توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مقاله بازىها
طلیعه طلا
14th October 2011, 08:54 AM
بازىها
http://www.iranpicture.tk/images/4b43fb034a10.jpg
بازی های محلی، بخشی از هر فرهنگ محسوب می شوند که متناسب با وضعیت اقلیمی و فرهنگی هر منطقه طراحی شده اند و همین هماهنگی و همراهی
با جغرافیا و فرهنگ، رمز ماندگاری انها تاکنون بوده است. درست است که برخی بازی های محلی دربیشتر نقاط ایران مشاهده می شوند و حالتی کلی تر دارند
اما بازی های بسیاری نیز وجود دارند که خاص هر منطقه بوده و در سایر نقاط کشور دیده نمی شوند. مطالعه و معرفی این بازی ها از آن جهت حائز اهمیت است که
می تواند هم به ما دانشی درخصوص داشته های فرهنگی مان بدهد و هم مهمتر از آن، فرصتی فراهم کند که با کسب آگاهی بتوانیم در زندگی امروز خود و کودکانمان
از انها استفاده کنیم و از شادی و نشاطی که بخش جدایی ناپذیری از این بازی هاست بهره مند شویم.
امید که با گذاشتن بازی های محلی خود در بخش مربوطه ، همراهان خوبی در این زمینه باشید.
طلیعه طلا
14th October 2011, 08:58 AM
زيستشناسان و رفتارشناسان گفتهاند که علاقهٔ انسان به بازي، ارتباطى تنگاتنگ با کنجکاوىهاى او در کشف و شناخت خود و محيط پيرامون خود دارد.
روانشناسان بر اين باور هستند که بازى وسيلهاى براى کسب لذت فردى و ايجاد تنوع در زندگى است. و جامعهشناسان بازى را نيازى اجتماعى تلقى
مىکنند.
دامنهٔ اين نظريهپردازىها تا آنجا گسترش مىيابد که پارهاى از هنرشناسان خلق آثار هنرى و ادبى را ناشى از بازى پيشرفته و خلاق ذهن انسان
مىدانند.اما آنچه اهميت دارد پى بردن به اين واقعيت غيرقابل انکار است که نياز به بازي، نيازى عمومى و جهانى است و مرزهاى سن و جنس
و موقعيت اجتماعى و پايگاه اقتصادى و جغرافيائى را درهم مىشکند. چنين بهنظر مىرسد که همهٔ انسانها دوست دارند در کنار فعاليتهاى
معيشتى و موظف خود به فعاليتهائى بپردازند که ريشه درخواستها و تمايلات آنها داشته باشد بىآنکه ناگزير باشند خود را گرفتار نتيجهٔ به
دست آمده از آن بدانند.
در سرزمين پهناور و کهنسال ايران، با وجود تنوع در آب و هوا و گوناگونى ريشههاى فرهنگي، بازىها و سرگرمىهاى رايج در ميان مردم نيز از تنوع
و گستردگى برخوردار است. هيچکس نمىداند از چه زمان و از کجا آغاز شدهاند و چه کس يا کسانى آغازگر آنها بودهاند.
تغيير در شيوههاى زندگى مردم، گسترش شهرنشينى و صنعتىشدن و پيدايش فنآورىهاى نوين، بسيارى از بازىهاى سنتى را يا منسوخ
کرده يا به حاشيه رانده است.
گرچه هنوز بعضى از اين بازىها در سطح شهرهاى کوچک و روستاها بازى مىشود ولى در کل مىتوان گفت که اين بازىها ديگر نقشى پراهميت
در پر کردن اوقات فراغت انسانهاى امروز ندارد و بسيارى از آن بازىهاى ورزشى که در نهايت آزادى و بدون مقيد بودن به مکان، زمان و ابزار و
مقررات دست و پاگير توسط مردم اجراء مىشد، در قالب ورزشهاى شناختهشدهٔ رسمى و بينالمللى جاى گرفته و مقررات و ابزارها و استانداردهاى
تثبيتشدهاى پيدا کردهاند.
امروزه برخى از مردم مىکوشند با احياء بازىها و ورزشهاى سنتي، شرايط لازم را براى ازادى و رهائى و لذت بردن از بازىهاى خودانگيخته و آزاد
براى خود و نسل جوان سرزمين آنها فراهم آورند.
بازىها و سرگرمىها را مىتوان به سه دسته تقسيم کرد.
- بازىهاى نمايشى
دربرگيرندهٔ فعاليتهاى نمايشى خاصى است و در مجالس ميهمانى و بنا بر مناسبت در جشنها و اعياد بهوسيلهٔ خود مردم و بدون استفاده از
بازيگران حرفهاى و نيمهحرفهاى انجام مىگيرند؛ لذا براى مثال نمايش سياهبازى بهدليل اتکاء آن به هنرمندان حرفهاى و نيمهحرفهاى بيرون از
حيطهٔ کار گردآورى ما قرار گرفته است.
- بازىهاى ورزشى
شامل آن دسته فعاليتهائى است که نيازمند تحرک بدنى بوده و بر مهارتهاى خاصى استوار است.
- بازى و سرگرمى
جنبههاى سرگرمکننده در آنها بر فعاليتهاى بدنى و نمايشى آنها مىچربد، مثل لىلىلىلى حوضک در محدودهٔ بازى کودکان و قاپبازى در
حيطهٔ سرگرمىهاى بزرگسالان.
طلیعه طلا
14th October 2011, 09:06 AM
استان آذربایجان
بازی های معروف این استان :
مجموعه بازىهاى استان آذربايجان عبارتند از: آت اويناماق (بازى با اسب چوبي)، آتدرماى معمولي، آتدى تودي، آدقوپما، آرداووردي، آشيرما (کشتى محلي)، آشيق، آل آقاجه، آلدى قاچدئى (نوعى توپبازي)، آى قراقوش سالماير، قان اولار، سالسون يره قانوه غلتان اولار، آى نهنه قوردى قوردي، آيها ويونى (بازى خرس)، اتگهداش قويدي، ارمنى جيزلقى (لىلى ارمني)، ازلى لجه، اسبوجبازي، استاد شاگرد، استوپ، الاکلنگ، الداش قويدي، انزلي، انگشت، اوزوک، اوزوک، اوزون آتدرما، اوستوند، کيمين الي، اوشدى اوشدى (پَرپَر)، اوغلو (عروسکبازي)، اويناماق، اهلکىملا، اياقخانه، ايپگچهى (طناب رد شد)، اينه!اينه! (سوزن!سوزن!)، باليق منده (ماهى در دست من است)، بشداش (پنج سنگ)، بليخ (آسمان جُل)، بنبنوشه (بنفشه)، پرواز پرندهام، پشتک گشتي، پل آغاجى (چوببازي)، پولونج آغان (الک دولک)، پيتبازي، پيشکقاشدي، پيل دسته، تيپک دوگوش، توپ توتدى (توپ گرنت)، توپ چرخي، توپ عربي، تولاما، جفت المنده، جوجه گوزى (چشم جوجه)، جوزمره، جولاتوتما، چلنگ آغاج، حمام - حمام، خالا (عروسکبازي)، خروس خروس، خيمخيم، داشقاجان، درمانچى بابا، دگمهبازي، دگيرمان، دگيرمان (آسياب، آسياب)، ديواراووردى (به ديوار زد)، زوبول داق (سرسره بازي)، سُت صاغدي، سوزن سوزن، شانه قايم کردن، شترسواري، شکرپنير، عويما آغاج (پرتاب کردن چوب به هوا)، قاچيرتدي، قدىقدي، قلعهقلعه، قول توتما، قهرمان بازي، کبابکباب، کر، کشتى محلي، کوف (تاببازي)، کوکبازي، گوتى بورکووى ويرمنى (کلاتو وردار منو بزن)، گوزوباغليجى (چشمبسته)، گولگول (گل يا پوچ)، گيزلنپاچ (قايم موشک)، ماتيلوس، مازالاق سالماق (فرفرهبازي)، مجسمه، ناناقجي، نجات، هفتسنگ، يواروخ (مىشوئيم)، يوزپلنگ، يولدان گون هاردان چيخدى (آفتاب از کجا درآمد) و ...
آتدرماى معمولى (مرند)
يکى از بازيکنان داوطلب مىشود که به حالت دولا به ايستد. به اين بازيکن قلدان قسير مىگويند. در نزديکى او کپهاى خاک مىريزند. ابتدا سردسته روى کپهٔ خاک جفت زده و از روى قلدان قسير مىپرد و در آن طرف فرود مىآيد. پس از آنکه همهٔ بازيکنان پريدند، قلدان قسير جاى خود را تغيير مىٔهد و به محلى مىرود که سردسته در پرش خود فرود آمده است. بههمين ترتيب بازى ادامه پيدا مىکند و در هربار، قلدان قسير جاى خود را عوض مىکند. اين روال تا زمانى که يکى از بازيکنان نتواند از روى قلدان قسير بپرد ادامه مىيابد. وقتى کسى از پريدن بازماند او بايد جاى قلدان قسير خم شود و قلدان قسير به بازى برگردد. بهخاطر داوطلب شدن به او اين امتياز داده مىشود که تا آخر بازى بپرد، حتى اگر در بعضى از پرشهاى خود موفق نشود.
آشيرما (کشتى محلي) (خوي)
کشتىگيران با نرمش که همراه با نواختن ساز و دهل است، کار خود را شروع مىکنند. پس از نرمش و گرمشدن، داور که يکى از پيشکسوتان است، کمربند آنها را آزمايش مىکند تا محکم باشد. برنده فردى است که بتواند کمر حريف خود را گرفته و او را بلند کند و به زمين بزند.
آىقراقوش سالما يره قان اولار سالسون يره قانوه غلتان اولار (خلخال)
(اى پرندهٔ سياه به زمين نينداز خون بهپا مىشود، اگر به زمين بىاندازى در خون خود غلتان مىشود)
بازيکنان به دو گروه مساوى تقسيم مىشوند و محلى را در فاصلهٔ ۴۰ - ۵۰ مترى از زمين بازى خود بهنام محل 'رفع خطر' تعيين مىکنند. سپس بازيکنان يکى از دو گروه با توافق يکديگر يا براساس قرعهکشى خم شده و دستهاى خود را روى زانو قرار مىدهند. گروه ديگر بر پشت آنها سوار شده و در حالىکه شعر 'آى قراقوش ... سالسون يره ...' را مىخوانند، توپى را که در دست دارند به يکديگر پاس مىدهند. هرگاه توپ به زمين بىافتد، نفرات سواره پائين آمده و خيلى سريع خود را به محل 'رفع خطر' مىرسانند. در اين حين نفرات خم شده توپ را برمىدارند و سعى مىکنند آن را به يکى از افراد گروه مقابل خود، قبل از اينکه به نقطهٔ 'رفع خطر' برسد، بزنند. در صورت موفقيت، جاى دو تيم عوض مىشود و غير اينصورت با همان وضعيت قبل، بازى را مجدداً ادامه مىدهند.
آىقراقوش سالما يره قان اولار سالسون يره قانوه غلتان اولار (خلخال)
(اى پرندهٔ سياه به زمين نينداز خون بهپا مىشود، اگر به زمين بىاندازى در خون خود غلتان مىشود)
بازيکنان به دو گروه مساوى تقسيم مىشوند و محلى را در فاصلهٔ ۴۰ - ۵۰ مترى از زمين بازى خود بهنام محل 'رفع خطر' تعيين مىکنند. سپس بازيکنان يکى از دو گروه با توافق يکديگر يا براساس قرعهکشى خم شده و دستهاى خود را روى زانو قرار مىدهند. گروه ديگر بر پشت آنها سوار شده و در حالىکه شعر 'آى قراقوش ... سالسون يره ...' را مىخوانند، توپى را که در دست دارند به يکديگر پاس مىدهند. هرگاه توپ به زمين بىافتد، نفرات سواره پائين آمده و خيلى سريع خود را به محل 'رفع خطر' مىرسانند. در اين حين نفرات خم شده توپ را برمىدارند و سعى مىکنند آن را به يکى از افراد گروه مقابل خود، قبل از اينکه به نقطهٔ 'رفع خطر' برسد، بزنند. در صورت موفقيت، جاى دو تيم عوض مىشود و غير اينصورت با همان وضعيت قبل، بازى را مجدداً ادامه مىدهند.
اوشدى ، اوشدى (پَر - پَر)
بازيکنان دور هم مىنشينند و يک نفر را بهعنوان استاد انتخاب مىکنند. استاد از همه مىخواهد انگشت سبابه خود را وسط بازى بگذارند. سپس استاد مىخواند: اوشدى اوشدي، قوش اوشدى (پَر، پَر، کلاغپر) و بچهها دست خود را بالا مىبرند. استاد نام پرندهها يا غير پرندهها و اشياء مختلف را مىبرد و بچهها دستها را بالا مىبرند. کسى که دست خود را در زمانى بالا ببرد که استاد نام شيء يا غير پرندهاى را اعلام مىکند، سوخته است و بايد از بازى کنار برود
باليقمنده (ماهى در دست من است) (مياندوآب)
تمام بازيکنان که همگى از شناگران ورزيده و پرنفس هستند، داخل آب مىروند. يکى از آنها مىگويد: 'باليقمنده' . ديگران سعى مىکنند او را تعقيب کرده و دست خود را به او بزنند. او نيز مىتواند هنگام گريز، زيرآبى رفته و بقيه را مجبور کند زير آب، او را جستوجو کنند. بازيکنى که دست خود را به او بزند، بلافاصله اعلام مىکند: 'باليقمنده' و اين بار همگى به دنبال او مىروند و تا هر زمان که بخواهند، بازى را بههمين شکل ادامه مىدهند.
بشداش (پنج سنگ)
در اين بازى نياز به ۱۰سنگ براى هر نفر است. بازيکنان سنگهاى خود را روى هم مىريزند. يکى از آنها همهٔ سنگها را در مشت خود گرفته و به هوا پرتاب مىکند. در اين فاصله پشت دست خود را زير سنگها نگاه داشته و هنگامى که سنگها روى دست او قرار گرفتند، دوباره آنها را به هوا مىاندازد. اينبار هنگام فرود آمدن، سنگها را در مشت خود مىگيرد و سعى مىکند تا جائى که ممکن است تعداد کمترى سنگ بر زمين بريزد. سپس سنگهاى مشت خود را مىشمارد. اگر تعداد آنها فرد باشد، بازنده و در غير اينصورت برنده مىشود و بهعنوان جايزه، نصف سنگهاى مشت خود را براى خود کنار گذاشته و بقيه را براى دور بعدى بازى مىگذارد.
پولونج آغان (الک دولک)
ابزار اين بازى يک چوب بلند، يک چوب کوتاه است. چوب کوتاهى روى دو سنگ قرار مىگيرد. يکى از بازيکنان با چوب بلند به زير آن مىزند. بازيکن ديگر بايد سعى بکند آن را در هوا بگيرد. اگر موفق شد جاى دو بازيکن عوض مىشود. اما اگر موفق نشد چوب کوتاه را برمىدارد و شعرى مىخواند که کلمهٔ آخر آن به هو ختم مىشود. در اينجا بايد هورا بکشد و بهطرف محل چوب بزرگ و سنگها بدود، بدون آنکه نفس تازه کند. اگر موفق شد که خود پرتاب بعدى را انجام مىدهد، اگر نتوانست از بازى کنار مىرود.
طلیعه طلا
14th October 2011, 09:11 AM
تولاما
دايرهٔ بزرگى روى زمين مىکشند و آن را به هشت قسمت تقسيم مىکنند. در سمت چپ و در خارج دايره مربع مستطيلى رسم مىکنند که خانهٔ اول بازى است. خانههاى داخل دايره را هم، از ۲ تا ۹ شمارهگذارى مىکنند. درست در نقطهٔ مقابل خانهٔ يک، در آن طرف دايره و در بيرون آن نيمدايرهاى رسم مىکنند که جهنم خوانده مىشود. بازيکن اول، سنگ را در خانهٔ اول مىاندازد و خود از روى خانهٔ اول مىپرد و يک پاى خود را در خانهٔ دو و پاى ديگرش را در خانه سه مىگذارد. بعد به خانهٔ نه مىپرد و پاى راست خود را بالا نگه مىدارد، خم مىشود و سنگ را از خانهٔ اول برمىدارد و از روى خانهٔ يک به بيرون بازى مىپرد. پشت به شکل بازى مىايستد و سنگ را مىاندازد. سنگ در هر خانهاى افتاد، آن خانه متعلق به بازيکن خواهد بود. اما اگر سنگ او به جهنم افتاد، او سوخته است و ديگرى بازى را شروع مىکند. در اين بازى افتادن سنگ و يا رفتن پا روى خط موجب باخت بازيکن است. همينطور اشتباه گذاشتن پا در خانه.
به دلخواه روى زمين بازى چالههائى مىکنند که يک توپ کوچک يا گردو در آن جا بگيرد. در داخل هر چاله تعدادى سنگ ريزه مىريزند. بازيکنان بهنوبت، توپ را بهطرف چالهها قل مىدهند. اگر توپ در چالهاى افتاد به ازاء آن يکى از سنگريزههاى داخل چاله را برمىدارند تا سنگ داخل چالهها تمام شود. سپس سنگها را مىشمارند. سنگ هرکس بيشتر بوده برندهٔ نهائى است.
گيز لنپاچ (قايم موشک)
به قيد قرعه يکى از بازيکنان چشم مىگذارد و ديگرى پنهان مىشود. فردى که چشم گذاشته تا عدد ۱۰۰ مىشمارد و بعد به جستوجو مىپردازد. ضمناً مواظب است تا فرد پنهان شده نتواند خود را به محل اصلى برساند زيرا اگر بازيکن بتواند دست خود را به محل اصلى بزند، دوباره فرد قبلى بايد چشم بگذارد. اگر فرد چشم گذاشته، بازيکن پنهان شده را پيدا کرد، او بايد بهجاى اولى چشم بگذارد. در زمانىکه بازيکن اول فرد پنهانشده را مىيابد بهجاى اصلى برمىگردد و دست خود را به آن محل مىزند و مىگويد 'سوک سوک' همينطور وقتى که فرد پنهانشده خود را به محل مىرساند از اين لفظ استفاده مىکند.
گوزو باغليجى (چشمبسته)
محدودهاى را تعيين مىکنند و يکى از بازيکنان گرگ مىشود. چشم او را مىبندند و چند دور او را دور خودش مىگردانند، سپس او را رها مىکند. در اين بازى روى چند نکته بايد توافق شود: اول اينکه بازيکنان ديگر براى جلب توجه گرگ سر و صدا بکنند يا در سکوت خود را از مسير گرگ دور کنند. دوم اينکه گرگ پس از گرفتن يک نفر چشم خود را باز کند يا پس از گرفتن همهٔ بازيکنان.
ناققيجلى
فضاى محدودى را مشخص مىکنند. يک نفر گرگ مىشود و پاى خود را بالا مىگيرد و لىلى مىکند و بهدنبال سايرين مىرود تا آنها را بگيرد. اگر بتواند کسى را بگيرد او گرگ مىشود. گاه توافق مىشود که گرگ بتواند نوک پاى خود را زمين بگذارد، يا پاى خود را عوض کند. توافق ديگرى که در ابتداى بازى صورت مىگيرد بر سر اين است که آيا گرگ بايد يکى از بازيکنان يا همهٔ آنها را بگيرد.
يولدان گون هاردان چيخدى (آفتاب از کجا درآمد) (منطقه ايلخچى)
بازيکنان به دو دسته تقسيم مىشوند و هريک براى خود يک استاد، انتخاب مىکنند. بهحکم قرعه، افراد يکى از دستهها، چشم بازيکنان دستهٔ ديگر را مىبندند و خود پنهان مىشوند. بازيکنان دستهاى که چشمان آنها را بستهاند، بهدنبال افراد دستهٔ پنهانشده مىگردند و افراد آن دسته را بهنام مىخوانند. فردى که نام آن برده مىشود وظيفه دارد با صدا پاسخ بدهد. هرکس توانست يکى از افراد پنهانشده را پيدا کند، سوار او مىشود و تا محل شروع بازى از او کولى مىگيرد.
ستاره صبح امید
14th October 2011, 10:54 AM
ایاهراستانی بازی مخصوص خودشوداره؟[golrooz]
طلیعه طلا
14th October 2011, 11:13 AM
ایاهراستانی بازی مخصوص خودشوداره؟[golrooz]
صد البته .شرایط زیستی ، موقعیت جغرافیایی ، امکانات محلی و ... در طراحی نوع بازی ها می تونه دخالت مستقیم داشته باشه .
استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است
استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد
vBulletin® v4.2.5, Copyright ©2000-2025, Jelsoft Enterprises Ltd.