ساناز فرهیدوش
10th January 2012, 06:49 AM
درخصوص این که برنامه آموزشی به طور عام و برنامه ریزی آموزشی به طور خاص چیست و دارای چه خصایصی می باشند هم چنان در جوامع مختلف و از جمله در جامعه ایرانی، مفاهیم مبهمی در اذهان عامه و حتی در بین دست اندرکاران برنامه های آموزشی رایج است که به مرور زمان از شدت مفاهیم نادرست رایج کاسته شده و ادراک صحیح از وسعت، عمق و پیچیدگی این فعابت علمی یا همان؛ طراحی و اجرای برنامه های آموزشی رو به تزاید است.
مسلم است تا زمانی که چنین مفاهیم نادرستی در بین اذهان عامه مردم و به خصوص مجریان برنامه های آموزشی وجود دارد، امید کمی به ارتقاء کمی و کیفی برنامه های آموزشی وجود خواهد داشت.
معرفی و تثبیت مفاهیم جدید در اذهان مردم، نیازمند زمان نسبتاً زیاد همراه با تلاش و کوشش های مداوم است زیرا مفاهیم مانند؛ عبارات و سلیقه ها به آسانی قابل تغییر نبوده و به همین است که به رغم آن که در بیشتر کشور های پیشرفته، مفهوم برنامه آموزشی از قالب های محدود و ناقص گذشته خارج شده است هم چنان در برخی جوامع، مفهوم برنامه ریزی آموزشی، به طورغلط وناقص، حتی در بین مسئولین و مجریان آن شایع است.
راسخ در کتاب «تعلیم و تربیت در جهان امروز»، برنامه ریزی را تفکر قبل از عمل، دورنماسازی و مداخله مستقیم در جریان امور برای هدایت نیروهای ملی در جهت نیل به اهداف دانسته است و بر این اساس برنامه ریزی را «طرح تدابیری که به نحو احسن یا مناسب ترین صورت از منابع موجود یا ممکن الوجود جهت نیل به هدف های مطلوب استفاده می کند»، تعریف نموده است(راسخ به نقل از فیوضات، 1382، ص16).
می توان برنامه ریزی های آموزشی را به دو گروه تقسیم کرد:
1) برنامه ریزی برای رسیدن به هدف معین.
2) برنامه ریزی صرفاً برای برنامه ریزی.
گروه اول نیازمند اطلاعات آماری وسیع بوده که در دسترس بودن آن ها، شرط لازم برای تهیه برنامه کامل موفق را تضمین می کند.
اما گروه دوم از برنامه ریزی های اموزشی به علت فقدان اطلاعات کافی فقط جنبه تشریفاتی داشته و عملاً فاقد کارآیی لازم است (مؤسسه تحقیقات و برنامه ریزی آموزشی، 1351).
در جمع بندی برنامه ریزی به طور عام و برنامه ریزی آموزشی به طور اخص می توان به انواع برنامه ریزی به تعبیر فردریک هاربیسون[1] مراجعه نمود. به عقیده وی سه نوع برنامه ریزی آموزشی انجام می پذیرند که عبارتند از؛ 1- «برنامه ریزی براساس واقعیات»: پایه آن را اطلاعات آماری وسیع تشکیل می دهد. این نوع برنامه ریزی که مطمئناً مطلوب ترین است در عمل به علت آن که اطلاعات آماری لازم و مورد نیاز به ندرت در دسترس می باشند، کم تر انجام می پذیرد.
2- «برنامه ریزی بدون اطلاع از واقعیات» : در بسیاری از موارد به علت فقدان اطلاعات کافی، برنامه ریزی بدون شناخت واقعیات انجام می شود. در چنین شرایطی برنامه ریزان به ناچار حدس را پایه و اساس قرار داده و در نتیجه عملکرد برنامه هدف مورد نظر را بر نخواهد آورد.
3- «برنامه ریزی بدون هدف یا برنامه ریزی صرفاً برای برنامه ریزی»: در حال حاضر بسیاری از برنامه ریزی ها در اغلب کشورهای در حال رشد بی هدف بوده و موارد بسیاری مشاهده می شود که در آن ها به کار بستن روش های پیشرفته و مدل های ریاضی، اغلب باعث فراموش شدن، هدف اصلی شده است (هاربیسون، 1967، ص11).
مسلم است تا زمانی که چنین مفاهیم نادرستی در بین اذهان عامه مردم و به خصوص مجریان برنامه های آموزشی وجود دارد، امید کمی به ارتقاء کمی و کیفی برنامه های آموزشی وجود خواهد داشت.
معرفی و تثبیت مفاهیم جدید در اذهان مردم، نیازمند زمان نسبتاً زیاد همراه با تلاش و کوشش های مداوم است زیرا مفاهیم مانند؛ عبارات و سلیقه ها به آسانی قابل تغییر نبوده و به همین است که به رغم آن که در بیشتر کشور های پیشرفته، مفهوم برنامه آموزشی از قالب های محدود و ناقص گذشته خارج شده است هم چنان در برخی جوامع، مفهوم برنامه ریزی آموزشی، به طورغلط وناقص، حتی در بین مسئولین و مجریان آن شایع است.
راسخ در کتاب «تعلیم و تربیت در جهان امروز»، برنامه ریزی را تفکر قبل از عمل، دورنماسازی و مداخله مستقیم در جریان امور برای هدایت نیروهای ملی در جهت نیل به اهداف دانسته است و بر این اساس برنامه ریزی را «طرح تدابیری که به نحو احسن یا مناسب ترین صورت از منابع موجود یا ممکن الوجود جهت نیل به هدف های مطلوب استفاده می کند»، تعریف نموده است(راسخ به نقل از فیوضات، 1382، ص16).
می توان برنامه ریزی های آموزشی را به دو گروه تقسیم کرد:
1) برنامه ریزی برای رسیدن به هدف معین.
2) برنامه ریزی صرفاً برای برنامه ریزی.
گروه اول نیازمند اطلاعات آماری وسیع بوده که در دسترس بودن آن ها، شرط لازم برای تهیه برنامه کامل موفق را تضمین می کند.
اما گروه دوم از برنامه ریزی های اموزشی به علت فقدان اطلاعات کافی فقط جنبه تشریفاتی داشته و عملاً فاقد کارآیی لازم است (مؤسسه تحقیقات و برنامه ریزی آموزشی، 1351).
در جمع بندی برنامه ریزی به طور عام و برنامه ریزی آموزشی به طور اخص می توان به انواع برنامه ریزی به تعبیر فردریک هاربیسون[1] مراجعه نمود. به عقیده وی سه نوع برنامه ریزی آموزشی انجام می پذیرند که عبارتند از؛ 1- «برنامه ریزی براساس واقعیات»: پایه آن را اطلاعات آماری وسیع تشکیل می دهد. این نوع برنامه ریزی که مطمئناً مطلوب ترین است در عمل به علت آن که اطلاعات آماری لازم و مورد نیاز به ندرت در دسترس می باشند، کم تر انجام می پذیرد.
2- «برنامه ریزی بدون اطلاع از واقعیات» : در بسیاری از موارد به علت فقدان اطلاعات کافی، برنامه ریزی بدون شناخت واقعیات انجام می شود. در چنین شرایطی برنامه ریزان به ناچار حدس را پایه و اساس قرار داده و در نتیجه عملکرد برنامه هدف مورد نظر را بر نخواهد آورد.
3- «برنامه ریزی بدون هدف یا برنامه ریزی صرفاً برای برنامه ریزی»: در حال حاضر بسیاری از برنامه ریزی ها در اغلب کشورهای در حال رشد بی هدف بوده و موارد بسیاری مشاهده می شود که در آن ها به کار بستن روش های پیشرفته و مدل های ریاضی، اغلب باعث فراموش شدن، هدف اصلی شده است (هاربیسون، 1967، ص11).