طلیعه طلا
13th January 2012, 07:44 AM
اولین زائر کربلا
عطیه بن سعد بن جناده عونی نقل می کند که :
او به همراه جابربن عبدالله انصاری این صحابه نابینا به جهت زیارت قبر حضرت حسین (ع) حرکت کرد .
مدتی گذشت و به کربلا رسیدند ،
جابر کنار فرات غسل کرد و خود را معطر ساخت و به کمک عطیه خود را به قبر امام حسین (ع) رسانید و دست بر آن نهاد و از شدت اندوه از هوش رفت .
عطیه آبی آورد و بر سر و رویش ریخت تا به هوش آمد .
آنگاه نالید یا حسین ! ، یا حسین ! ، آیا دوست پاسخ دوست خود را نمی دهد ؟ ....
چگونه جوابم دهی حال آنکه رگ های گردنت بریده و بین سر و بدنت جدایی افتاده .
شهادت می دهم که تو فرزند خیرالنبیین و پسر سید المومنین و فرزند هم پیمان تقوا و سبیل هدی و خامس اصحاب کسا و پسر سید اوصیا و
فرزند فاطمه سرور زنان جهانی .
و چگونه چنین نباشی حال آنکه پرورش داده تو را سید المرسلین و در کنار متقین پرورش یافته ای و از پستان ایمان شیر نوشیده ای و بوسیله اسلام از
شیر گرفته شده ای ،تو پاک و مطهر بودی در زندگی و مرگ .
به یقین دل های مومنین ناخوش و پریشان است در فراق تو در حالیکه بی تردید تو در حالی نیکو هستی پس سلام خدا و خوشنودی او بر تو باد .
آنگاه ادامه داد به خدایی که محمد (ص) را به پیامبری برگزید سوگند که ما نیز با شما همراه و شریک بودیم در آنچه شما داخل گشتید .
عطیه می گوید من پرسیدم چگونه ما هم با ایشان شرکت کرده بودیم در حالیکه ما نه در سرزمینی پای نهادیم و نه از کوهی بالا رفتیم
و نه شمشیری زدیم حال آنکه اینان بین سرها و بدن هایشان جدایی افتاده و فرزندانشان یتیم و زنانشان بیوه گشته اند ؟
جابر پاسخ داد ای عطیه از حبیب خود رسول خدا (ص) شنیدم هر کس گروهی را دوست بدارد با آنان محشور می شود و هر کس عمل قومی
را تایید کند در آن عمل شریک می گردد ، پس سوگند به خدایی که محمد را برانگیخت نیت من و یارانم بر همان چیزی بود که بر حسین (ع) و یارانش گذشت .
بعد از آن جابر از من خواست او را به سمت خانه های کوفه ببرم و در بین راه به من گفت من گمان می کنم دیگر بعد از این سفر تو را نبینم
پس اجازه بده تو را سفارشی نمایم و آن اینکه دشمنان آل محمد (ص) را مادام که بر این دشمنی باقی اند ، دشمن دار اگر چه به ظاهر
اهل روزه گرفتن و نماز خواندن باشند و با دوستداران آل محمد (ص) مدارا کن اگر چه یک پای ایشان در بسیاری از گناهان بلغزد و پای دیگرشان
در دوستی آنان ثابت قدم باشد زیرا یقینا دوستان ایشان به بهشت روانه می گردد و دشمنانشان به دوزخ .
منبع (http://vefagh.co.ir/vije-name/moharam/mohview.php?menu=6)
عطیه بن سعد بن جناده عونی نقل می کند که :
او به همراه جابربن عبدالله انصاری این صحابه نابینا به جهت زیارت قبر حضرت حسین (ع) حرکت کرد .
مدتی گذشت و به کربلا رسیدند ،
جابر کنار فرات غسل کرد و خود را معطر ساخت و به کمک عطیه خود را به قبر امام حسین (ع) رسانید و دست بر آن نهاد و از شدت اندوه از هوش رفت .
عطیه آبی آورد و بر سر و رویش ریخت تا به هوش آمد .
آنگاه نالید یا حسین ! ، یا حسین ! ، آیا دوست پاسخ دوست خود را نمی دهد ؟ ....
چگونه جوابم دهی حال آنکه رگ های گردنت بریده و بین سر و بدنت جدایی افتاده .
شهادت می دهم که تو فرزند خیرالنبیین و پسر سید المومنین و فرزند هم پیمان تقوا و سبیل هدی و خامس اصحاب کسا و پسر سید اوصیا و
فرزند فاطمه سرور زنان جهانی .
و چگونه چنین نباشی حال آنکه پرورش داده تو را سید المرسلین و در کنار متقین پرورش یافته ای و از پستان ایمان شیر نوشیده ای و بوسیله اسلام از
شیر گرفته شده ای ،تو پاک و مطهر بودی در زندگی و مرگ .
به یقین دل های مومنین ناخوش و پریشان است در فراق تو در حالیکه بی تردید تو در حالی نیکو هستی پس سلام خدا و خوشنودی او بر تو باد .
آنگاه ادامه داد به خدایی که محمد (ص) را به پیامبری برگزید سوگند که ما نیز با شما همراه و شریک بودیم در آنچه شما داخل گشتید .
عطیه می گوید من پرسیدم چگونه ما هم با ایشان شرکت کرده بودیم در حالیکه ما نه در سرزمینی پای نهادیم و نه از کوهی بالا رفتیم
و نه شمشیری زدیم حال آنکه اینان بین سرها و بدن هایشان جدایی افتاده و فرزندانشان یتیم و زنانشان بیوه گشته اند ؟
جابر پاسخ داد ای عطیه از حبیب خود رسول خدا (ص) شنیدم هر کس گروهی را دوست بدارد با آنان محشور می شود و هر کس عمل قومی
را تایید کند در آن عمل شریک می گردد ، پس سوگند به خدایی که محمد را برانگیخت نیت من و یارانم بر همان چیزی بود که بر حسین (ع) و یارانش گذشت .
بعد از آن جابر از من خواست او را به سمت خانه های کوفه ببرم و در بین راه به من گفت من گمان می کنم دیگر بعد از این سفر تو را نبینم
پس اجازه بده تو را سفارشی نمایم و آن اینکه دشمنان آل محمد (ص) را مادام که بر این دشمنی باقی اند ، دشمن دار اگر چه به ظاهر
اهل روزه گرفتن و نماز خواندن باشند و با دوستداران آل محمد (ص) مدارا کن اگر چه یک پای ایشان در بسیاری از گناهان بلغزد و پای دیگرشان
در دوستی آنان ثابت قدم باشد زیرا یقینا دوستان ایشان به بهشت روانه می گردد و دشمنانشان به دوزخ .
منبع (http://vefagh.co.ir/vije-name/moharam/mohview.php?menu=6)