PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ای آدمـــــــــــها



تووت فرنگی
21st December 2011, 06:53 AM
ای آدمھا که بر ساحل نشسته، شاد و خندانيد!
يک نفر در آب دارد می سپارد جان
يک نفر دارد که دست و پای دائم می زند
روی اين دريای تند و تيره و سنگين که می دانيد .
آن زمان که مست ھستيد از خيال دست يا بيدن به دشمن ،
آن زمان که پيش خود بيھوده پنداريد
که گرفتستيد دست ناتوانی را
تا توانايی بھتر را پديد آريد ،
آن زمان که تنگ می بنديد
بر کمرھاتان کمربند
در چه ھنگامی بگويم من؟
يک نفر در آب دارد می کند بيھوده جان، قربان !
آی آدمھا! که بر ساحل بساط دلگشا داريد !
نان به سفره، جامه تان برتن ،
يک نفر در آب می خواند شما را .
موج سنگين را به دست خسته می کوبد
باز می دارد دھان با چشم از وحشت دريده
سايه ھاتان را ز راه دور ديده
آب را بلعيده در گود کبود و ھر زمان، بی تابيش افزون
می کند زين آبھا بيرون
گاه سر، گه پا .
آی آدمھا!
او ز راه دور، اين کھنه جھان را باز می پايد ،
می زند فرياد و اميد کمک دارد
آی آدمھا که روی ساحل آرام در کار تماشاييد!
موج می کوبد به روی ساحل خاموش
پخش می گردد چنان مستی به جای افتاده، بس مدھوش
می رود نعره زنان؛ وين بانگ باز از دور می آيد:
"آی آدمھا!" ...
و صدای باد ھر دم دلگزاتر ،
در صدای باد بانگ او رھاتر
از ميان آبھای دور و نزديک
باز در گوش اين نداھا:
"آی آدمھا!"...

نيما يوشيج 27 آذر 1320

yas-90
21st December 2011, 07:25 AM
چقدر فاصله اینجاست بین آدمها

چقدر عاطفه تنهاست بین آدم ها



کسی به حال شقایق دلش نمی سوزد

و او هنوز شکوفاست بین آدم ها



کسی به خاطر پروانه ها نمی میرد

تب غرور چه بالاست بین آدم ها



و از صدای شکستن کسی نمی شکند

چقدر سردی و غوغاست بین آدم ها



میان کوچه دل ها فقط زمستان است

هجوم ممتد سرماست بین آدم ها



ز مهربانی دل ها دگر سراغی نیست

چقدر قحطی رویاست بین آدم ها



کسی به نیت دل ها دعا نمی خواند

غروب زمزمه پیداست بین آدم ها



و حال آینه را هیچ کس نمی پرسد

همیشه غرق مداراست بین آدم ها



غریب گشتن احساس درد سنگینی است

و زندگی چه غم افزاست بین آدم ها



مگر که کلبه دل ها چقدر جا دارد ؟

چقدر راز و معماست بین آدم ها



سلام آبی دریا بدون پاسخ ماند

سکوت ، گرم تماشاست بین آدم ها



چه ماجرای عجیبی ست این تپیدن دل

و اهل عشق چه رسواست بین آدم ها



چه می شود همه از جنس آسمان باشیم ؟

طلوع عشق چه زیباست بین آدم ها



میان این همه گل های ساکن اینجا

چقدر پونه شکیباست بین آدم ها



تمام پنجره ها بی قرار بارانند

چقدر خشکی و صحراست بین آدم ها



و کاش صبح ببینم کا باز مثل قدیم

نیاز و مهر و تمناست بین آدم ها



بهار کردن دل ها چه کار دشواریست

و عمر شوق ، چه کوتاست بین آدم ها



میان تک تک لبخند ها غمی سرخ است

و غم به وسعت یلداست بین آدم ها



به خاطر تو سرودم ، چرا که تنها تو

دلت به وسعت دریاست بین آدم ها

yas-90
21st December 2011, 07:27 AM
...و غم به وسعت یلداست بین آدم ها!

yas-90
21st December 2011, 07:28 AM
نامت چه بود؟ آدم
فرزند؟ من را نه مادری نه پدری، بنویس اولین یتیم خلقت
محل تولد؟ بهشت پاک
اینك محل سكونت؟ زمین خاك
آن چیست بر گرده نهادی؟ امانت است
قدت؟ روزی چنان بلند كه همسایه خدا،اینك به قدر سایه بختم به روی خاك
اعضاء خانواده؟ حوای خوب و پاك ، قابیل خشمناك ، هابیل زیر خاك
روز تولدت؟ روز جمعه، به گمانم روز عشق
رنگت؟ اینك فقط سیاه ، ز شرم چنان گناه
چشمت؟ رنگی به رنگ بارش باران ، كه ببارد ز آسمان
وزنت ؟ نه آنچنان سبك كه پرم در هوای دوست نه آ نچنان وزین كه نشینم بر این خاك
جنست ؟ نیمی مرا ز خاك ، نیمی دگر خدا
شغلت ؟ در كار كشت امیدم
شاكی تو ؟ خدا
نام وكیل ؟ آن هم خدا
جرمت؟ یك سیب از درخت وسوسه
تنها همین ؟ همین!!!!
حكمت؟ تبعید در زمین
همدست در گناه؟ حوای آشنا
ترسیده ای؟ كمی
ز چه؟ كه شوم اسیر خاك
آیا كسی به ملاقاتت آمده؟ بلی
كه؟ گاهی فقط خدا
داری گلایه ای؟ دیگر گلایه نه؟، ولی ...
ولی چه ؟ حكمی چنین آن هم یك گناه!!؟
دلتنگ گشته ای ؟ زیاد
برای كه؟ تنها خدا
آورده ای سند؟ بلی
چه ؟ دو قطره اشك
داری تو ضامنی؟ بلی
چه كسی ؟ تنها كسم خدا
در آ خرین دفاع؟ می خوانمش كه چنان اجابت كند دعا





منبع :تبیان

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد