PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : اسیر



haniye.R
7th January 2012, 06:27 PM
جان می دهم به گوشه ی زندان سرنوشت

سر را به تازیانه ی او خم نمیکنم
افسوس بر دو روزه ی هستی نمی خورم
زاری براین سراچه ی ماتم نمی کنم
. . . . . . . . . . .
با تازیانه های گرانبار جانگداز
پندارد آنکه روح مرا رام کرده است
جان سختی ام نگر که فریبم نداده است
این بندگی که زندگی اش نام کرده است
. . . . . . . . . . .
بیمی به دل ز مرگ ندارم که زندگی
جز زهر غم نریخت شرابی به جام من
گر من به تنگنای ملال آور حیات
آسوده یک نفس زده باشم حرام من
. . . . . . . . . . .
تا دل به زندگی نسپارم به صد فریب
می پوشم از کرشمه ی هستی نگاه را
هر صبح و شام چهره نهان میکنم به اشک
تا ننگرم تبسم خورشید و ماه را
. . . . . . . . . . .
ای سرنوشت از تو کجا می توان گریخت؟
من راه آشیانه ی خود از یاد برده ام
یک دم مرا به گوشه ی راحت رها مکن
با من تلاش کن که بدانم نمرده ام
. . . . . . . . . . .
ای سرنوشت مرد نبردت منم بیا
زخمی دگر بزن که نیفتاده ام هنوز
شادم از این شکنجه خدا را مکن دریغ
روح مرا در آتش بیداد خود بسوز
. . . . . . . . . . .
ای سرنوشت هستی من در نبرد تست
بر من ببخش زندگی جاودانه را
منشین که دست مرگ ز بندم رها کند
محکم بزن به شانه ی من تازیانه را
.
.
.

فریدون مشیری
http://www.dayaan.com/images/plg_imagesized/34337-nooridartariki.jpg

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد