Joseph Goebbels
1st November 2011, 10:03 AM
کوه نقش رستم شیب تندی به سوی جنوب غربی دارد، و از چند متری نقش اردشیر پایکان به صورت پوزه ای درمی آید که رو به شمال می پیچد و به ناحیه شولستان می رود. در 150 متری پوزه بر سمت راست جاده دو قربانگاه از سنگ کوه تراشیده اند که شکل هرم ناقص تو گود را دارند، و یکی از دیگری اندکی بزرگتر است اما مشخصات و تزئینات هر دو یکیست، و فاصله ی آن دو از هم تنها 80 سانتیمتر است.
حالت هر دو قربانگاه به چهار طاقی می ماند که رأسش کوچکتر از قاعده اش باشد. مذبح جنوبی قاعده ای تقریباً مستطیلی (70/1* 50/1 متر) دارد و ارتفاعش 75/1 متر است، اما مذبح شمالی قاعده ای تقریباً مربعی دارد (30/1 * 35/1 متر) و بلندیش 55/1 متر می باشد. کنار پای این دو مذبح را چون سکویی درآورده اند که در قسمت جنوبی سه پله می خورد. جزرهای چهارگانه ی قربانگاهها به ستون هایی استوانه ای و ستبر و کوتاه می ماند که بر پای چهارگوش نهاده باشند، و طاقها نسبتاً هلالی اند، و از زیر بندستونها برخاسته، به هم وصلشان می کنند، پیشانی بام دو بند برجسته ی تزئینی دارد، و پنج دانه ی مخروطی بر لبه ی بام تراشیده اند. در بام هر یک از مذبح ها حفره ای تقریباً مربعی (40 * 40 سانتی متر) درآورده اند که برای جای دادن پیاله ها و با مجمره هایی بوده است که در مراکز دینی اهمیت اصلی را داشته است.
موارد استعمال و تاریخ گذاری
تقریباً همه دانشمندان برآنند که این مذبح های دوگانه ی سنگی، آتشگاه بوده اند. دلایلی که این استنتاخ را پیش آورده است، بسیارند، اما از همه مهمتر آن است که در چند جای دیگر (مثلا پاسارگاد، قلعه ی سنگ سیرجان، کوه شهرک استخر) مذبح های دوگانه ای داریم که در آتشگاه بودن آنها شکی نیست، و در همه ی موارد هم یکی کوچکتر از دیگری است. آتشگاههای پاسارگاد (و احتمالاً سیرجان[1]) از دوره ی هخامنشی می نمایند، اما در باب تاریخ آتشگاه های نقش رستم، عقاید دانشمندان مختلف است. کرزن و گدار آن را قبل از هخامنشی دانسته اند، گالینگ و اشمیت آن را هخامنشی می شمارند (اشمیت با کمی تردید آن را از دوره ی داریوش بزرگ می داند)، و اردمان و گیرشمن آن را به دوره ی ساسانی می بندند. اردمان در مقاله ی مفسر در باب این آتشگاه ها، توجه داد که شکل آنها بسیار شبیه است به «چهار طاق» های دوره ی ساسانی، که بسیاری از آنها (مثلاً در فیروزآباد، کازرون ....و غیره) شناخته اند و در آتشگاه بودنشان تردیدی نیست، و از این جهت، آتشگاه های نقش رستم را هم از دوره ی ساسانی باید دانست.
به عقیده ما این استدلال کاملاً بجاست. اولاً شکل آتشگاه های دوره ی هخامنشی به کلی ناشناخته است، و از آن دوره فقط «آتشدان» می شناسیم، که روی آرامگاه ها نقش شان را می بینیم. قسمت بالایی دو تخته سنگ بزرگ پاسارگاد شبیه سکوهای سه پله ایست که بر آرامگاه های هخامنشی نقش شده اند؛ و یکی از آن «سکوی» آتشدان بوده است (و این پله نداشته، و آتشدان را بر فرازش می گذارده اند) و دیگری سکویی بوده که شاهنشاه بر فراز آن به نیایش ایستاده (و از این جهت پله دار بوده است). اما در مورد آتشگاه های دوگانه نقش رستم چنین چیزی مصداق ندارد، و قطعاً هر دو برای یک منظور مورد استفاده بوده اند. حال ببینیم که آن منظور چه بوده؟ در دوره هخامنشی، آتش را در هوای باز نیایش می کردند، و آتشدان، مجمری بود که بر پایه ای مکعب مستطیلی استوار و بر سکویی _ که گاهی پله دار بود_ جای داشت. بلندی مذبح آتش، گاهی 5/1 متر بود و گاهی بیشتر، و در مواردی به دو متر هم می رسید (چنانکه در مورد آتشگاه منقوش بر تکه سنگی از ارگیلی یا داسکی لین، پایتخت ولایت کنار دریای اژه ی دولت هخامنشی می یابیم).
