توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : واژههای موسیقی
Rez@ee
17th October 2011, 01:17 PM
واژههای موسیقی - بخش اول
آرپژ: از کلمه ARPa یا ARPe به معنای هارپ گرفته شده است. اصوات یک آکورد به جای اجرای همزمان، یکی پس از دیگری و عموماً از بمترین تا زیرترین صوت به صدا درآیند.
آکسان: تکیه روی صدا، تاکید روی برخی اصوات، ضربات و آکوردها میباشد.
آکورد: سه یا بیشتر از سه صوت موسیقی که همزمان به صدا درآیند را آکورد گویند. در دانش آکوردشناسی به خصوصیات آکوردها به شکل منفصل و مستقل از یکدیگر و روابط آکوردها نسبت به همدیگر توجه میشود.
آکوستیک: علم ادراک صوت صداشناسی و بخشی از علم فیزیک است که درباره هر آنچه مربوط به حس شنوایی و خصوصیات ایجاد و انتقال اصوات میپردازد.
ارکستر: به مفهومی کلی به مجموعهای از سازهای هنگون یا ناهمگون اطلاق میشود که به اجرای قطعهای از پیش آماده شده میپردازد. اگر تعداد سازها و نوازندگان کم، یعنی از 2 تا 9 نفر باشد این مجموعه را ارکستر مجلسی مینامند. در ارکستر مجلسی معمولاً از هر نوع ساز یک عدد وجود دارد.
در ارکستر بزرگ (مانند ارکستر سمفونیک، ارکستر اپرا) سازها از چهار دسته کلی و هر دسته از چند گروه و هر گروه از تعدادی نوازنده به ترتیب زیر تشکیل میشود.
1. دسته زهی: ویولنها، مرکب از ویولونهای اول، ویولنهای دوم، ویولا، ویولنسلها و کنترباسها
2. دسته بادیهای چوبی: فلوتها، پیکولو، ابواها، کرانگله، کلارینتها، فاگوت و کنترفاگوت
3. دسته بادیهای برنجی: کُرها، ترومپت، ترومبون، توبا
4. دسته سازهای ضربی: که از انواع مختلف و تعداد متفاوت آلات ضربی تشکیل میشود.
ادامه دارد...
Rez@ee
17th October 2011, 01:18 PM
واژههای موسیقی - بخش دوم
ارکستراسیون، سازبندی: هنر به کاربردن سازهای مختلف در یک موسیقیسازی بر زمینه دو عامل استوار است. اول: آشنایی کامل به خصوصیات سازها، محدوده امکانات و موانع اجرایی آنها، وسعت و میدان صدای هر کدام، رنگ و طنین هر یک ، شدت و ضعف صدایشان که در واقع هنر سازشناسی است. دوم: توانایی در انتخاب این یا آن خصوصیت به اعتبار درکی که آهنگساز از ایدههای خویش دارد. علاوه بر این درک و شناخت آهنگساز نقش اساسی دارد.
اُپرا: نمایشی که در آن مونولوگها، دیالوگها، کلام دستهجمعی و جز اینها هم با آواز یا به همراهی ارکستر سروده شود.
در اُپرا عامل موسیقی در برابر عوامل نمایشی مانند صحنه، لباس و بازی اهمیت بیشتر دارد.
اُرف:شیوهای از موسیقی است ویژه کودکان و نوجوانان که برای اولین بار توسط آهنگ ساز آلمانی کارل ارف، اختراع گردید.
کنتر پوان: از لغت لاتین پونکتوس کنتراپونکتوس بدست آمده و به معنی نقطه مقابل نقطه. منظور از نقطه یعنی همان نتها و یکی از دو فن اصلی صدانویس است.
کنترپوان تلفیق اصوات را از نظر سیر افقی آنها یا به عبارتی دیگر شرایط ترکیب بیش از یک ملودی را در یک زمان مشخص میسازد.
تفاوت هارمونی و کنترپوان: هارمونی چگونگی اصوات آکورد و حرکت عمودی است ولی کنتراپوان فن همزیستی اصوات از نظر حرکت افقی و چگونگی باهم کار گرفتن حرکت ملودیهاست.
Rez@ee
8th November 2011, 12:35 PM
واژههای موسیقی - بخش سوم
http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/img/daneshnameh_up/2/25/nori.jpg
کُر: گروه همخوان و همسرا را گویند که دارای مناطق مختلف صدا میباشند.
کنسرت: به مفهوم اجرای با هم یک قطعه موسیقی به صورت سازی یا آوازی و یا هر دو با هم میباشد.
کنسونانس: فاصله مطبوع ما بین دو صوت موسیقی که اگر همزمان اجرا شوند تاثیر خوشایند و مطبوع ایجاد کنند.
کلید: علامتی که در شروع خط حامل قرار میدهند تا نام نتها و سیستم نتنویسی از روی آن تعیین گردد.
گام: توالی هفت نت پیدرپی با فواصل معین گویند.
واریاسیون: سادهترین راه بسط دادن و نخستین قدم در راه بسط و گسترش واقعی ایده واریاسیون است. واریاسیونها فرعی از تکرارند، ولی نه فقط تکرار دقیق، بلکه در این میان چیزی تغییر میکند.
ادامه دارد...
Rez@ee
28th February 2012, 07:39 PM
واژههای موسیقی - بخش چهارم
http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/img/daneshnameh_up/a/ad/-music.jpg
کُر: گروه همخوان و همسرا را گویند که دارای مناطق مختلف صدا میباشد.
کنسرت: به مفهوم اجرای با هم یک قطعه موسیقی بصورت سازی یا آوازی و یا هر دو با هم میباشد.
کنسونانس: فاصله مطبوع ما بین دو صوت موسیقی که اگر همزمان اجرا شوند تاثیر خوشنایند و مطبوع ایجاد میکنند.
کلید: علامتی که در شروع خط حامل قرار میدهند تا نام نتها و سیستم نتنویسی از روی آن تعیین گردد.
گام: توالی هفت نت پی در پی با فواصل معین گویند.
واریاسیون: سادهترین راه بسط دادن و نخستین قدم در راه بسط و گسترش واقعی ایده واریاسیون است. واریاسیونها فرعی از تکرارند، ولی نه فقط تکرار دقیق، بلکه در این میان چیزی تغییر میکند.
پولیفونی: به سبکی از موسیقی چندبخشی اطلاق میشود که در هر بخش ملودی مستقل از بخشهای دیگر شنیده میشود.
تم: فکر و ایده اصلی یک قطعه موسیقی را گویند.
دیسونانس: فاصلهای نا مطبوع و ناملایم بین دو نت موسیقی که همزمان با هم شنیده شوند.
ادامه دارد...
Rez@ee
28th February 2012, 07:40 PM
واژههای موسیقی - بخش پنجم
http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/img/daneshnameh_up/f/fe/molodi-01.jpg
رنگآمیزی در موسیقی: یکی از عوامل بسیار مهم جستجو در جهت حصول زیبایی در موسیقی یعنی رنگآمیزی صوتی است یا کیفیت صدای هر ساز و اختلاف شخصیت صداهای انسانی و احیاناً به تجزیه و تحلیل هرگونه ترکیبی از آنها نائل آمد. توانایی تشخیص رنگ از بعضی لحاظ آسانتر از همه تواناییهای دیگر به دست میآید. زیرا اغلب سازهای موسیقی دارای کیفیت صوتی کاملاً مشخص هستند و اختلاف رنگ در صداهای مردان و زنان به اندازه کافی واضح و قابل تشخیص است. بطور کلی شناخت خصوصیات کیفیت و رنگ، صدای هرکدام از سازها و یا مناطق صدایی انسان و درک این ویژگیها در زیبایی موسقیایی بسیار مؤثر و با اهمیت است.
ریتم: به مفهوم وسیع کلمه، هر آنچه را که به نحوی از انحاء در طول زمان اصوات ملودی با میزان و میزانبندی موسیقی و با تأکید در رابطه باشد، ریتم گفته میشود.
فاصله: نسبت مابین فرکانس هر دو صوت موسیقی را فاصله آن دو صوت گویند.
فرکانس: ارتعاش جسم در مدت زمانی معین مثلاً یک ثانیه را فرکانس گویند.
هارمونی: هارمونی یا همآهنگی، علمی از قواعد وصل و تنظیم آکوردها. روابط ضربهها در میزان و آفرینش یک ملودی زیبا و منطبق با قواعد موسیقی و بالاخره ساخته شدن یک قطعه موسیقی چند صدایی با رعایت موازین علمی پذیرفته شده در موسیقی صحبت میکند. هارمونی وقتی به وجود میآید که دو صوت یا بیشتر توأماً به صدا درآید به بیان دیگر همان که ملودی ار ریتم ناشی میشود هارمونی نیز از ملودی به وجود میآید. بطور کلی هارمونی دانشی است برای چند بخشی کردن موسیقی، بر پایه خصوصیتهای آکوردها و شایستگی وصلشان به یکدیگر به قصد ساختن و پرداختن و به هم بافتن ملودیهای زیبا با توجه به تونالیته و نیز بافتهای ناشی از ریتمهای گوناگون که از وصل آکوردها نتیجه میدهد. هنرجویی که دست به آموختن هارمونی میزند ناگزیر باید به تئوری بنیادی موسیقی، یعنی شناسایی نتها، گامها، نشانههای تغییردهنده نتها، انواع ریتم پردهها، انواع امتدادهای زمانی و نسبتهای آنها به همدیگر، میزانها و خصوصیات هر یک و شناخت دانش آکوردشناسی را بداند و بیاموزد.
Rez@ee
28th February 2012, 07:40 PM
واژههای موسیقی - بخش ششم
http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/img/daneshnameh_up/d/da/33.jpg
سرود: فرمی است از موسیقی که به صورت گروهی و آوازی اجرا میشود.
سنفونی: در رایجترین مفهوم خود قطعهای است که برای ارکستربزرگ نوشته شدهباشد.
مایه: مجموعه اصوات با فواصل مشخص بین آنها که تاثیر درآمد و آوازی یکی از گوشهها یا آوازهای ردیف را در موسیقی میبخشد.
سولو: تکنوازی یا تکخوانی (بدون همراهی ساز دیگر)
سولسیت: خواننده یا نوازنده سولو را گویند.
مقام: مجموعه اصوات پی در پی یک دستگاه را با فواصل بین اصوات آن گویند.
ملودی: اصوات با درجههای مختلف (زیر یا بم) و با دامنههای مشخص تشکیل ملودی میدهند. ملودی چیزی نیست جز توالی اصوات زیر و بم و فواصل زیر و بمی هر صوت نسبت به صوت دیگر.
در توضیح میتوان گفت؛ قدرت ملودی در هیجان بخشیدن و زنده کردن خاطرات کهنه، تحریک دادن صفات قهرمانی، تسکین دادن صفات وحشیانه و تجدید علاقه و رفاقت غیر قابل انکار است. بدون شک ملودی عامل بسیار مؤثری در سوق دادن صوت به سوی زیبایی است.
موسیقی: مشتق از کلمه MUSE یونانی نام یکی از نه الهه یونانیها است و به معنی هنر اصوات میباشد.
Rez@ee
13th March 2012, 01:05 PM
واژههای موسیقی - بخش هفتم
http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/img/daneshnameh_up/5/5a/sharghi.jpg
برخی از تفاوتهای موسیقی غرب و شرق از نظر فرهنگی:
1. موسیقی شرق یک صدایی است، موسیقی غرب چند صدایی است.
2. موسیقی شرق هنر بداههپردازی است در لحظه اجرا، موسیقی غرب پیشساخته بوده و قابل تغییر است حتی پس از اجرا
3. موسیقی شرق ملودیک است، موسیقی غرب هارمونیک است و ملودی تابع آن است.
4. موسیقی شرق بیان شخصی نوازنده است و آهنگسازی در دل بداههنوازی خود را مطرح میکند. موسیقی غرب بیان جمعی آهنگساز است و نوازنده بیان کننده احساس و مکتب آهنگساز است.
5. موسیقی شرق هنوز موسیقی عرفانی، مذهبی و آیینی است، موسیقی غرب از قرن 17 تابع اندیشههای نوین فلسفی است.
6. موسیقی شرق در غایت، هدف نبوده بلکه وسیلهای است برای تعالی روح و یگانگی با حق و عشق به آفریدگار، موسیقی غربی خود هدف مورد نظر است.
ادامه دارد...
Rez@ee
13th March 2012, 01:05 PM
واژههای موسیقی - بخش هشتم
دستهبندی سازها:
الف – سازهایی که تولید صوت در آنها توسط سیم یا زه صورت میگیرد.
این دسته خود به چند دسته کوچکتر تقسیم میشوند.
1. دستهای که به وسیله زخمه زدن، با انگشت یا با مضراب، تولید صوت میکند. مانند تار، گیتار، و غیره (سازهای زهی زخمهای)
http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/img/daneshnameh_up/8/8d/part-1.jpg
2. دستهای که به وسیله کشیدن آرشه، صوتی حاصل میکند. مانند ویولن، کمانچه و غیره (سازهای زهی آرشهآی)
http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/img/daneshnameh_up/9/95/violin.jpg
3. دستهای که با کوبیدن وسیله چکش مانندی بر روی سیم، صوتی از آن حاصل میشود. مانند سنتور (سازهای زهی کوبشی)
http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/img/daneshnameh_up/c/cc/santoor.jpg
4. دستهای که با کوبیدن چکش روی سیم، به وسیلهای مکانیکی انجام میگیرد. مانند: پیانو (سازهای زهی شستیدار)
http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/img/daneshnameh_up/3/3a/piano-.jpg
ادامه دارد...
استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است
استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد
vBulletin® v4.2.5, Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.