نارون1
1st February 2012, 10:07 PM
نقشه هاي ذهني مديران
نويسنده: سامائل ا.مالون
خلاصه كتاب: مترجم: دكتر حبيب الله دعائي- تخليص: سيده مرضيه علوي نيا-
به جرات مي توان بيان نمود كه مهمترين اصل در زندگي انساني و سازماني و در پيشبرد اهداف آنها نقش رهبري و مديريت است. هر كس در زندگي خود و در هر سطحي از سازمان به نحوي با مساله مديريت درگير است كه بكارگيري صحيح اصول و فنون مديريت، سبب دستيابي به اهداف با حداكثر كارايي و اثربخشي شده و مشكلات را به حداقل مي رساند لذا مي توان گفت كه مشكل جامعه ما كمبودها نيست، مشكل ضعف بعضي از مديريت ها است.
پيتر دراكر نويسنده و مشاور مديريت مي گويد: ((مديران اجرائي آينده مي بايد افرادي باشند كه چگونه ياد گرفتن را ياد بگيرند)). در سال هاي آينده، داشتن مدرك علمي در علوم و تكنولوژي قديمي مي شود از اين رو نياز به شناخت مغز و دانستن چگونگي كارآن براي يادگيري افزايش مي يابد.
دانشمندان در گذشته تصور مي كردند كه مغز تنها تا اواخر نوجواني رشد مي كند اما امروزه ثابت شده كه وزن مغز انسان تا حدود سالگي به حداكثر خود مي رسد و هماهنگي بين نيمكره هاي راست و چپ مغز تا سن سالگي به طور كامل توسعه مي يابد و روانشناسان معتقدند كه ما فقط حدود يك درصد از ظرفيت مغزمان را بكار مي گيريم.
يادگيري به معناي تغيير و تحول است و تغييري در رفتار كه حاصل تجربه مي باشد تعريف شده است. يادگيرندگان قادرند كارهايي را انجام دهند كه قبلا قادر بهانجام آنها نبودند و براي يادگيري نبايد به وضع موجود و اطلاعات و مهارت هاي موجود راضي باشيم بلكه براي دستيابي به وضع مطلوب بايد انرژي، جديت و پشتكار صرف كنيم.انگيزه هاي دروني از درون انسان نشات مي گيرد كه با علاقه، چالش، مبارزه طلبي و عزت نفس يا نياز به خود نمايي ارضا مي شود و انگيزه هاي بيروني با نياز به مقبوليت اجتماعي، توقع پاداش بيشتر يا ارتقا و نياز به حمايت توسط افراد همانند يا همكاران ارضا مي شود. انگيزه هاي دروني نسبت به انگيزه هاي بيروني كارايي بيشتري دارد.
براي رسيدن به اهداف انسان نياز به اعتماد دارد. اعتماد باوري است كه بطور ذاتي توانايي يادگيري در موقعيت هاي رسمي و غير رسمي را به ما القا مي كند و به عبارت ديگر عدم وجود اعتماد به معناي شك به خود، طرز نگرش منفي و ايجاد محدوديت رواني مي كند. خودباوري و اعتماد اولين شرط لازم براي قبول مسئوليت هاي بزرگ است. به گفته (( ديزرايلي )) رمز موفقيت، ثبات و پايداري در نيت است؛ پافشاري و اصرار علامت مشخصي است كه غالبا در افرادي كه به هدف مي رسند ديده مي شود.
يكي از راه هاي موفقيت اهداف تمركز است به عبارتي يادگيري چگونگي كنارآمدن با مديريت و از بين بردن آشفتگي است و يادگيري را با گفتن (( تمركز من بسيار بالا است))، ((من شخص متمركزي هستم ))، (( من سرشار از تمركز هستم)) و .. بالا ببريد.
هوش افزا(DEEPAIR) به ما كمك مي كند كه هفت قانون اساسي يادگيري را كه شامل عدم بكارگيري، تاثير، تمرين، برتري، ارتباط و انضمام، شدت و آمادگي است.
قانون عدم بكارگيري (Disuse) :
اگر يك مهارت يا دانشي را تمرين و يادآوري نكنيم بالطبع آنرا فراموش مي كنيم و فراموشي با سن هيچ ارتباطي ندارد. فراموشي نتيجه منطقي عدم بازنگري است .منحني فراموشي يك نظزيه ثابت شده در يادگيري است. يك برنامه بازنگري بايد با فاصله حدودا10 دقيقه، 24 ساعت، يك هفته، يك ماه و سه ماه بعد از عمل يادگيري طراحي مي شود تا رو به زوال نرود. و توجه داشته باشيم كه با استفاده از قوه بينايي عمل يادآوري سه برابر افزايش مي يابد.
قانون تاثير(Effect) :
اگر فرآيند يادگيري شادي آفرين، ارضا كننده، لذت بخش و پاداش آور باشد به يادگيري علاقمند مي شويم. به مطالب اصلي و ضروري بيش از مطالب جزئي و فرعي تكيه كنيم. وقفه هاي زيادي را براي اظهار نظر بكاربگيريم. مباحث جديد را در طرف صبح كه نسبت به بعدظهر افراد هوشيارترند ارائه دهيم و در بعدظهر كارهاي مشاركتي مانند حل تمرين و مطالعت موردي انجام گيرد.
قانون تمرين(Exercise) :
تكرار زياد كاري سبب بهبود مهارت در آن مي شود كه اگر ممارست و تمرين بصورت اصولي انجام شود باعث تكامل خواهد شد. انجام داددن كاري به صورت غلط عادتي را بوجود مي آورد كه ترك آن عادت مشكل خواهد بود مثلا جدول ضرب را از طريق تكرار زياد و مرور مداوم ياد گرفتيم و در اصل با اين عمل آن را در حافظه بلند مدت خود ذخيره كرديم كه بصورت خودكار و سريع آن را به خاطر مي آوريم.
قانون برتري(Primacy) :
كارها و يا وظايف جديدي را كه ابتدا و انتها انجام مي دهيم بهتر به خاطر سپرده مي شوند و كارهايي را كه حدفاصل كارهاي ابتدا و انتها قرار مي گيرند بيش تر فراموش مي شوند هر چقدر در اموري كه به يادگيرندگان محول كنيم مشاركت و درگيري بيشتر باشد به همان اندازه يادگيري و يادآوري افزايش مي يابد.
نويسنده: سامائل ا.مالون
خلاصه كتاب: مترجم: دكتر حبيب الله دعائي- تخليص: سيده مرضيه علوي نيا-
به جرات مي توان بيان نمود كه مهمترين اصل در زندگي انساني و سازماني و در پيشبرد اهداف آنها نقش رهبري و مديريت است. هر كس در زندگي خود و در هر سطحي از سازمان به نحوي با مساله مديريت درگير است كه بكارگيري صحيح اصول و فنون مديريت، سبب دستيابي به اهداف با حداكثر كارايي و اثربخشي شده و مشكلات را به حداقل مي رساند لذا مي توان گفت كه مشكل جامعه ما كمبودها نيست، مشكل ضعف بعضي از مديريت ها است.
پيتر دراكر نويسنده و مشاور مديريت مي گويد: ((مديران اجرائي آينده مي بايد افرادي باشند كه چگونه ياد گرفتن را ياد بگيرند)). در سال هاي آينده، داشتن مدرك علمي در علوم و تكنولوژي قديمي مي شود از اين رو نياز به شناخت مغز و دانستن چگونگي كارآن براي يادگيري افزايش مي يابد.
دانشمندان در گذشته تصور مي كردند كه مغز تنها تا اواخر نوجواني رشد مي كند اما امروزه ثابت شده كه وزن مغز انسان تا حدود سالگي به حداكثر خود مي رسد و هماهنگي بين نيمكره هاي راست و چپ مغز تا سن سالگي به طور كامل توسعه مي يابد و روانشناسان معتقدند كه ما فقط حدود يك درصد از ظرفيت مغزمان را بكار مي گيريم.
يادگيري به معناي تغيير و تحول است و تغييري در رفتار كه حاصل تجربه مي باشد تعريف شده است. يادگيرندگان قادرند كارهايي را انجام دهند كه قبلا قادر بهانجام آنها نبودند و براي يادگيري نبايد به وضع موجود و اطلاعات و مهارت هاي موجود راضي باشيم بلكه براي دستيابي به وضع مطلوب بايد انرژي، جديت و پشتكار صرف كنيم.انگيزه هاي دروني از درون انسان نشات مي گيرد كه با علاقه، چالش، مبارزه طلبي و عزت نفس يا نياز به خود نمايي ارضا مي شود و انگيزه هاي بيروني با نياز به مقبوليت اجتماعي، توقع پاداش بيشتر يا ارتقا و نياز به حمايت توسط افراد همانند يا همكاران ارضا مي شود. انگيزه هاي دروني نسبت به انگيزه هاي بيروني كارايي بيشتري دارد.
براي رسيدن به اهداف انسان نياز به اعتماد دارد. اعتماد باوري است كه بطور ذاتي توانايي يادگيري در موقعيت هاي رسمي و غير رسمي را به ما القا مي كند و به عبارت ديگر عدم وجود اعتماد به معناي شك به خود، طرز نگرش منفي و ايجاد محدوديت رواني مي كند. خودباوري و اعتماد اولين شرط لازم براي قبول مسئوليت هاي بزرگ است. به گفته (( ديزرايلي )) رمز موفقيت، ثبات و پايداري در نيت است؛ پافشاري و اصرار علامت مشخصي است كه غالبا در افرادي كه به هدف مي رسند ديده مي شود.
يكي از راه هاي موفقيت اهداف تمركز است به عبارتي يادگيري چگونگي كنارآمدن با مديريت و از بين بردن آشفتگي است و يادگيري را با گفتن (( تمركز من بسيار بالا است))، ((من شخص متمركزي هستم ))، (( من سرشار از تمركز هستم)) و .. بالا ببريد.
هوش افزا(DEEPAIR) به ما كمك مي كند كه هفت قانون اساسي يادگيري را كه شامل عدم بكارگيري، تاثير، تمرين، برتري، ارتباط و انضمام، شدت و آمادگي است.
قانون عدم بكارگيري (Disuse) :
اگر يك مهارت يا دانشي را تمرين و يادآوري نكنيم بالطبع آنرا فراموش مي كنيم و فراموشي با سن هيچ ارتباطي ندارد. فراموشي نتيجه منطقي عدم بازنگري است .منحني فراموشي يك نظزيه ثابت شده در يادگيري است. يك برنامه بازنگري بايد با فاصله حدودا10 دقيقه، 24 ساعت، يك هفته، يك ماه و سه ماه بعد از عمل يادگيري طراحي مي شود تا رو به زوال نرود. و توجه داشته باشيم كه با استفاده از قوه بينايي عمل يادآوري سه برابر افزايش مي يابد.
قانون تاثير(Effect) :
اگر فرآيند يادگيري شادي آفرين، ارضا كننده، لذت بخش و پاداش آور باشد به يادگيري علاقمند مي شويم. به مطالب اصلي و ضروري بيش از مطالب جزئي و فرعي تكيه كنيم. وقفه هاي زيادي را براي اظهار نظر بكاربگيريم. مباحث جديد را در طرف صبح كه نسبت به بعدظهر افراد هوشيارترند ارائه دهيم و در بعدظهر كارهاي مشاركتي مانند حل تمرين و مطالعت موردي انجام گيرد.
قانون تمرين(Exercise) :
تكرار زياد كاري سبب بهبود مهارت در آن مي شود كه اگر ممارست و تمرين بصورت اصولي انجام شود باعث تكامل خواهد شد. انجام داددن كاري به صورت غلط عادتي را بوجود مي آورد كه ترك آن عادت مشكل خواهد بود مثلا جدول ضرب را از طريق تكرار زياد و مرور مداوم ياد گرفتيم و در اصل با اين عمل آن را در حافظه بلند مدت خود ذخيره كرديم كه بصورت خودكار و سريع آن را به خاطر مي آوريم.
قانون برتري(Primacy) :
كارها و يا وظايف جديدي را كه ابتدا و انتها انجام مي دهيم بهتر به خاطر سپرده مي شوند و كارهايي را كه حدفاصل كارهاي ابتدا و انتها قرار مي گيرند بيش تر فراموش مي شوند هر چقدر در اموري كه به يادگيرندگان محول كنيم مشاركت و درگيري بيشتر باشد به همان اندازه يادگيري و يادآوري افزايش مي يابد.