golden3
21st November 2011, 12:15 PM
مردي 35 ساله که قيافهي شکستهاش بيش از اين را نشان ميداد و شايد 55 سالهاش مينمود وارد دادگاه خانواده شد. او درخواست طلاق همسري را داشت كه به گفتهي خودش با ولخرجيهاي فراوان زندگي را بر او دشوار كرده است.
به گزارش خبرنگار حقوقي ايسنا از ايلام، اطراف اين مرد را در حين ورود به دادگاه افراد زيادي گرفته بودند که صداي يکي از آنها از همه واضحتر به گوش ميرسيد:« پسرم! اصرار خودت باعث سر گرفتن اين وصلت بود و گرنه نه تنها اعتقادات ما و آنها با هم متفاوت بود بلکه از نظر مالي هم متفاوت بوديم و چنين روزي را پيش بيني ميکردم».
مرد که با صحبتهاي مادر پيرش گويا غمهاي روزگار بر سرش فرو ميريزند در پاسخ به سوال خبرنگار ايسنا مبني بر دليل حضورش در دادگاه خانواده گفت: بيش از 5 سال از از زندگي مشترک با همسرم ميگذرد، روز اول که به خواستگارياش رفتم به زنم گفتم که حجاب برايم خيلي مهم است و او قبول کرد اما بعد از مدتي زنم با نوع لباس پوشيدن و آرايش کردنش خود را به اوج بيحجابي رساند و براي من ديگر پيش اقوام و خويشان آبروي نگذاشت.
وي ادامه داد: هرچه سعي کردم او را نصيحت کنم گوش نکرد من هم تصميم به طلاق گرفتم تا از اين زندگي فلاکت بار خودم را نجات دهم.
اين مرد افزود: يک کارگر ساختماني هستم و سعي ميکنم با کار فراوان مخارج خانوادهام را تامين کنم اما زنم با خريدن لباسهاي گران قيمت و به قول خودش مد روز و آرايشهاي اعياني قدرت زندگي كردن را از من گرفته است. بارها شده براي اميال و خواستههايش50 هزار تومان ـ که حاصل سه يا چهار روز کار ساختماني با دستهاي ترک خورده است ـ را بابت آرايش كردن او پرداخت کنم. اين وضعيت براي من غيرقابل تحمل است.
اين مرد كه خدا را شکر ميکند هنوز بچهدار نشده است، گفت: با خيال راحت ميتوانم از او جدا شوم.
مرد در حين صحبت از جايش بلند ميشود و ديگر توضيحي نميدهد. شايد او ميرود تا با دست هاي ترک خوردهاش بارديگر پاي سندي را امضاء کند که 5 سال پيش با وجود مخالفت خانواده براي شروع يك زندگي آن را امضاء كرده بود.
به گزارش خبرنگار حقوقي ايسنا از ايلام، اطراف اين مرد را در حين ورود به دادگاه افراد زيادي گرفته بودند که صداي يکي از آنها از همه واضحتر به گوش ميرسيد:« پسرم! اصرار خودت باعث سر گرفتن اين وصلت بود و گرنه نه تنها اعتقادات ما و آنها با هم متفاوت بود بلکه از نظر مالي هم متفاوت بوديم و چنين روزي را پيش بيني ميکردم».
مرد که با صحبتهاي مادر پيرش گويا غمهاي روزگار بر سرش فرو ميريزند در پاسخ به سوال خبرنگار ايسنا مبني بر دليل حضورش در دادگاه خانواده گفت: بيش از 5 سال از از زندگي مشترک با همسرم ميگذرد، روز اول که به خواستگارياش رفتم به زنم گفتم که حجاب برايم خيلي مهم است و او قبول کرد اما بعد از مدتي زنم با نوع لباس پوشيدن و آرايش کردنش خود را به اوج بيحجابي رساند و براي من ديگر پيش اقوام و خويشان آبروي نگذاشت.
وي ادامه داد: هرچه سعي کردم او را نصيحت کنم گوش نکرد من هم تصميم به طلاق گرفتم تا از اين زندگي فلاکت بار خودم را نجات دهم.
اين مرد افزود: يک کارگر ساختماني هستم و سعي ميکنم با کار فراوان مخارج خانوادهام را تامين کنم اما زنم با خريدن لباسهاي گران قيمت و به قول خودش مد روز و آرايشهاي اعياني قدرت زندگي كردن را از من گرفته است. بارها شده براي اميال و خواستههايش50 هزار تومان ـ که حاصل سه يا چهار روز کار ساختماني با دستهاي ترک خورده است ـ را بابت آرايش كردن او پرداخت کنم. اين وضعيت براي من غيرقابل تحمل است.
اين مرد كه خدا را شکر ميکند هنوز بچهدار نشده است، گفت: با خيال راحت ميتوانم از او جدا شوم.
مرد در حين صحبت از جايش بلند ميشود و ديگر توضيحي نميدهد. شايد او ميرود تا با دست هاي ترک خوردهاش بارديگر پاي سندي را امضاء کند که 5 سال پيش با وجود مخالفت خانواده براي شروع يك زندگي آن را امضاء كرده بود.