در بعضی موارد کنار دست مذبح آتش، مذبح مشابه اما کوچکتری هم می بینیم که برای انجام مراسم هئوم مقدس تعبیه کرده اند، چون موبدی در پیش آن ایستاده، و روی مذبح نیز هاونی برای کوبیدن شیره ی مقدس گذارده اند، نمونه ی خوب این موارد بر روی مهرواره های گلین دوره ی داریوش و خشایارشا و اردشیر اول، که در تخت جمشید یافته اند، نقش شده است. از اواخر دوره هخامنشی و شاید هم اوایل دوره ی اشکانی، یک آتشدانی سراغ داریم (که در قیصریه، پایتخت کاپادوکیه یافته اند) که بر چهار سوی آن موبدی با پیاله و برسم و بر جامه ی مادی منقوش است. این آتشدان به اطاقی می ماند که سقفش بر چهار ستون استوار باشد و هیچ سویش دیوار نداشته باشد. به عبارت دیگر، بسیار شبیه است به یک «چهارطاق»؛ اما به جای طاق، سقف مسطح دارد. اگرچه بلندی آتشدان فقط 55 سانتی متر است، لیکن نقش موبد در زیر سقف می رساند که ارتفاع اطاق مذبح آن به 160 تا 180 سانتی متر می رسیده است، یعنی درست همان مشخصات را داشته که مذبح های دوگانه نقش رستم دارند. از سوی دیگر، مذبح های آتش منقوش بر سکه های پادشاهان پارس در عهد سلوکی و اشکانی نیز چنین وضعی دارند: وجود موبدی شاهانه در کنار آنها می رساند که ارتفاعشان از 2 متر متجاوز نبوده است، و آتش مقدس در آتشدان هایی، (سه عدد) که همانند برخی از آتشدان های دوره ی هخامنشی بوده است، بر بام آنها گذارده بوده اند (لابد برای هر کدام یک گودی وجود داشته). در سوی دیگر مذبح شاهان پارس، درفشی بر نیزه ای افراشته اند که درونش ستاره ایست چهار پر (که بعدها به ستاره ی شاهان یا اختر کاویان تعبیر شده بوده است)، و احتمال می رود که عین همین درفش را کنار یکی از مذبح های نقش رستم نیز برمی افراشته اند. در حقیقت، یک گودی به قطر 7 سانتی متر و به عمق 6 سانتی متر در نزدیک گوشه جنوب غربی صخره و سکوی مذبح های مورد بحث کنده اند که به احتمال جای افراشتن درفش می بوده است. از این مباحث چند استنتاج بدست می آید:
1_ سکه های شاهان پارس مذبحی اطاق مانند به ارتفاع دو متری را نشان می دهند که بر فرازشان سه آتشدان گذارده شده و آن هیچ رابطه ای با «بن خانه (کعبه ی زرتشت)» نداشته است.
همانند این مذبح، اما با یک آتشدان، در سنگ تراشی داسکی لین و مذبح کوچک قیصریه یافت می شود.
2_ مذبح های دوگانه نقش رستم، به اینگونه مذبح های اطاقک وار تعلق دارد، اما نوع تحول یافته ایست، و در نتیجه متعلق به آخر دوره ی اشکانی و اوایل دوره ی ساسانی است.
3_ مذبح کوچک نقش رستم (با ارتفاع 55/1 متر) ویژه ی انجام مراسم نئارهوم و یا چیزی غیر از آتش بوده است، و بر روی آن هاونی و یا چیز دیگری می گذارده اند، اما مذبح بزرگتر، مخصوص آتش بوده، و بر فرازش آتشدانی قرار می داده اند.
حالا اگر به سکه های شاهنشاهان ساسانی بنگریم، به دو نوع کلی از مذبح آتش برمی خوریم که هر دو با شکل مذبح های دوگانه نقش رستم تفاوت دارند. بر پشت سکه های اردشیر آتشدان مجمری است که بر روی تختی مستطیلی نهاده اند و پایه های این تخت عیناً از اورنگ شاهنشاهی منقوش بر آرامگاه ها اقتباس شده است. اما در زیر تخت، مذبحی که پایه و سرش چون سکویی سه پله ای می باشد، گذارده اند، که عیناً همان «مذبح آتش» روی آرامگاه ها است. نقش اردشیر روی سکه کنده شده، و همان وضع نیمرخ و مقامی دارد که نقش شاه هخامنشی بر روی آرامگاه ها. به عبارت دیگر، روی و پشت سکه ی اردشیر پایکان به عمد نقش جبهه بالایی آرامگاه های هخامنشی را تقلید و تعبیر می کند، و این نیست مگر دلیل واضح و آشکاری بر ادعای جانشینی هخامنشیان را داشتن، و اظهار«تجدید عظمت و شاهی پارسیان» از سوی اردشیر. اما همینکه اردشیر خود خاندانی شاهنشاهی پی ریخت، دیگر برای جانشینانش لزومی به عقب رفتن نبود و تنها به بنیاد گذاری چون وی بالیدن بسنده می نمود بنابراین شکل تخت هخامنشی از مذبح های آتش آنان افتاد، و فقط سکوی سه پله ای آتش باقی ماند. چون هر دوی این نوع مذبح ها، شکل تحول یافته و دیرتر مذبح های آتش نوع قیصریه ای و نقش رستمی می باشند، لابد دو مذبح نوع اخیر کمی زودتر از سکه ها تراشیده شده بود، و نقوش ساسانی نزدیک بدان می رساند که آن دو با خاندان ساسانی رابطه داشته اند. بنابراين ما آن را به دوره پاپك متعلق مي دانيم و تاريخش را به حدود 210 ميلادي تخمين مي زنيم. اما در اينجا بايد آشكارا بگوئيم كه به گمان ما هيچ رابطه اي ميان اين دو مذبح و معبد "آتش آناهيتا" نبوده است، زيرا كه اين يكي در شهر استخر و در آغاز معبدي هلنيستي و داراي مجسمه هايي از ايزدان بوده است، و بعداً در دوره اردشير مجسمه ها را كنده و آن معبد را به "آتشكده آناهيتا" تبديل كرده اند، و چون همان بنا در دوره اسلامي به "مسجد سليمان" بدل گشته است، و اين مسجد را مسعودي و استخري به صورت بنائي بزرگ و ستون دار با سر ستون گاو و جانوران ديگر، مشخص كرده اند، شكي نداريم كه معبد قديمي و آتشكده آناهيتا را در ويرانه فعلي استخر بايد جست نه در نقش رستم، احتمالاً مذبح هاي نقش رستم، جايگاه تاجيابي شاهزاده شاپور و اردشير به دست پدشان پاپك بوده است، و علت برگزيدن اين نقطه، آن بود، كه از روح "نياكان تاجدار" خود- يعني هخامنشيان- الهام گيرند و از جائي "آغاز" كنند كه آنان به "پايان" رسيده بودند.
در اينجا بايد بعنوان زنهار به كساني كه زود داوري مي كرده اند يا مي كنند، و پدران ما را و برادران زرتشتي ما را "آتش پرست" مي خوانده يا مي خوانند، بيافزائيم كه ستايش و ارجمند داشتن آفريده اهورامزدا، با "پرستيدن" و عبوديت به آن فرق مي كند، و احترام آتش در بسياري از دينها كمتر از آن نيست كه در دين زرتشتي.همانطوريكه مسيحيان به صليب احترام مي گذارند، يا مسلمانان به محراب و يا سنگ حجرالاسود، و هيچ كس آنها را به "صليب پرستي" و "سنگ پرستي" متهم نمي تواند كرد- چونكه توسط اينها به عبادت پروردگار مي پردازند- همانگونه هم زرتشتيان- و در حقيقت بسياري از مسلمانان هم- كه به نور و چراغ و اجاق و آتش احترام مي گذارده و مي گذارند، "آتش پرست" نتوانند بود.
بگفته فردوسي:
نيا را همي بود آئين و كيش پرستيدن ايزدي بود پيش
مگوئي كه آتش پرستان بدند پرستنده پاك پزدان بدند
در آنگه بدي آتش خوبرنگ چو مر تازيان راست محراب سنگ
http://www.persepolis.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=54&Itemid=75 (http://www.persepolis.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=54&Itemid=75)
حالت هر دو قربانگاه به چهار طاقی می ماند که رأسش کوچکتر از قاعده اش باشد. مذبح جنوبی قاعده ای تقریباً مستطیلی (70/1* 50/1 متر) دارد و ارتفاعش 75/1 متر است، اما مذبح شمالی قاعده ای تقریباً مربعی دارد (30/1 * 35/1 متر) و بلندیش 55/1 متر می باشد. کنار پای این دو مذبح را چون سکویی درآورده اند که در قسمت جنوبی سه پله می خورد. جزرهای چهارگانه ی قربانگاهها به ستون هایی استوانه ای و ستبر و کوتاه می ماند که بر پای چهارگوش نهاده باشند، و طاقها نسبتاً هلالی اند، و از زیر بندستونها برخاسته، به هم وصلشان می کنند، پیشانی بام دو بند برجسته ی تزئینی دارد، و پنج دانه ی مخروطی بر لبه ی بام تراشیده اند. در بام هر یک از مذبح ها حفره ای تقریباً مربعی (40 * 40 سانتی متر) درآورده اند که برای جای دادن پیاله ها و با مجمره هایی بوده است که در مراکز دینی اهمیت اصلی را داشته است.
موارد استعمال و تاریخ گذاری
تقریباً همه دانشمندان برآنند که این مذبح های دوگانه ی سنگی، آتشگاه بوده اند. دلایلی که این استنتاخ را پیش آورده است، بسیارند، اما از همه مهمتر آن است که در چند جای دیگر (مثلا پاسارگاد، قلعه ی سنگ سیرجان، کوه شهرک استخر) مذبح های دوگانه ای داریم که در آتشگاه بودن آنها شکی نیست، و در همه ی موارد هم یکی کوچکتر از دیگری است. آتشگاههای پاسارگاد (و احتمالاً سیرجان[1]) از دوره ی هخامنشی می نمایند، اما در باب تاریخ آتشگاه های نقش رستم، عقاید دانشمندان مختلف است. کرزن و گدار آن را قبل از هخامنشی دانسته اند، گالینگ و اشمیت آن را هخامنشی می شمارند (اشمیت با کمی تردید آن را از دوره ی داریوش بزرگ می داند)، و اردمان و گیرشمن آن را به دوره ی ساسانی می بندند. اردمان در مقاله ی مفسر در باب این آتشگاه ها، توجه داد که شکل آنها بسیار شبیه است به «چهار طاق» های دوره ی ساسانی، که بسیاری از آنها (مثلاً در فیروزآباد، کازرون ....و غیره) شناخته اند و در آتشگاه بودنشان تردیدی نیست، و از این جهت، آتشگاه های نقش رستم را هم از دوره ی ساسانی باید دانست.
به عقیده ما این استدلال کاملاً بجاست. اولاً شکل آتشگاه های دوره ی هخامنشی به کلی ناشناخته است، و از آن دوره فقط «آتشدان» می شناسیم، که روی آرامگاه ها نقش شان را می بینیم. قسمت بالایی دو تخته سنگ بزرگ پاسارگاد شبیه سکوهای سه پله ایست که بر آرامگاه های هخامنشی نقش شده اند؛ و یکی از آن «سکوی» آتشدان بوده است (و این پله نداشته، و آتشدان را بر فرازش می گذارده اند) و دیگری سکویی بوده که شاهنشاه بر فراز آن به نیایش ایستاده (و از این جهت پله دار بوده است). اما در مورد آتشگاه های دوگانه نقش رستم چنین چیزی مصداق ندارد، و قطعاً هر دو برای یک منظور مورد استفاده بوده اند. حال ببینیم که آن منظور چه بوده؟ در دوره هخامنشی، آتش را در هوای باز نیایش می کردند، و آتشدان، مجمری بود که بر پایه ای مکعب مستطیلی استوار و بر سکویی _ که گاهی پله دار بود_ جای داشت. بلندی مذبح آتش، گاهی 5/1 متر بود و گاهی بیشتر، و در مواردی به دو متر هم می رسید (چنانکه در مورد آتشگاه منقوش بر تکه سنگی از ارگیلی یا داسکی لین، پایتخت ولایت کنار دریای اژه ی دولت هخامنشی می یابیم).
در بعضی موارد کنار دست مذبح آتش، مذبح مشابه اما کوچکتری هم می بینیم که برای انجام مراسم هئوم مقدس تعبیه کرده اند، چون موبدی در پیش آن ایستاده، و روی مذبح نیز هاونی برای کوبیدن شیره ی مقدس گذارده اند، نمونه ی خوب این موارد بر روی مهرواره های گلین دوره ی داریوش و خشایارشا و اردشیر اول، که در تخت جمشید یافته اند، نقش شده است. از اواخر دوره هخامنشی و شاید هم اوایل دوره ی اشکانی، یک آتشدانی سراغ داریم (که در قیصریه، پایتخت کاپادوکیه یافته اند) که بر چهار سوی آن موبدی با پیاله و برسم و بر جامه ی مادی منقوش است. این آتشدان به اطاقی می ماند که سقفش بر چهار ستون استوار باشد و هیچ سویش دیوار نداشته باشد. به عبارت دیگر، بسیار شبیه است به یک «چهارطاق»؛ اما به جای طاق، سقف مسطح دارد. اگرچه بلندی آتشدان فقط 55 سانتی متر است، لیکن نقش موبد در زیر سقف می رساند که ارتفاع اطاق مذبح آن به 160 تا 180 سانتی متر می رسیده است، یعنی درست همان مشخصات را داشته که مذبح های دوگانه نقش رستم دارند. از سوی دیگر، مذبح های آتش منقوش بر سکه های پادشاهان پارس در عهد سلوکی و اشکانی نیز چنین وضعی دارند: وجود موبدی شاهانه در کنار آنها می رساند که ارتفاعشان از 2 متر متجاوز نبوده است، و آتش مقدس در آتشدان هایی، (سه عدد) که همانند برخی از آتشدان های دوره ی هخامنشی بوده است، بر بام آنها گذارده بوده اند (لابد برای هر کدام یک گودی وجود داشته). در سوی دیگر مذبح شاهان پارس، درفشی بر نیزه ای افراشته اند که درونش ستاره ایست چهار پر (که بعدها به ستاره ی شاهان یا اختر کاویان تعبیر شده بوده است)، و احتمال می رود که عین همین درفش را کنار یکی از مذبح های نقش رستم نیز برمی افراشته اند. در حقیقت، یک گودی به قطر 7 سانتی متر و به عمق 6 سانتی متر در نزدیک گوشه جنوب غربی صخره و سکوی مذبح های مورد بحث کنده اند که به احتمال جای افراشتن درفش می بوده است. از این مباحث چند استنتاج بدست می آید:
1_ سکه های شاهان پارس مذبحی اطاق مانند به ارتفاع دو متری را نشان می دهند که بر فرازشان سه آتشدان گذارده شده و آن هیچ رابطه ای با «بن خانه (کعبه ی زرتشت)» نداشته است.
همانند این مذبح، اما با یک آتشدان، در سنگ تراشی داسکی لین و مذبح کوچک قیصریه یافت می شود.
2_ مذبح های دوگانه نقش رستم، به اینگونه مذبح های اطاقک وار تعلق دارد، اما نوع تحول یافته ایست، و در نتیجه متعلق به آخر دوره ی اشکانی و اوایل دوره ی ساسانی است.
3_ مذبح کوچک نقش رستم (با ارتفاع 55/1 متر) ویژه ی انجام مراسم نئارهوم و یا چیزی غیر از آتش بوده است، و بر روی آن هاونی و یا چیز دیگری می گذارده اند، اما مذبح بزرگتر، مخصوص آتش بوده، و بر فرازش آتشدانی قرار می داده اند.
حالا اگر به سکه های شاهنشاهان ساسانی بنگریم، به دو نوع کلی از مذبح آتش برمی خوریم که هر دو با شکل مذبح های دوگانه نقش رستم تفاوت دارند. بر پشت سکه های اردشیر آتشدان مجمری است که بر روی تختی مستطیلی نهاده اند و پایه های این تخت عیناً از اورنگ شاهنشاهی منقوش بر آرامگاه ها اقتباس شده است. اما در زیر تخت، مذبحی که پایه و سرش چون سکویی سه پله ای می باشد، گذارده اند، که عیناً همان «مذبح آتش» روی آرامگاه ها است. نقش اردشیر روی سکه کنده شده، و همان وضع نیمرخ و مقامی دارد که نقش شاه هخامنشی بر روی آرامگاه ها. به عبارت دیگر، روی و پشت سکه ی اردشیر پایکان به عمد نقش جبهه بالایی آرامگاه های هخامنشی را تقلید و تعبیر می کند، و این نیست مگر دلیل واضح و آشکاری بر ادعای جانشینی هخامنشیان را داشتن، و اظهار«تجدید عظمت و شاهی پارسیان» از سوی اردشیر. اما همینکه اردشیر خود خاندانی شاهنشاهی پی ریخت، دیگر برای جانشینانش لزومی به عقب رفتن نبود و تنها به بنیاد گذاری چون وی بالیدن بسنده می نمود بنابراین شکل تخت هخامنشی از مذبح های آتش آنان افتاد، و فقط سکوی سه پله ای آتش باقی ماند. چون هر دوی این نوع مذبح ها، شکل تحول یافته و دیرتر مذبح های آتش نوع قیصریه ای و نقش رستمی می باشند، لابد دو مذبح نوع اخیر کمی زودتر از سکه ها تراشیده شده بود، و نقوش ساسانی نزدیک بدان می رساند که آن دو با خاندان ساسانی رابطه داشته اند. بنابراين ما آن را به دوره پاپك متعلق مي دانيم و تاريخش را به حدود 210 ميلادي تخمين مي زنيم. اما در اينجا بايد آشكارا بگوئيم كه به گمان ما هيچ رابطه اي ميان اين دو مذبح و معبد "آتش آناهيتا" نبوده است، زيرا كه اين يكي در شهر استخر و در آغاز معبدي هلنيستي و داراي مجسمه هايي از ايزدان بوده است، و بعداً در دوره اردشير مجسمه ها را كنده و آن معبد را به "آتشكده آناهيتا" تبديل كرده اند، و چون همان بنا در دوره اسلامي به "مسجد سليمان" بدل گشته است، و اين مسجد را مسعودي و استخري به صورت بنائي بزرگ و ستون دار با سر ستون گاو و جانوران ديگر، مشخص كرده اند، شكي نداريم كه معبد قديمي و آتشكده آناهيتا را در ويرانه فعلي استخر بايد جست نه در نقش رستم، احتمالاً مذبح هاي نقش رستم، جايگاه تاجيابي شاهزاده شاپور و اردشير به دست پدشان پاپك بوده است، و علت برگزيدن اين نقطه، آن بود، كه از روح "نياكان تاجدار" خود- يعني هخامنشيان- الهام گيرند و از جائي "آغاز" كنند كه آنان به "پايان" رسيده بودند.
در اينجا بايد بعنوان زنهار به كساني كه زود داوري مي كرده اند يا مي كنند، و پدران ما را و برادران زرتشتي ما را "آتش پرست" مي خوانده يا مي خوانند، بيافزائيم كه ستايش و ارجمند داشتن آفريده اهورامزدا، با "پرستيدن" و عبوديت به آن فرق مي كند، و احترام آتش در بسياري از دينها كمتر از آن نيست كه در دين زرتشتي.همانطوريكه مسيحيان به صليب احترام مي گذارند، يا مسلمانان به محراب و يا سنگ حجرالاسود، و هيچ كس آنها را به "صليب پرستي" و "سنگ پرستي" متهم نمي تواند كرد- چونكه توسط اينها به عبادت پروردگار مي پردازند- همانگونه هم زرتشتيان- و در حقيقت بسياري از مسلمانان هم- كه به نور و چراغ و اجاق و آتش احترام مي گذارده و مي گذارند، "آتش پرست" نتوانند بود.
بگفته فردوسي:
نيا را همي بود آئين و كيش پرستيدن ايزدي بود پيش
مگوئي كه آتش پرستان بدند پرستنده پاك پزدان بدند
در آنگه بدي آتش خوبرنگ چو مر تازيان راست محراب سنگ
http://www.persepolis.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=54&Itemid=75 (http://www.persepolis.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=54&Itemid=75)