PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مقاله نيش و نوشهاي قرآني



diamonds55
27th January 2009, 12:48 AM
چكيده
طنز آموزنده طنزي است كه در آن لطف و حكمت‏به هم درآميخته و مشتمل بر معجوني از نيش و نوش به منظور تعالي و دايت‏باشد . نمونه‏هايي از طنزهاي قرآن به اين قرار است: تشبيه صداي بلند به عرعر خر، تشبيه رفتار بلعم باعورا به پارس سگ و . . . . در اين مقاله نكات پيش گفته به تفصيل آمده‏است .

1 . مقدمه
عده‏اي بر اين باورند كه طنز در قرآن فراوان به كار رفته است; زيرا طنز نوعي استعاره و كنايه است و در قرآن استعاره و كنايه بسيار است . در سرتاسر قرآن استعاره و كنايه و تشبيه و تمثيل به چشم مي‏خورد . استعاره‏هاي قرآن از ظرافت و لطافت ويژه‏اي برخوردار است و اين مهم يكي از موجبات اعجاز قرآن تلقي شده‏است .
در مقابل، عده‏اي ديگر طنز در قرآن را انكار مي‏كنند و تمثيلات و استعارات قرآن را مقوله‏اي متفاوت از طنز مي‏دانند; اما نگارنده ديدگاه نخست را ترجيح مي‏دهد .
2 . مفهوم طنز
مفهومي از طنز كه در اين نوشتار اراده‏شده‏است، هر بيان و رفتاري است كه به ظاهر غير جدي و به صورتي لطيف و همراه با مزاح، ولي در واقع بيانگر واقعيتي جدي است .
هدف از اين طنز توجه دادن به معايب و مفاسد و مبارزه با رذايل و رشد فضائل است .
3 . پيشينه طنز در نگارش‏هاي علوم قرآني
بسياري از مفسران قرآن و نگارندگان علوم قرآني به وجود زيباشناختي قرآن و جلوه‏هاي هنري آن بويژه طنز تمثيلي اشاره كرده‏اند . در اين مجال نگارنده درصدد معرفي همه كتابهايي كه در اين زمينه تدوين يافته نيست . فقط به چند نمونه اشاره مي‏كنيم:
1 . در قرن هفتم كمال الدين عبدالواحد بن‏عبد الكريم زملكاني (ت‏651) چندين اثر در وجوه زيباشناختي قرآن، به نگارش درآورد و گامهاي بلندي در مباحث علوم قرآني برداشت و به تفسير آيات مشتمل بر طنز پرداخت . وي در يكي از آثار خويش با عنوان «التبيان في علم البيان، المطلع علي اعجاز القرآن‏» به پيرايش كتاب «دلايل الاعجاز» جرجاني پرداخت و به دقايق معاني آيات و ظرافتهاي ويژه هنري و ادبي و بلاغي آن از جمله طنز تمثيلي اشاره كرد (1) .
2 . كتاب ديگر وي درباره قرآن و بلاغت و فصاحت و شيوه‏هاي ظريف بياني و هنري تحت عنوان «البرهان الكاشف عن اعجاز القرآن‏» است (2) . زملكاني در اين كتاب با اشاره به حقيقت «بيان‏» ، آراء عالمان را درباره اعجاز و دريچه‏هاي آن برمي‏شمرد و آنگاه به ابعاد مانندناپذيري بياني قرآن مي‏پردازد و به ظرافتها و اشارتها و حكايتهاي آيات مشتمل بر طنز اشاره مي‏كند (3) .
عده‏اي بر اين باورند كه طنز در قرآن فراوان به كار رفته است; زيرا طنز نوعي استعاره و كنايه است و در قرآن استعاره و كنايه بسيار است . در سرتاسر قرآن استعاره و كنايه و تشبيه و تمثيل به چشم مي‏خورد . استعاره‏هاي قرآن از ظرافت و لطافت ويژه‏اي برخوردار است و اين مهم يكي از موجبات اعجاز قرآن تلقي شده‏است .


عالمان پس از زملكاني ضمن استفاده از آثار وي، چيره دستي و فطانت و ذكاوت وي را در دانش معاني بيان و تيزفهمي و سرعت انتقال و گستردگي در آگاهي‏هاي گونه گون و احاطه بر جلوه‏هاي هنري قرآن ستوده‏اند (4) .
3 . عبدالعظيم عبد الواحد، زكي الدين، معروف به ابن‏ابي الاصبع (ت‏654) از بلندآوازگان شعر و ادب و ابعاد قرآني است . وي گام شريفي در شناخت و شناساندن وجوه زيباشناختي و ابعاد بلاغي و ظرافتهاي ويژه قرآن از جمله ظنز تمثيلي برداشت .
وي ابتدا كتاب «تحرير التحبير في صناعة الشعر و النثر و بيان اعجاز القرآن‏» را نگاشت و در آن انواع فنون بديعي و صنايع لفظي و معنوي بويژه جلوه‏هاي هنري طنز تمثيلي را گزارش داد; آنگاه «تحرير التحبير» را گزينش كرد و آنچه ويژه قرآن بود، از آن برگرفت و «بديع القرآن‏» را پرداخت .
4 . ابن‏ابي الاصبع «بديع القرآن‏» را در يكصد و نه باب تنظيم نموده و در هر باب به يكي از انواع علم بديع پرداخته و نمونه‏هاي قرآني طنز را گزارش كرده‏است (5) .
5 . ابن‏ابي الاصبع كتاب ديگري تحت عنوان «كتاب الامثال‏» دارد كه بطور مبسوط به تبيين طنزهاي تمثيلي قرآن پرداخته‏است (6) .

2 . اقسام طنز
طنز را از جهتي مي‏توان به دو قسم تقسيم نمود: تفسيري و تمثيلي



2 . 1 . طنز تفسيري
طنزي كه در آن وقايع و حوادث به طور مستقيم و صريح و البته با بيان زيبا و شيرين و جذاب آورده شده است، طنز تفسيري خوانده مي‏شود . در اينگونه از طنز طنزپرداز سعي مي‏كند حقايق تلخ و ناراحت كننده‏اي را به صورت دلنشين بيان كند تا مخاطب به آن حقايق بيشتر توجه پيدا كند .
اين نوع طنز در قرآن وجود دارد . خداوند در توصيف برخي از مردم در عدم پذيرش تذكر و نصيحت مي‏فرمايد:
و اذا قيل له اتق الله اخذته العزة بالاثم فحسبه جهنم و لبئس المهاد (7) ; و چون به او گفته مي‏شود كه از خدا بترس غرور و خودپسندي او را به گناه برانگيزد; پس جهنم او را كفايت كند و بسيار آرامگاه بدي است .
در باره افساد برخي از مردم به ويژه سلاطين و ملوك در روي زمين مي‏فرمايد:
و من الناس من يعجبك قوله في الحياة الدنيا و يشهد الله علي ما في قلبه و هو الد الخصام و اذا تولي سعي في الارض ليفسد فيها و يهلك الحرث و النسل و الله لايحب الفساد (8)
و از ميان مردم كسي است كه در زندگي دنيا سخنش تو را به شگفت آورد; حال آنكه خدا بر آنچه در دل دارد، گواه گيرد و او سخت‏ترين دشمن است . چون برگردد، كوشش مي‏كند كه در زمين تبهكاري كند و كشت و نسل را نابود سازد، و خدا تبهكاري را دوست ندارد .
در برخي از تفاسير آمده‏است كه آيه مذكور به افراد منافق مربوط است و يكي از معاني «تولي‏» نيز والي و حكمران گشتن است; بنابراين طبق اين تفسير معناي آيه چنين خواهد بود: اگر منافقان متولي امور جامعه شوند، انواع فساد را به پا كنند و حرث و نسل را نابود مي‏سازند; در عين حال خيلي جذاب و دلفريب به نظر مي‏رسند .
رشيد رضا در تفسير المنار مي‏گويد:
مراد از تولي در اينجا ولايت كسي است كه حكمش نافذ و عملش مستبدانه و خراب‏كننده آباداني سرزمين‏ها و نابود سازنده بندگان است . . . .
حوادث روزگار و سيره ستمكاران اين آيه را شرح مي‏دهد كه چگونه در سرزميني كه ظلم دامن‏گير مي‏شود، زراعت نابود مي‏شود و دام كاهش مي‏يابد و توليد از ميان مي‏رود و نسل انسان‏ها را مي‏برد . اين همان فساد و هلاك ظاهري است . فساد باطني نيز در چنين سرزميني رخ مي‏نمايد . در آن سرزمين جهل و ناداني شايع و اخلاق‏ها فاسد و اعمال مردم تباه مي‏شود (9) .



2 . 2 . طنز تمثيلي
طنزي كه در آن حقيقت و واقعيتي جدي به يك واقعه لطيف و دلنشين تشبيه و تمثيل مي‏گردد، طنز تمثيلي ناميده مي‏شود . در طنز تمثيلي، طنزپرداز با استفاده از قياس و تشبيه و تمثيل مناسب سعي مي‏كند، مقصود خود را ضمن ايجاد انبساط و شادي به مخاطب منتقل كند .
شايد بتوان برخي از آياتي را كه در بردارنده كلمه «كمثل‏» است، حاوي اين نوع از ظنز به شمار آورد; مانند:
مثل الذين حملوا التوراة ثم لم‏يحملوها كمثل الحمار يحمل اسفارا بئس مثل القوم الذين كذبوا بآيات الله و الله لايهدي القوم الظالمين (10) ; مثل كساني كه [عمل به] تورات بر آنان بار شد [و بدان مكلف شدند]، آنگاه آن را به كار نبستند، همچون مثل خري است كه كتاب‏هايي را بر پشت مي‏كشند [. وه] چه زشت است وصف آن قومي كه آيات خدارا به دروغ گرفتند . و خدا ستمكاران را راه نمي‏نمايد .
خداوند متعال در اين آيه در قالب «طنزي تمثيلي‏» ، يهودياني را كه به كتاب آسماني خود، «تورات‏» مي‏نازند، اما در عمل به خلاف آن عمل مي‏كنند، مورد مذمت و نكوهش قرارداده و به خراني تشبيه مي‏نمايد كه كتابهايي را بر دوش خود بار كرده‏اند; اما هيچ بهره‏اي از آن نمي‏برند .

3 . ويژگي ظنز قرآني
خطابات قرآني از قبيل «اياك اعني و اسمعي يا جاره‏» است; يعني مي‏خواهد حقايقي را كه به مخاطب مي‏گويد، به گونه‏اي باشد كه پرده‏هاي شرم دريده نشود; از اين رو از اقوام گذشته سخن مي‏گويد .
آيات فراوان قرآن در نقل تاريخ امت‏ها و ملل پيشين در حقيقت، خطاب به مردم امروز و آينده‏است; براي نمونه: آيه «مثل الذين حملوا التورية ثم لم‏يحملوها كمثل الحمار يحمل اسفارا» (11) كه پيش از اين ذكر شد، در ظاهر در شرح زندگاني يهوديان بي‏عمل مي‏باشد; اما در واقع در قالب «اياك اعني و اسمعي يا جاره‏» بيان شده و يادآور اين نكته است كه اگر مسلمانهاي معتقد به قرآن هم از معارف و فرهنگ قرآن استفاده نكنند و در عمل پياده ننمايند، مانند خري هستند كه كتابهايي را حمل مي‏كنند .
طنزهاي قرآني همه در بيان حقيقت و به منظور پند دهي انسان است . در هيچ كدام از آنها خلاف واقع، دروغ و كذب وجود ندارد; زيرا آنها به واقع مجازهايي توام با قراين و شواهد حالي و مقالي هستند .
اساسا بخشي از فصاحت و بلاغت قرآن به جهت همين مجازها و كنايه‏ها و طنزهاست .
خداوند متعال در اين آيه در قالب «طنزي تمثيلي‏» ، يهودياني را كه به كتاب آسماني خود، «تورات‏» مي‏نازند، اما در عمل به خلاف آن عمل مي‏كنند، مورد مذمت و نكوهش قرارداده و به خراني تشبيه مي‏نمايد كه كتابهايي را بر دوش خود بار كرده‏اند; اما هيچ بهره‏اي از آن نمي‏برند .





4 . نمونه‏هاي قرآني طنز
چنانكه آمد، طنز يك نوع استعاره است و در قرآن به صورت تمثيلات و تشبيهات و تنظيرات ديده مي‏شود كه اينك نمونه‏هايي از آنها ذكر مي‏شود:
4 . 1 . تشبيه صداي بلند به عرعر خر
و اغضض من صوتك ان انكر الاصوات لصوت الحمير (12) ; آرام سخن‏گو (نه با فرياد بلند) كه زشت‏ترين صداها، صداي خر است .
در اين آيه واقعيتي تلخ در قالب تشبيه و تنظير بيان شده است .
4 . 2 . تشبيه رفتار بلعم باعورا به پارس سگ
فمثله كمثل الكلب ان تحمل عليه يلهث او تتركه يلهث (13) ; داستانش چون داستان سگ است [كه] اگر بر آن حمله‏ور شوي، زبان از كام برآورد، و اگر آن را رها كني، [باز هم] زبان از كام برآورد . خداوند در اين آيه بلعم باعورا را به سگي تشبيه مي‏كند .
4 . 3 . تشبيه رباخوار به شيطان
الذين ياكلون الربا لايقومون الا كما يقوم الذي يتخبطه الشيطان من المس (14) ; كساني كه ربا مي‏خورند، [از گور] بر نمي‏خيزند، مگر مانند برخاستن كسي كه شيطان بر اثر تماس، آشفته‏سرش كرده‏است . ربا خوار در رفتار اجتماعي خود مثل افراد ديوانه عمل مي‏كند; زيرا رباخوار نظم اقتصادي را بر هم مي‏زند و موجب اضطراب و سرگيجي جامعه مي‏گردد; لذا مانند انساني كه سرگيجه گرفته از قبر بيرون مي‏آيد; به جهت آنكه تعادل اقتصادي جامعه را بر هم زده، در رستاخيز تعادلش از دست مي‏رود .
اين آيه حالت رواني يك رباخوار را در قالبي شيرين به تصوير مي‏كشد و عاقبت تلخ رباخواران را در مثالي زيبا بيان مي‏كند (15) .
4 . 4 . نسبت‏شكستن بت‏ها به بت‏بزرگ
بل فعله كبيرهم هذا فاسئلوهم ان كانوا ينطقون (16) ; بلكه آن را بزرگترشان كرده‏است . اگر سخن مي‏گويند، از آنها بپرسيد! اين آيه به داستان حضرت ابراهيم با قوم لجوح و عنود خود مربوط است . آن قوم هنگام عيد آن حضرت را به مراسم دعوت كردند; اما او اجابت نكرد و براي مراسم نرفت . وقتي برگشتند، ديدند، تمام بتها شكسته شده و تبري بر روي بت‏بزرگي نهاده شده‏است . نزد حضرت ابراهيم آمدند و او را به شكستن آنها متهم نمودند . حضرت فرمود: من اين كار را نكردم; بلكه بزرگ آنها چنين كرده‏است . شما از اين بت‏ها سؤال كنيد، اگر سخن مي‏گويند .
شايد بتوان مطابق برخي از تفاسير اين مورد را «طنز» به شمار آورد . عبارت «بل فعله كبيرهم هذا» طبق تفسيري كه در آن، «هذا» فاعل فعل شمرده مي‏شود، طنز است; زيرا كاملا خنده‏آور است كه مثلا بت‏هاي كوچك تخلف كرده‏باشند و بت‏بزرگ آنها را تنبيه كرده‏باشد (17) .
4 . 5 . تشبيه درآمدن كفار به بهشت‏به ورود شتر به سوراخ سوزن
و لايدخلون الجنة حتي يلج الجمل في سم الخياط (18) ; [كساني كه آيات الهي را تكذيب كرده‏اند]، به بهشت در نمي‏آيند، مگر آنكه شتر در سوراخ سوزن در آيد . اين معنا يك كنايه است و در واقع در اين آيه حقيقتي تلخ در قالبي شيرين ارائه شده‏است و طنز معجوني است از نيش و نوش . نيش طنز همان حقيقت تلخ است كه در آيه عبارت از «عدم ورود كفار و مشركان به بهشت‏» است و نوش آن همان قالب شيرين است كه در اين آيه عبارت از «حتي يلج الجمل في سم الخياط‏» است (19) .
4 . 6 . تعبير ريشخندآميز درباره سران كفار
ذق انك انت العزيز الكريم (20) ; بچش كه تو همان ارجمند بزرگواري! اين آيه درباره برخي از سران كفر و شرك مكه است كه در رستاخيز گرفتار جهنم مي‏شوند . خداوند مي‏فرمايد: عذاب دوزخ را بچش كه تو همان عزيز و گرامي هستي . در اين آيه در اوج فصاحت و بلاغت مضموني ارجمند به صورت طنز بيان شده‏است; زيرا شخص مورد اشاره در آيه خيلي مغرور و خودخواه بوده و در ميان مشركان شخصيت‏بزرگي داشته‏است . قرآن مي‏فرمايد: وقتي كه در آتش جهنم با ذلت افكنده مي‏شود، به او مي‏گويند: آقاي عزيز! نتيجه كارهايت را بچش! چنين تعبيري يك نوع طنز است (21) .
4 . 7 . تشبيه منافقان به تاريك‏زيان يا گرفتاران صاعقه
قرآن هميشه حقايق والا و بسيار ارزنده‏اي را در قالب مثالهاي حسي آورده‏است . آيه‏هاي 17 و 18 و 19 و 20 سوره بقره منافقان را اينگونه تشبيه كرده‏است: مثلهم كمثل الذي استوقد نارا فلما اضاءت ما حوله ذهب الله بنورهم و تركهم في ظلمات لايبصرون صم بكم عمي فهم لايرجعون او كصيب من السماء فيه ظلمات و رعد و برق يجعلون اصابعهم في آذانهم من الصواعق حذر الموت و الله محيط بالكافرين .
منافقان مانند كساني هستند كه آتشي افروخته (تا در بيابان تاريك راه خود را پيدا كنند)، ولي هنگامي كه آتش اطراف آنان را روشن مي‏سازد، خداوند (طوفاني مي‏فرستد و) آن را خاموش مي‏كند و در ظلمت و تاريكي وحشتناكي كه چشم انسان را از كار مي‏اندازد، آنها را رها مي‏سازد . آنها كر، گنگ و كورند; بنابراين از راه خطا بازنمي‏گردند، يا همچون باراني كه در شب تاريك توام با رعد و برق و صاعقه (بر سر رهگذراني) ببارد و آنها از ترس مرگ انگشت در گوش خود مي‏گذارند تا صداي صاعقه را نشنوند و خداوند به كافران احاطه دارد (و همه در قبضه قدرت او هستند).
در اين بيان طنزگونه قرآن حقيقتي تلخ يعني نفاق و دورويي را كه بسياري از افراد جامعه گرفتار آن هستند، به صورت جذاب و شيرين و دلنشين تشبيه كرده‏است . پايان و عاقبت كار منافقان را چون افرادي كر، گنگ و نابينا معرفي مي‏كند كه به راحتي قادر نيستند از راه نادرست‏خويش بازگردند (22) .
طنزهاي قرآني همه در بيان حقيقت و به منظور پند دهي انسان است . در هيچ كدام از آنها خلاف واقع، دروغ و كذب وجود ندارد; زيرا آنها به واقع مجازهايي توام با قراين و شواهد حالي و مقالي هستند


در مثال ديگر وضعيت منافقان اينگونه توصيف شده است:
او كصيب من السماء فيه ظلمت و رعد و برق يجعلون اصبعهم في ءاذنهم من الصواعق حذر الموت و الله محيط بالكافرين يكاد البرق يخطف ابصرهم كلما اضاء لهم مشوا فيه و اذا اظلم عليهم قاموا و لو شاء الله لذهب بسمعهم و ابصرهم ان الله علي كل شي‏ء قدير . يا چون [كساني كه در معرض] رگباري از آسمان - كه در آن تاريكيها و رعد و برقي است - [قرار گرفته‏اند] ; از [نهيب] آذرخش [و] بيم مرگ، سر انگشتان خود را در گوشهايشان نهند، ولي خدا بر كافران احاطه دارد . نزديك است كه برق، چشمانشان را بربايد; هرگاه كه بر آنان روشني بخشد، در آن گام زنند و چون راهشان را تاريك كند، [برجاي خود] بايستند و اگر خدا مي‏خواست‏شنوايي و بينايي شان را برمي‏گرفت، كه خدا بر همه چيز تواناست . (23)
در اين مثال طنزآميز، قرآن، صحنه زندگي منافقان و چهره‏هاي نفاق را چنين پريشان معرفي مي‏كند .



5 . نتيجه
از آنچه گذشت روشن شد كه كنايه و طنز و مجاز و استعاره‏هاي قرآني همه در مسير حقيقت و نيل انسان به واقعيت است . در هيچ‏كدام از اين امور خلاف واقع و دروغ و كذب وجود ندارد; زيرا مجازي است، توام با شواهد و قرائن حالي و مقامي .
بنابراين مي‏توان با مراجعه به آياتي مشتمل بر مثل، كمثل، كما و ك، طنزهاي قرآني را استخراج نمود و با مراجعه به كتب «امثال القرآن‏» كه به نمونه‏هايي از آن اشاره شد، به انواع طنزهاي قرآني دست‏يافت .
باري، طنزهاي مفيد و سازنده و هدفمند هم انسان را متبسم و خندان مي‏سازد و هم باعث تفكر و تدبر و حزن و اندوه مي‏گردد .
• خنده از لطفت‏حكايت مي‏كند اين دو پيغام مخالف در جهان از يكي دلبر روايت مي‏كند
• گريه از قهرت شكايت مي‏كند از يكي دلبر روايت مي‏كند از يكي دلبر روايت مي‏كند
و انسان اميدوار و عاشق در سير و سلوك خويش سعي مي‏كند، از تمام عالم هستي اعم از علم تكوين و تدوين كه گاهي طنزگونه با آدمي سخن مي‏گويد، استفاده كند و در جهت كمال نهايي خويش بهره برد:
• عاشقم بر لطف و بر قهرش به جد اي عجب من عاشق اين هر دو ضد
• اي عجب من عاشق اين هر دو ضد اي عجب من عاشق اين هر دو ضد
________________________________________
1) التبيان في علم البيان، به تحقيق وتعليق دكتر احمد مطلوب و دكتر خديجه حديثي به سال 1383 نشر يافته‏است . ر . ك . «التبيان . . .» ، بغداد، مطبعة العاني، 1383 .
2) براي آشنايي با «سير نگارشهاي علوم قرآني‏» ر . ك . مهدوي راد; مقاله‏اي به همان نام، مجله بينات، ش‏8 .
3) زملكاني اثر ديگري دارد با عنوان «المجيد في اعجاز القرآن المجيد» كه به تحقيق شعبان صلاح و به سال 1410 نشر يافته‏است . اثر ديگر وي «نهاية التاميل في اسرار التنزيل‏» است .
4) درباره احوال و آثار زملكاني ر . ك . طبقات الشافعية الكبري، ج‏8، ص‏316; شذرات الذهب، ج‏7، ص‏438; بغية الوعاة، ج‏1، ص‏119; طبقات الشافعيه، ج‏2، ص‏12; تاريخ الادب العربي، عمر فروح، ج‏3، ص‏570 .
5) تحرير التحبير را دكتر حفني محمد شرف تحقيق كرده و به سال 1383 نشر يافته‏است و بديع القرآن را نيز دكتر حفني تحقيق كرده‏است . ر . ك . بديع القرآن . . . تقديم و تحقيق حفني محمد شرف، نهضة مصر للطباعة و النشر، 1957 .
6) ر . ك . تحرير التحبير، ص‏80 .
7) بقره/206 .
8) بقره/203- 204 .
9) المنار، ج‏2، ص‏248 .
10) جمعه/15 .
11) جمعه/5 .
12) لقمان/19 .
13) اعراف/175 .
14) بقره/275 .
15) ر . ك . الميزان، ذيل آيه 275 سوره بقره .
16) انبيا/63 .
17) ر . ك . الميزان و نمونه و مجمع البيان، ذيل آيه 63 سوره انبيا .
18) اعرف/40 .
19) ر . ك . مجمع البيان و الميزان و الصافي، ذيل آيه 40 اعراف .
20) دخان/49 .
21) ر . ك . الميزان، ذيل آيه 49 سوره دخان و تفسير نمونه، ذيل همان آيه .
22) ر . ك . الميزان و تفسير نمونه ذيل آيه 17- 18- 19- 20 سوره بقره .
23) همان .

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد