PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : حکایت آبجی کوچیک گفت : ...



طلیعه طلا
31st October 2011, 09:47 PM
آبجی کوچیک گفت : ...



http://asan.webatu.com/images/d277964a8959.jpg


آبجی کوچیکه گفت: زودی یه آرزو کن، زودی یه آرزو کن...

آبجی بزرگه چشماشو بست و آرزو کرد ...

آبجی کوچیکه گفت: چپ یا راست؟ چپ یا راست؟ ...


آبجی بزرگه گفت: م م م راست ...

آبجی کوچیکه گفت: درسته، درسته، آرزوت برآورده میشه، هورا ...

بعد دستشو دراز کرد و از زیر چشم چپ آبجی مژه رو برداشت!

آبجی بزرگه گفت: تو که از زیر چشم چپ ورداشتی که ...

آبجی کوچیکه چپ و راست رو مرور کرد و گفت : خوب اشکال نداره ...

دستشو دراز کرد و یه مژه دیگه از زیر چشم راست آبجی برداشت

دیدی؟ آرزوت می خواد برآورده شه، دیدی؟ حالا چی آرزو کردی

آبجی بزرگه گفت: آرزو کردم دیگه مژه هام نریزه

بعد سه تایی زدن زیر خنده

آبجی کوچیکه، آبجی بزرگه و پرستار بخش شیمی درمانی


سیب زمینی

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد