نارون1
14th November 2011, 07:51 PM
در دنیای امروز، مدیریت منبعهای انسانی، یک هنر و تخصص ویژه میباشد. افرادی که چنین هنر و تخصصی دارند، با آرامشی عمیق به هدفهای مدیریتی خود نائل میشوند. مدیران موفق، اندیشههای متعالی دارند و بر مبنای یک نظام ارزشی مثبت در مسیر تعالی سازمانی و فردی، گام برمیدارند. آنان هر روز با فکری تازه و ناب در عرصهٔ مدیریت پا میگذارند و از فرصتها و امکانات بهنحوی شایسته استفاده میکنند. ناملایمتهای مسیر مدیریتی، آنان را ناامید نمیکند و هر مسئلهای را فرصتی برای رشد قابلیتهای فردی و سازمانی خود میدانند. مدیران اندیشمند و موفق، با روحیهای عالی، فرصتهای بهبود را شناسائی و بر مبنای یک برنامهٔ مدون، اصلاحات لازم را انجام میدهند.
اصلیترین شاخصها و ویژگیهائی که مدیران موفق دارند، به شرح زیر میباشد:
۱) نگرش و باورهای مثبت:
مدیرانی که با نگرش و باورهای مثبت، موضوعها و مسائل را مینگرند، بهترین راهکارها و انتخابها را خواهند داشت. قانون زندگی، قانون باورهاست. هرکس به میزان باورهای مثبت، به موفقیت میرسد. باورهای یک مدیر، اندیشهها و تصمیمهایش را میسازند و مسیر حرکتی او را مشخص مینمایند. ذهن انسان، اینگونه طراحی شده است که به هر چیزی که فکر کند، به طرفش کشیده میشود و در نهایت، آن را بهدست میآورد؛ حتی اگر آن چیز را دوست نداشته باشد.
مدیران موفق، با باورها و نگرشهای مثبت به موضوعها، نگاه میکنند و چون یکی از اصلیترین باورهایشان، ”باور توانستن“ است، پس در هر عرصهای که وارد میشوند، با ذهنیتی مثبت، فعالیتهای خود را انجام میدهند.
براساس آخرین تحقیقهای علمی، تعداد سلولهای مغز یک انسان، ۱۰۰ بیلیون میباشد که انسانها فقط از ۲ درصد توانائیهای این سلولهای استفاده میکنند.
مدیران پویا و اندیشمند، با خلاقیت، ابتکار و با پشتوانهٔ باورها و نگرشهای مثبت، از قدرت و توان مغزی خویش بهطور مطلوبتری استفاده مینمایند.
۲) استفادە مناسب و صحیح از توان افراد:
یک مدیر موفق، قابلیتها و توان افراد زیرمجموعهٔ خود را شناسائی و برمبنای آن، مسئولیتها را تفویض مینماید. ممکن است در یک مجموعه، توان و انرژی بسیار بالائی وجود داشته باشد، اما بهدلیل عدم استفادهٔ صحیح، نتیجهٔ عکس، حاصل شود. یک رود بسیار پرآب را در نظر بگیرید؛ اگر برای هدایت و کنترل درست آن، برنامهای نباشد، از آن نعمت عظیم خداوندی، استفادهٔ درستی نمیشود و بیهوده هدر میرود. اما اگر جلوی آن، سدی بسته شود و بهطور صحیحی بهکار گرفته شود، نتیجههای بسیار ارزشمند و باورنکردنی ایجاد میشود.
یک مدیر توانمند و لایق بهطور دقیق، روحیهها و قابلیتهای کارمندان خویش را میشناسد و با کمال اطمینان و اعتقاد، فعالیتهای آنان را حمایت، تشویق و در زمانهای ضروری، پیشنهادهای اصلاحی را اعلام مینماید.
۳) محبوبیت اجتماعی:
انسانهائی که دارای محبوبیت اجتماعی هستند، میتوانند مدیران موفقی نیز باشند. محبوبیت، کلام و رفتار انسان را جذاب و دلنشین میکند. مدیرانی که کارمندانشان، آنان را از صمیم قلب دوست دارند، در کارهایشان موفقتر هستند؛ آنان با حسن رفتارشان در دلهای اطرافیان خود نفوذ میکنند و دیگران نیز با عشق، به آنان خدمات ارائه مینمایند.
یک مدیر شایسته میبایست همواره با خوشروئی و صداقت، بر قلب کارمندان خود، مدیریت و آنان را با خود همراه میکند.
رمز و راز محبوبشدن یک مدیر، خیلی پیچیده، نیست؛ فقط میبایست صادقانه به هر آنچه که میگوید، عمل کند و با کارمندانش، ارتباطی صمیمی برقرار نماید؛ آنان را دوست بدارد و همیشه نگاهی مهربانانه به آنان داشته باشد و کلمهها و جملههای مثبت و پرانرژی را در ارتباط با آنان بهکار ببرد.
۴) مشارکت همه برای ساختن:
استاد بزرگی همیشه در برخورد با مسائل پیچیده، این جمله را زمزمه میکرد:
”یا راهی خواهیم یافت، یا راهی خواهیم ساخت“ اما یافتن و یا ساختن یک راه مطمئن، بهطور لزوم نباید توسط خودمان انجام شود. یک مدیر موفق، با باز کردن مسیرهای مشارکت کارمندانش و با نقش دادن به آنان، از فکرها و اندیشههایشان استفاده مینماید و علاوه بر اینکه خودباوری و تکریم را در کارمندانش ایجاد میکند، بهترین مسیرها را نیز از ذهن کارمندانش، برای حل مسائل کاری پیدا میکند. یک مدیر شایسته و فهیم، فقط از مشارکت کارکنان حرف نمیزند، بلکه در عمل، به آراء و نظرهای آنان احترام میگذارد و برای برترین پیشنهادها، بهترین پاداشها را در نظر میگیرد. کارمندان او با اعتماد بهنفس و خودباوری عالی، نظرها و پیشنهادهای خود را مطرح مینمایند؛ چرا که میدانند برای نظرهایشان، ارزش قائل میشود و آنان بهواسطهٔ نظرها و پیشنهادهایشان، تکریم میشوند. مطمئنترین راه تصمیمگیری، شرکت دادن فکرها و اندیشههای افراد مختلف میباشد که با بررسی نقطهنظرهایشان، موضوع از زاویههای مختلف، بررسی و بهترین تصمیم اتخاذ میگردد و آن مدیر، همیشه آرام و مطمئن است که بهترین مسیر را پیموده است.
۵) ارتقاء توان تخصصی خود و دیگران:
مدیرانی که اندیشههای متعالی و بلندی داشته باشند، هر روز دغدغهٔ یادگرفتن و یاددادن دارند. آنان بهخوبی میدانند که در دنیای رقابتی امروز، سازمانها و مدیرانی که دارای توان تخصصی و اجتماعی بالاتری میباشند، برندهٔ میدان رقابت هستند. آنان با خودارزیابی مستمر، نقاط ضعف و قوت خود را شناسائی و سعی میکنند با برنامههای بهبود، اشکالهای خود را اصلاح نمایند و با یک برنامهٔ پیشرفت مدون، توان علمی و تخصصی خود و کارمندانشان را افزایش میدهند. مدیران موفق، بهخوبی میدانند که آموزش، سرمایهگذاری است. که بههیچوجه ضرر ندارد؛ پس با نگاهی سعادتمندانه و اندیشمندانه برای رشد و تعالی خود و کارمندانشان، فرصتهای یادگیری ایجاد میکنند و ”هر روز بهتر از دیروز شدن“ را شعار ثابت خود قرار میدهند. مدیرانی که اشراف تخصصی خوبی بر محیط کار خود داشته باشند، برای کارمندانشان اعتماد میسازند و آنان در کارهایشان موفق و پیروز میشوند.
به امید روزی که هر یک از جوانان ایرانی، با خودباوری و کشف استعدادهای درونشان، بتوانند مجموعههای بزرگ علمی و صنعتی این کشور پهناور را به زیبائی، مدیریت نمایند.
http://www.zanrooz.com
اصلیترین شاخصها و ویژگیهائی که مدیران موفق دارند، به شرح زیر میباشد:
۱) نگرش و باورهای مثبت:
مدیرانی که با نگرش و باورهای مثبت، موضوعها و مسائل را مینگرند، بهترین راهکارها و انتخابها را خواهند داشت. قانون زندگی، قانون باورهاست. هرکس به میزان باورهای مثبت، به موفقیت میرسد. باورهای یک مدیر، اندیشهها و تصمیمهایش را میسازند و مسیر حرکتی او را مشخص مینمایند. ذهن انسان، اینگونه طراحی شده است که به هر چیزی که فکر کند، به طرفش کشیده میشود و در نهایت، آن را بهدست میآورد؛ حتی اگر آن چیز را دوست نداشته باشد.
مدیران موفق، با باورها و نگرشهای مثبت به موضوعها، نگاه میکنند و چون یکی از اصلیترین باورهایشان، ”باور توانستن“ است، پس در هر عرصهای که وارد میشوند، با ذهنیتی مثبت، فعالیتهای خود را انجام میدهند.
براساس آخرین تحقیقهای علمی، تعداد سلولهای مغز یک انسان، ۱۰۰ بیلیون میباشد که انسانها فقط از ۲ درصد توانائیهای این سلولهای استفاده میکنند.
مدیران پویا و اندیشمند، با خلاقیت، ابتکار و با پشتوانهٔ باورها و نگرشهای مثبت، از قدرت و توان مغزی خویش بهطور مطلوبتری استفاده مینمایند.
۲) استفادە مناسب و صحیح از توان افراد:
یک مدیر موفق، قابلیتها و توان افراد زیرمجموعهٔ خود را شناسائی و برمبنای آن، مسئولیتها را تفویض مینماید. ممکن است در یک مجموعه، توان و انرژی بسیار بالائی وجود داشته باشد، اما بهدلیل عدم استفادهٔ صحیح، نتیجهٔ عکس، حاصل شود. یک رود بسیار پرآب را در نظر بگیرید؛ اگر برای هدایت و کنترل درست آن، برنامهای نباشد، از آن نعمت عظیم خداوندی، استفادهٔ درستی نمیشود و بیهوده هدر میرود. اما اگر جلوی آن، سدی بسته شود و بهطور صحیحی بهکار گرفته شود، نتیجههای بسیار ارزشمند و باورنکردنی ایجاد میشود.
یک مدیر توانمند و لایق بهطور دقیق، روحیهها و قابلیتهای کارمندان خویش را میشناسد و با کمال اطمینان و اعتقاد، فعالیتهای آنان را حمایت، تشویق و در زمانهای ضروری، پیشنهادهای اصلاحی را اعلام مینماید.
۳) محبوبیت اجتماعی:
انسانهائی که دارای محبوبیت اجتماعی هستند، میتوانند مدیران موفقی نیز باشند. محبوبیت، کلام و رفتار انسان را جذاب و دلنشین میکند. مدیرانی که کارمندانشان، آنان را از صمیم قلب دوست دارند، در کارهایشان موفقتر هستند؛ آنان با حسن رفتارشان در دلهای اطرافیان خود نفوذ میکنند و دیگران نیز با عشق، به آنان خدمات ارائه مینمایند.
یک مدیر شایسته میبایست همواره با خوشروئی و صداقت، بر قلب کارمندان خود، مدیریت و آنان را با خود همراه میکند.
رمز و راز محبوبشدن یک مدیر، خیلی پیچیده، نیست؛ فقط میبایست صادقانه به هر آنچه که میگوید، عمل کند و با کارمندانش، ارتباطی صمیمی برقرار نماید؛ آنان را دوست بدارد و همیشه نگاهی مهربانانه به آنان داشته باشد و کلمهها و جملههای مثبت و پرانرژی را در ارتباط با آنان بهکار ببرد.
۴) مشارکت همه برای ساختن:
استاد بزرگی همیشه در برخورد با مسائل پیچیده، این جمله را زمزمه میکرد:
”یا راهی خواهیم یافت، یا راهی خواهیم ساخت“ اما یافتن و یا ساختن یک راه مطمئن، بهطور لزوم نباید توسط خودمان انجام شود. یک مدیر موفق، با باز کردن مسیرهای مشارکت کارمندانش و با نقش دادن به آنان، از فکرها و اندیشههایشان استفاده مینماید و علاوه بر اینکه خودباوری و تکریم را در کارمندانش ایجاد میکند، بهترین مسیرها را نیز از ذهن کارمندانش، برای حل مسائل کاری پیدا میکند. یک مدیر شایسته و فهیم، فقط از مشارکت کارکنان حرف نمیزند، بلکه در عمل، به آراء و نظرهای آنان احترام میگذارد و برای برترین پیشنهادها، بهترین پاداشها را در نظر میگیرد. کارمندان او با اعتماد بهنفس و خودباوری عالی، نظرها و پیشنهادهای خود را مطرح مینمایند؛ چرا که میدانند برای نظرهایشان، ارزش قائل میشود و آنان بهواسطهٔ نظرها و پیشنهادهایشان، تکریم میشوند. مطمئنترین راه تصمیمگیری، شرکت دادن فکرها و اندیشههای افراد مختلف میباشد که با بررسی نقطهنظرهایشان، موضوع از زاویههای مختلف، بررسی و بهترین تصمیم اتخاذ میگردد و آن مدیر، همیشه آرام و مطمئن است که بهترین مسیر را پیموده است.
۵) ارتقاء توان تخصصی خود و دیگران:
مدیرانی که اندیشههای متعالی و بلندی داشته باشند، هر روز دغدغهٔ یادگرفتن و یاددادن دارند. آنان بهخوبی میدانند که در دنیای رقابتی امروز، سازمانها و مدیرانی که دارای توان تخصصی و اجتماعی بالاتری میباشند، برندهٔ میدان رقابت هستند. آنان با خودارزیابی مستمر، نقاط ضعف و قوت خود را شناسائی و سعی میکنند با برنامههای بهبود، اشکالهای خود را اصلاح نمایند و با یک برنامهٔ پیشرفت مدون، توان علمی و تخصصی خود و کارمندانشان را افزایش میدهند. مدیران موفق، بهخوبی میدانند که آموزش، سرمایهگذاری است. که بههیچوجه ضرر ندارد؛ پس با نگاهی سعادتمندانه و اندیشمندانه برای رشد و تعالی خود و کارمندانشان، فرصتهای یادگیری ایجاد میکنند و ”هر روز بهتر از دیروز شدن“ را شعار ثابت خود قرار میدهند. مدیرانی که اشراف تخصصی خوبی بر محیط کار خود داشته باشند، برای کارمندانشان اعتماد میسازند و آنان در کارهایشان موفق و پیروز میشوند.
به امید روزی که هر یک از جوانان ایرانی، با خودباوری و کشف استعدادهای درونشان، بتوانند مجموعههای بزرگ علمی و صنعتی این کشور پهناور را به زیبائی، مدیریت نمایند.
http://www.zanrooz.com