PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : یکی را دوست می دارم ولی افسوس ...!



نارون1
9th November 2011, 11:57 AM
يكی را دوست دارم
ولی افسوس او هرگز نميداند
نگاهش ميكنم شايد
بخواند از نگاه من
كه او را دوست مي دارم
ولی افسوس او هرگز نميداند

به برگ گل نوشتم من
تو را دوست می دارم
ولی افسوس او گل را
به زلف كودكی آويخت تا او را بخنداند

به مهتاب گفتم ای مهتاب
سر راهت به كوی او
سلام من رسان و گو
تو را من دوست می دارم
ولی افسوس چون مهتاب به روی بسترش لغزيد
يكی ابر سيه آمد كه روی ماه تابان را بپوشانيد

صبا را ديدم و گفتم صبا دستت به دامانت
بگو از من به دلدارم تو را من دوست مي دارم
ولی افسوس و صد افسوس
ز ابر تيره برقی جست
كه قاصد را ميان ره بسوزانيد

كنون وامانده از هر جا
دگر با خود كنم نجوا

يكی را دوست مي دارم
ولی افسوس او هرگز نميداند

5000
9th November 2011, 12:57 PM
من هم کسی را دوست دارم ولی افسوس نمی دانم که او کیست و کجا زندگی می کند 10 سالست که منتظر دیدار گرم او هستم و به خود قول دادم تا ابد منتظرش می مانم .. عشق برای من مقدس است.....

Hourad
9th November 2011, 06:41 PM
يكی را دوست دارم
ولی افسوس او هرگز نميداند
نگاهش ميكنم شايد
بخواند از نگاه من
كه او را دوست مي دارم
ولی افسوس او هرگز نميداند

به برگ گل نوشتم من
تو را دوست می دارم
ولی افسوس او گل را
به زلف كودكی آويخت تا او را بخنداند

به مهتاب گفتم ای مهتاب
سر راهت به كوی او
سلام من رسان و گو
تو را من دوست می دارم
ولی افسوس چون مهتاب به روی بسترش لغزيد
يكی ابر سيه آمد كه روی ماه تابان را بپوشانيد

صبا را ديدم و گفتم صبا دستت به دامانت
بگو از من به دلدارم تو را من دوست مي دارم
ولی افسوس و صد افسوس
ز ابر تيره برقی جست
كه قاصد را ميان ره بسوزانيد

كنون وامانده از هر جا
دگر با خود كنم نجوا

يكی را دوست مي دارم
ولی افسوس او هرگز نميداند

درد عشق درد شیرینه نارون جان.
اما هر چی که باشه درده، سختی داره.
مواظب باش سختی هاش پیرت نکنه.
هر چند پیر شدن واسه عشق هم قشنگه...[shaad]

golden3
9th November 2011, 07:44 PM
یکی را دست میدارم نمی فهمد
یکی را مثل جان در سینه ام دارم نمی فهمد
طوافش میکنم او را مثال شمع وپروانه
پرم مثل دلم می سوزد اما او نمی فهمد
صدایش میکنم او را مثال قیص آواره
صدایم مثل دل می گیرد اما او نمی فهمد
خدایا آتشی هستم که در نیزار می سوزد
دل من هم نیستان شدولی اما نمی فهمد
مثال بلبلی هستم که در گلزار می میرد
خدایا عاشقم کرده ولی حالا نمی فهمد
خدایا نقش بر آبم خدایا بس که بی خوابم
مرا بی خواب گردانده ولی حالا نمی فهمد
خدایا بی کس ویارم زهجرش بس که بیمارم
خدایا من که غمخوارم ولی افسوس که او هرگز نمی فهمد
(شعر از سعید غمخوار)

ستاره کویر
15th December 2011, 10:04 PM
تو را من دوست می دارم و می دانم که می دانی ولی افسوس…
تو را عاشق تر از خویشم نمی دانم که می دانی ولی ای کاش…
تو را مجنون تر از لیلا تو را شیرین تر از فرهاد بدان من دوست می دارم ولی اما ولی اما …
نمی دانی . تورا مستم در این لحظه تورا شیدای بیدارم تو را نالان همی خوانم نمی دانم که می دانی ؟
دلی در شوق دیدارت دلی در دام گیسویت دلی محصور آن چشمت دلی در دام ابرویت حریفا مهترا این جا منم مجنون …
تویی لیلی؟ نمی دانم تو میدانی ؟

Admin
15th December 2011, 10:30 PM
سلام
اگه نظر من رو بخواید بچسبید به زندگی و فعلا اینجور افکار رو تا زمانی که طرف خودش دستش رو بذاره تو دستتون از ذهنتون بیرون کنید ...

در عوض سعی کنید عاشق واقعی خودتون رو بشناسید. ( قابل توجه دختر خانوم ها )

موفق باشید

ستاره کویر
15th December 2011, 10:33 PM
سلام
اگه نظر من رو بخواید بچسبید به زندگی و فعلا اینجور افکار رو تا زمانی که طرف خودش دستش رو بذاره تو دستتون از ذهنتون بیرون کنید ...

در عوض سعی کنید عاشق واقعی خودتون رو بشناسید. ( قابل توجه دختر خانوم ها )

موفق باشید


سلام!
میگم حالا آقا مصطــفی زیاد جدی نگیرین[nishkhand]

نویسنده یا همون سُراینده مـرد بوده [sootzadan]

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد