طلیعه طلا
23rd December 2011, 11:46 AM
خانه تكاني باورها
http://www.roshd.ir/roshd/Portals/0/0and1/olympiad/raha/cat.jpg
خبر فوق يكي از نمونه خبر هايي است كه در مورد تاثير شديد مثبت انديشي بر سلامت جسم و روان هر از
گاهي در يكي از رسانه ها پخش مي شود... اما کو گوش شنوا؟
چقدر خوبه كه هر از گاهي باورهايمان را يه مروري كنيم. بد نيست آدم چند وقت يه بار ذهنيات و تفكراتش
رو خانه تكاني كنه .واضح تر بگم.ما در مورد رفتار و افكارمون بيشتر از اوني كه فكر كنيم، بر حسب عادت فكر
مي كنيم و عمل مي كنيم.
براي چند لحظه بدون تعصب اين مطلب رو بخونيم. قبول؟!
قبل از ادامه بحث آزمايش زير را بخوانيد. خيلي جالب و خواندني است:
به افکارت عادت نکن
در این شکل شما سه تصویر می بینید. تصویر وسط مشکی و تصاویر چپ و راست رنگی است .
تصویر راست از راست به چپ می چرخد و تصویر چپ از چپ به راست . نکته جالب این است که
اگر تصویر مشکی وسط را همزمان با یکی از تصاویر چپ یا راست نگاه کنید با همان تصویر و به همان
جهت می چرخد.
http://myup.ir/images/87950564406795163820.gif
اشتباه نکنید این خطای دید نیست، خطای مغز است.
همان مغزی که باورهای ما را می سازد؛ باورهایی که دودستی به آن ها چسبیده ایم.
گاهی باورهای ذهنی ما چیزی بیشتر از عادت های فکری مان نیست.
""باورها""
دانشمندان براي بررسي تعيين ميزان قدرت باورها بر كيفيت زندگي انسان ها آزمايشي را در
« هاروارد يونيورسيتي » انجام دادند :
80 پيرمرد و 80 پيرزن را انتخاب كردند . يك شهرك را به دور از هياهو برابر با 40 سال پيش ساختند .
غذاهاي 40 سال پيش در اين شهرك پخته مي شد .
خط روي شيشه هاي مغازه ها ، فرم مبلمان ، آهنگ ها ، فيلم هاي قديمي ، اخباري را كه از راديو و تلويزيون
پخش مي شد ، مطابق با 40 سال قبل ساختند .
بعد اين 160 نفر را از هر نظر آزمايش كردند :تعداد موي سر ، رنگ موي سر ، نوع استخوان ، خميدگي بدن ،
لرزش دست ها ، لرزش صدا ، ميزان فشار خون ... بعد اين 160 نفر را به داخل اين شهرك بردند ،
بعد از گذشت 5 الي6 ماه كم كم پشتشان صاف شد ، راست مي ايستادند ، لرزش دست ها به طور
ناخودآگاه از بين رفت ، لرزش صدا خوب شد ،ضربان قلب مثل افراد جوان ، رنگ موهاي سر شروع به
مشكي شدن كرد ، چين و چروك هاي دست و صورت از بين رفت .
علت چه بود ؟
خيلي ساده است . آن ها چون مطابق با 40سال پيش زندگي كردند ، باور كرده بودند 40 سال جوان تر شده اند .
انسان ها همان گونه كه باور داشته باشند، مي توانند بينديشند . باورهاي آدمي است كه در هر لحظه به او
القا مي كند كه چگونه بينديشد .
اصولا فرق بين انسان ها ، فرق ميان باورهاي آنان است . انسان هاي موفق با باورهاي عالي ، موفقيت را براي
خود خلق مي كنند .
انسان هاي ثروتمند ، باورهاي عالي و ثروت آفرين دارند كه با اعتماد به نفس عالي خود و بدون توجه به تمام
مسائل به دنبال كسب ثروت مي روند
و به لحاظ باورهاي مثبتشان به ثروت مطلوب خود مي رسند .
قانون زندگي قانون باورهاست . باورهاي عالي سرچشمه همه موفقيت هاي بزرگ است .توانمندي يك انسان
را باورهاي او تعيين مي كند ..
انسان ها هر آنچه را كه باور دارند، خلق مي كنند . باورهاي شما دستاوردهاي شما را در زندگي مي سازند .
زيرا باورها تعيين كننده كيفيت انديشه ها ،انديشه ها عامل اوليه اقدام ها و اقدام ها عامل اصلي دستاوردها هستند.
حكايت دوم:
انیشتین میگفت : « آنچه در مغزتان میگذرد، جهانتان را میآفریند. »
استفان کاوی (از سرشناس ترین چهرههای علم موفقیت) احتمالاً با الهام از همین حرف انیشتین است که میگوید:
« اگر میخواهید در زندگی و روابط شخصیتان تغییرات جزیی به وجود آورید، به گرایشها و رفتارتان توجه کنید؛
اما اگر دلتان میخواهد قدمهای کوانتومی بردارید و تغییرات اساسی در زندگیتان ایجاد کنید، باید نگرشها
و برداشتهایتان را عوض کنید .»
او حرف هایش را با یک مثال خوب و واقعی، ملموستر میکند:
« صبح یک روز تعطیل در نیویورک سوار اتوبوس شدم. تقریباً یک سوم اتوبوس پر شده بود. بیشتر مردم آرام
نشسته بودند و یا سرشان به چیزی گرم بود و درمجموع فضایی سرشار از آرامش و سکوتی دلپذیر برقرار بود.
تا این که مرد میانسالی با بچههایش سوار اتوبوس شد و بلافاصله فضای اتوبوس تغییر کرد. بچههایش داد و
بیداد راه انداختند و مدام به طرف همدیگر چیز پرتاب میکردند. یکی از بچهها با صدای بلند گریه میکرد و یکی دیگر
روزنامه را از دست این و آن میکشید و خلاصه اعصاب همهمان توی اتوبوس خرد شده بود. اما پدر آن بچهها که
دقیقاً در صندلی جلویی من نشسته بود، اصلاً به روی خودش نمیآورد و غرق در افکار خودش بود. بالاخره
صبرم لبریز شد و زبان به اعتراض بازکردم که: «آقای محترم! بچههایتان واقعاً دارند همه را آزار میدهند.
شما نمیخواهید جلویشان را بگیرید؟» مرد که انگار تازه متوجه شده بود چه اتفاقی ارد میافتد، کمی خودش را
روی صندلی جابه جا کرد و گفت: بله، حق با شماست. واقعاً متاسفم. راستش ما داریم از بیمارستانی برمیگردیم
که همسرم، مادر همین بچهها٬ نیم ساعت پیش در آنجا مرده است. من واقعاً گیجم و نمیدانم باید به این
بچهها چه بگویم. نمیدانم که خودم باید چه کار کنم و ... و بغضش ترکید و اشکش سرازیر شد.»
استفان کاوی بلافاصله پس از نقل این خاطره میپرسد:« صادقانه بگویید. آیا اکنون این وضعیت را به طور
متفاوتی نمیبینید؟ چرا این طور است؟
آیا دلیلی به جز این دارد که نگرش شما نسبت به آن مرد عوض شده است؟ » و خودش ادامه میدهد که:
« راستش من خودم هم بلافاصله نگرشم عوض شد و دلسوزانه به آن مرد گفتم: واقعاً مرا ببخشید.
نمیدانستم. آیا کمکی از دست من ساخته است؟ و....
اگر چه تا همین چند لحظه پیش ناراحت بودم که این مرد چطور میتواند تا این اندازه بیملاحظه باشد٬
اما ناگهان با تغییر نگرشم همه چیز عوض شد و من از صمیم قلب میخواستم که هر کمکی از دستم ساخته
است، انجام بدهم .»
« حقیقت این است که به محض تغییر برداشت٬ همه چیز ناگهان عوض میشود. کلید یا راه حل هر مسئلهای
این است که به شیشههای عینکی که به چشم داریم، بنگریم؛ شاید هر از گاه لازم باشد که رنگ آن ها
را عوض کنیم و در واقع برداشت یا نقش خودمان را تغییر بدهیم تا بتوانیم هر وضعیتی را از دیدگاه تازهای
ببینیم و تفسیر کنیم . آنچه اهمیت دارد خود واقعه نیست ؛بلکه تعبیر و تفسیر ما از آن است فقط 10 دقيقه
بشينيم تو يه جاي خلوت و تك تك طرز فكر ها و رفتارهايي كه به طور نا خود اگاه عادتمون هست، مرور كنيم.
مي دونيد چه اتفاقي مي افته؟
اگر واقعا بدون تعصب تك تك اعمال و افكارمون رو مرور كنيم، به خوبي مي تونيم خوب و بدهاش رو از هم
تفكيك كنيم. خوب ها و به درد بخور هاش رو تقويت كنيم و بدها وكثيف هاش رو دور بيندازيم تا بيش ازاين
تو زندگيمون دست و پامون رو نگيره. انسان به طور ذاتي بدون اين كه نياز به اقا بالا سري داشته باشه،
توانايي تشخيص خوب و بد رو داره. مگه نه؟؟؟!!!
خب منظور از اين خانه تكاني چيه؟:
تو ادبياتمون بهش مي گن:چشم ها رو بايد شست .جور ديگر بايد ديد.....
تو ادبيات عرفاني مون هم بهش مي گن:بيا تا گل برافشانيم و مي در ساغر اندازيم..... .فلك را سقف بشكافيم
وطرحي نو در اندازيم
با كلاس ها هم بهش مي گن:مهندسي مجدد يا ري انجينيرينگ:Re-Engineering
بزرگان هم بهش مي گن:مراقب افكارت باش كه گفتارت مي شود .مراقب گفتارت باش كه رفتارت مي شود.
مراقب رفتارت باش كه عادتت مي شود.مراقب عادتت باش كه شخصيتت مي شود و مراقب شخصيتت باش كه
سرنوشتت مي شود..
مذهبي ها هم بهش ميگن:يك ساعت تفكر بهتر از هفتاد سال عبادت
قانون فعاليت هاي ذهن ناخودآگاه:
ذهن ناخود آگاه شما موجب مي شود همه گفته ها و اعمالتان مطابق با الگويي انجام پذيرد كه با تصوير ذهني
و باورهاي شما هماهنگ است.
ذهن ناخود آگاه شما بسته به اين كه چگونه برنامه ريزي مي كنيد، مي تواند شما را به پيش ببرد يا از پيشرفت باز دارد.
توي اين خانه تكاني ذهن و رفتار چه اتفاقاتي مي افته:
1. بعضي باورها و ذهنيت ها رو بايد تميز كرد و غبار زمان رو ازش دور كرد ،سر و ساماني داد ، خيلي
محكم تر اوون ها رو حفظ كرد و بهش بها داد.
چه باورهاي قشنگي داشتيم كه به مرور زمان و دود زندگي يك نواخت سياهي بهش نشسته و بايد با
چاشني خاطره سر و ساماني بهشون داد و دوباره در رديف اول قفسه باورهامون قرار بديم
2. بعضي از اوون باورها رو كه اتفاقا از بس بهشون عادت كرديم، خيلي هم دم دست قرار گرفتند و هميشه
مزاحمي براي ديدن باورهاي قشنگمون هستند،بايد براي هميشه فراموش كرد و در زباله دان فراموشي قرار داد.
3. اگر خوب به اين باورها دقت كنيم، مي بينيم كه بسياري از رفتارهايمان ناشي از باورهايي است كه از
آن ها بيزار هستيم. ولي از بس در درون نا خود اگاهمان به آن ها عادت كرديم، وجود آن ها را فراموش كرده ايم.
جالب است كه در اين كنكاش متوجه رفتارهايي مي شويم كه به دليل انتقام از كساني كه در حق ما ظلمي
كرده اند و به آن ها دسترسي نداريم، به طور ناخوداگاه از اطرافيانمان انتقام مي گيريم.!در صورتي كه آن ها
شايد خيلي هم ما را دوست داشته باشند، ولي اين نفرت به قدري در درون ما نفوذ كرده كه علاقه آن ها
را نه تنها درك نمي كنيم، بلكه به طريقي سعي در آزردن آن ها داريم.
4. ضمنا اگر خوب دقت داشته باشيم، با تفكراتي در درون خود مواجه مي شيم كه اتفاقا خيلي هم به كارمان
آمده و در برابر مشكلات زيادي از اون ها استفاده كرديم؛ ولي از بس كه هميشه در دسترسمون بوده، قدرش
رو ندونستيم و فراموشش كرديم و گذاشتيمش كنار. و حالا كه با مشكل مواجه مي شيم، يادمون رفته كه
چه ابزار خوبي رو كنار گذاشتيم و مي تونستيم ازش استفاده كنيم. حالا كه داريم افكارمون رو زير و رو مي كنيم،
خوبه كه دوباره اون باورها و ابزارها رو گرد گيري كنيم و ازشون استفاده كنيم.
منبع (http://spand.blogfa.com/post-249.aspx)
http://www.roshd.ir/roshd/Portals/0/0and1/olympiad/raha/cat.jpg
خبر فوق يكي از نمونه خبر هايي است كه در مورد تاثير شديد مثبت انديشي بر سلامت جسم و روان هر از
گاهي در يكي از رسانه ها پخش مي شود... اما کو گوش شنوا؟
چقدر خوبه كه هر از گاهي باورهايمان را يه مروري كنيم. بد نيست آدم چند وقت يه بار ذهنيات و تفكراتش
رو خانه تكاني كنه .واضح تر بگم.ما در مورد رفتار و افكارمون بيشتر از اوني كه فكر كنيم، بر حسب عادت فكر
مي كنيم و عمل مي كنيم.
براي چند لحظه بدون تعصب اين مطلب رو بخونيم. قبول؟!
قبل از ادامه بحث آزمايش زير را بخوانيد. خيلي جالب و خواندني است:
به افکارت عادت نکن
در این شکل شما سه تصویر می بینید. تصویر وسط مشکی و تصاویر چپ و راست رنگی است .
تصویر راست از راست به چپ می چرخد و تصویر چپ از چپ به راست . نکته جالب این است که
اگر تصویر مشکی وسط را همزمان با یکی از تصاویر چپ یا راست نگاه کنید با همان تصویر و به همان
جهت می چرخد.
http://myup.ir/images/87950564406795163820.gif
اشتباه نکنید این خطای دید نیست، خطای مغز است.
همان مغزی که باورهای ما را می سازد؛ باورهایی که دودستی به آن ها چسبیده ایم.
گاهی باورهای ذهنی ما چیزی بیشتر از عادت های فکری مان نیست.
""باورها""
دانشمندان براي بررسي تعيين ميزان قدرت باورها بر كيفيت زندگي انسان ها آزمايشي را در
« هاروارد يونيورسيتي » انجام دادند :
80 پيرمرد و 80 پيرزن را انتخاب كردند . يك شهرك را به دور از هياهو برابر با 40 سال پيش ساختند .
غذاهاي 40 سال پيش در اين شهرك پخته مي شد .
خط روي شيشه هاي مغازه ها ، فرم مبلمان ، آهنگ ها ، فيلم هاي قديمي ، اخباري را كه از راديو و تلويزيون
پخش مي شد ، مطابق با 40 سال قبل ساختند .
بعد اين 160 نفر را از هر نظر آزمايش كردند :تعداد موي سر ، رنگ موي سر ، نوع استخوان ، خميدگي بدن ،
لرزش دست ها ، لرزش صدا ، ميزان فشار خون ... بعد اين 160 نفر را به داخل اين شهرك بردند ،
بعد از گذشت 5 الي6 ماه كم كم پشتشان صاف شد ، راست مي ايستادند ، لرزش دست ها به طور
ناخودآگاه از بين رفت ، لرزش صدا خوب شد ،ضربان قلب مثل افراد جوان ، رنگ موهاي سر شروع به
مشكي شدن كرد ، چين و چروك هاي دست و صورت از بين رفت .
علت چه بود ؟
خيلي ساده است . آن ها چون مطابق با 40سال پيش زندگي كردند ، باور كرده بودند 40 سال جوان تر شده اند .
انسان ها همان گونه كه باور داشته باشند، مي توانند بينديشند . باورهاي آدمي است كه در هر لحظه به او
القا مي كند كه چگونه بينديشد .
اصولا فرق بين انسان ها ، فرق ميان باورهاي آنان است . انسان هاي موفق با باورهاي عالي ، موفقيت را براي
خود خلق مي كنند .
انسان هاي ثروتمند ، باورهاي عالي و ثروت آفرين دارند كه با اعتماد به نفس عالي خود و بدون توجه به تمام
مسائل به دنبال كسب ثروت مي روند
و به لحاظ باورهاي مثبتشان به ثروت مطلوب خود مي رسند .
قانون زندگي قانون باورهاست . باورهاي عالي سرچشمه همه موفقيت هاي بزرگ است .توانمندي يك انسان
را باورهاي او تعيين مي كند ..
انسان ها هر آنچه را كه باور دارند، خلق مي كنند . باورهاي شما دستاوردهاي شما را در زندگي مي سازند .
زيرا باورها تعيين كننده كيفيت انديشه ها ،انديشه ها عامل اوليه اقدام ها و اقدام ها عامل اصلي دستاوردها هستند.
حكايت دوم:
انیشتین میگفت : « آنچه در مغزتان میگذرد، جهانتان را میآفریند. »
استفان کاوی (از سرشناس ترین چهرههای علم موفقیت) احتمالاً با الهام از همین حرف انیشتین است که میگوید:
« اگر میخواهید در زندگی و روابط شخصیتان تغییرات جزیی به وجود آورید، به گرایشها و رفتارتان توجه کنید؛
اما اگر دلتان میخواهد قدمهای کوانتومی بردارید و تغییرات اساسی در زندگیتان ایجاد کنید، باید نگرشها
و برداشتهایتان را عوض کنید .»
او حرف هایش را با یک مثال خوب و واقعی، ملموستر میکند:
« صبح یک روز تعطیل در نیویورک سوار اتوبوس شدم. تقریباً یک سوم اتوبوس پر شده بود. بیشتر مردم آرام
نشسته بودند و یا سرشان به چیزی گرم بود و درمجموع فضایی سرشار از آرامش و سکوتی دلپذیر برقرار بود.
تا این که مرد میانسالی با بچههایش سوار اتوبوس شد و بلافاصله فضای اتوبوس تغییر کرد. بچههایش داد و
بیداد راه انداختند و مدام به طرف همدیگر چیز پرتاب میکردند. یکی از بچهها با صدای بلند گریه میکرد و یکی دیگر
روزنامه را از دست این و آن میکشید و خلاصه اعصاب همهمان توی اتوبوس خرد شده بود. اما پدر آن بچهها که
دقیقاً در صندلی جلویی من نشسته بود، اصلاً به روی خودش نمیآورد و غرق در افکار خودش بود. بالاخره
صبرم لبریز شد و زبان به اعتراض بازکردم که: «آقای محترم! بچههایتان واقعاً دارند همه را آزار میدهند.
شما نمیخواهید جلویشان را بگیرید؟» مرد که انگار تازه متوجه شده بود چه اتفاقی ارد میافتد، کمی خودش را
روی صندلی جابه جا کرد و گفت: بله، حق با شماست. واقعاً متاسفم. راستش ما داریم از بیمارستانی برمیگردیم
که همسرم، مادر همین بچهها٬ نیم ساعت پیش در آنجا مرده است. من واقعاً گیجم و نمیدانم باید به این
بچهها چه بگویم. نمیدانم که خودم باید چه کار کنم و ... و بغضش ترکید و اشکش سرازیر شد.»
استفان کاوی بلافاصله پس از نقل این خاطره میپرسد:« صادقانه بگویید. آیا اکنون این وضعیت را به طور
متفاوتی نمیبینید؟ چرا این طور است؟
آیا دلیلی به جز این دارد که نگرش شما نسبت به آن مرد عوض شده است؟ » و خودش ادامه میدهد که:
« راستش من خودم هم بلافاصله نگرشم عوض شد و دلسوزانه به آن مرد گفتم: واقعاً مرا ببخشید.
نمیدانستم. آیا کمکی از دست من ساخته است؟ و....
اگر چه تا همین چند لحظه پیش ناراحت بودم که این مرد چطور میتواند تا این اندازه بیملاحظه باشد٬
اما ناگهان با تغییر نگرشم همه چیز عوض شد و من از صمیم قلب میخواستم که هر کمکی از دستم ساخته
است، انجام بدهم .»
« حقیقت این است که به محض تغییر برداشت٬ همه چیز ناگهان عوض میشود. کلید یا راه حل هر مسئلهای
این است که به شیشههای عینکی که به چشم داریم، بنگریم؛ شاید هر از گاه لازم باشد که رنگ آن ها
را عوض کنیم و در واقع برداشت یا نقش خودمان را تغییر بدهیم تا بتوانیم هر وضعیتی را از دیدگاه تازهای
ببینیم و تفسیر کنیم . آنچه اهمیت دارد خود واقعه نیست ؛بلکه تعبیر و تفسیر ما از آن است فقط 10 دقيقه
بشينيم تو يه جاي خلوت و تك تك طرز فكر ها و رفتارهايي كه به طور نا خود اگاه عادتمون هست، مرور كنيم.
مي دونيد چه اتفاقي مي افته؟
اگر واقعا بدون تعصب تك تك اعمال و افكارمون رو مرور كنيم، به خوبي مي تونيم خوب و بدهاش رو از هم
تفكيك كنيم. خوب ها و به درد بخور هاش رو تقويت كنيم و بدها وكثيف هاش رو دور بيندازيم تا بيش ازاين
تو زندگيمون دست و پامون رو نگيره. انسان به طور ذاتي بدون اين كه نياز به اقا بالا سري داشته باشه،
توانايي تشخيص خوب و بد رو داره. مگه نه؟؟؟!!!
خب منظور از اين خانه تكاني چيه؟:
تو ادبياتمون بهش مي گن:چشم ها رو بايد شست .جور ديگر بايد ديد.....
تو ادبيات عرفاني مون هم بهش مي گن:بيا تا گل برافشانيم و مي در ساغر اندازيم..... .فلك را سقف بشكافيم
وطرحي نو در اندازيم
با كلاس ها هم بهش مي گن:مهندسي مجدد يا ري انجينيرينگ:Re-Engineering
بزرگان هم بهش مي گن:مراقب افكارت باش كه گفتارت مي شود .مراقب گفتارت باش كه رفتارت مي شود.
مراقب رفتارت باش كه عادتت مي شود.مراقب عادتت باش كه شخصيتت مي شود و مراقب شخصيتت باش كه
سرنوشتت مي شود..
مذهبي ها هم بهش ميگن:يك ساعت تفكر بهتر از هفتاد سال عبادت
قانون فعاليت هاي ذهن ناخودآگاه:
ذهن ناخود آگاه شما موجب مي شود همه گفته ها و اعمالتان مطابق با الگويي انجام پذيرد كه با تصوير ذهني
و باورهاي شما هماهنگ است.
ذهن ناخود آگاه شما بسته به اين كه چگونه برنامه ريزي مي كنيد، مي تواند شما را به پيش ببرد يا از پيشرفت باز دارد.
توي اين خانه تكاني ذهن و رفتار چه اتفاقاتي مي افته:
1. بعضي باورها و ذهنيت ها رو بايد تميز كرد و غبار زمان رو ازش دور كرد ،سر و ساماني داد ، خيلي
محكم تر اوون ها رو حفظ كرد و بهش بها داد.
چه باورهاي قشنگي داشتيم كه به مرور زمان و دود زندگي يك نواخت سياهي بهش نشسته و بايد با
چاشني خاطره سر و ساماني بهشون داد و دوباره در رديف اول قفسه باورهامون قرار بديم
2. بعضي از اوون باورها رو كه اتفاقا از بس بهشون عادت كرديم، خيلي هم دم دست قرار گرفتند و هميشه
مزاحمي براي ديدن باورهاي قشنگمون هستند،بايد براي هميشه فراموش كرد و در زباله دان فراموشي قرار داد.
3. اگر خوب به اين باورها دقت كنيم، مي بينيم كه بسياري از رفتارهايمان ناشي از باورهايي است كه از
آن ها بيزار هستيم. ولي از بس در درون نا خود اگاهمان به آن ها عادت كرديم، وجود آن ها را فراموش كرده ايم.
جالب است كه در اين كنكاش متوجه رفتارهايي مي شويم كه به دليل انتقام از كساني كه در حق ما ظلمي
كرده اند و به آن ها دسترسي نداريم، به طور ناخوداگاه از اطرافيانمان انتقام مي گيريم.!در صورتي كه آن ها
شايد خيلي هم ما را دوست داشته باشند، ولي اين نفرت به قدري در درون ما نفوذ كرده كه علاقه آن ها
را نه تنها درك نمي كنيم، بلكه به طريقي سعي در آزردن آن ها داريم.
4. ضمنا اگر خوب دقت داشته باشيم، با تفكراتي در درون خود مواجه مي شيم كه اتفاقا خيلي هم به كارمان
آمده و در برابر مشكلات زيادي از اون ها استفاده كرديم؛ ولي از بس كه هميشه در دسترسمون بوده، قدرش
رو ندونستيم و فراموشش كرديم و گذاشتيمش كنار. و حالا كه با مشكل مواجه مي شيم، يادمون رفته كه
چه ابزار خوبي رو كنار گذاشتيم و مي تونستيم ازش استفاده كنيم. حالا كه داريم افكارمون رو زير و رو مي كنيم،
خوبه كه دوباره اون باورها و ابزارها رو گرد گيري كنيم و ازشون استفاده كنيم.
منبع (http://spand.blogfa.com/post-249.aspx)