نازخاتون
17th October 2011, 11:09 PM
مقایسه سوسور با چامسکی
توانش و Language acquisition device)LAD) یا UG؛ LAD در دهه 60 میلادی توسط چامسکی استفاده میشده است. در سالهای دهه 80 به جای آن UG را استفاده نمود.
LAD یا UG= [بنا به نظر چامسکی] به دانش ذاتی زبانی اطلاق میشود. دانشی که کودک در مرحله صفر (zero state) یعنی همان بدو تولد دارا میباشد. این باور ناشی از عقلگرایی دکارتی چامسکی است. این دانش شامل مفهوم هجا، اسم، حرف اضافه، نکره و معرفه، واج و مانند آن را با خود دارد. اما این مفاهیم عملاً مصداق ندارند. مفهوم فعل را کودک دارد، مفهوم اسم را دارد، و مانند آن. کودک چون در معرض زبان نبوده مصادیق این مفاهیم را کسب نکرده است. وقتی در معرض یک زبان خاص قرار بگیرد، و اطلاعات آن زبان ذیل این مفاهیم ذاتی نهاده شدند دستوری شکل میگیرد که بنیانهای آن ژنتیکی است. اما مصداقها برگرفته از محیط دور و اطراف است. یعنی بخش اول آن از nature آمده و بخش دوم آن از Nurture آمده است. آمیزه این دو توانش را شکل میدهد. این توانش رفته رفته در کودک رشد پیدا میکند، و پس از طی مراحل مختلف به توانش بزرگسالان میرسد.
کودک زمانی که به دنیا میآید UG یا دانش ژنتیکی را در مرحله Zero state دارد، وقتی در معرض زبان قرار میگیرد، اطلاعات زبانی را ذیل این دانش قرار میدهد. از آمیزه این دانش ژنتیکی و این اطلاعات زبانی یعنی مصادیق دانش ژنتیکی که از محیط کسب شده، دانش جدیدی شکل میگیرد که به آن توانش گفته میشود. Nature+Nurture= توانش.
UG در تمامی کودکان وجود دارد. مگر در موارد بسیار معدود و نادری که عقب ماندگی کودک آنقدر زیادست که میگویند این کودک با این عقب ماندگی شدید نمیتواند زبان را فرابگیرد. در افراد عقب مانده هم خلاقیتهای زبانی مشاهده میشود.
در مقام قیاس(فقط به قیاس) توانش مثل langue است. یعنی به یک زبان خاص مربوط میشود. برای مثال توانش زبان فارسی، یا توانش زبان انگلیسی. Persian competence)) از این نظر میگوئیم قیاساً چون نباید این دو مفهوم را با هم خلط کرد، چرا که چامسکی عقلگرا است، و سوسور تجربه گرا.
UG مانند langage است. یعنی در تمامی زبانها یکسان است. همان قوه نطق.
توانش و Language acquisition device)LAD) یا UG؛ LAD در دهه 60 میلادی توسط چامسکی استفاده میشده است. در سالهای دهه 80 به جای آن UG را استفاده نمود.
LAD یا UG= [بنا به نظر چامسکی] به دانش ذاتی زبانی اطلاق میشود. دانشی که کودک در مرحله صفر (zero state) یعنی همان بدو تولد دارا میباشد. این باور ناشی از عقلگرایی دکارتی چامسکی است. این دانش شامل مفهوم هجا، اسم، حرف اضافه، نکره و معرفه، واج و مانند آن را با خود دارد. اما این مفاهیم عملاً مصداق ندارند. مفهوم فعل را کودک دارد، مفهوم اسم را دارد، و مانند آن. کودک چون در معرض زبان نبوده مصادیق این مفاهیم را کسب نکرده است. وقتی در معرض یک زبان خاص قرار بگیرد، و اطلاعات آن زبان ذیل این مفاهیم ذاتی نهاده شدند دستوری شکل میگیرد که بنیانهای آن ژنتیکی است. اما مصداقها برگرفته از محیط دور و اطراف است. یعنی بخش اول آن از nature آمده و بخش دوم آن از Nurture آمده است. آمیزه این دو توانش را شکل میدهد. این توانش رفته رفته در کودک رشد پیدا میکند، و پس از طی مراحل مختلف به توانش بزرگسالان میرسد.
کودک زمانی که به دنیا میآید UG یا دانش ژنتیکی را در مرحله Zero state دارد، وقتی در معرض زبان قرار میگیرد، اطلاعات زبانی را ذیل این دانش قرار میدهد. از آمیزه این دانش ژنتیکی و این اطلاعات زبانی یعنی مصادیق دانش ژنتیکی که از محیط کسب شده، دانش جدیدی شکل میگیرد که به آن توانش گفته میشود. Nature+Nurture= توانش.
UG در تمامی کودکان وجود دارد. مگر در موارد بسیار معدود و نادری که عقب ماندگی کودک آنقدر زیادست که میگویند این کودک با این عقب ماندگی شدید نمیتواند زبان را فرابگیرد. در افراد عقب مانده هم خلاقیتهای زبانی مشاهده میشود.
در مقام قیاس(فقط به قیاس) توانش مثل langue است. یعنی به یک زبان خاص مربوط میشود. برای مثال توانش زبان فارسی، یا توانش زبان انگلیسی. Persian competence)) از این نظر میگوئیم قیاساً چون نباید این دو مفهوم را با هم خلط کرد، چرا که چامسکی عقلگرا است، و سوسور تجربه گرا.
UG مانند langage است. یعنی در تمامی زبانها یکسان است. همان قوه نطق.