نارون1
19th January 2012, 09:49 AM
دكتر فربد فدايي/مديرگروه روانپزشكي و دانشيار دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي/چرا مي گويند صبر شرط لازم براي موفقيت است؟
قشر خاکستري مغز صبورها فعال تر است
ساقي بيا كه هاتف غيبم به مژده گفت
با درد صبر كن كه دوا ميفرستمت
انگيزه نيرومندي كه بر انديشه و عاطفه و رفتار تاثير بگذارد به انسان تحمل و صبر عطا ميكند. انساني كه صبور باشد و با عنايت به لطف حق در كار خود مداومت كند، به هدف خواهد رسيد.
در ذيل به آثار مثبت صبر و موفقيتهاي ناشي از آن پرداختهايم.
از نظر روانپزشكي در باب كساني كه تحمل و صبر دارند و آنها كه شتابزده و تكانشي عمل ميكنند، گفتني بسيار است. توانايي مهار هيجانات و لگام زدن بر خشم و آز و كينه و انتقام، وابسته به وجود فعاليت قشر خاكستري مغز است و به ويژه قشر مغزي در ناحيه پيشاني، امكان رفتار منطقي و اخلاقي و برنامهريزي براي رسيدن به هدف را فراهم ميكند.
در ضايعات قشر مغز به ويژه در ناحيه پيشاني رفتارهاي هيجان مدار، شتابزده، پرخاشگرانه و مبتني بر اميال غريزي بر فرد تسلط مييابد و به اصطلاح انسان، زير قشري رفتار ميكند يعني مراكز مرتبط با غرايز بدون آنكه توسط قشر مغز مهار و تلطيف شوند دستور ميدهند و فرد اقداماتي انجام ميدهد كه بعد احساس ميكند گويا در انجام آنها ارادهاي نداشته است. هيجانات و عواطف شديد هم ممكن است بدون آنكه ضايعه ساختاري در قشر مغز موجود باشد، كاركرد آن را مختل كنند به نحوي كه براي نمونه، پدري كه از گريه مداوم فرزند شيرخوار خود خشمگين شده امكان دارد ضربهاي به سر كودك بزند و سپس براي هميشه از اين عمل خويش شرمسار بماند.
در برخي افراد نابهنجار كه مبتلايان به نابساماني شخصيتي مرزي نمونه بارز آنها هستند، فرد هميشه تكانشي عمل ميكند. بهعنوان نمونه سريع تحريك ميشود، پرخاشگري ميكند، اقدام به ضرب و جرح و قتل و سرقت و تجاوز ميكند، قادر به كار مداوم و رعايت قوانين زندگي اجتماعي نيست، نميتواند هدفهاي مثبت و اخلاقي و درازمدت داشته باشد و تنها هدفهاي او را موضوعات مادي مبتني بر برآوردن فوري غرايز تشكيل ميدهند.
بخش عمده مجرمان و زندانيان را چنين افرادي تشكيل ميدهند كه در اثر مجموعهاي از عوامل ژنتيك، زيستشناختي، سرشتي، خانوادگي و اجتماعي نتوانستهاند صبر و مهار خواستهها را بياموزند و هميشه باعث دردسر شهروندان بهنجار ميشوند. گرچه در يك سوي طيف افراد ضداجتماعي وجانيان قرار دارند اما در سوي ديگر اين طيف نيز كساني هستند كه گرچه جرائم عمدهاي مرتكب نميشوند اما با شتابزدگي و ناتواني در مهار خواستههاي غريزي باعث زحمت فراوان همگان ميشوند. رانندهاي كه از چراغ قرمز عبور ميكند، پيشهوري كه ماليات نميپردازد و شخصي كه رعايت نوبت ديگران را در صف نميكند از اين گروه هستند.
افرادي كه با دروغگويي و فريب و اختلاس و بدون زحمت ميخواهند به خواستههاي خود برسند و تحمل صبر و قبول زحمت را ندارند نيز بين اين دو گروه در طيف افراد ضداجتماعي هستند. معتادان به الكل و مواد مخدر و محرك كه ميخواهند بدون قبول زحمت و برنامه و هدف، احساس رضايت و شادماني كنند و براي گريز از واقعيات به اين مواد روي ميبرند نيز در طيف افراد ضداجتماعي قرار ميگيرند كه قادر به صبر و كوشش منطقي نيستند.
در مقابل افراد ضد اجتماعي كه قادر به صبر و فعاليت منظم و منطقي سازنده نيستند، گروهي جاي دارند كه به اصطلاح داراي هوش هيجاني بالا هستند. امروز علاوه برهوش كلي كه جنبه آموزشي و انطباقي دارد، توجه به جنبهاي ويژه از هوش به نام هوش هيجاني جلب شده كه منظور از آن توانايي فرد در پيشرفت اجتماعي و روابط بين فردي است. بر حسب پژوهش، كودكاني كه قادرند براي رسيدن به نتيجه عالي و درازمدت صبر كنند و آن را به نتايج كوچك اما فوري ترجيح دهند، كودكاني كه به قول خويش پايبندند، و كودكاني كه خواستههاي كودكان ديگر را هم مورد توجه قرار ميدهند موفقتر و محبوبتر هستند.
برخي ميانديشند دَم غنيمت است، ميتوان با ديگران صادق نبود اما موفق شد، ميتوان از ديگران به عنوان وسيله استفاده كرد و كار خويش را پيش برد و اين كارها را هم عين زرنگي و هوش ميدانند اما پژوهشها نشان ميدهد كه افرادي موفقترند كه راستگو و درستكار باشند، هدفهاي دشوار اما عالي را به هدفهاي سهل و كوتاهمدت ترجيح دهند، توانايي تحمل سختيها را داشته باشند، انسانهاي ديگر را هم به عنوان هدف و نه وسيله در نظر بگيرند، يعني وجود ديگران را فينفسه ارزشمند بدانند نه اينكه برحسب نياز فرد، ديگران با ارزش يا بيارزش شوند.
قشر خاکستري مغز صبورها فعال تر است
ساقي بيا كه هاتف غيبم به مژده گفت
با درد صبر كن كه دوا ميفرستمت
انگيزه نيرومندي كه بر انديشه و عاطفه و رفتار تاثير بگذارد به انسان تحمل و صبر عطا ميكند. انساني كه صبور باشد و با عنايت به لطف حق در كار خود مداومت كند، به هدف خواهد رسيد.
در ذيل به آثار مثبت صبر و موفقيتهاي ناشي از آن پرداختهايم.
از نظر روانپزشكي در باب كساني كه تحمل و صبر دارند و آنها كه شتابزده و تكانشي عمل ميكنند، گفتني بسيار است. توانايي مهار هيجانات و لگام زدن بر خشم و آز و كينه و انتقام، وابسته به وجود فعاليت قشر خاكستري مغز است و به ويژه قشر مغزي در ناحيه پيشاني، امكان رفتار منطقي و اخلاقي و برنامهريزي براي رسيدن به هدف را فراهم ميكند.
در ضايعات قشر مغز به ويژه در ناحيه پيشاني رفتارهاي هيجان مدار، شتابزده، پرخاشگرانه و مبتني بر اميال غريزي بر فرد تسلط مييابد و به اصطلاح انسان، زير قشري رفتار ميكند يعني مراكز مرتبط با غرايز بدون آنكه توسط قشر مغز مهار و تلطيف شوند دستور ميدهند و فرد اقداماتي انجام ميدهد كه بعد احساس ميكند گويا در انجام آنها ارادهاي نداشته است. هيجانات و عواطف شديد هم ممكن است بدون آنكه ضايعه ساختاري در قشر مغز موجود باشد، كاركرد آن را مختل كنند به نحوي كه براي نمونه، پدري كه از گريه مداوم فرزند شيرخوار خود خشمگين شده امكان دارد ضربهاي به سر كودك بزند و سپس براي هميشه از اين عمل خويش شرمسار بماند.
در برخي افراد نابهنجار كه مبتلايان به نابساماني شخصيتي مرزي نمونه بارز آنها هستند، فرد هميشه تكانشي عمل ميكند. بهعنوان نمونه سريع تحريك ميشود، پرخاشگري ميكند، اقدام به ضرب و جرح و قتل و سرقت و تجاوز ميكند، قادر به كار مداوم و رعايت قوانين زندگي اجتماعي نيست، نميتواند هدفهاي مثبت و اخلاقي و درازمدت داشته باشد و تنها هدفهاي او را موضوعات مادي مبتني بر برآوردن فوري غرايز تشكيل ميدهند.
بخش عمده مجرمان و زندانيان را چنين افرادي تشكيل ميدهند كه در اثر مجموعهاي از عوامل ژنتيك، زيستشناختي، سرشتي، خانوادگي و اجتماعي نتوانستهاند صبر و مهار خواستهها را بياموزند و هميشه باعث دردسر شهروندان بهنجار ميشوند. گرچه در يك سوي طيف افراد ضداجتماعي وجانيان قرار دارند اما در سوي ديگر اين طيف نيز كساني هستند كه گرچه جرائم عمدهاي مرتكب نميشوند اما با شتابزدگي و ناتواني در مهار خواستههاي غريزي باعث زحمت فراوان همگان ميشوند. رانندهاي كه از چراغ قرمز عبور ميكند، پيشهوري كه ماليات نميپردازد و شخصي كه رعايت نوبت ديگران را در صف نميكند از اين گروه هستند.
افرادي كه با دروغگويي و فريب و اختلاس و بدون زحمت ميخواهند به خواستههاي خود برسند و تحمل صبر و قبول زحمت را ندارند نيز بين اين دو گروه در طيف افراد ضداجتماعي هستند. معتادان به الكل و مواد مخدر و محرك كه ميخواهند بدون قبول زحمت و برنامه و هدف، احساس رضايت و شادماني كنند و براي گريز از واقعيات به اين مواد روي ميبرند نيز در طيف افراد ضداجتماعي قرار ميگيرند كه قادر به صبر و كوشش منطقي نيستند.
در مقابل افراد ضد اجتماعي كه قادر به صبر و فعاليت منظم و منطقي سازنده نيستند، گروهي جاي دارند كه به اصطلاح داراي هوش هيجاني بالا هستند. امروز علاوه برهوش كلي كه جنبه آموزشي و انطباقي دارد، توجه به جنبهاي ويژه از هوش به نام هوش هيجاني جلب شده كه منظور از آن توانايي فرد در پيشرفت اجتماعي و روابط بين فردي است. بر حسب پژوهش، كودكاني كه قادرند براي رسيدن به نتيجه عالي و درازمدت صبر كنند و آن را به نتايج كوچك اما فوري ترجيح دهند، كودكاني كه به قول خويش پايبندند، و كودكاني كه خواستههاي كودكان ديگر را هم مورد توجه قرار ميدهند موفقتر و محبوبتر هستند.
برخي ميانديشند دَم غنيمت است، ميتوان با ديگران صادق نبود اما موفق شد، ميتوان از ديگران به عنوان وسيله استفاده كرد و كار خويش را پيش برد و اين كارها را هم عين زرنگي و هوش ميدانند اما پژوهشها نشان ميدهد كه افرادي موفقترند كه راستگو و درستكار باشند، هدفهاي دشوار اما عالي را به هدفهاي سهل و كوتاهمدت ترجيح دهند، توانايي تحمل سختيها را داشته باشند، انسانهاي ديگر را هم به عنوان هدف و نه وسيله در نظر بگيرند، يعني وجود ديگران را فينفسه ارزشمند بدانند نه اينكه برحسب نياز فرد، ديگران با ارزش يا بيارزش شوند.