توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : کاخ بار - آپادانا
Joseph Goebbels
31st October 2011, 09:25 PM
«آپادانا» يا كاخ بار داريوش و خشايارشا كه اريك اشميت، حفار تختجمشيد آن را «عاليترين، باشكوهترين و وسيعترين ساختمانهاي تختجمشيد» خوانده، مشتمل است بر يك تالار چهارگوش مركزي با 36ستون و سه ايوان، در جهتهاي شمال، شرق و غرب (هر يك با 12 ستون) و چهار برج در چهار گوشه بيروني تالار و يك رشته اتاق نگهباني در جنوب. بناي «آپادانا» به دست داريوش بزرگ آغاز شد و در زمان خشايارشا به اتمام رسيد. سطح اين كاخ نزديك به سه متر از كف حياط آپادانا و كف دروازه همه ملل بلندتر ساخته شده و
در بيشتر قسمتها متكي بر سنگ تنه كوه است. براي رفتن به درون اين كاخ دو پلكان دو طرفي، يكي در سمت شمال چسبيده به ايوان شمالي و يكي در سمت مشرق و متصل به ايوان شرقي درست كردهاند. ديوارهاي اين پلكانها و پيش بستشان مزيت به نقوش و كتيبههاي باشكوهي است. از 72 ستوني كه روزي سقف آپادانا و ايوانهايش را برپا ميداشتهاند، امروز تنها 14 عدد برپا است كه يكي از آنها (در شمال شرقي ايوان شرق) بازسازي شده است. اما بر پاييه روايات سياحان اروپايي و تصاويري كه از تختجمشيد كشيدهاند ميدانيم كه در سال 1619 ميلادي هنوز 20 ستون برپا بوده است و اين تعداد در سالهاي 1627 به 19، در 1677 به 18، در 1694 به 17، در 1787 به 15 و در سال 1841م. به 13 عدد كاهش يافته كه از ان تاريخ به بعد، ديگر ستوني فرو نيفتاده است. در اينجا به شرح مختصري از قسمتهاي مختلف «كاخ آپادانا» ميپردازيم:
http://www.persepolis.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=24:apadana&catid=18:persepolis-palaces&Itemid=72 (http://www.persepolis.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=24:apadana&catid=18:persepolis-palaces&Itemid=72)
Joseph Goebbels
31st October 2011, 09:26 PM
تالار مركزي آپادانا
بزرگترين و با شكوهترين كاخ داريوش آپادانا بوده است كه بنايش درحدود 515 ق.م آغاز شد و تكميل آن سي سال به طول انجاميد، (تالار مركزي) اين كاخ مربع شكل (5/60 متر * 5/60) است و 6 رديف ستون 6 تايي سقف آن را با ارتفاعي بيش از 20 متر نگهداري ميكرده است. پس مجموع ستونهاي سه ايوان آپادانا (36) به اضافه ستونهاي (تالار) 72 عدد بوده و همين وضع در آپاداناي داريوش در شوش هم يافته شده است- عدد 72 اهميت اهميت ويژهايي دارد كه دربارة آن، در ضميمة 3 سخن خواهيم راند. وسعت و شكوه اين (تالار) در تاريخ هنر قديم بيسابقه بوده، بطوري كه گنجايش پذيرايي از ده هزار ميهمان را داشته است. ستونهاي (تالار) در ارتفاع و شكل درست مانند ستونهاي ايوان شمالي است، يعني هر ستون مركب است از سرستون گاو دوسر و گل و بوتة زير آن و ساقة استوانهايي شياردار و فقط شكل زير ستون آنها با هم فرق دارد، يعني به جاي اينكه زنگولهايي باشد، متشكل از دو قطعه سنگ مكعبي شكل است، كه سنگ كوچكتر برفراز سنگ بزرگتر (جمعاً به ارتفاع 155 سانتيمتر) استوار شده است و خود، زير شالي چرخ مانند نصب شده است. سقف وسيع و سنگين تالار بر روي الوارهاي گران، از چوب سدر و يا سرو، استوار بوده و براي آنكه باران، بام را خراب نكند، درون ديوارهاي خشتي، راهابهاي قائم با آجر و ملاط قير ساختهاند كه آب باران را به مجاري زيرزميني، كه از زير آپادانا ميگذشته، ميرسانيده است. ديوارهاي (تالار) همه به پهناي 32/5 متر و از خشت حام بوده است. خشتها را به اندازة 33*33*13 سانتيمتر ساخته و با ملاط گل و آهك بهم چسبانيدهاند، روي ديوارها لايهايي از گل و گچ، به پهناي 5 سانتيمتر و روي آن را با لايهايي از گچ سبز خاكستري رنگ پوشاندهاند. رنگ ديوارهاي كاخها در همهجا چنين بوده و در همة قسمتهاي آپادانا كف را با ملاط گچ وگل، به ضخامت 3 تا 5 سانتيمتر اندوده و روي آن را با فرشي از گچ سبز خاكستري پوشانده بودهاند گه آثار آن به دست آمده است. دو درگاه قرينه، (تالار) آپادانا را به ايوانهاي غربي و شرقي ميپيوسته است. ديوارهاي اين قسمت از خشت و آجر بودهاند. كف درگاههاي دوگانهايي كه در ديوار شمالي قرار داشته وروديهاي اصلي كاخ محسوب ميشدهاند و قسمتي از ديوارهايشان از سنگ بوده است- در اينجا نشاني از نقوش برجسته نيافتهاند. درها را كه حدوداً 15 متر بلندي داشته، به احتمال زياد بصورت دو لنگه و مجهز به درهاي كوچكتر ميساختهاند. جنس آنها احتمالاً از چوب سرو يا سدر بوده و رويشان را روكشي از زر ميپوشانده است.
در فروردين سال 1320 ش. يك قطعه از چنين روكشي را (9هنگاه كوتاه كردن ديوارهاي خشتي باستاني) در ناحية (اتاقهاي جنوبي قصر آپادانا) در (لاي ديوار) يافتهاند كه اندازة آن 12*31 سانتيمتر است و 289 گرم وزن دارد و رويش سه گاو بالدار، قلمزني شدخ است و سوراخهايي بر روي آن تعبيه شده كه جاي ميخهايي را كه با آن به در وصلش ميكردهاند نشان ميدهد. دوتا از اينگونه ميخها از جنس طلا و به همراه صفحه بود. در سوي جنوب (تالار)، دو درگاه- قرينة درگاههاي شمالي ـ به دهليزي باز ميشد كه به انبارها و يك حياط رواقدار ميرسيد. نور درون (تالار بزرگ مركزي) از طريق دريچههاي بزرگي كه در ديوارهاي شرقي و غربي (هر يك 6 عدد) و ديوار شمالي (5 عدد) تعبيه كرده بودند، تأمين ميشد ديوار جنوبي پنج تا طاقچة بزرگ داشت.
ساختمان اين كاخ باشكوه، كاري سترگ و ماندني بود و به همبن سبب داريوش بزرگ فرمان داد تا نام و نشانش را و بزرگي و نيكويي ايرانشهر را بر چهار خشت زرين و چخار خشت سيمين ـ هريك به طول و عرض 33 سانتينتر و پهناي 15 ميليمترـ به سه زبان و خط فارسي باستان، بابلي وايلامي نقر كردند و چهار جعبة سنگي كه هركدان 45 سانتيمتر طول و عرض و 15 سانتيمتر بلندي داشت ساختندو در هر جعبه، يك لوح رزين و يك لوح شيمين به همراه چند سكه، از نوع سكههاي ايونيه و لوديه و يونان، كه در آن روزگار رواج داشت (در 515 ق.م هنوز سكههاي داريوش، موسم به داريك يا داريوشي ضرب نشده بود) قرار دادند و در چهار گوشة (تالار)، زير پي ديوار آپادانا، با تخته سنگهايي گران مدفون ساختند. دوتا از اين جعبهها و گنجينههايشان را در طول ايام به ناراج بردهاند و جاي خالي يكي از آنها ـ در گوشة شمال غربي آپاداناـ در دل سنگ كوه، آشكار مانده بود. فردريك كرفتر در سال 1313 ش. به بررسي اين جاي خالي پرداخت و نتيجه گرفت كه بايد در سه گوشهش ديگ تالار نيز نمونة آن يافت شود. پس گوشهها را كندند و در گوشة شمال شرقي و جنوب شرقي جعبهها و گنجينة درون آنها را يافتند و به تهران فرستادند. اكنون يك جفت از لوحهها در موزة ملي ايران نگهداري ميشود. روي هريك از اين چهار لوحه، متني به سه زبان فاسي باستان(10 سطر، ايلامي) ايلامي 7 سطر و بابلي (8 سطر)به خط ميخي كندهاند. بنابراين متن همة كتيبههاي دوازده گانه، يكسان و ترجمة آن چنين است:
داريوش شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه كشورها، پسر ويشپسر ويشتاسپه [از تخمة[ هخامنشي. داريوش شاه گويد: اين است كشوري كه من دارم. از [جايگاه] سكاهايي كه آنسوي سغد تا برسد به (حبشه)، از هندوستان تا برسد به لوديه، آن را اهورامزدا، مهست خدايان، به من بخشيدا است. اهورانزدا مرا و اين خاندان شاهيم را بپاياد!)
http://www.persepolis.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=24%3Aapadana&catid=18%3Apersepolis-palaces&Itemid=72&limitstart=1
Joseph Goebbels
31st October 2011, 09:26 PM
تالار مركزي آپادانا
بزرگترين و با شكوهترين كاخ داريوش آپادانا بوده است كه بنايش درحدود 515 ق.م آغاز شد و تكميل آن سي سال به طول انجاميد، (تالار مركزي) اين كاخ مربع شكل (5/60 متر * 5/60) است و 6 رديف ستون 6 تايي سقف آن را با ارتفاعي بيش از 20 متر نگهداري ميكرده است. پس مجموع ستونهاي سه ايوان آپادانا (36) به اضافه ستونهاي (تالار) 72 عدد بوده و همين وضع در آپاداناي داريوش در شوش هم يافته شده است- عدد 72 اهميت اهميت ويژهايي دارد كه دربارة آن، در ضميمة 3 سخن خواهيم راند. وسعت و شكوه اين (تالار) در تاريخ هنر قديم بيسابقه بوده، بطوري كه گنجايش پذيرايي از ده هزار ميهمان را داشته است. ستونهاي (تالار) در ارتفاع و شكل درست مانند ستونهاي ايوان شمالي است، يعني هر ستون مركب است از سرستون گاو دوسر و گل و بوتة زير آن و ساقة استوانهايي شياردار و فقط شكل زير ستون آنها با هم فرق دارد، يعني به جاي اينكه زنگولهايي باشد، متشكل از دو قطعه سنگ مكعبي شكل است، كه سنگ كوچكتر برفراز سنگ بزرگتر (جمعاً به ارتفاع 155 سانتيمتر) استوار شده است و خود، زير شالي چرخ مانند نصب شده است. سقف وسيع و سنگين تالار بر روي الوارهاي گران، از چوب سدر و يا سرو، استوار بوده و براي آنكه باران، بام را خراب نكند، درون ديوارهاي خشتي، راهابهاي قائم با آجر و ملاط قير ساختهاند كه آب باران را به مجاري زيرزميني، كه از زير آپادانا ميگذشته، ميرسانيده است. ديوارهاي (تالار) همه به پهناي 32/5 متر و از خشت حام بوده است. خشتها را به اندازة 33*33*13 سانتيمتر ساخته و با ملاط گل و آهك بهم چسبانيدهاند، روي ديوارها لايهايي از گل و گچ، به پهناي 5 سانتيمتر و روي آن را با لايهايي از گچ سبز خاكستري رنگ پوشاندهاند. رنگ ديوارهاي كاخها در همهجا چنين بوده و در همة قسمتهاي آپادانا كف را با ملاط گچ وگل، به ضخامت 3 تا 5 سانتيمتر اندوده و روي آن را با فرشي از گچ سبز خاكستري پوشانده بودهاند گه آثار آن به دست آمده است. دو درگاه قرينه، (تالار) آپادانا را به ايوانهاي غربي و شرقي ميپيوسته است. ديوارهاي اين قسمت از خشت و آجر بودهاند. كف درگاههاي دوگانهايي كه در ديوار شمالي قرار داشته وروديهاي اصلي كاخ محسوب ميشدهاند و قسمتي از ديوارهايشان از سنگ بوده است- در اينجا نشاني از نقوش برجسته نيافتهاند. درها را كه حدوداً 15 متر بلندي داشته، به احتمال زياد بصورت دو لنگه و مجهز به درهاي كوچكتر ميساختهاند. جنس آنها احتمالاً از چوب سرو يا سدر بوده و رويشان را روكشي از زر ميپوشانده است.
در فروردين سال 1320 ش. يك قطعه از چنين روكشي را (9هنگاه كوتاه كردن ديوارهاي خشتي باستاني) در ناحية (اتاقهاي جنوبي قصر آپادانا) در (لاي ديوار) يافتهاند كه اندازة آن 12*31 سانتيمتر است و 289 گرم وزن دارد و رويش سه گاو بالدار، قلمزني شدخ است و سوراخهايي بر روي آن تعبيه شده كه جاي ميخهايي را كه با آن به در وصلش ميكردهاند نشان ميدهد. دوتا از اينگونه ميخها از جنس طلا و به همراه صفحه بود. در سوي جنوب (تالار)، دو درگاه- قرينة درگاههاي شمالي ـ به دهليزي باز ميشد كه به انبارها و يك حياط رواقدار ميرسيد. نور درون (تالار بزرگ مركزي) از طريق دريچههاي بزرگي كه در ديوارهاي شرقي و غربي (هر يك 6 عدد) و ديوار شمالي (5 عدد) تعبيه كرده بودند، تأمين ميشد ديوار جنوبي پنج تا طاقچة بزرگ داشت.
ساختمان اين كاخ باشكوه، كاري سترگ و ماندني بود و به همبن سبب داريوش بزرگ فرمان داد تا نام و نشانش را و بزرگي و نيكويي ايرانشهر را بر چهار خشت زرين و چخار خشت سيمين ـ هريك به طول و عرض 33 سانتينتر و پهناي 15 ميليمترـ به سه زبان و خط فارسي باستان، بابلي وايلامي نقر كردند و چهار جعبة سنگي كه هركدان 45 سانتيمتر طول و عرض و 15 سانتيمتر بلندي داشت ساختندو در هر جعبه، يك لوح رزين و يك لوح شيمين به همراه چند سكه، از نوع سكههاي ايونيه و لوديه و يونان، كه در آن روزگار رواج داشت (در 515 ق.م هنوز سكههاي داريوش، موسم به داريك يا داريوشي ضرب نشده بود) قرار دادند و در چهار گوشة (تالار)، زير پي ديوار آپادانا، با تخته سنگهايي گران مدفون ساختند. دوتا از اين جعبهها و گنجينههايشان را در طول ايام به ناراج بردهاند و جاي خالي يكي از آنها ـ در گوشة شمال غربي آپاداناـ در دل سنگ كوه، آشكار مانده بود. فردريك كرفتر در سال 1313 ش. به بررسي اين جاي خالي پرداخت و نتيجه گرفت كه بايد در سه گوشهش ديگ تالار نيز نمونة آن يافت شود. پس گوشهها را كندند و در گوشة شمال شرقي و جنوب شرقي جعبهها و گنجينة درون آنها را يافتند و به تهران فرستادند. اكنون يك جفت از لوحهها در موزة ملي ايران نگهداري ميشود. روي هريك از اين چهار لوحه، متني به سه زبان فاسي باستان(10 سطر، ايلامي) ايلامي 7 سطر و بابلي (8 سطر)به خط ميخي كندهاند. بنابراين متن همة كتيبههاي دوازده گانه، يكسان و ترجمة آن چنين است:
داريوش شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه كشورها، پسر ويشپسر ويشتاسپه [از تخمة[ هخامنشي. داريوش شاه گويد: اين است كشوري كه من دارم. از [جايگاه] سكاهايي كه آنسوي سغد تا برسد به (حبشه)، از هندوستان تا برسد به لوديه، آن را اهورامزدا، مهست خدايان، به من بخشيدا است. اهورانزدا مرا و اين خاندان شاهيم را بپاياد!)
http://www.persepolis.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=24%3Aapadana&catid=18%3Apersepolis-palaces&Itemid=72&limitstart=1
Joseph Goebbels
31st October 2011, 09:28 PM
محوطة جنوبي آپادانا
در جنوب تالار مركزي، يك رشته اتاقهاي دراز و انبار مانند ساخته بودند كه همه آنها را دهليزهايي بهم ميپيوست و دو در جنوبي تالار، به درون دو دالان بزرگ- كه شمال آن محوطه را دربر ميگرفت- باز ميشد. هر دالاني در مركز با دو دهليز عمودي به يك حياط رواقدار وصل ميشد كه رواقش 13 ستون داشت و سطح آن 84 سانتيمتر بالاتر از كف تالار آپادانا بود. اين قسمت را ايوان شاهان خواندهاندزيرا در سمت شمال با دو درگاه به تالار مركزي آپادانا راه داشت و از سمت جنوب با پلهايي سنگي به تپه مركزي تختجمشيد يعني كاخ (ج) متصل بود و از سمت جنوب غربي از طريق راهرويي به حياط كاخ تچر ميرسيد و از سوي شرق، توسط دو راهروي ديگر به حياط هديش و محوطه (كاخ د)و نيز به ايوان شمالي كاخ مركزي (تالار شورا) مييوست. ستونهاي اين رواق، نسخه كوچكتري از ستونهاي ايوان شمالي (آپادانا)، با زير ستون زنگولهايي، ساقه استوانهايي شياردار، گل و بوته بلند و سرستون گاو دوسر بودند و هركدام اندكي بيش از 5 متر ارتفاع داشتند. از اين رواق و حياط، پادشاه ميتوانست به هر نقطه تختجمشيد كه ميخواست برود و وقتي كه جشن آغاز ميشد و بزرگان در تالار مركزي آپادانا گرد ميآمدند، ميتوانست از راه دهليزهاي منتهي به اين رواق، سرزده و بيآنكه پشتش را كسي از ميهمانان بتواند ديد، به آپادانا درآيد و بعد هم ناگهاني و از همان راه خارج شود. اشيايي كه در اتاقهاي شمالي اين رواق، بدست آمده نشان ميدهد كه آنها انبار و يا سربازخانه بودهاند. از مهمترين قطعات يافتشده، قطعهايي بند بندي از يك تاج زرين است كه امروز با شماره 18227 در موزه ملي ايران نگهداري ميشود.
http://www.persepolis.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=24%3Aapadana&catid=18%3Apersepolis-palaces&Itemid=72&limitstart=2 (http://www.persepolis.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=24%3Aapadana&catid=18%3Apersepolis-palaces&Itemid=72&limitstart=2)
Joseph Goebbels
31st October 2011, 09:29 PM
ايوان شرقي آپادانا
شكوهمندترين و پراهميتترين قسمت آپادانا و شايد همه تخت جمشيد، (ايوان شرقي) آن است كه نقشهاي زيبايش جلال و گيرايي بيمانندي دارد. اين ايوان هم- مانند ايوانهاي غربي و شمالي- نزديك به 5/60 متر طول و 25 متر عرض دارد و اصلاً دوازده ستون (دو رديف 6 تايي) داشته است. از اينها، شش عدد امروز برپاي ماندهاند كه يكي از آنها را- واقع در زاويه شمال شرقي- بازسازي كردهايم و بقيه بصورت خرد و پاشيده، بر زمين افتادهاند- كه اميدواريم آنها را نيز برپا سازيم. هنگام بازسازي، سر ستون شير دوسري را كه از گوشه شمال شرقي حياط آپادانا كشف شده- و پيشتر دربارهاش سخن گفتيم- آورديم تا بر سرستون تعمير شده بگذاريم اما به دليل صدمهايي كه به سنگها رسيده است، اين كار را خطرناك يافتيم. ستونهاي (ايوان شرقي) از نظر ارتفاع و شكل مانند ستونهاي رواق غربياند. اما مكَلََّل به سرستونهايي به شكل شير دوسراند و پرداخت ظريفتري دارند. در شمال و جنوب (ايوان)، دو برج شرقي آپادانا و در مركز ديوار غربي آن، درگاه شرقي تالار مركزي آپادانا واقع بوده است. يك جفت پلكان دوطرفه، يكي بر روي مهتابي با پيش بستي به طول 81 متر و ديگري كه جلوتر است، بر روي پيشبستي ديگر به طول 27 متر، از حياط شرقي به (ايوان)، كه 3 متر بالاتر از سطح حياط است، راهبر است. اين پلكانها نقشهاي زيادي دارند كه از زيباترين كارهاي هنري هخامنشيان است. اين نقشها، قرينه تصاوير حجاري شده بر ديوار پلكانهاي ايوان شمالياند و به همين دليل، توصيفشان را بر همان روال ميآوريم، يعني اول نقشهاي پلكان جلويي (كوچكتر) و بعد نقشهاي پلكان بزرگ را توصيف ميكنيم.
http://www.persepolis.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=24%3Aapadana&catid=18%3Apersepolis-palaces&Itemid=72&limitstart=3 (http://www.persepolis.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=24%3Aapadana&catid=18%3Apersepolis-palaces&Itemid=72&limitstart=3)
Joseph Goebbels
31st October 2011, 09:35 PM
پلكان جلويي
طرح پلكان به شكل ذوزنقه متساويالساقيني است كه دو پلكان قرينه 30 پلهايي دارد كه لبه آنها، جان پناهي مكمل به كنگرههاي چهار طبقه آراسته به تاقچههاي دروني و بروني دارد. دو طرف هر پله، نقش سربازي در جامه درباري پارسي (كلاه تركدار استوانهاي، قبا و دامن چيندار)، مجهز به كماندان، تركش و نيزه، به حالت ايستاده، رو به پله جلوترش، در وضعيت نيمرخ حجاري شده است. اين سربازان از گروه پاسبان و دژداران تخت جمشيد بودهاند و احتمالاً در اصل، هنگام برگزاري مراسم، هركدام از آنها در يكسوي پلهاي از پلكانها ميايستاده است، درست به همان گونه كه در اينجا نقش شدهاند.جبهه ديوار پلكان،آراسته به نقشهايي است كه نظايرشان را در پلكان ايوان شمالي ديديم، ذوزنقه نماي پلكان به سه قسمت تقسيم شده است؛ يك مربع مستطيل كه قسمت اعظم ذوزنقه را دربر ميگيرد و دو مثلث قائمالزاويه در دو جانب مستطيل كه وتر آنها را ساقههاي ذوزنقه مورد بحث تشكيل ميدهد.
نقشهاي مستطيل مركزي
اين مستطيل مانند قرينه آن در ايوان شمالي، به قابي آراسته به گلهاي ياس دوازده پر مزين است. نواري مزين به همان گلها و موازي با اضلاع طولي مستطيل، آن را طوري ميبرد كه دو صفحه مستطيل شكل درست ميشود. قسمت كوچكتر بالايي به نقش يك حلقه بالدار مزين است كه بر دو رديف درخت نخل سايه افكنده است. دو ابوالهول (شيران بالداري كه سر انسان دارند)در دو سوي حلقه و رو به سمت آن نشستهاند و دست راست را به نشانه احترام بلند كرده و بطرف حلقه گرفتهاند. پشت سر هر ابوالهولي، 9 نخل رعنا در يك صف نمودار شده است. اين نقشها اهميتي نمادين دارند؛ درخت نخل را از قديم در ايران و در آسياي جنوبغربي بطور كلي درخت بركت، افزوني و نيك سالي بشمار ميآمده است و نقش آن بر روي مهرهاي هخامنشي به فراواني يافت ميشود و همهجا به همراه نقوش شاهان آمده است و اين ميرساند كه نخل، درختي مقدس و شاهانه بوده است. اما ابوالهولها مسلماً از نقوش بينالنهريني و مصري اقتباس شدهاندو همهجا بعنوان نگهبان و پاسدار گنج، خانه و معبد بشمار رفتهاند. سر و كله اينها با ريش بلند مجعد، مانند نقوش شاهان است و تاجي مزين به شاخ دارند كه بر سر ابوالهولهاي كاخ دروازه همه ملل نيز ديديم، بال عقاب و تنه شير آنها نشاندهنده توان، بيداري و تيزبينيشان است. حلقه بالدار دراصل از مصر آمده و بسياري از ملل آسياي غربي آن را پذيرفتهاند. اين علامت در مصر نشانه هوروس، خداي آفتاب بوده و در هنر آشوري- بنابر تازهترين بررسيها- نشانه قدرت فرمانروايي و شخص شهريار بشمار ميآمده است.
اروپائيان از حدود صد سال پيش عادت كردهاند كه انسان و حلقه بالدار هنر هخامنشي را نقش اهورامزدا بخوانند ولي چنانكه ما ثابت كرديم، (نگاه كنيد به كتابنامه) اين عقيده پايه درستي ندارد، بلكه اين نقش، نشان تأييد ايزدي و آسماني است. يعني درمورد شاهان (فرّ كياني) و درمورد افراد عادي (فرّ ايراني) اين تأييد را نشان ميدهد. به همين جهت است كه ميبينيم در جايي گروهي از سربازان ايراني در سايه فرّ ايراني ايستاده و فرّ كياني را نگهباني و محافظت ميكنند. در نقوش ساساني، فرشتكان بالداري كه حلقه ديهيمدار شاهي را در دست دارند و بر فراز سر شاهنشاهان پرواز ميكنند همان (فرّ شاهي) آناناند و بجاي حلقه و يا انسان بالدار هخامنشي نشستهاند. پس ما، در سخنراندن از همهجاي تختجمشيد، انسان بالدار را (فرّ كياني) و حلقه بالدار را (فرّ ايراني) ميخوانيم و هرنوع عقيده و تعبير ديگري رارها ميكنيم.
قسمت بزرگتر مستطيل، مزين است به نقش چهار جفت سرباز پياده كه در دوسوي فضاي مستطيل شكل تهي از نقش روبهم ايستادهاند. اين فضاي فارغ، درست در زير حلق بالدار واقع است و اصلاً براي نگاشتن يك كتيبه اختصاص داشته كه فرصت نشده و يا نخواستهاند آن را بنگارند. افراد هريك از اين دو گروه چهارتايي يك درميان، جامه پارسي و مادي پوشيدهاند و همه نيزهورند. پارسيان، سپر بيضوي- دراصل چرمين و با گلميخهاي فلزي- بردوش كشيدهاندو مادها تيغ كوتاه، از ران و كمر آويختهاند. با اندك دقتي در اين صحنه، ثابت ميشود كه اين نقش، اصلاً براي اينجا ساخته نشده است. نخست آنكه بعضي گلها و قسمتي از نوار حاشيه و بخشي از سطح تختهسنگ دست راستيِ مستطيل كوچك، كار نشده و ناتمام ماندهاند. اگر روي مهتابي بالاي پلكان برويم، ميبينيم كه بر جبهه دروني جانپناه بالاي مهتابي ايوان، سربازاني حجاري شدهاند كه در اينسو و آنسوي محوطه مهتابي صف كشيدهاند. نقش اينها در دو طرف مهتابي، كامل و بسيار ظريف و بيعيب است ولي در وسط، يعني آن قسمت كه بر تخته سنگهاي متعلق به مستطيل مركزي مهتابي جلويي است، سربازان را كامل نتراشيده و ناتمام رها كردهاند. به عبارت ديگر، قسمت وسطي با دو طرف خود جور نيست. دوم آنكه خود تخته سنگها نيز جنس و تراش سنگهاي همجوار را ندارند. سوم آنكه اين صحنه، با آن وضع نابهنجار تراش و پرداختش اصلاً مناسب اين نقطه كه مهمترين و چشمگيرترين محوطه آپادانا و بلكه تختجمشيد بوده است، نميتواند باشد. از سوي ديگر، دو نقش بسيار زيباي بارعام شاهي، كه اشميت در خزانه تخت جمشيد يافته (كه يكي از آنها اكنون در موزه ملي ايران است) هيچ تناسبي با محل اكتشافشان ندارد و از نظر موضوع و اندازه، مكمل طبيعي نوار منقوشياند كه بزرگان سرتاسر كشور هخامنشي را نشان ميدهد و آيين بار يافتنشان به پيشگاه فرمانروا را بازگو ميكند. اين ملاحظات و نكات فني ديگر باعث شد كه تيليا و همسرش، دريابند نقشهاي بارعام شاهيِ يافت شده در خزانه، دراصل متعلق به پلكانهاي آپادانا بوده و قسمت مركزي مهتابي جلويي آنها را مزين ميكرده است. به عبارت ديگر، پلكانهاي آپادانا، شاهنشاه هخامنشي را در هنگام بار، در ميان مجلس و سربازان و بزرگان و هديهآوران سرتاسر كشور را در دو سوي او نشان ميداده است.
http://www.persepolis.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=24%3Aapadana&catid=18%3Apersepolis-palaces&Itemid=72&limitstart=4 (http://www.persepolis.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=24%3Aapadana&catid=18%3Apersepolis-palaces&Itemid=72&limitstart=4)
Joseph Goebbels
31st October 2011, 09:36 PM
اكنون به توصيف بارعام شاهي ميپردازيم كه روزي به جاي صحنه سربازان نگهبان دو طرف فضاي خالي مورد بحث، وجود داشته است (در اينجا نمونه مربوط به (ايوان شرقي) كه اكنون در محل خزانه مانده است، به صورتي كه روز اول بوده، توصيف ميشود).
صحنه، محوطه نقشدار مستطيلي است كه با قابي از گلهاي ياس دوازده پر آراسته شده است. بارعام در زير يك شادروان يا بلدرچين انجام ميگيرد كه جبههاش آرااسته به نوار نقشدار شيران غران و حلقه بالدار (فرّ ايراني) است. در وسط صحنه، زير حلق بالدار، پادشاهي بر تخت فرمانروايي به حالت نيمرخ و روي به سوي راست نشسته است، يعني به همان طرفي كه سربازان و بزرگان ايراني منقوش بر لوزي شمالي پلكان (پيشبست عقبي كه بزرگتر است) مينگرند. تاج فرمانروا، كلاهي استوانهايي، بلند، ساده و بدون دندانه است. موهاي وي پرپيچ و بسيار مجعد و انبوه است و بخوبي پيداست كه بطور مصنوعي فر خورده و بسيار آرايش يافته است. نيمرخ وي متناسب بوده و بينياش كشيده و اندكي كج، لبان او كوچك و چشمانش درشت است و سبيلش تابي ظريف دارد. ريشش تا ميان سينه ميرسد و به حلقههاي فراوان آراسته شده و سه تاب بزرگ ميخورد كه هر سه داراي رديفهايي از حلقههاي نيك آراسته ميباشند. جامه وي پيراهن فراخ آستينِ چيندار و شلوار گشاد پرچين و شكن و نيم چكمه پارسي است. در دست راست، چوبدست يا عصاي بلند پادشاهي را گرفته است و يك گل نيلوفر آبي در دست چپ دارد. زير پايش كرسي كوچكي است كه پايههايش مچ پاي گاوي را نشان ميدهد و بر روي زيرپايههايي كه به شكل گلوله خراطي شده، جاي گرفته است. تخت شاهي يك صندلي مزين است كه پشت و پايههاي آن خراطي شده و تزيين مارپيچي دارد. پايهها به شكل پاهاي شير و بر روي زيرپايههاي خراطي شده كروي متكي ميباشند. دو كلاف افقي، در پايين و نيمه پايهها، آنها را بهم وصل ميكند. روي هر دو پايه گل و نوار تزييني، كندهكاري شده است. يك بالش مكعب شكل زير نشستگاه تخت ديده ميشود كه احتمالاً با قاليچهايي بسيار نفيس كه لبه آن از دو سوي آويزان ميشده پوشيده ميشده است.
پشتسر شاه، شخص ديگري با همان تاج و ريش و جامه ايستاده است و همچون او گل نيلوفر آبي به دست چپ دارد اما دست راستش را با كف باز پيش آورده و به علامت احترام به مقام فرمانروا، نگه داشته است. اين شخص مقامي پايينتر از اولي دارد ولي برتر از همه افراد ديگر است. زيرا او را طوري نشان دادهاند كه از ديگران بسيار بلندتر است ولي با همه بلندي، همقد شخص اورنگ نشين است به همين جهت و به دليل نوع تاج و ريشش، او را وليعهدِ شاهِ جلوس كرده دانستهاند. پشتسر وليعهد و در زير شادروان، دو نفر ديگر ايستادهاند؛ يكي در جامه پارسي، اما با سربندي مانند شال كه تاخورده و دور گردن وي ميپيچد و زير چانه، روي گونه و گوشهايش را ميپوشاند. وي- برخلاف ديگران- سبيل ندارد و به همين جهت بايد او را از خواجگان درباري بشمار آورد. در يك دست وي حولهايي تا شده است و دست ديگرش را بر طبق يك عادت درباري مشرقزميني بر دست ديگر انداخته است. نفر بعدي جامه مادي پوشيده و تركشي به پشت انداخته و در يك دست كمانداني گرفته است و در دست ديگرش تبرزيني ديده ميشود. كماندان، سري چون سر طوطي دارد و تبرزين، سري چون سر اردكي گشاده دهان، كه از دهانش زباني بزرگ و بيضوي- كه تيغه تبرزين باشد- بيرون زده است. از روي قرينه اين نقش بارعام كه اكنون در موزه ملي ايران است و طرف ديگر اين مرد را نشان ميدهد، درمييابيم كه وي تيغي كوتاه بر كمر آويخته است كه غلاف آن مزين به رديفي از بزهاي كوهي و حلقههاي بسيار دلفريب است و مطمئناً جنس اصلي آن از فلزي گرانبها بوده است. پشت سر اين مرد و بيرون از شادروان، دو سرباز در جامه پارسي ولي با كلاه كوتاه ساده و استوانهايي ايستادهاند.
در جلوي فرمانروا يك جفت بخورسوز مخروطي، با دري به شكل غنچه نيلوفر آبي بر فراز دو پايه بلند خراطي شده، با شيارهاي افقي و سرپهن قرار دارد. بخورسوزها با زنجيري به پايهها وصلاند و هريك چند سوراخ پيكاني شكل براي خارج شدن بوي خوش دارند. پشت اين بخورسوزها و روبروي فرمانروا مردي در جامه مادي نقش شده است كه بالاتنه را كمي به جلو خم كرده، دست راست را بالا آورده و با دو انگشت، روي چانه و لب پائيني را پوشانيده است. عدهايي ميگويند اين عمل براي آن بوده است كه وي هنگام سخن گفتن در پيش تاجدار و اورنگ نشين، هوا را با نفس خود آلوده نسازد؛ پارهايي هم بر اين عقيدهاند كه وي دارد به عنوان درود و سلام انگشت خود را ميبوسد. اين مرد در دست چپ عصايي دارد كه درست مانند عصاي پردهداراني است كه گروههاي هديهژ آور را به پيشگاه پادشاه رهنمون ميشوند و از اين جهت برخي وي را بارسالار (رئيس تشريفات) دانستهاند اما گروهي ديگر آن را هزار بد يا فرمانرواي هزار تن نگهبانان ويژه شاهي ميدانند كه بنا بر گواهي پلوتارك- مأمور بردن افراد به حضور پادشاه بود و عصاي پردهداري او هم به همين نشان است. پشت سر او ژ- ولي بيرون از سايهبان-دو مرد در جامه پارسي با كلاه كوتاه استوانهايي ايستادهاند كه يكي بخوردان و ديگري نيزهايي در دست دارد.
اين صحنه بيگمان آغاز بارعام را نشان ميدهد كه ميتوان آن را اينگونه توصيف كرد؛ فرمانروا زير سايهبان شاهي جلوس كرده و وليعهدو بزرگان درباري پشت سرش ايستادهاند، پس از آنها سه صف از سربازانجاويدان و پشت سر آنها سه گروه از نجباي مملكت ميآيند. در پيش روي فرمانروا، رئيس تشريفات گزارش جشن را ميدهد و مأموران تشريفات هديهآوران را –كه از سرتاسر ايران آمدهاند- گروه گروه به پيشگاه پادشاه آورده و معرفي ميكنند. آنها كه در پشت سر فرمانروا بودهاند بر روي ديوار شمال پلكان (ايوان شرقي) و آنان كه پيش روي وي صف بسته بودند، بر ديوار جنوبي همان پلكان نقش شدهاند.
تا مدتي همه به پيروي از اشميت، تاجدار اورنگ نشين را داريوش و تاجدار ايستاده را وليعهدش –خشايارشا- ميدانستند اما اين عقيده پذيرفتني نيست چون داريوش همواره تاج كنگرهدار بر سر داشته و اين شخص اورنگنشين تاج سادهايي دارد كه بيشتر به تاج خشايار شبيه است و بنابر مفاد كتيبههايي كه خواهد آمد (ايوان شرقي) آپادانا و پلكانش را خشيارشا ساخته و نه داريوش و ايوان غربي را هم بنابر كتيبه فارسي باستان آن، خشيارشا به اتمام رسانيده است و نه داريوش. اينها و دلايل ديگر ميرساند كه شاه اورنگنشين خشيارشا ميباشد و وليعهدش شاهزاده داريوش است كه به شاهي نرسيده، كشته شد. بعدها اردشير يكم اين دو نقش را از جايگاه اصلي خود بيرون آورده، به خزانه سپرده است و به جاي آن نقوشي از سربازان ساخته و كارگذارده است كه اين نقش اخير، در جاهايي كامل نشده مانده است.
http://www.persepolis.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=24%3Aapadana&catid=18%3Apersepolis-palaces&Itemid=72&limitstart=5 (http://www.persepolis.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=24%3Aapadana&catid=18%3Apersepolis-palaces&Itemid=72&limitstart=5)
Joseph Goebbels
31st October 2011, 09:37 PM
مثلثهاي منقوش مهتابي جلويي: رديفهاي سرو، نخل و شير گاوشكن
در دو سوي قسمت مركزي –مستطيل شكل- پيشبست جلويي، دو صفحه مثلثي هر كدام با نقش شيري كه گاوي را ميشكندوصفي از درختان نخل و رديفي سرو مييابيم. سروها در بالا، موازي با وتر هر يك از مثلثها و در ميان دو نوار گلدار نقش شدهاند كه احتمالاً هميشه بهاري و خرمي و جاوداني و بركت دائمي را ميرسانند. سرو در ايران باستان درخت فرخنده و بهشتي بوده است- سرو كاشمر كه بر طبق داستانها به دست زرتشت پيامبر كاشته شده بود، بسيار بسيار مشهور است.
اما گلها،گذشته از خرمی و خوش بويی كه لازمه ی هر كوشك شاهی بوده است، خاصيت ديگری هم داشته اند و احتمالا دوازده پر بود نشان نشانه ی 12 ماه سال و نوارهای تزئين شده به صفحی از آنها، نشانه ی پايداری در سال های سال و به عبادت ديگر خوشبختی و بركت طولانی شمرده می شده است. البته بايد توجه داشت كه گلبرگ ها همواره دوازده عدد نيستند بلكه در جاهايی گل های هشت پر و شانزده پر هم ديده می شود.
در زير سو ها و پشت سر سربازان، نقش شير گاوشكن تكرار شده است. گاو نر بر روی دو پا بلند شده ، سر و گردن را به عقب برگردانيده تا با شيری كه با دو دست و چنگاب، پهلوهايش را می درد و دندلن های تيزش را بر پشت وی فرو كرده است، بجنگد.سر شير را از روبرو نشان داده اند و اين در حجاری های تخت جمشيد كم مانند است. بقيه مثلث با رديفی از درختان نخل پر شده است. تعبير اين نقش موضوع مباحث بسياری بوده است. گروهی با توجه رابطه ای كه ميان آفتاب و شير در عالم فلكی و ستاره شناسی وجود دار و رابطه ای كه ميان گاو نر و نم رطوبت و باران در افسانه ها و اساطير قائل شده اند، اين نقش را به نماد پيروزی آفتاب بر آب تعبير كرده اند، اما اين فرضيه پايه ای ندارد و نيز مناسبتی ميان چند مسئله ای با نقش های ديگر تخت جمشيد نيست. گروه ديگری شير را نماينده اهريمن و گاو نر را مظهر اهورامزدا دانسته اند كه اين فرصيه، مخالف دين هخامنشی و ستايشی است كه هخامنشيان نسبت به اهورامزدا داشته اند. از طرفی تصوير شير در بسياری جاها، مثلا در تزيين شادروان شاهی نقش شده است. بعضی نيز گفته اند كه شير نماد نيروی پيروزمندی شاهی استو گاو نر، بدخواهان زورمند ولی محكوم به شكست را می نمايدو در نتيجه، نقش را به پيروزی فرّ شاهی بر بد انديشان تعبير كرده اند. اما اين تعبير هم پذيرفتنی نيست زيرا كه گاو، مخلوق اهورامزدا و مورد احترام ايرانيان و رفيق آنان بشمار می رفته است و دشمن ايرانيان را بدان صورت نشان نمی داده اند؛ به علاوه گاو در هنر هخامنشی ، پاينده و نگهدارنده بشمار ميرفته و اين امر از از وجود جرزهايی به شكل گاوان بالدار و سر ستون هايی به شكل گاوان دو سر مسلم می شود. مطلب مهمتر آن است كه كرزوس، آخرين پادشاه لوديه (ليديه) كه مغلوب و اسير كورش بزرگ شد، بر روی سكه های زرين و سيمين خود سرو گردن شيری گاوشكن درست به همان گونه كه بر نقش های تخت جمشيد می بينيم - نقش كرده بود.
وقتی لوديه استانی از ايران شد ، كورش همين سكه ها را به غنوان سكه های رايج مملكتی گرفت كه بعذ از او كمبوجيه و تا ساليان دراز داريوش بزرگ هم بر همين منوال رفتار گردند؛ پس وقتی تخت جمشيد را می ساخته اند، نشان و مشخصه ی سكه ی رايج در ايران، شير گاوشكن بوده است. بعداً، در حدود 510 ق0م0 يا اندكی ديرتر، داريوش بزرگ نيم تنه ی خود را همچون كمان وری بر روی سكه ها نقش كرد كه سكه ی زرين را "داريوشی" (داريك) و سكه ی سيمين او را "شِكِل" خواندند.اين تصوير كمی بعد به صورت شهرياری كمان ور و نيزه دار تحول يافت و تا زمان اسكندر به همان منوال ماند. البته واضح است كه اگر گاو، در نقوش شير گاوشكن تخت جمشيد مظهر بدی می بود، هرگز سكه هايی را كه بدان نقش مزين بود سكه های رايج مملكتی نمی كردند. به جز اينها تعابير ديگری هم پيرامون اين نقش مطرح شده كه هيچ كدام قبول عام نيافته است.
به گمان ما بهترين تعبير اين صحنه، تفسير نجومی آن است كه می توان چنين ارائه داد؛ چون اين مجلس همواره قسمتی از يك صحنه ی كلی است كه خود، مراسم سالانه ای را نشان می دهد، پس بايد با زمان خاصی از سال رابطه داشته باشد. همه می دانند كه از قديم الايام، شير يكی از صورت های فلكی و يا برجی نجومی بوده است (برج اسد) و همواره در هنر، نجوم و ادبيات، با خورشيد مربوط و بلكه يكی بوده است. در حقيقت هم سر و يال شير به خورشيد ماننده است، گاو نيز از غلائم فلكی است (برج ثور) و هنگامی كه خورشيد به منزل گاو می رسد بر آن تفوق می يابد. در حدود 500 ق.م. ورود خورشيد –و بنابراين، نماد آن يعنی شير –به برج گاو در نزديكی های اعتدال ربيعی (نوروز در تقويم كنونی) بوده است. در اين صورت می توان احتمال داد كه نخستين بار اين نقش رادر حدود 500ق.م. بر يكی از كاخ های رسمی كنده اند و سپس الگویی شده و همواره تكرارش كرده اند. از سوی ديگر، استاد لنتس به من آگاهی داد كه به نظر ايشان نيز نقش مورد بحث رابطه ای نجومی دارد اما آن را بايد تفوق خورشيد بر ماه، كه در آيين های مربوط به مهر نمودارِ از گاو است، تعبير كرد. اين عقيده نيز به گمان ما محكم می نمايد زيرا رابطه خورشيد و شير كه ناگفته معلوم است و رابطه ی ماه با گاو نيز با استناد به متون ايرانی كهن تأييد شدنی است، مثلاً در اوستا برای ماه، لقب گاوچهر –گئوچيثر (گاونژاد) –بسيار آمده است، البته هلال ماه كه به شكل شاخ های گاو می نمايد در چنين تعبيری مؤثر بوده است. بنابراين تعبير می توان گفت كه نقش مورد بحث، نمايشگر آن زمان به خصوصی است كه خورشيد بر ماه تفوق می يافته و ديگر هيچ سايه و نشانه ای از شب نبوده و در همان وقت، به فرمان شاهنشاه "جشن بزرگ" آغاز می شده است. آنان كه به تعبير نجومی اين نقش معتقدند، بيشتر به "جشن نوروز" و اعتدال ربيعی توجه دارند، اما گاهی "مهرگان" و اعتدال خريفی نيز مورد نظر بوده است. به گمان ما، موقعيت تخت جمشيد خود به گونه ای است كه برای هر دوی اين زمان ها مناسبت داشته است.
http://www.persepolis.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=24%3Aapadana&catid=18%3Apersepolis-palaces&Itemid=72&limitstart=6 (http://www.persepolis.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=24%3Aapadana&catid=18%3Apersepolis-palaces&Itemid=72&limitstart=6)
Joseph Goebbels
31st October 2011, 09:38 PM
پلكان های مهتابی عقبی
يك جفت پلكان پهن و شاهانه –هر پلكان شامل 3 پله –از دو سوی شمال و جنوب، حياط آپادانا را به بالای محوطه ای كه در جلوی رواق شرقی آپادانا است وصل می كند. لبه ی پلكان ها جان پناهی معمولی، شامل ديواری كوتاه و مزين به كنگره های چند طبقه دارد كه نمای داخلی اش –رو به سوی آپادانا –منقوش به سربازان سپردار و نيزه وری است در جامه ی پارسی –كلاه ترك دار استوانه ای، دامن و غرقچين چين دار –در دو صف و در مفابل هم ايستاده اند. انتهای هر يك از جان پناه های داخلی مهتابی عقبی ، يعنی محجرهای پلكان ها، منقوش به تصوير يك جفت مرد در جامه ی پارسی است (كلاه ترك دار استوانه ای، قبا و دامن چين دار) كه پشت به پشت هم داده اند و يكی درون ايوان و تالار را می نگرد و ديگری درون جلو خان و مهتابی هياط شرقی آپادانا را. در دست راست هر يك عصايی است كه نشان دهنده ی منصب پرده داری آنان است. دست ئيگر بر روی مچ دست اولی قرار داده شده است و خوب پيداست كه يكی از آنان راهبر هديه آوران و ديگری راهبر بزرگان بوده است.
جبه بيرونی (رو به حياط آپادانا) پيش بست عقبی، در قسمت شمال، آراسته به نقوشی از سربازان، بزرگان و درباريان است و در قسمت جنوبی، تصاوير هديه آور را نقش كرده اند.
http://www.persepolis.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=24%3Aapadana&catid=18%3Apersepolis-palaces&Itemid=72&limitstart=7 (http://www.persepolis.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=24%3Aapadana&catid=18%3Apersepolis-palaces&Itemid=72&limitstart=7)
Joseph Goebbels
31st October 2011, 09:38 PM
جبهه ی شمالی
ديواره ی مهتابی در قسمت شمالی به وسيله ی نوارهايی از گلهای دوازده پر ، به طور افقی به سه قسمت طولانی و موازی تقسيم شده است و در هر قسمت صفی از درباريان و سربازان هخامنشی حجاری شده اند. بايد توجه كرد كه در دوره ی داريوش و خشايارشا هنوز علم ژرفانمايی (پرسپكتيو) در حجاری ، بر هنرمندان آشكار نبوده و از اين رو نمی توانسته اند به درستی، عمق را نشان دهند و برای نشان دادن چند صف كنار هم ، مجبور بوده اند آنها را يكی بر فراز ديگری بنمايانند. پس در اينجا ما با سه صف از افراد هخامنشی سر و كار داريم كه در كنار هم با فاسله ای كم، به طور موازی در جلوی پلكان ايستاده بودند. اين افراد مشتمل اند بر سربازان، بزرگان ايرانشهر، اسب رانان شاهی و مهتران اسب سلطنتی. پشت سر اين سه گروه، كتيبه هايی به نام خشايارشا به بابلی و عيلامی كنده شده و سپس نقش شير گاوشكن و درختان نخل و سرو تكرار شده است.
نگهبان شاهی
در دو جانب هر يك از سی پله ی دو پلكان توأمان، سربازی ايستاده، نقش شده است؛ يعنی در هر سوی هر يك از پلكان ها صفی سی نفری تشكيل شده كه روبه سمت سر پلكان بالا می ذوند. هر يك از اين سربازان كلاه ترك دار استوانه ای به سر و نيم تنه و دامن چين دار به بر دارد و كمان بزرگی بر پشت افكنده و نيزه ای را از ميان طوری كرفته است كه بن گلوله مانندش بر نوك پای پيش هشته ی وی گذارده شده است. بالای سر اين صف سی نفری، نواری از گلهای دوازده پر نقش شده است.
پشت سر اينها، سه صف از نيزه داران را می بينيم، در صف بالايی 43نفر، در صف ميانی 28نفر و در صف پايينی 21نفر ديده می شوند. هر يك ازين صف ها با حاشيه ای از گلهای دوازده پر مزين شده اند. هر سربازی نيزه اش را عمودی و با دو دست طوری كه بن گلوله مانندش بر نوك پای جلويش گذاشته شده است. بر سر هر كدام از آنان "ميترا" موی بندی تاب خورده كه مانند كلافی كلفت و پر پيچ است، بسته شده و ريش همه مجعد و موی آنان پر پشت و جعد خورده است. جامه شان عبارت است از نيم تنه يا قبا و دامن چين دار معروف به پارسی و به پای هر كدام كفشی است سه بندی با دكمه ی مثلث شكل. ايت سربازان بسيار شبيه نگهبانانی هستند كه بر كاشی های رنگين مكشوفه از آپادانای شوش نقش شده اند جز اين كه سربازانی روی كاشی ها، كمان دان بزرگی به پشت انداخته اند كه دسته ای تير از آن آويخته است. هر يك از اين نگهبانان شوشی منقوش بر كاشی های رنگين، گوشواره، ياره و دستبند آراسته ی زرين دارند و نيزه شان به گلوله ای –كه انا يا سيب بايد باشد –ختم می شود و ردای بلندشان به جبه ای می ماند كه از زر و زيور پوشيده شده باشد و دامن چين دارشان با طرح های زيبا آراسته است. جامه شان به طور كلی با گلهای نيلوفر آبی، نقوش دروازه ی شهر ها و رديفی ستاره و گل دوازده پر آراسته شده كه همه با رنگهای آبی، زرد، قهوه ای، خاكستری و مشكی طرح ريخته اند.كمان دان بزرگان شان نيز با طرح های اسليمی مزين است.
بنابر متون قديمی، می دانيم كه نخبه ترين سپاه ايرانی را يك گروه ده هزار نفری تشكيل می داد كه از پيادگان بودند و هرگاه يكی از ايشان بيمار و يا كشته می شد، بی درنگ جايش را با يك تن ديگر پر می كردند، يعنی هيچ گاه تعداد اين سپاه از ده هزار تن كمتر نمی شد، از اين جهت آن را "سپاه جاويدان" يا بی مرگ می خواندند. نوشته اند كه جامه ی آنان بسيار رنگين بود و از فراوانی رنگ ارغوانی و زرد بهی می درخشيد. همين امر باعث شده است كه نويسندگان معاصر، نگهبانان منقوش بر كاشی های لعابدار شوش را نمونه هايی از "جاويدانان" بدانند و سربازان منقوش بر پلكان آپادانا را نيز به سبب همسانی با آنان "جاويدان" بخوانند.
http://www.persepolis.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=24%3Aapadana&catid=18%3Apersepolis-palaces&Itemid=72&limitstart=8 (http://www.persepolis.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=24%3Aapadana&catid=18%3Apersepolis-palaces&Itemid=72&limitstart=8)
Joseph Goebbels
31st October 2011, 09:39 PM
ميرآخوران و خدمه
پشت سر سربازانی كه بر رديف بالايی نوار نقش دار جبهه ی شمالی نشان داده اند، گروهی از خدمه ی شاهی در حركت اند. نخست يك حاجب (پرده دار) می آيد كه لباس مادی، يعنی كلاهی گرد –نمدی با دنباله ای كه به پشت گردن می افتد، به سر دارد و نيم تنه ی چسباان و تنگ –چرمين –و نيم چكمه پوشيده پوشيده است. در يك دست عصايی دارد كه نشانه ی منصب اوست و دست ديگر را بر روی مچ دست اولی انداخته است؛ دسبندش به خوبی نمايان استاما گوشواره ندارد.
پس وی چهار مهتر در جامه ی مادی می آيند كه هر يك از اينان شلاقی به يك دست گرفته و قاليچه ی تا شده ی آراسته ای زير بغل دارد و نفر جهارم، كرسی پادشاه را كه درست به مانند چهار پايه ای است كه به هنگام توصيف نقش بار عام شاهی زير پاهای خشايارشای اورنگ نشين ديدم –با بندی چرمين به پشت بسته، می آورد.
پشت سر اين گروه، يك پرده دار ديگر با گوشواره، دستبند و عصا، در جامه ی مادی می آيد و سپس سه مهتر در جامه ی همانند وی، كه هر يك اسبی (نريانی) را می آورد. دم سبان گره خورده و با نوار و بند بسته شده است و يال شان آراسته و موی روی تارك شان را دسته كرده به طوری آراسته و موی روی تارك شان را دسته كرده به طوری آراسته اند كه اصطلاحاً به كاكل يا تاجی، معروف است و همانند تيغه ی تبرزين می باشد.
افسار آنها بسيار زيبا و با تكه هايي كه منتهي به سر اردك مي شود مجهز است. اندام اسبان بزرگ است و احتمال مي رود كه جزو اسبان معروف نيسائي بوده باشند (نيسايه يا نسا، دشتي در ماد بود كه پرورشگاه بهترين، خوش نژادترين، تندروترين و گران پيكرترين اسپان جهان باستان بشمار مي رفت و محل ْن را حوالي كرمانشاهان كنوني دانسته اند). آنگاه يك حاجب (پرده دار) ديگر مي آيد كه موي بند پيچان خوزي پوشيده و نيم تنه و دامن چين دار پارسي به تن و كفش سه بندي به پاي دارد و خنجري با فبضه سه دنده اي دم چلچله اي به پيش كمر زده و عصاي پرده داريش را كمي اريب، طوري گرفته كه نوكش بر شت پاي جلويي اش گذارده شده و با دست ديگر، دو گردونه را هدايت مي كند. اين گردونه ها عبارتند از اتاقك هاي كوچك سرناپوشيده اي كه هر يك بر محوري متصل به دو چرخ بزرگ متكي است و با دو نريان كشيده مي شوند. در هر كدام از آنان يك گردونه ران- در لباس پارسي اما با موي بند خوزي- ديده مي شود كه به جلو خم شده و دهنه اسبان را در است دارد و با دست راست تركه اي را براي اشاره حركت به ستوران بلند كرده است. يال و دم و كاكل اسبان، به همان ترتيبي آراسته شده كه در نريان هاي تك روست ولي به هر يك از آنها پيش بند، تنگ و دهنه اي مجهز، كه از درون يك قلاب بزرگ چوبي مي گذرد و به منگوله اي بزرگ آراسته است، بسته اند.چرخ گردونه ها دندانه دندانه است(مثل چرخ هاي امروزي) و محوري گرد دارد كه از آن دوازده پره بيرون آمده است.ميخ ميان صفحه محور را با نقش برجسته يك زن- كه دستها را به سينه گذارد- نشان داده اند. (اين تصوير، تنها نقش زن در نقوش تخت جمشيد مي باشد.) دستگيره اي حلقه وار در لبه عقبي هر يك از گردونه ها تعبيه شده و از آن بندي دولا آويخته اند تا كار بالا رفتن را آسان سازد. شيئي همانند يك تركش، در جلو گردونه رانها به لبه پيشين گردونه آويخته است و چيزي مثل كمان دان، مزين به پولك هاي فراوان، بر كناره گردونه ها به طور اريب قرار گرفته. تنه گردونه نخستين با طرح لوزي تزئين شده و قابي دارد كه سرتاسر با رديفي از شيران غران دم علم كرده مزين شده است. گردونه دومي تنه اي ساده دارد، اما قاب آن با رديفي از گلهاي دوازده پر آرايش يافته است. چون عرض مجلس حجاري محدود بوده و طولش نيز چندان زياد نبوده است، هنرمند به ناچار اندام اين دو گردونه و رانندگان و ستوران شان را كوچك تر از حدي كه در نگاشتن نقوش مجاور منظور كرده بوده است نشان داده، به طوري كه تنه گردونه رانان، ريز مي نمايد.
هيچ شكی نمي توان كرد كه اين گروه خدمه، اسباب و رستوران و گردونه هاي رستوران و گردونه هاي پادشاه را مي آورند. شهريار مورد بحث در اينجا، خشايارشا است. شايد بتوان گردونه ران نخستين را پاتريامفس، پسر هوتنه، كه به گفته هرودوت (كتاب هفتم، بند 40) گردونه ران خشايارشا بود، دانست. مرحوم پيتر كالمير به من گفت كه شايد گردونه دومي به وليعهد تعلق داشته است.
http://www.persepolis.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=24%3Aapadana&catid=18%3Apersepolis-palaces&Itemid=72&limitstart=9 (http://www.persepolis.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=24%3Aapadana&catid=18%3Apersepolis-palaces&Itemid=72&limitstart=9)
Joseph Goebbels
31st October 2011, 09:40 PM
بزرگان ايرانشهر
پشت سر نگهبانان شاهي، در دو رديف پاييني، دو صف از بزرگان ايرانشهر مي آيند و همه يكي در ميان جامه مادي و پارسي پوشيده اند. چون اين نقش، ميهمانان گزيده دولتي را در جشن نوروز، مي نمايد، مشكل بتوان قبول كرد كه آن بزرگان فقط و فقط از ميان مادها و پارسيان دست چين مي شده اند و ديگر نژادگان ايراني- مانند سكاها، سغديان، خوارزميان، هراتيان، ارمنيها و جز آنان- را به ميهماني فرا نمي خوانده اند. پس شايد تعبير ديگري به ميان بتوان آورد و چنين انگاشت كه تين نقوش، والاترين بزرگان سرتاسر دولت هخامنشي را نشان مي دهند و جامه مادي يا پارسي در اينجا تعيين كننده مليت نيست بلكه مشخص كننده منصب است. هر گاه چنين فرضي درست باشد، اين دو صف 32 نفري را مي توان نماينده نخبه ترين صاحب منصبان درباري (در لباسي پارسي) و نظامي (در جامه مادي) ايران در عهد خشايارشا دانست.
همه اين بزرگان كلاه بلند دارند و كلاه ترك دار و استوانه اي پارسي آنها از كلاه هاي پارسيان ديگر بلند تر است. به علاوه همه ريش نسبتاً بلند دارند كه نشان مي دهد مقامشان از ديگر افراد منقوش بر پلگان آپادانا بلند تر است اما از پادشاهان، كه ريش مصنوعي بسيار بلند مستطيلي دارند، پايين ترند.همه گوشوار، دستبند و طوق دارند و اينها همه نشانه بزرگي و سالاري به شمار مي رفته است و "نشان" هاي خاصي بوده كه در برابر خدمت نيك و به پاداش دلاوري داده مي شده است و الا هر فرد عادي و عامي نمي توانسته اينها را به خود بياويزد.
به علاوه آنان كه جامه مادي به تن دارند، ردايي بلند آستين بر دوش افكنده اند كه با بندي ظريف در جلو سينه چفت مي خورده است. اين ردارا كنديز مي خوانده اند و سر آستين هايش دوخته و بسته بوده، به طوري كه اگر دستها را در آستينها مي كردند، از آن بيرون نمي آمد و كسي كه آن را بدين گونه مي پوشيد، نمي توانست دست به اسلحه برد و از اين جهت، بزرگان در پيشگاه پادشاهان دست ها را در آستين ها مي پوشانيدند تا احتمال هر گونه سوء قصدي از ميان برود- مجازات تخطي از اين قانون مرگ بود. اما در حالت عادي، ردا را مثل عبا، فقط بر دوش مي افكندند و آستين ها تهي و آويزان مي ماند و خود جامه، با بندي در پيش سينه بسته مي شد. بسياري از بزرگان تنه خود را برگردانيده، از روبرو نمايانند و از اين جهت، حالت بدوش گرفتن كنديز را به خوبي نشان مي دهند. آستين تهي و آويخته ردا، در حاهايي كه فرد كنديز پوش را به حالت نيمرخ نشان داده اند، به روشني نمايان است.
آنان كه جامه مادي پوشيده اند، كلاه نمدي گرد، آويزه دار و نيم تنه چرمين چسبان، شلوتر چرمين تنگ و چكمه پوشيده اند و كمربندي به ميان دارند كه دو سرش به قبه اي چون يك گل دوازده پر مي پيوندند و گره خورده، چونان دو آويزه به پايين مي افتد. نقوش همين افراد بر روي پلكان شمالي آپادانا كه طرف ديگر آنان را نشان مي دهد، مي رساند كه هر يك از آنان تيغ كوتاه (اكوناك، به يوناني اكي نكيز) در نيام كرده اي را به كمر آويخته بوده اند.
آنان كه در لباس پارسي اند، كلاه استوانه اي ترك دار به سر دارند و نيم تنه و دامن چين دار و كفش سه بندي پوشيده اند و خنجري با قبضه ي سه دندانه اي دم چلچله اي به كمر زده اند.
گروهي از اين بزرگان (هم در چامه ي مادي و هم در لباس پارسي) هر يك كمان داني بزرگ (كه در اصل چرمين بوده) با تسمه اي كه بدان دوخته شده به كمر آويختع اند، سر كمان دان به مانند كله ي طوطي مصور شده است. نقش هاي پلكان شرقي آپادانا اين كمان دان ها را از روبرو، به صورت واضحي نشان مي دهند در حالي كه نقوش پلكان شمالي، فقظ قسمتي از آنها را نمايان مي سازند و بقيه در پشت سر افراد منقوش، پنهان مانده اند.
بيشتر بزرگان گلي و يا غنچه اي شبيه نيلوفر آبي در دست دارند، چنانكه امروز هم رسم شده است كه در مواقع تشريفاتي گل به دست گرفته و يا بوي خوش و عطر به خود بپراكنيم، در غهد باستان رسم بوده است كه با بوي خوش و عطر گل به ميهماني بروند و اين عادت بسيار نيكو از پدران ما به يادگار مانده است. گروهي هم اشياء كروي و بيضوي- شايد سيب، انار و تخم مرغ رنگين- به دست گرفته اند كه همه اينها از ويژگي هاي مراسن نوروزي است و هنوز هم در سفره هفت سين نوروزي مان جلوه گر است.
حالت اين بزرگان فوق العاده گيرا و پر معني است و در نفرهاي اول و برخي ديگر از ميان دو گروه، رسمي و تشريفاتي است. مثلاً نفر نخستين هر گروه –كه جامه پارسي پوشيده- در يك دست گل دارد و دست ديگر را بر روي مچ دست اولي انداخته و مانند پرده داران، خشك و با احترام ايستاده است. از اين جهت احتمال داده اند كه شايد هزار پتيش ( هزار بد، فرمانده هزارگان يعني هزار تن نگهبانان ويژه شاهي، كه بن نيزه شان سيب زرين داشته) باشد. نفر دوم رديف پاييني، دستي را به نشانه درود فرستادن به لبان برده است و نفرهاي پشت سر او هم حالت احترام دارند و رسمي اند. اما گروه زيادي از بزرگان، وضع تشريفاتي را كنار گذاشته و مثل اين كه به ميهماني يكي از دوستان مي روند، شادان و گفت و گو كنان گام بر مي دارند؛ اين يكي دستش را بر كمان دان رفيقش گذلرده، آن يكي دست بر شانه دوستش نهاده و با او- كه برگشته و به وي گوش مي دهد- سخن مي گويد.بسياري از آنها دست همديگر را گرفته اند و حالت بسيار دوستانه اي در رفتار و حركاتشان ديده مي شود. اين صحنه ها، يكي از دلپسندترين و كمياب ترين نقش هاي درباري جهان باستان است و هر بيننده اي را شيفته مي سازد.
http://www.persepolis.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=24%3Aapadana&catid=18%3Apersepolis-palaces&Itemid=72&limitstart=10 (http://www.persepolis.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=24%3Aapadana&catid=18%3Apersepolis-palaces&Itemid=72&limitstart=10)
Joseph Goebbels
31st October 2011, 09:41 PM
سنگ نوشته ها و نقش شير گاوشكن
در سمت راست اين مجلس حجاري مفصل، فضايي مستطيل شكل از ديوار پلكان را به كتيبه اي اختصاص داده اند كه دو قسمت دارد؛ بخش باليي در 18 سطر، به خط و زبان عيلامي است و بخش پاييني در 19 سطر به زبان و خط بابلي. هر دو متن، يك مضمون دارند و مفادشان مثل متن كتيبه اي است كه به فارسي باستان، بر ديواره ي جنوبي پلكان شرقي نقر شده و در جاي خود از آن ياد خواهيم كرد. هرسه كتيبه به فرمان خشايارشا كنده شده اند؛ پادشاه پس از ستايش اهورامزدا خود را معرفي مي كند و مي گويد كه " اين سراي (مقصود او آپادانا و يا قسمتي از آن است) را من به تأييد اهورامزدا ساختم. باشد كه اهورامزدا و ايزدان ديگر، مرا بپايند و كشورم را و هر آنچه را كه ساخته ام" (روايت بابلي).
از اينجا بر مي آيد كه ساختمان آپادانا در زمان داريوش و در حدود سال 515 ق.م. آغاز شده بود، در روزگار خشايارشا به پايان رسيده است.
پس از اين كتيبه ، مثلث نسبتاً بزرگي را مي بينيم كه وتر آن توسط لبه ي پلكان به وجود آمده است. اين سه گوش، منقوش است به شيري كه گاوي را مي شكند و رديفي از درختان نخل و سرو كه بارها آن را توصيف كرده ايم.
http://www.persepolis.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=24%3Aapadana&catid=18%3Apersepolis-palaces&Itemid=72&limitstart=11 (http://www.persepolis.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=24%3Aapadana&catid=18%3Apersepolis-palaces&Itemid=72&limitstart=11)
Joseph Goebbels
31st October 2011, 09:42 PM
جبهه ي جنوبي: سان هديه آوران
بر ديواره ي اين قسمت از پلكان شرقي، 23 گروه نمايندگي را نقش كرده اند كه هديه هاي نوروزي براي خشايارشا مي آورند. افراد پيشكش هايشان –با تفاوت ههايي مختصر –همان افراد منقوش بر جبهه ي غربي پلكان شمالي اند. اين هيئت ها در سه رديف كرده اند و هر هيئتي توسط درخت سروي از هيئت ديگر جدا شده است. گروهاي يكم، دوم و سوم را بر روي جبهه ي دروني پلكان نقش كرده اند، گروههاي چهارم تا هيجدهم در سه صف –هر صف شامل پنج هيئت- يكي بر فراز ديگري و گروهاي نوزدهم تا بيست و سوم، در زير كنگره ي پلكان جنوبي نقش شده اند. هر هيئتي را حاجبي بلند پايه در لباس مادي (كلاه نمدي گرد،نيم تنه ي چسبان ، شلوار تنگ، كفش چكمه اي، كمر بندي با تيغ كوتاه مادي و گوشواره) و يادر جامه ي پارسي (كلاه استوانه اي ترك دار، نيم تنه و دامن چين دار، كفش سه بندي، گوشواره و خنجري به كمر) هدايت مي كند. اين پرده داران معمولا طوق ( نشلنه ي مقام بلند) و عصا ( نشانه ي حاجبي) دارند و هر يك دست رهبر هيئتي از هديه آوران را گرفته و با مهرباني او و همراهانش را به پيشگاه پادشاه مي برد. رئيس اين حاجبان، بارسالار است كه در نقش بارعام شاهي، در جامه ي مادي و با عصا در پيشگاه فرمانروا ايستاده است. اينك هيئت هاي هديه آور را يكي يكي توصيف مي كنيم.
1. مادها: نه نفرند، نيم تنه، شلوار چرمين و چكمه پوشيده اند. رهبر گروه، تيغ كوتاه مادي به كمر آويخته است و كلاه معمولي مادي- يعني گرد و نمدي –به سر دارد. بقيه بي اسلحه اند و كلاه سه قبه اي بزرگي كه مثل دستار و شال گردن، چانه، رخان و پشت گردن را مي پوشاند، به سر دارند. هديه هاي آنان عبارت است از سبو، كاسه، تيغ مادي با نيام و يراق، طوق و دستبند، جبه، قبا و شلوار مادي. حاجبي پارسي اين گروه را هدايت مي كند.
2. خوزي ها: شش نفرند، با قبا و دامن چين دار و نيم چكمه ي بند شده ي شش سوراخي. به جاي كلاه، موي بند مشهور ميترا بر سر دارند كه به پشت سر گره مي خورد، و كاملاً بي اسلحه اند. هديه ي آنان عبارت است از يك جفت كمان تزييني با دو سري كه مانند كله ي اردك درست شده، يك جفت خنجر پارسي با قبضه ي دندانه دار دم چلچله اي كه در نيام اند و يك ماده شير و دو توله اش. ماده شير با حالتي نگران و خشمناك سر بر گردانده، توله هايش را مي نگرد كه دو شيربان، به زور آنها را گرفته و مي آورند. اين تنها حيوان ماده اي است كه در تخت جمشيد نقش شده است. اينجا بايد اين نكته ي مهم ياد آور شويم كه خوزستان استان پر نعمت و توانگري بوده و پذيرفتني نيست كه به عنوان باج سالانه، توله شير و ماده شير به درگاه مي فرستاده، پس بايد قبول كنيم كه اين حجاري، آن چنان كه برخي از غريبان ادعا مي كنند، سان "باج پردازان" را نمي نمايد\ بلكه سان "هديه اوران" را مجسم مي كند. حاجبي در جامه ي مادي و با تيغ و كمر، اين گروه را هدايت مي كند.
3. ارمني ها: سه نفرند كه جامه ي مادي دارند، اما باشلقشان را نبسته اند، يعني طوري پوشيده اند كه دنباله هايش از روي موي سر به پايين مي افتد و چانه و رخسار را پنهان نمي سازد. هديه هاي آنان اسبي است با يال و يراق آهسته و دم گره خورده و سبويي با دسته ي عقاب وار بسيار آراسته كه دسته ي مقدم آن با نوعي آبريز مجهز شده است. حاجبي در جامه ي پارسي اينها را هدايت مي كند.
4- هراتيان: چهار نفرند، كه جبه و شلوار چسبان مادي دارند و چكمه بلند به پا كرده اند و سر، گردن، چانه و رخسار را با شالي بزرگ و چند لايه پيچيده اند. رهبر گروه رداي مادي پوشيده و اين نشان از مقام بلندش دارد. هديه هاي ايشان مشتمل است بر ظروف دهان گشاد جام مانند، شتر دو كوهانه و پوست جانوري وحشي (شايد پلنگ سياه). حاجبي در جامه پارسي اين گروه را هدايت مي كند.
5- بابليان: شش نفرند، كلاه زنگوله شكل بلند منگوله دار به سر دارند و قبايي عباوار و گشاد و كفشي تخت پوشيده اند.هديه هايشان عبارت است از پياله هاي آراسته، عبا و يا رداي بافته چين داري كه حاشيه تور مانند و گلدوزي شده آن به خوبي نمايان است و گاو كوهان دار.رهبر گروه دست را بالا آورده، در حال سخن گفتن است. حاجبي در جامه مادي اين دسته را هدايت مي كند.
6- لوديه اي ها(مردمان باستان ناحيه غرب تركيه امروز): شش نفرند و جبه ظريف چين خورده اي از پارچه نازك و چسبان به تن دارند و شالي به طور مايل بر آن بسته اند.ساق پايشان لخت است و نيم چكمه نوك برگشته به پا كرده اند. چهار نفر اول دستاري چون مخروط كند نوكي به سر دارند، ولي دو نفر ديگر سر برهنه اند. همه آنها يك حلقه منفرد از موي سر را از پشت گوش تا به گردن آويخته اند. اين تك گيسوي عجيب در چند تصوير ايونيه اي كهن ديده مي شود و احتمالاً يك رسم لوديه اي بوده است.(شباهت آن با گيس بر بناگوش آويخته فرقه اي از يهوديان سنتي كاملاً تصادفي است). پيشكش هاي اين گروه عبارت است از گلدان هاي بسيار آراسته با شيارهاي عمودي و دسته هايي به شكل گاو بالدار، كاسه هاي ساده، بازوبندهاي بسيار شاهانه كه دو سرشان همچون شيردال درست شده و گردونه اي سواري كه دو نريان كوچك اندام با زمام و دم آراسته، آن را مي كشند، ميخ محور چرخ اين گردونه را هم، مانند گردونه شاهي، به صورت آدمكي كه دست به سينه ايستاده، درست كرده اند. حاجبي در جامه پارسي اين گروه را هدايت مي كند.
7- رخجي هاي افغانستان: چهار نفرند و جبه، شلوار مادي و شال چند لايه اي دارند كه سر، گردن، رخسار و چانه را مي پوشاند.چكمه بلند به پا كرده و شلوار را در آن فرو برده اند. هديه هاشان كاسه جام مانند، شتر دو كوهانه زنگوله دار و پوست جانوري وحشي است. حاجبي در جامه مادي آنان را هدايت مي كند.
8- آشوريان بين النهرين: هفت نفرند، كه جبه بلند و آستين كوتاهي از جنس پارچه كلفت (پشمين) پوشيده اند و شال نازكي به كمر بسته و نيم چكمه اي كه در جلو با بندي به شكل پروانه گره خورده است به پا كرده اند و دستار چند رشته اي به سر پيچيده اند. رهبر گروه دست خود را به نشانه احترام و يا سخن گفتن بالا آورده است و به دنبال سر حاجبي كه در جامه پارسي است، گام بر مي دارد. هديه هاي اين دسته عبارت است از كاسه هاي بزرگ پياله مانند، پوست بره كوچك، جبه عبا مانند و قوچ هاي پروار زيباست.
9- كاپادوكيه اي ها ( مردمان باستاني ناحيه جنوب درياي سياه): پنج نفرند كه جامه مادي پوشيده اند و كلاهشان باشلق قبه دار است. روي نيم تنه، ردايي بر دوش افكنده اند كه با يك سنجاق قفلي شبيه به دستي با بازوي خم شده، در جلوي سينه بسته شده است. از اين نوع سنجاق قفلي در حفاري هاي كاپادوكيه زياد يافته اند. پيشكش هاي اينان نريان درشت اندام با يال و دم گره خورده، جبه مادي و شلواري است كه پاي پوش (جوراب) آن سر خود است. حاجبي در جامه مادي اين گروه را هدايت مي كند.
10- مصريان: قسمت اعظم اين نقش از ميان رفته است.همين اندازه پيداست كه اين گروه شش نفر بوده اند و با پاي برهنه و جبه قبا مانندي كه تا قوزك پا مي رسيده و حاشيه پاييني اش راه راه و ريشه دار بوده است، آمده بوده اند. پيداست كه نفر چهارم شال گردني (از كرباس) و نفر پنجم ورزاوي نيرومند هديه مي كند و حاجبي در جامه پارسي اين گروه را رهنمون است.
11- سكائيان تيز خود (مردمان شمال خوارزم، كه ايرانيان شمالي بوده اند): شش نفرند و كلاه بلند نوك تيز و محاسن صاف دارند. جامه آنان درست مانند جامه مادهاست. به علاوه، اين گروه اسلحه هم دارند؛ همه تيغ كوتاه مادي به كمر آويخته اند و رهبر گروه، كمان دان بزرگ ايراني بر پهلو دارد. اين وضع نشانه امتياز و بلند مقامي سكائيان در روزگار هخامنشي است كه از خلال نوشته هاي مورخان كهن نيز به خوبي روشن است. پيشكش هاي اين گروه عبارت است از نرياني درشت اندام با دم و يال آراسته و يراق كامل، دست بندهايي با سر حيوانات، جبه مادي و شلوار مادي جوراب دار. حاجبي در جامه مادي اين گروه را هدايت مي كند.
http://www.persepolis.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=24%3Aapadana&catid=18%3Apersepolis-palaces&Itemid=72&limitstart=12 (http://www.persepolis.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=24%3Aapadana&catid=18%3Apersepolis-palaces&Itemid=72&limitstart=12)
Joseph Goebbels
31st October 2011, 09:43 PM
12- ايونيه اي ها (مردمان يوناني نژاد و يوناني شده غرب تركيه امروز): از تعداد زياد افراد اين هيئت پيداست كه اهميت فراوان داشته اند. اينان جبه اي- كتاني يا پشمين- كه تا ميان ساق پا مي رسد و عبايي پهن از پارچه نازك و مزين به منگوله هاي كوچك دارند و نيم چكمه اي نوك برگشته به پا كرده اند. پيشكش هاي اين افراد عبارت است از؛ كاسه هاي جام مانند و پياله وار، قواره تا شده پارچه پشمي، عباي تا شده آراسته و كلاف هاي كروي پشم تابيده و ريسيده، كه احتمالاً با رنگي كمياب و پر ارزش رنگين شده بوده است. حاجبي در جامه پارسي اين گروه را هدايت مي كند.
13- بلخيان: چهار نفرند. مقام والايشان از گوشوار و محاسن صاف (كه نشان مي دهد مجبور نبوده اند رسوم درباري را رعايت كنند) و نسبتاً بلندشان پيداست. قباي كمردار مادي و شلوار سواري پا پوش سر خود پيچيده اند و دستمالي زلف پوش و دنباله دار دارند. هديه هاي آنان كاسه هاي بهادار و شتر دو كوهانه زنگوله دار است. حاجبي در جامه مادي را هدايتشان مي كند.
14- گنداريا دره كابل: شش نفرند كه قبايي نازك با آستين نيم بلند، لنگ كوتاه و رداي بلند مستطيل شكل منگوله دار پوشيده اند و به جاي كلاه، رشته اي پارچه اي به سر بسته اند. هديههاشان عبارت است از؛ گاو نر كوهان دار، سپر گرد بزرگ و نيزه. حاجبي در جامه پارسي آنان را هدايت مي كند.
15- پارثوي ها (خراسانيان كهن): چهار نفرند، با موي بند ديهيم دار، قباي كمر دار مادي، شلوار گشاد با چين هاي افقي كه با بند به ساق پا بسته شده و نيم چكمه.محاسن آنان صاف و نسبتاً بلند است. هداياشان مشتمل است بر كاسه هاي جام مانند با شيار هاي افقي، پياله هاي اراسته به خطوط افقي با لبه مزين به گلبرگهاي عمودي و يك شتر دو كوهانه زنگوله دار. حاجبي در جامه مادي آنان را هدايت مي كند.
16- اسه گرتيان (ساگارتيان كناره ماد، يا حدود يزد امروز) : پنج نفرند كه درست مانند مادهاي گروه يكم جامه پوشيده اند و هديه هاشان هم شبيه به هديه مادهاست. از اين روي بايد قومي مادي (مثل ساگارتيان) باشند.رهبر گروه كلاه گرد دارد و نفرهاي دوم و چهارم گروه باشلق بسته و نفر سوم و پنجم باشلق نابسته دارند. هداياي آنام جبه مادي، شلوار و اسب با يال و دم آراسته است. حاجبي در جامه پارسي آنان را هدايت مي كند.
17- سكاهاي هوم پرست (ايرانيان شمالي حدود فرغانه) پنج نفرند كه كلاه كمي نوك تيز و باشلق وار، قباي جبه مانند اريب بريده شده و شلوار گشادي كه پايينش را بسته اند، پوشيده اند. كفش ساده و محاسن صاف نسبتاً بلند دارند. همه با اسلحه آمده اند و كمان دان بزرگ ايراني بر ران آويخته اند. اين خصوصيات نشانگر مقام والاي آنان است. هداياشان عبارت است از اكوناك (تيغ مادي) با نيام و يراق، بازوبند، تبرزين جنگي و اسب سواري. نريان اينها دم كشيده گره نخورده دارد. حاجبي در لباس مادي آنان را هدايت مي كند.
18- هندوان (مردم ناحيه سند): پنج نفرند. رهبر گروه، عبايي نازك به تن و صندل به پا دارد،بقيه فقط لنگي به كمر آويخته اند. محاسنشان و صاف و سربند پهني پوشيده اند كه هر دو انتهايش را پشت سر گره زده اند. هداياشان عبارت است از كيسه هاي حاوي ادويه گران بها- يا خاك زر كه درون ترازويي است و يكي از هندوان آن را بر دوش گرفته است- گورخر- يا قاطر- و تبر دو دمه جنگي. حاجبي در جامه پارسي آنان را هدايت مي كند
از اين گروه به بعد، افراد را در جاي تنگي در شيب پلكان حجاري كرده اند و به همين دليل ناچار شده اند از تفصيل هيئت ها بكاهند.
19- سكاهاي اروپايي (تركيه يا مقدوني امروزي): اين گروه چهار نفرند. كلاه نوك تيز و باشلق وار دارند، جبه بلند و بي كمر و نيم چكمهاي نوك تخت پوشيده اند. پيشكش هاشان عبارت است از سپر نئين و مدور، نيزه، و نرياني كشيده اندام كه دمش گره نخورده است. حاجبي در لباس مادي آنان را هدايت مي كند.
20- تازيان ناحيه اردن و فلسطين: سه نفرند كه با قباي پيراهن مانند، عباي نازك منگوله دار، محاسن صاف و كفش صندل آمده اند. هداياشان عبايي تا شده با حاشيه قلابدوزي و چهار گوشه منگوله دار، يك شتر جمازه، با يك دست لجام كامل است. حاجبي در جامه پارسي هدايت شان مي كند.
21- زرنگيان (سيستانيان باستاني): اين گروه چهار نفرند.جبه كمردار بلند، آستين مادي و بر روي آن شالي از پاچه نازك دارند. به جاي كلاه، موي بندي صاف و ديهيم وار به سر گذارده اند و شلوار مادي پوشيده اند. هداياشان سپر گرد حاشيه دار، نيزه و گاو نر پيچيده شاخي است. حاجبي در جامه مادي آنان را هدايت مي كند.
22- ليبيايي ها: سه نفرند كه قبا و روي آن عبايي با حاشيه مضرس پوشيده اند اما سر و پاي شان تهي است. هداياشان نيزه، غزال آفريقايي و گردونه اي دو اسبي است. حاجبي در جامه پارسي آنان را هدايت مي كند.
23- حبشيان: سه نفرند كه به صورت زنگيان كوتاه اندام و پيچيده موي و پهن بيني مجسم شده اند. دامن جلو باز و شال به تن دارند. رهبر گروه برهنه پاي و دو نفر ديگر با صندل آمده اند. پيشكش هاي شان عبارت است از يك قوطي دربسته كه احتمالاً محتوي عطريات و يا روغن خوشبوي بوده، دندان فيل (عاج) و جانوري شبيه زرافه با حثه اي خرد. حاجبي در جامه مادي آنان را راهبر است.
ولي اين نقش ها را با حجاري هاي پلكان شمالي برابر مي نهيم، تفاوت هايي مي يابيم كه چشمگيرند. مادهاي پلكان شرقي اسب ندارند، حاجب گروه هيجدهم همين پلكان بدون طوق است. تعداد افراد هيئت ها بر پلكان شرقي، كمتر از پلكان شمالي است. گروه اول (مادها) بر پلكان شمالي شش نفرند، در حالي كه بر پلكان شرقي 9 نفر شده اند. حاجبان پلكان شمالي آزادانه تر را مي روند و عصايشان را مورب تر گرفته اند. كلاه افراد گروه هفدهم روي پلكان شمالي ( سكاهاي هوم پرست) تيز تر از كلاه همان ها، روي پلكان شرقي نموده شده است. اين تفاوت ها احتمالاً نشانه و حاكي از گذشت زمان است و مي توان قبول كرد كه پلكان شمالي را داريوش آغاز كرد و خشايارشا به انجام رسانيد اما پلكان شرقي را خشايارشا بساخت.
سنگ نوشته خشايارشا (ب)
در زير نقوش گروه هاي 19، 20، 21، 22 و بر روي مثلث ناشي از شيب پلكان، نقش شير گاوشكن و درختان نخل تكرار شده است و در سمت راست اين نقش، فضايي مستطيل شكل به كتيبه اي از خشايارشا اختصاص يافته كه به زبان و خط فارسي باستان است. متن آن بر جبهه غربي پلكان شمالي و مفاد آن- به زبان هاي بابلي و عيلامي- بر جبهه شمالي پلكان شرقي تكرار شده است. اين كتيبه را به عنوان نمونه اي از خط و زبان هخامنشي، همراه با متن اصلي و آوا نوشت و ترجمه واژه به واژه، در شكل 97 آورده ايم و اينك برگردان آزاد فارسي آن:
" خداي بزرگ اهورامزدا (است) كه اين جهان را آفريد، كه آن آسمان را آفريد، كه مردم را آفريد، كه خوشبختي مردمان را آفريد، كه خشايارشا را شاه كرد، يكي را شاه بسياري، يكي را فرمانرواي بسياري.منم خشايارشا، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه كشورهايي كه همه گونه مردم دارد، شاه اين جهان دور و فراخ، پسر داريوش شاه، (از تخمه) هخامنشي. گويد خشايارشا، شاه بزرگ: هر آنچه اينجا بر دست من درست شد، و هر آنچه جاي ديگر بر دست من انجام پذيرفت، همه اينها را من به تأييد اهورامزدا ساختم. چنان باد كه اهورامزدا و ايزدان ديگر مرا بپايند و كشورم را و هر آنچه بر دست من ساخته آمد."
چنان كه پيشتر ديديم، روايت بابلي اين نوشته صريحاً دلالت دارد كه "اين سراي" ( آپادانا) را خشايارشا ساخته است. اين كاخ شكوهمند و نقوش برجسته اش با رنگ هاي زيبا مي درخشيده است. در سال 1932 كه ارنست هرتسفلد پلكان شرقي آپادانا را از زير خاك بيرون آورد، هنوز به قول خودش " همه جا بر نقوشي كه زير خاك" پوشيده مانده بود، آثار رنگ پيدا بوده است. امروز اثري از اين رنگها نمانده است و هر آنچه هم از خود نقوش برجاست، چنان گزند ديده كه اگر به دقت نگهباني و نگهداري نشود به زودي فرسوده و ديگرگون مي شود و زياني جبران ناپذير به ميراث فرهنگي ما و جهانيان مي رسد.دشمن اين نقش ها آب و هواي ناسازگار و به ويژه نم و رطوبت و دود حاصل از سوخت ماشين آلات و تجمل محل هاي مسكوني و كارخانجات، در نزديكي تخت جمشيد است كه را مي تركاند و تكه تكه مي كند. دستمالي كردن و خراشيدن آنها نيز عمرشان را كوتاه مي كند و به همين جهت بايد از توسعه كارخانه ها و مجتمع هاي مسكوني در درون دشت و نزديك به آثار جلوگيري كرد و اين ميراث گرانبها را نگهدار بود.
http://www.persepolis.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=24%3Aapadana&catid=18%3Apersepolis-palaces&Itemid=72&limitstart=13 (http://www.persepolis.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=24%3Aapadana&catid=18%3Apersepolis-palaces&Itemid=72&limitstart=13)
استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است
استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد
vBulletin® v4.2.5, Copyright ©2000-2025, Jelsoft Enterprises Ltd.