diamonds55
27th January 2009, 12:51 AM
خرافات از منظر قرآن قرآن كریم، از خرافات با عنوان «اساطیر» یاد كرده است. «اساطیر» به معنای «اباطیل» و سخنان بیهودهای است كه هیچ پایه و اساسی ندارند[1] و مراد از «اساطیر» نوشتههای باطل، حكایتهای دروغ، افسانههای بیاساس میباشد. «اساطیر» از ریشه «سطر» و جمع الجمع است و «اساطیر» به گفته راغب جمع «اسطوره» است.[2] قرآن كریم، به مناسبتهای مختلف از «خرافات» با عنوان «اساطیر»، یاد كرده است چنانكه میفرماید: «...یَقُولُ الَّذِینَ كَفَرُوا إِنْ هذا إِلاَّ أَساطِیرُ الْأَوَّلِین؛[3]... و كافران میگویند اینها افسانههای پیشنیان است. در جایی دیگر میفرماید: «لَقَدْ وُعِدْنا هذا نَحْنُ وَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ إِنْ هذا إِلاَّ أَساطِیرُ الْأَوَّلِین؛[4] این وعدهای است كه به ما و پدرانمان از پیش داده شده،اینها همان افسانههای خرافی پیشینیان است». و نیز در سورهها و آیات دیگر مانند: انفال، 31؛ نحل، 24؛ مؤمنون، 83؛ فرقان، 5؛ احقاف،17؛ قلم،15؛ مطففین،13؛ كلمه «اساطیر» به معنای افسانهها و خرافات آمده است كه غالباً از ناحیه كفار و مشركان به پیامبر اكرم ـ صلی الله علیه و آله ـ و كتاب مقدس قرآن نسبت داده می شده است. قرآن كریم، همواره با پدیده شوم خرافات مبارزه كرده و با سخنان واعمال، بیهوده مخالف است و در شرایطی برقلب پاك پیامبر گرامی ـ صلی الله علیه و آله ـ نازل شد كه مسائل خرافی و بیاساس وافسانههای خیالی و بیپایه، جامعه آن روز حجاز را به تسخیر خود در آورده بودند و مردم به شدت گرفتار خرافات و مسائل بیاساس جاهلیت بودند و زنجیرهای جهل و گرایش به افسانهها و اساطیر بر دست و پای آنها تنیده شده بود و به زندگی پست و ذلت باری تن داده بودند. قرآن كریم، با آیات نورانی خود، به تدریج پردههای جهل و خرافات را كنار زد و آنها را با واقعیات آشنا نمود؛ چنانكه میفرماید: «آنها كه از فرستادة (خدا) (و) پیامبر «امی» پیروی میكنند، كسی كه صفاتش را در تورات و انجیلی كه نزدشان است مییابند و آنها را به معروف دستور میدهد و از منكر باز میدارد، پاكیزهها را برای آنها حلال میشمرد، ناپاكیها را تحریم میكند، و بارهای سنگین و زنجیرهایی را كه بر آنها بود (از دست و پایشان) بر میدارد، آنكه به او ایمان آورند و حمایتش كردند و یاریش نمودند و از نوری كه با او نازل شده، پیروی كردند، آنان رستگارانند.»[5] در جایی دیگر میفرماید: «و (مشركان) سهمی از آنچه خداوند آفرید، از زراعت و چهارپایان برای او قرار دادند و گفتند ـ به گمان آنها ـ این مال خداست و این مال شركای ما (یعنی بتها) است، آنچه مال شركای آنها بود به خدا نمیرسید، ولی آنچه مال خدا بود به شركایشان میرسید...»[6] و به این صورت به مطالب غیرواقعی و بیاساسی، مثل مقدس بودن بتها و اعتقاد به اینكه آنها میتوانند حاجات آنها را برآورده سازند و یا با غضب خود خساراتی را بر آنها وارد نمایند.!! خرافات، اساطیر و اباطیل در هر جامعهای میتواند تأثیرات بسیار منفی و ناهنجاری را به دنبال داشته باشد. عقب ماندگی از جهات مختلف، ركود، بیهویتی، انحرافات اخلاقی و عقیدتی، شرك به خدا، غفلت و.. از محصولات و دستاوردهای ابتلا به خرافات و افسانههای بیاساس میباشد و جوامع بشری هرچه از نظر علم و فرهنگ عقب مانده باشند به همان نسبت خرافات و اوهام در میان آنان زیادتر خواهد بود. در تاریخ اسلام، نمونههای زیادی از گرفتاری مردم در چنگال اساطیر و خرافات نقل شده است. به عنوان مثال علت ننوشیدن آب توسط حیوانات را وجود دیوها در میان شاخ و جسم حیوانات میدیدند و یا اگر كسی را عقرب و مار میگزید، بر گردن مار و عقرب گزیده، زیور آلات طلایی میآویختند و...[7] عواملی مانند: جهل و نادانی به عقاید اصیل اسلامی، مفاهیم قرآن، تقلیدهای كوركورانه از آداب و رسوم جاهلیت،[8] سودجویی و منفعت طلبی برخی از افراد؛ مانند: ماجرای گوساله پرستی، پیروان حضرت موسی علی نبینا و آله ـ علیه السّلام ـ[9] تأثیرات عقاید خرافی پیشینیان و تعصبهای بیجا و بدون پایه و...[10] چنانكه قرآن كریم، با طرح برخی از عوامل و اسباب خرافات به مبارزه با آن پرداخته؛ از طرفی با راهكارها و راهنمائیها در جهت زدودن و برداشتن خرافات در میان مردم تلاش كرده است. در بسیاری از آیات خداوند تبارک و تعالی انسانها را به تعقل و اندیشه در این امور توجه داده است؛ چنانكه میفرماید: «كَذلِكَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آیاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ؛[11] این چنین خداوند آیات خود را برای شما شرح میدهد، شاید اندیشه كنید!» خداوند تبارک و تعالی برای از بین بردن خرافات و اوهام و از طرفی نشر و گسترش حقایق و معارف الهی پیامبران فراوانی را مبعوث فرموده و به آنها مأموریت داده كه انسانها را با حقایق آشنا سازند. ما در هر امتی رسولی برانگیختیم كه: «خدای یكتا را بپرستید؛ و از طاغوت اجتناب كنید!» خداوند گروهی را هدایت كرد، و گروهی ضلالت و گمراهی دامانشان را گرفت، پس در روی زمین بگردید و ببینید عاقبت تكذیب كنندگان چگونه بود. همچنین یكی دیگر از راههای جلوگیری از ترویج خرافات، امر به معروف و نهی از منكر می باشد، زیرا گرایش به خرافات از منكرات به حساب میآید: چنان كه قرآن كریم میفرماید: «وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ؛[12] باید از میان شما، جمعی دعوت به نیكی، و امر به معروف و نهی از منكر كنند! و آنها همان رستگارانند»[13] معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. علامه طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن (تهران،دارالكتب اسلامیة) ج1، ص426ـ428؛ ج6، ص167ـ171؛ ج7، ص382ـ390؛ ج8، ص292ـ308. 2. دشتی حسینی، سیدمصطفی، معارف و معاریف، (قم، چاپ صدر، 1376 هجری شمسی) ج5، ص109ـ111. 3. برنامه نرمافزاری تبیان 4، برنامه فرهنگ موضوعی قرآن، علی اكبر هاشمی رفسنجانی، موضوع خرافات، تهیه و تنظیم مركز فرهنگ و معارف قرآن دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم. 4. علی كرمی، ظهور و سقوط تمدنها از دیدگاه قرآن، (قم، نشر مرتضی). 5. محمدی گیلانی، قرآن و سنن الهی در اجتماع بشر، نشر سایه. 6. معیارها و عوامل تمدن از نظر قرآن، تهیه و تنظیم، بنیاد باقرالعلوم ـ علیه السّلام ـ (قم، ناشر دارالقرآن الكریم). و... . ________________________________________ [1] . ر.ك: الطریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، قم، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ج1-2، ص637ـ638. [2] . قرشی، سیدعلی اكبر، قاموس قرآن، تهران، دارالكتب الاسلامیه، ج3، ص266. [3] . انعام/ 25. [4] . نمل/ 68. [5] . اعراف/ 157. [6] . انعام/ 136ـ140. [7] . ر.ك: سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ج1، ص57ـ62. [8] . بقره/ 170. [9] . طه/ 87و96. [10] . بقره/ 170. [11] . بقره/ 242؛ و نیز حدید/17؛ مائده/58؛ نحل/67. [12] . آلعمران/ 104. [13] . ر.ك: مكارم شیرازی، ناصر و همكاران، تفسیر نمونه، تهران، دارالكتب الاسلامیة، ج5، ص448ـ460.