diamonds55
24th January 2009, 11:08 PM
مدیریت در ایران و انگلستان
در انگلستان موفقيت مدير را بر اساس پيشرفت مادي و اقتصادی مجموعه تحت مديريتش میسنجند، در ايران موفقيت يک مدير را نمیسنجند، خود مدير بودن نشانهای از موفقيت محسوب میشود.
در انگلستان مديران و روسا بعضی وقتها استعفا میدهند، در ايران عشق به خدمت مانع از اين امر میشود.
در انگلستان افراد از مشاغل پايين شروع میکنند و به تدريج ممکن است ارتقا پيدا کنند، در ايران برخی افراد مادرزادی مدير و رئيس اند و اولين شغلشان (در بيست و چند سالگی) مديريت و رياست است.
در انگلستان براي يک مقام دنبال فرد مناسب میگردند، در ايران برای يک فرد، دنبال مقام مناسب میگردند، و حتا در صورت لزوم يک مقام تازه ساخته میشود.
در انگلستان کسی که کارمند ساده است، سه سال بعد ممکن است مدير شود. در ايران کسی که کارمند ساده است، سه سال بعد هنوز کارمند ساده است، ولی در اين مدت سه بار رئيساش عوض شده است.
در انگلستان کسی که خيلی دانش و تجربه داشته باشد و بخواهند از او بيشترين استفاده را ببرند، به سمت مشاوری گماشته میشود. در ايران کسی که نخواهند ازش استفاده کنند، مشاور میشود.
در انگلستان اگر کسی از کار برکنار بشود، عذرخواهی میکند و حتی ممکن است محاکمه شود. در ايران بعد از برکناری، طی مراسم باشکوهی از فرد تقدير شده و وی را به مديريت جای ديگری میگمارند.
در انگلستان مديران يک اداره کارشان را به صورت گروهی انجام میدهند، اما مستقل از هم استخدام شده يا برکنار میشوند. اما در ايران افراد به صورت گروهی از يک اداره به اداره ديگر جا به جا میشوند، ولی در حين کار هيچ نوع هماهنگی ندارند.
در انگلستان برای استخدام يک رئيس دانشگاه، مثل بقيه مشاغل، در روزنامهها آگهی چاپ میکنند، از بين درخواستهای رسيده با برخی مصاحبه میکنند و سرانجام يکی را انتخاب میکنند. در ايران، برای انتخاب رئيس به افراد مورد نظر تلفن میکنند!
در انگلستان معمولا زمان پايان کار يک رئيس و شروع کار نفر بعدی از ماهها قبل مشخص است. در ايران، يک رئيس ممکن است خبر برکناریاش را همان روز بشنود!
در انگلستان، همه میدانند درآمد قانونی يک رئيس دانشگاه زياد است، ولی در ايران مديران و روسا انسانهای سادهزيستی هستند که درآمدشان به کسی ربطی ندارد.
در انگلستان، شما استاد و رئيس دانشکده را به اسم کوچک صدا میزنيد، در ايران استاد را با لقبهايش صدا میزنيد و رئيس را صدا نمیزنيد، چون به شما وقت ملاقات نمیدهد.
در انگلستان سابقه کار کافی براي تصدی يک مقام لازم است، در ايران مورد اعتماد بودن کفايت میکند.
در انگلستان موفقيت مدير را بر اساس پيشرفت مادي و اقتصادی مجموعه تحت مديريتش میسنجند، در ايران موفقيت يک مدير را نمیسنجند، خود مدير بودن نشانهای از موفقيت محسوب میشود.
در انگلستان مديران و روسا بعضی وقتها استعفا میدهند، در ايران عشق به خدمت مانع از اين امر میشود.
در انگلستان افراد از مشاغل پايين شروع میکنند و به تدريج ممکن است ارتقا پيدا کنند، در ايران برخی افراد مادرزادی مدير و رئيس اند و اولين شغلشان (در بيست و چند سالگی) مديريت و رياست است.
در انگلستان براي يک مقام دنبال فرد مناسب میگردند، در ايران برای يک فرد، دنبال مقام مناسب میگردند، و حتا در صورت لزوم يک مقام تازه ساخته میشود.
در انگلستان کسی که کارمند ساده است، سه سال بعد ممکن است مدير شود. در ايران کسی که کارمند ساده است، سه سال بعد هنوز کارمند ساده است، ولی در اين مدت سه بار رئيساش عوض شده است.
در انگلستان کسی که خيلی دانش و تجربه داشته باشد و بخواهند از او بيشترين استفاده را ببرند، به سمت مشاوری گماشته میشود. در ايران کسی که نخواهند ازش استفاده کنند، مشاور میشود.
در انگلستان اگر کسی از کار برکنار بشود، عذرخواهی میکند و حتی ممکن است محاکمه شود. در ايران بعد از برکناری، طی مراسم باشکوهی از فرد تقدير شده و وی را به مديريت جای ديگری میگمارند.
در انگلستان مديران يک اداره کارشان را به صورت گروهی انجام میدهند، اما مستقل از هم استخدام شده يا برکنار میشوند. اما در ايران افراد به صورت گروهی از يک اداره به اداره ديگر جا به جا میشوند، ولی در حين کار هيچ نوع هماهنگی ندارند.
در انگلستان برای استخدام يک رئيس دانشگاه، مثل بقيه مشاغل، در روزنامهها آگهی چاپ میکنند، از بين درخواستهای رسيده با برخی مصاحبه میکنند و سرانجام يکی را انتخاب میکنند. در ايران، برای انتخاب رئيس به افراد مورد نظر تلفن میکنند!
در انگلستان معمولا زمان پايان کار يک رئيس و شروع کار نفر بعدی از ماهها قبل مشخص است. در ايران، يک رئيس ممکن است خبر برکناریاش را همان روز بشنود!
در انگلستان، همه میدانند درآمد قانونی يک رئيس دانشگاه زياد است، ولی در ايران مديران و روسا انسانهای سادهزيستی هستند که درآمدشان به کسی ربطی ندارد.
در انگلستان، شما استاد و رئيس دانشکده را به اسم کوچک صدا میزنيد، در ايران استاد را با لقبهايش صدا میزنيد و رئيس را صدا نمیزنيد، چون به شما وقت ملاقات نمیدهد.
در انگلستان سابقه کار کافی براي تصدی يک مقام لازم است، در ايران مورد اعتماد بودن کفايت میکند.