ساناز فرهیدوش
25th October 2011, 01:12 AM
آموزش، تجربه اي است مبتني بر يادگيري، كه به منظور ايجاد تغييرات نسبتا ماندگار در فرد صورت مي گيرد تا وي بتواند توانايي خود را براي انجام كار بهبود بخشد (شيمون(4)،1380، ص 248). به عبارت ديگر به هر گونه فعاليت يا تدبير از پيش طرح ريزي شده اي كه هدف آن آسان كردن يادگيري در يادگيرندگان است، آموزش گويند (سيف، 1379، ص3). براون و اتكينس(5) آموزش را به عنوان فراهم آوردن فرصتهايي براي اينكه دانش آموزان ياد بگيرند تعريف كرده اند. در واقع آموزش به فعاليتهايي گفته مي شود كه با هدف آسان ساختن يادگيري از سوي آموزگار يا معلم طرح ريزي مي شود و بين آموزگار و يك يا چند يادگيرنده به صورت كنش متقابل جريان مي يابد. آموزش در اين تعريف به فعاليتهايي گفته مي شود كه با هدف آسان ساختن يادگيري از سوي آموزگار يا معلم طرح ريزي مي شود و بين آموزگار و يك يا چند يادگيرنده به صورت كنش متقابل جريان مي يابد (سيف، 1379، ص30-29) تا در نهايت به گسترش نگرش، دانش، مهارت و الگوهاي رفتاري مورد نياز يك فرد براي انجام عملكرد مناسب در يك تكليف يا شغل معين منجر شود. اما جان اف ام مي(6) آموزش را عبارت از بهبود سيستماتيك و مستمر شاغلين از نظر دانش ها، مهارت ها، توانايي ها و رفتارها مي داند كه به رفاه آنها كمك مي كند و شرايط بهتري را براي احراز مقام بالاتر فراهم مي آورد، تعريف كرده است (محمدي، 1382، ص13-14).در تمامي اين تعاريف، آموزش عامل اساسي تعالي انسانهاست و اين تعالي مي تواند در تلطيف روابط كاركنان و مديريت نيز اثربخش باشد. فردي كه كار خود را خوب بداند از كار كردن لذت مي برد و برايش ايجاد رضايت مي كند و ناخودآگاه اين رضايت را ناشي از محيط كار مي داند. آموزش به خوبي اين هدف را تحقق مي بخشد (ميرسپاسي، 1385، ص485).