golden3
10th January 2012, 11:18 AM
پائولو قبل از سفر به رم با جولیا یک قرار گذاشته بود که در این مدت هر نامهای به او رسید، آن را بخواند، اما “یک خط در میان”! داستان کوتاهی که پیش روی شماست یک قصه جادویی است که حتما باید دو بار خوانده شود! به شما اطمینان میدهم هیچ خوانندهای نمیتواند با یک بار خواندن آن را رها کند! این نامه تاجری به نام پائولو به همسرش جولیاست که به رغم اصرار همسرش به یک مسافرت کاری میرود و در آنجا اتفاقاتی برایش میافتد که مجبور میشود نامهای برای همسرش بنویسد به این شرح...
http://www.1pars.com/images/2012/jaleb/paizz.jpg
جولیای عزیزم! سلام بهترین آرزوها رابرایت دارم همسرمهربانم. همانطورکه پیشبینی
میکردی سفر خوبی داشتم. در رم دوستان فراوانی یافتم که با آنها
میشد مخاطرات گوناگون مسافرت و به علاوه رنج دوری از تو
را تحمل کرد. در این بین طولانی بودن مسیر و کهنگی وسایل مسافرتی
حسابی مرا آزار داد. بعد از رسیدن به رم، چند مرد جوان
خود را نزد من رساندند و ضمن گفتوگو با هم آشنا شدیم. آنها
که از اوضاع مناسب مالی و جایگاه ممتاز من در ونیز مطلع بودند
محبتهای زیادی به من کردند و حتی مرا از چنگ تبهکارانی که
قصد مال و جانم را کرده بودند و نزدیک بود به قتلم برسانند
نجات دادند. هماکنون نیز یکی از رفقای بسیار خوب و عزیزم
“روبرتو” که یکی از همین مردان جوان است، انگشتر مرا به امانت گرفته
و با تحمل راه به این دوری، خود را به منزل ما خواهد رساند
تا با نشان دادن آن انگشتر به تو و جلب اطمینانت، جعبه جواهرات
مرا از تو دریافت کند و به من برساند. با او همکاری کن تا جعبه
مرا بگیرد. اطمینان داشته باش که او صندوق ارزشمند جواهرات را
از تو گرفته و به من خواهد داد؛ وگرنه شیاد فرصتطلب دیگری جعبه را
خواهد دزدید و ضمن تصاحب تمام جواهرات آن، در رم مرا خواهد کشت
پس درنگ نکن. بلافاصله بعد از دیدن نامه و انگشتر من در ونیز
موضوع را به برادرت بگو و از او بخواه که در این مساله به تو کمک کند.
آخر تنها مارکو جای جعبه را میداند. در مورد دزد بعدی هم نگران نباش
مسلما پلیس او را دستگیر کرده و آنقدر نگه میدارد تا من بازگردم.
نامه را خواندید؟ اما بهتر است یک نکته بسیار مهم را بدانید: پائولو قبل از سفر به رم با جولیا یک قرار گذاشته بود که در این مدت هر نامهای به او رسید، آن را بخواند، اما “یک خط در میان”! حالا شما هم برگردید و دوباره نامه را یک خط در میان بخوانید تا به اصل ماجرا پی ببرید!
منبع:تبیان
http://www.1pars.com/images/2012/jaleb/paizz.jpg
جولیای عزیزم! سلام بهترین آرزوها رابرایت دارم همسرمهربانم. همانطورکه پیشبینی
میکردی سفر خوبی داشتم. در رم دوستان فراوانی یافتم که با آنها
میشد مخاطرات گوناگون مسافرت و به علاوه رنج دوری از تو
را تحمل کرد. در این بین طولانی بودن مسیر و کهنگی وسایل مسافرتی
حسابی مرا آزار داد. بعد از رسیدن به رم، چند مرد جوان
خود را نزد من رساندند و ضمن گفتوگو با هم آشنا شدیم. آنها
که از اوضاع مناسب مالی و جایگاه ممتاز من در ونیز مطلع بودند
محبتهای زیادی به من کردند و حتی مرا از چنگ تبهکارانی که
قصد مال و جانم را کرده بودند و نزدیک بود به قتلم برسانند
نجات دادند. هماکنون نیز یکی از رفقای بسیار خوب و عزیزم
“روبرتو” که یکی از همین مردان جوان است، انگشتر مرا به امانت گرفته
و با تحمل راه به این دوری، خود را به منزل ما خواهد رساند
تا با نشان دادن آن انگشتر به تو و جلب اطمینانت، جعبه جواهرات
مرا از تو دریافت کند و به من برساند. با او همکاری کن تا جعبه
مرا بگیرد. اطمینان داشته باش که او صندوق ارزشمند جواهرات را
از تو گرفته و به من خواهد داد؛ وگرنه شیاد فرصتطلب دیگری جعبه را
خواهد دزدید و ضمن تصاحب تمام جواهرات آن، در رم مرا خواهد کشت
پس درنگ نکن. بلافاصله بعد از دیدن نامه و انگشتر من در ونیز
موضوع را به برادرت بگو و از او بخواه که در این مساله به تو کمک کند.
آخر تنها مارکو جای جعبه را میداند. در مورد دزد بعدی هم نگران نباش
مسلما پلیس او را دستگیر کرده و آنقدر نگه میدارد تا من بازگردم.
نامه را خواندید؟ اما بهتر است یک نکته بسیار مهم را بدانید: پائولو قبل از سفر به رم با جولیا یک قرار گذاشته بود که در این مدت هر نامهای به او رسید، آن را بخواند، اما “یک خط در میان”! حالا شما هم برگردید و دوباره نامه را یک خط در میان بخوانید تا به اصل ماجرا پی ببرید!
منبع:تبیان