg

یاعلی

30/3/1391

تاری
23rd June 2012, 12:08 AM
بنام خدای مهربان
شب عشق و شور و احساس
شب میلاد عزیز کربلا

http://winbmi.persiangig.ir/Hosain/doa(wWw.Juyom.2ir.ir).gif

میلاد امام حسین بر آزادگان جهان چه آنان که شناختند و چه آنان که نشناخته آزاده زیستند؛ مبارک باد.
خدایا آزادگی را سر مکتب زندگی ما بگردان!
آمین



الحمدالله

تاری
24th June 2012, 05:18 PM
بنام خداي زيباپسند
!
؟
چگونه بنويسم!!!
.
«بسم رب الشهداء و الصديقين»
شوکّ. ايست!
حرکت . . . تا توقف ممنوع!
ممنوعيّت به سالهاي تعريف شده در زمان!
«يارب»
حيرت و شوکّي ديگر. ايست!
اين بار توقف ممنوع در شعله هاي سوزناک انديشه!
از ديروز تا امروز؛
از شهيد تا معلول؛
از حسين تا عباس (عليهم السلام)؛
بصيرت و حکمي ديگر.
از من تا بنده،
از بنده گي تا بندگي،
از ايثار جان تا ايثار عمر!
ايثار وجود يا ايثار هويّت؟
بودن تا بايدها راهي است به وسعت فرسنگهاي فرسودگي عمر
عمر، شماره شده براي رفتن.
از ديروز تا امروز
فلسفه ي بودن چه بود، تا بدينجا گسستن ها سبب شد؛ رسيدنها محال است.
از عشق تا عشق؛
سخني بسيار است.
از ثارالله حسين تا ثارالله عباس!
؟
از سکوت تا سکوتي غريب به وسعت درياي سخن
از سخن درد تا سخن زيستن
ماجرا چه بود؟
از 66 تا 87؟
و و و و و و
بنام مهربانترين مهربانان
زمزمه يافتن خويش، از خود وجود تا خويشتن.
يک روز فاصله است بين ميلاد حسين تا ميلاد عباس (عليهم السلام)،
چقدر زندگي کردي؟ پاسخ همان «يک روز».
يک روز به وسعت قدمهاي يکساله ي سيمرغ با بلوغ پرهاي زيبا گشوده اش!
سي سالِ منجمد شده بين اين فاصله!
بيست سال منبسط شده بين لحظه هاي عمر
تنها؛
تنها با خدا.
رهگذران بسيار بودند؛
آمدند و گذشتند. نه! ما گذشتيم از خيل مشتاقان صورت.
سيرت يافته ها نيز قابي گرفتند بر ديوار ساحل
تنها يک نفر ماند: ثارالله حسين
مبارز و ميدان عشق
ثارالله عباس هم بر ساحل قابي شد و آرام غلطيد در قعر درياي زمان!
ماجرا هيچ نبود مگر خواب نوشين بامداد رحيل!
در وسعت پاهاي زيباي زمين!
الحمدالله.
از سرمشق «بنام خدا» تا بصيرت «بنام خداي مهربان»
از جهل تا قدمهاي آغازين بصيرت!
و باز ابتداي رفتن تا . . .
«بنام خداي مهربان»

خداي شکرت
3/4/1391 (سوم شعبان)

تاری
24th June 2012, 05:33 PM
http://s1.picofile.com/file/7203809030/moharampic13.jpg

تاری
25th June 2012, 04:08 PM
بنام خدا

[shaad]

یادش بخیر همین!

http://www.jamejamonline.ir/Media/images/1389/08/08/100889737059.jpg

http://www.eshiraz.ir/shares/amoozesh/amoozesh-adm/Sony_.jpg

تاری
1st July 2012, 10:51 PM
بنام خدای معبد
.
.


کشیش! مرا به چهار پایه ی دار معطل مکن یا اعدامم کن و یا عفم!

http://pic60.picturetrail.com/VOL1661/11144268/19773536/363324579.jpg

الحمدالله
سنگین است ایام
ولی می گذرد به خوشی سبکی دیروزش
خدایا شکرت.

تاری
4th July 2012, 11:19 AM
http://upload.iranvij.ir/image_tir91/13413177854.jpg

تاری
25th July 2012, 11:43 PM
بنام خدای مهربان

http://bcv.site40.net/photos/8847be3f7cc1.jpg

لحظات شور انگیز نیایش در زیر سایه درخت گیلاس چه طعمی داشت آن روزهای رمضان نچندان دور خزیده در بستر بیماری!
حال چون حبابی است که خیال را به آرامش می کشاند و تأمل. حبابی زیبا و . . .
صدای قرآن مسکوت مانده در حباب خیال نقشی دگر دارد بر ضمیرم.

الحمدالله
خدایا! دریابمان!
آمین.

تاری
26th July 2012, 12:07 AM
بنام خدا

http://www.napic.ir/picture/napic/napic/2010/08/Water_Drops_Wallpapers-21.jpg

[shaad]
ماجرای صفحه دوم در زایش دوباره به شورا می رود تا . . .
تا

وقتی آفتاب را گم می کنیم دنبال تصویر آن در خیالیم و دریای عمیق!
این رسم همیشگی است شکی نیست در آن، پس اگر رفت م دیگر دنبال تصویر م نباشید که باقی خداست و پندارم نیک سیرتی ندارد برای دیدن.

http://www.asriran.com/files/fa/news/1391/5/4/232907_151.jpg

تاری
23rd October 2012, 06:11 PM
بنام خدای مهربان
تقدیم به دوستانم در سایت

عکسی از آلبوم نگاهم:

http://www.parsiblog.com/PhotoAlbum/tary1357/fc1c882e054e262e96c02acc023a0a8c.jpg

شاد و سلامت باشید.
یاعلی

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد