butiqa
28th December 2011, 09:48 PM
ارنست همینگوی از شرکت در مراسم اهدای نوبل(۱۹۵۴)در استکهلم عذر خواهی کرد و تنها پیام قبول جایزه را فرستاد، که به وسیله سفیر ایالات متحده در آنجا خوانده شد.
«اعضای آکادمی سوئد، خانمها و آقایان، به علت این که استعداد سخنرانی ندارم و به فن بیان هم مسلط نیستم، عذر خواهم. مایلم از سخاوت کانون مدیران جایزهی آلفرد نوبل تشکر کنم. هرکسی که نویسندگان بزرگی را میشناسد که این جایزه را دریافت نکرده، نمیتواند بدون احساسی جز تواضع این جایزه را بپذیرد. نیازی نیست که نام این نویسندگان بزرگ را ذکر کنم. هرکسی طبق آگاهی و وجدان خویش لیستی از این نویسندگان دارد.برای من غیر ممکن است که از سفیر کشورمان بخواهم که سخنرانییی را بخواند که نگارنده در آن میخواهد تمام حرفهای دلش را بزند.
خیلی چیزها ممکن است بلافاصله در نوشتههای یک نویسنده قابل تشخیص نباشد، اما گاهی او ممکن است شانس بیاورد و افکار و نوشتههایش کاملا شفاف به نظر آید، و همین امر، به اضافهی کمی جادوگری، باعث میشود آن نویسنده جاودان بماند و یا اینکه فراموش شود.
نویسندگی در بهترین حالتش زندگی تنهایی است. ممکن است چیزهایی تنهایی نویسنده را کمتر کند، ولی شک دارم بتواند نوشتن اورا بهبود بخشد. وقتی او تنهاییاش را به تدریج دور بیاندازد وجههی اجتماعیاش نیز افزایش مییابد و این امر اغلب اثر منفی روی کار او میگذارد. برای اینکه او کارش را بایدبه تنهایی انجام دهد، و اگر نویسندهی خوبی باشد، باید با مسأله ابدی بودن و یا نبودن هر روز به تنهایی مواجه شود. برای هر نویسندهی واقعی، هرکتاب باید شروع جدیدی باشد، برای اینکه در آنجا او دارد دوباره سعی میکند که به دست نیافتنیها دست یابد. او باید همیشه به دنبال چیزی باشد که هیچ گاه در گذشته به دست نیامده و یا اینکه دیگران در بدست آوردنش سعی کرده و شکست خوردهاند. و بعد گاهی اوقات، اگر شانس بیاورد، موفق خواهد شد. برای نویسندگان ادبی چه قدر ساده میبود که به روشی بنویسند که قبلا همگی زیاد نوشتهاند. به خاطر اینکه ما در گذشتهی نویسندگان بسیار بزرگی داشتهایم، نویسنده باید در حد توان خود پیش برود، جایی که هیچ کس قادر نیست به او کمک کند. به عنوان یک نویسنده من بیش از حد حرف زدهام. یک نویسنده باید آن چه را که میخواهد بگوید، بنویسد، نه آنکه سخنرانی کند. مجددا از شما تشکر میکنم.»
پی نوشت:
[FONT=Tahoma]این روزها درگیر بحث اخلاق حرفهایام مخصوصا در حوزه هنر و ادبیات. اعتقاد به ضرورت مباحث نظری، لاجرم باور به اخلاق حرفهای را نیز در پی دارد. همینگوی در نظر اول بسیار قاعده گریز و حتی قاعده ستیز به نظر میرسد و یا این طور معرفی میشود؛ اما این روزها که با دغدغهی ذکر شده رفتهام سراغ همینگوی، میبینم او یکی از کسانی است که سخت به اخلاق حرفهای و قاعدهمند بودن حرفهی نویسندگی پایبند است. نامهی بالا تا حدودی بیانگر این خصلت وی است و بایدهایی که رنگی شدهاند همه یک چیز را میگویند و اینکه حرفهای شدن در هرکاری نیاز به قاعدههای تجربه شده و عقلانیت هدایت کننده دارد.
منبع:
زاویه دید
http://nuri.blogfa.com/post-42.aspx
«اعضای آکادمی سوئد، خانمها و آقایان، به علت این که استعداد سخنرانی ندارم و به فن بیان هم مسلط نیستم، عذر خواهم. مایلم از سخاوت کانون مدیران جایزهی آلفرد نوبل تشکر کنم. هرکسی که نویسندگان بزرگی را میشناسد که این جایزه را دریافت نکرده، نمیتواند بدون احساسی جز تواضع این جایزه را بپذیرد. نیازی نیست که نام این نویسندگان بزرگ را ذکر کنم. هرکسی طبق آگاهی و وجدان خویش لیستی از این نویسندگان دارد.برای من غیر ممکن است که از سفیر کشورمان بخواهم که سخنرانییی را بخواند که نگارنده در آن میخواهد تمام حرفهای دلش را بزند.
خیلی چیزها ممکن است بلافاصله در نوشتههای یک نویسنده قابل تشخیص نباشد، اما گاهی او ممکن است شانس بیاورد و افکار و نوشتههایش کاملا شفاف به نظر آید، و همین امر، به اضافهی کمی جادوگری، باعث میشود آن نویسنده جاودان بماند و یا اینکه فراموش شود.
نویسندگی در بهترین حالتش زندگی تنهایی است. ممکن است چیزهایی تنهایی نویسنده را کمتر کند، ولی شک دارم بتواند نوشتن اورا بهبود بخشد. وقتی او تنهاییاش را به تدریج دور بیاندازد وجههی اجتماعیاش نیز افزایش مییابد و این امر اغلب اثر منفی روی کار او میگذارد. برای اینکه او کارش را بایدبه تنهایی انجام دهد، و اگر نویسندهی خوبی باشد، باید با مسأله ابدی بودن و یا نبودن هر روز به تنهایی مواجه شود. برای هر نویسندهی واقعی، هرکتاب باید شروع جدیدی باشد، برای اینکه در آنجا او دارد دوباره سعی میکند که به دست نیافتنیها دست یابد. او باید همیشه به دنبال چیزی باشد که هیچ گاه در گذشته به دست نیامده و یا اینکه دیگران در بدست آوردنش سعی کرده و شکست خوردهاند. و بعد گاهی اوقات، اگر شانس بیاورد، موفق خواهد شد. برای نویسندگان ادبی چه قدر ساده میبود که به روشی بنویسند که قبلا همگی زیاد نوشتهاند. به خاطر اینکه ما در گذشتهی نویسندگان بسیار بزرگی داشتهایم، نویسنده باید در حد توان خود پیش برود، جایی که هیچ کس قادر نیست به او کمک کند. به عنوان یک نویسنده من بیش از حد حرف زدهام. یک نویسنده باید آن چه را که میخواهد بگوید، بنویسد، نه آنکه سخنرانی کند. مجددا از شما تشکر میکنم.»
پی نوشت:
[FONT=Tahoma]این روزها درگیر بحث اخلاق حرفهایام مخصوصا در حوزه هنر و ادبیات. اعتقاد به ضرورت مباحث نظری، لاجرم باور به اخلاق حرفهای را نیز در پی دارد. همینگوی در نظر اول بسیار قاعده گریز و حتی قاعده ستیز به نظر میرسد و یا این طور معرفی میشود؛ اما این روزها که با دغدغهی ذکر شده رفتهام سراغ همینگوی، میبینم او یکی از کسانی است که سخت به اخلاق حرفهای و قاعدهمند بودن حرفهی نویسندگی پایبند است. نامهی بالا تا حدودی بیانگر این خصلت وی است و بایدهایی که رنگی شدهاند همه یک چیز را میگویند و اینکه حرفهای شدن در هرکاری نیاز به قاعدههای تجربه شده و عقلانیت هدایت کننده دارد.
منبع:
زاویه دید
http://nuri.blogfa.com/post-42.aspx