PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : آموزشی قصه برده سخن چين



diamonds55
14th September 2008, 06:04 PM
مردى بنده اى را فروخت و به مشترى گفت : عيبى ندارد جز سخن چينى ، مشترى گفت : باشد، من راضى هستم ، پس او را خريد، بنده و غلام مدتى را آنجا ماند، بعد رفت پيش همسر مولايش و گفت : شوهر تو، تو را دوست ندارد و مى خواهد مخفيانه تو را رها كند پس يك تيغى بگير و از پشت سر او چند تار موئى بتراش و بياور تا من سحر و جادو كنم تا او تو را دوست بدارد، سپس رفت پيش مولايش و گفت : زن تو، براى خودش دوست گرفته ، و مى خواهد تو را بكشد پس خود را به خواب در آور، تا بفهمى ، پس مرد خود را به صورت خواب در آورد، زن با تيغ آمد، مرد خيال كرد زن مى خواهد او را بكشد، پس بلند شد و زنش ‍ را كشت ، پس خويشاوندان زن آمدند و اين مرد را كشتند و جنگ بين دو طائفه در گرفت و ادامه پيدا كرد.

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد