ستاره صبح امید
14th October 2011, 01:44 AM
ابوبكر محمد بن زكرياي رازي(313-251 قمري)
بزرگترين پزشك ايراني كه در زمينهيشيمي، فيزيك و فلسفه نيز پژوهشهاي ارزندهاي داشته است. شمار كتابها و رسالههاياو را بيش از 200 نوشتهاند كه دانشنامهي پزشكي الحاوي، شناخته شدهترين آنهاست. كشف الكل و اسيد سولفوريك را به او نسبت ميدهند. ترجمهي كتاب المنصوري او نخستينكتاب پزشكي است كه با شيوهي چاپ گوتنبرگي در اروپا چاپ شد. او دانشمندي تجربهگرابود و ميگفت: تجربه بهتر از علم طب است. او را پيشگام نظريهي ايمني اكتسابي وبينانگذار شيوهي نوي در آموش پزشكي نيز ميدانند.
زندگينامه ابوبكر محمد بن زكريا بن يحيي رازي، در شعبان سال 251 قمري برابر با 865ميلادي، در شهر ري به دنيا آمد. ري از شهرهاي كهن ايران است كه نام آن در اوستا نيزآمده است. اين شهر در آن روزگار مركز علم و ادب ايران بود و بزرگان و دانشمندانزيادي از آن شهر برخاستند. مقدسي در كتاب احسن التقاسيم دربارهي اين شهر نوشتهاست:"در اين شهر مدارس و مجالس علم فراوان است. مذكران آنجا فقيه و رؤساي آنانعالم و محتسبشان مشهور و سخنورانشان اديب هستند." از كودكي و نوجواني رازي چيز زيادي نميدانيم. برخي نوشتهاند كه او درنوجواني به موسيقي گرايش فراوان داشت و در نواختن ني يا عود بسيار توانا بود. زمانيرا نيز به زرگري و صرافي پرداخته است. همچنين، آن گونه كه خود در كتاب شكوك عليجالينوس نوشته، به تجربه و آزمايش اكاذيب معزمان، (كساني كه به كارهاي عجيب ماننداحضار ارواح ميپردازند) علاقه داشته است. شايد از همين رو بود كه به كيمياگريگرايش پيدا كرد و در جريان كار با مواد شيميايي و نزديك شدن به آتش به چشم خود آسيبرساند. ميگويند او براي درمان چشم خود به نزد پزشكي رفت و آن پزشك براي درمان اوپانصد دينار از او درخواست كرد و او ناچار شد بپردازد. سپس، با خود گفت:"كيميايواقعي علم طب است نه آنكه تو بدان مشغولي" و اين گونه بود كه به پزشكي گرايش پيداكرد. نخست مفاهيم پايهي فلسفه، رياضي، اخترشناسي و ادب را در همان ري آموخت. آنگاه براي آموزش بيشتر به بغداد رفت كه به دست ايرانيان بنيان گذاري شده بود ودانشمندان بزرگ آن روزگار در آنجا گرد هم آمده بودند. رازي در بغداد به رياست بيمارستاني برگزيده شد كه بدر، غلام معتضد عباسي، درسدهي سوم هجري ساخته بود. برخي گمان ميكنند كه رازي رياست بيمارستان عضدي راداشته است كه به دست عضدالدولهي ديلمي به سال 372 بازگشايي شد. اما رازي نزديك نيمسده پيش از بازگشايي آن بيمارستان از دنيا رفت و به نظر ميرسد بيمارستاني كه غلاممعتضد ساخت، طي زمان با بيمارستان عضدي مشتبه شده باشد. رازي به زودي به جايگاه نخست در پزشكي دست يافت و فرمانروايان گوناگون او رابه نزد خود ميخواندند و رازي كتابهايي نيز به نام آنها نوشته است. براي نمونه،زماني به درخواست ابوصالح منصور بن اسحاق ساماني، به زادگاه خود بازگشت و رياستبيمارستان ري را پذيرفت. در همين شهر بود كه كتاب طب المنصوري را به نام او نوشت كهيكي از شناخته شدهترين و پرآوازه ترين نوشتههاي او در غرب است. ترجمهي اين كتاب،نخستين كتاب پزشكي است كه با شيوهي چاپ گوتنبرگي در اروپا چاپ شد. رازي سالهاي پاياني زنديگ خود را در ري گذراند و دانشجويان زيادي از او درسگرفتند و پزشكان چيرهدستي شدند. در همان سالها بود كه چشمان رازي آب آورد و يكياز شاگردانش از طبرستان براي درمان او آمد و از استاد خود خواست اجازه دهد به درماناو بپردازد. رازي گفت كه اين كار بر رنج و درد من ميافزايد، چرا كه مرگ من نزديكبه نظر ميرسد و روا نيست براي بازيافتن بينايي، خود را دچار رنج و سختي سازم. ديرينگذشت كه او در پنجم شعبان سال 313 قمري در ري از دنيا رفت. او در آن هنگام، اندكيبيش از 60 سال داشت. شيوهي رازي در پزشكي رازي در پزشكي بسيار نوآور بود و پيروي كوركورانه از پزشكان پيش از خود را روانميدانست. او كتابي به نام شكوك نوشته و نظريهها و روشهاي درماني نادرست جالينوسرا بر شمرده است. او بر اين باور بود كه "تجربه بهتر از علم طب است" و منظور او ازعلم طب، نوشتههاي پيشينيان است. يادداشتها او كه در آنها به دقت فراوان چگونگيوضعيت بيماران و بهبودي آنها را توصيف كرده است، او را يكي از برجستهترين پزشكانباليني همهي دورانها ساخته است. يكي از آن ياداشتها اين گونه است: "عبدالله بن سواده دچار تبهاي نامنظمي بود كه گاه هر روز به وي عارض ميگشت وزماني يك روز در ميان و گاهي هر چهار روز و شش روز. و پيش از عارض شدن تب، لرزمختصري به او دست ميداد و به دفعات بسيار بول ميكرد. من اين نظر را ابراز داشتمكه اين تبها ميخواهد به تب ربع مبدل شود و يا اين است كه بيمار زخمي در كليهدارد. پس از اندكي در بول بيمار چرك ظاهر شد. من به او خبر دادم كه ديگر تب بازنخواهد گشت و چنين شد. تنها چيزي كه مانع آن بود كه در نخستين بار نظر خود را دربارهي اين كه بيمارزخم كليه دارد، ابراز كنم اين بود كه پيش از آن به تب غب و تبهاي ديگر مبتلا بود وگمان ميرفت كه اين تبهاي نامنظم از التهاباتي باشد كه چون نيرو گيرد به تب ربعمبدل خواهد شد. به علاوه، بيمار به من شكايت نكرده بود كه در ناحيهي گردهاشسنگيني مانندي دارد كه چون بر ميخيزد آن را احساس ميكند و من نيز فراموش كردهبودم كه دراين باره چيزي از او بپرسم. در واقع ميبايستي بسياري بول گمان مرا درزخم كليهي وي قويتر كند، منتها نميدانستم كه پدرش نيز سستي مثانه دارد و از چنيندردي شكايت ميكند ..." زماني كه در بيمارستان ري پزشك مسوول بود، در حالي كه شاگردانش و شاگردانشاگردانش پيرامون او را گرفته بودند، به كار بيمارستان رسيدگي ميكرد. هر بيماري كهبه بيمارستان وارد ميشد، نخست در نزد شاگردان شاگردان معاينه مي شد و اگر مسالهايبراي آنها دشوار ميآمد، با شاگردان اصلي رازي عرضه ميشد و اگر آنها نيز درتشخيص بيماري در ميماندند، به خود رازي مراجعه ميكردند. اين شيوهي سازماندهيپزشكان از يادگارهاي رازي است كه هنوز هم در بيمارستان هاي آموزشي جهان رعايتميشود. هنگامي كه ميخواستند بيمارستان معتضدي بغداد را بسازند، با او براي جاي مناسببيمارستان مشورت كردند. رازي فرمان داد قطعههاي مساوي از گوشت را در محلههايگوناگون شهر بياويزند و آن جايي را برگزينند كه قطعهي گوشتن در آنجا ديرتر ازجاهاي ديگر فاسد شده است. رازي در آن بيمارستان بخش ويژهي بيماران رواني بنيانگذاشت و براي هر گروه از بيماران رژيم غذايي مناسب آنها را تعيين كرد. نوشتههاي رازي رازي پژوهشگر و نويسندهي پركاري بوده و خود در اين باره در كتاب السيرهالفلسفيه چنين نوشته است:"كوشش و پشتكار من در فراگيري دانش به اندازهاي بود كه بهخط تعويذ(خط ريز) بيش از 20 هزار ورقه چيز نوشتم و پانزده سال از عمر خود را شب وروز در تاليف جامع كبير(همان حاوي) صرف كردم و بر اثر همين كار در نيروي بينايي منسستي پديد آمده و عضلهي دستم گرفتار سستي شده و من را از نوشتن محروم ساخته است. با اين همه، از جست و جوي دانش باز نماندهام و پيوسته به ياري اين و آن ميخوانم وبر دست ايشان مينويسم." نخستين فهرست از نوشتههاي رازي را خود او فراهم كرده كه ابننديم آن را درالفهرست آورده است. ابن قفطي نيز در كتاب خود با نام اخبار الحكماء،آن فهرست را بهنقل از ابننديم آورده است. سپس، ابوريحان بيروني كتابي پيرامون نوشتههاي رازينوشت كه پول كراوس، خاورشناس فرانسوي، در سال 1936 آن را با عنوان "رساله ابيريحانفي فهرست كتب محمد بن زكرياي رازي" به چاپ رساند. البته، بيروني فهرست كتابهاي خودرا تا سال 427 قمري، كه در آن هنگام 65 سال داشت، نيز در اين رساله آورده است. بر پايهي فهرست بيروني، رازي 184 كتاب در موضوعهاي گوناگون نوشته است: پزشكي، 56 كتاب؛ طبيعيات، 33 كتاب؛ منطق، 7 كتاب؛ رياضيات و اخترشناسي، 10 كتاب؛تفسير و تخليص كتابهاي فلسفي و پزشكي ديگران، 7 كتاب؛ علوم فلسفي و تخميني، 17كتاب؛ ماوراءالطبيعه، 6 كتاب؛ الهيات، 14 كتاب؛ كيميا، 22 كتاب؛ كفريات، 2 كتاب وفنون مختلفه، 10 كتاب. ابنابي اصيبعه، از پزشكان سدهي هفتم هجري، در كتاب عيون الانباء في طبقاتالاطباء، 238 كتاب براي رازي فهرست كرده است. محمود نجمآبادي، پژوهشگر تاريخ علم،با برابر نهادن فهرست بيروني، ابنقفطي، ابنابي اصيبعه و ابننديم، كتابي به ناممولفات و مصنفات ابوبكر محمد بن زكرياي رازي، فراهم آورده است كه در سال 1339 ازسوي انتشارات دانشگاه تهران منتشر شد. او دراين كتاب 271 كتاب براي رازي برشمردهاست. در اين جا برخي از مهمترين آثار رازي معرفي ميشود. در پزشكي 1. الحاوي يا الجامع الكبير الحاوي بزرگترين دانشنامهي پزشكي است كه در آن نظريههاي پزشكان پيش ازرازي گردآوري شده است. او در اين كتاب نظر پزشكان را بي آن كه در آنها تغييري دهد،آورده و هر مطلبي را از هر كجا گرفته، منبع آن را نوشته است. همان گونه كه پيش ازاين گفته شد، رازي براي اين كار بزرگ بيش از 15 سال از عمر خود را صرف كرد تا اينكه بينايي و توان نوشتن را از دست داد و از شاگردانش كمك گرفت. با اين همه،سازماندهي نهايي كتاب به دست شاگردان رازي و پس از مرگ استاد انجام شد. كتاب حاوي در سال 1297 ميلادي به درخواست شارل انجو، شاه سيسيل، به كوشش فرجبن سالم به لاتيني ترجمه شد. نخستين چاپ متن لاتين آن در سال 1486 در شهر برسكياانجام شد و سپس در سالهاي 1505، 1506، 1509 و 1542 در شهر ونيز بار ديگر به چاپرسيد. حاوي يكي از 9 كتابي بود كه كتابخانهي دانشكدهي پزشكي پاريس در سال 1395ميلادي در خود داشت. 2. الكناش المنصوري اين كتاب پس از الحاوي مهمترين اثر پزشكي رازي به شمار ميآيد. رازي اين كتابرا به نام ابوصالح منصور بن اسحاق بن احمد بن اسد، والي ري، نام نهاده است. او دراين كتاب، كه به طب منصوري پرآوازه شده، مفاهيم پايهي پزشكي را در ده مقاله آوردهاست. مقالهي نهم اين كتاب، با عنوان"دربارهي درمان همهي بيماريها از فرق سر تانوك پا" بيشتر مورد توجه بوده و در اروپا به صورت جداگانه نيز به چاپ رسيده وشرحهاي گوناگوني بر آن نوشته شده است. طب منصوري را جرارد كرمونيايي در سال 1481 به لاتين ترجمه كرد. ترجمهي لاتينيآن نخست در سال 1484 به چاپ رسيد و سپس تا سال 1519، شش بار ديگر در ونيز چاپ شد. چاپهاي ديگري از آن نيز در سالهاي 1533، 1544 و 1551 در سوئيس و 1674 در اولمفراهم آمد. اين كتاب تا پايان سدهي نوزدهم ميلادي بخشي از برنامهي درسي دانشگاهتوبينگن آلمان بود و رياست دانشگاه مونپوليه، در فرانسه، تا سال 1558 هنوز درس خودرا از روي اين كتاب ميگفته است. 3. كتاب الجدري و الحصبه اين كتاب كهنترين و مهمترين كتابي است كه پيرامون آبله و سرخك نوشته شدهاست. رازي نخستين پزشكي است كه اين دو بيماري را دو بيماري جداگانه دانسته و شيوهينگارش آن به اندازهي با اصول علمي امروزي همخواني دارد كه برخي از پژوهشگرانتاريخ پزشكي، از جمله نوبرگر در كتاب تاريخ پزشكي خود، آن را برجستهترين خدمتفرهنگ اسلامي به علم پزشكي دانستهاند. ترجمهي لاتين كتاب آبله و سرخك رازي در سال 1548 در پاريس منتشر شد وترجمههاي لاتيني ديگري از آن در سالهاي 1498 و 1555 در ونيز، در سالهاي 1529 و 1544 در سوئيس، در سال 1549 در استراسبورگ، در سال 1749 در لندن و در 1781 درگوتينگن چاپ شد. ترجمهي فرانسوي آن در سال 1762 در پاريس منتشر شد. ترجمهيانگليسي آن در سال 1747 در لندن انجام شد، اما در سال 1848 منتشر شد. محمودنجمآبادي آن را به فارسي ترجمه كرده است. 4. تقاسيم العلل كتاب تقسيمهاي بيماريها، گونهاي فرهنگ پزشكي است كه بيماريها و چگونگيدرمان آنها چكيدهوار در آن آمده است. اين كتاب را نيز جرالد كرمونيايي به لاتينترجمه كرده است. 5. من لايحضره الطبيب چنانكه از نام اين كتاب بر ميآيد، براي كسي نوشته شده است كه به پزشك دسترسيندارد. شيخ صدوق كه عنوان اين كتاب را پسنديده بود، كتابي با نام من لايحضره الفقيهدر فقه شيعي نوشته است. 6. دفع مضار الاغذيه اين كتاب دربارهي جلوگيري از زيان غذاهاست و عبدالعلي نائيني آن را به فارسيترجمه و با عنوان بهداشت غذايي منتشر كرده است. 7. في محنه الطبيب و كيف ينبغي ان يكون كتابي در چگونكي آزمايش كردن پزشكان و اين كه يك پزشك چگونه بايد باشد. 8. المرشد كتاب راهنما كه با نام الفصول نيز شناخته ميشود، چكيدهي دانش پزشكي است. 9. الادويه المسهله الموجود في كل مكان اين كتاب پيرامون داروهاي آسانيافتني است كه در هر جايي وجود دارند. 10. القرابازين رازي دو كتاب با اين نام دارد كه يكي كبير(بزرگ) و ديگري صغير(كوچك) ناميدهميشود. اين كتابها پيرامون داروهايي هستندكه پزشكان بايد با آنها آشنا باشند. ديگر كتابهاي برجستهي رازي در پزشكي عبارتند از: اطمعه المرضي(غذايبيماران)، برءالساعه(فوريتهاي پزشكي)؛ كتابه في تولد الحصاه(كتاب او در پديد آمدنسنگريزه)، كتابه في القولنج(كتاب او در درد رودكان)، كتابه في النقرس و اوجاعالمفاصل(كتاب او در درد پا و مفصلها)، الطب الملوكي(پزشكي شاهانه)، في العله التيصارالخريف ممرضا(در چرايي آنكه پاييز بيماريآور است)، في العله التي تحدث الورم والزكام في رووس الناس وقت الورد(در علت آن كه ورم و زكام در سر مردم هنگام گل سرخعارض ميگردد)، تقديم الفاكهه قبل الطعام و تاخير منه(خوردن ميوه پيش از غذا و پساز آن)، في عله التي لها ينجح جهال الاطباء و العوام و انساء اكثر من العلماء(درعلت آن كه طبيبان نادان و عامهي مردم و زنان، بيش از طبيبان دانشمند توفيقمييابند) و ... . دستاوردهاي علمي رازي 1. بحث علمي پيرامون ايمني اكتسابي در سال 1797 ميلادي، ادوارد جنر، پزشك انگليسي، دريافت دختراني كه شيرگاوهايمبتلا به آبلهي گاوي را ميدوشند، نسبت به آبله انساني(آبله مرغان) ايمن هستند. جنر بر پايهي اين مشاهده و چند آزمايشي كه انجام داد، مفهوم ايمني اكتسابي(به دستآوردني) را مطرح كرد. اما نزديك 900 سال پيش از جنر، محمد زكرياي رازي، براي نخستينبار آبله مرغان را به صورت علمي توصيف كرد. او در كتاب الجدري و الحصبه خود نوشتهاست كه اين بيماري از فردي به فرد ديگر منتقل ميشود، اما اگر كسي از اين بيماريجان سالم به در برد، بار ديگر به اين بيماري دچار نميشود. 2. بحث علمي پيرامون ايمني اكتسابي
بزرگترين پزشك ايراني كه در زمينهيشيمي، فيزيك و فلسفه نيز پژوهشهاي ارزندهاي داشته است. شمار كتابها و رسالههاياو را بيش از 200 نوشتهاند كه دانشنامهي پزشكي الحاوي، شناخته شدهترين آنهاست. كشف الكل و اسيد سولفوريك را به او نسبت ميدهند. ترجمهي كتاب المنصوري او نخستينكتاب پزشكي است كه با شيوهي چاپ گوتنبرگي در اروپا چاپ شد. او دانشمندي تجربهگرابود و ميگفت: تجربه بهتر از علم طب است. او را پيشگام نظريهي ايمني اكتسابي وبينانگذار شيوهي نوي در آموش پزشكي نيز ميدانند.
زندگينامه ابوبكر محمد بن زكريا بن يحيي رازي، در شعبان سال 251 قمري برابر با 865ميلادي، در شهر ري به دنيا آمد. ري از شهرهاي كهن ايران است كه نام آن در اوستا نيزآمده است. اين شهر در آن روزگار مركز علم و ادب ايران بود و بزرگان و دانشمندانزيادي از آن شهر برخاستند. مقدسي در كتاب احسن التقاسيم دربارهي اين شهر نوشتهاست:"در اين شهر مدارس و مجالس علم فراوان است. مذكران آنجا فقيه و رؤساي آنانعالم و محتسبشان مشهور و سخنورانشان اديب هستند." از كودكي و نوجواني رازي چيز زيادي نميدانيم. برخي نوشتهاند كه او درنوجواني به موسيقي گرايش فراوان داشت و در نواختن ني يا عود بسيار توانا بود. زمانيرا نيز به زرگري و صرافي پرداخته است. همچنين، آن گونه كه خود در كتاب شكوك عليجالينوس نوشته، به تجربه و آزمايش اكاذيب معزمان، (كساني كه به كارهاي عجيب ماننداحضار ارواح ميپردازند) علاقه داشته است. شايد از همين رو بود كه به كيمياگريگرايش پيدا كرد و در جريان كار با مواد شيميايي و نزديك شدن به آتش به چشم خود آسيبرساند. ميگويند او براي درمان چشم خود به نزد پزشكي رفت و آن پزشك براي درمان اوپانصد دينار از او درخواست كرد و او ناچار شد بپردازد. سپس، با خود گفت:"كيميايواقعي علم طب است نه آنكه تو بدان مشغولي" و اين گونه بود كه به پزشكي گرايش پيداكرد. نخست مفاهيم پايهي فلسفه، رياضي، اخترشناسي و ادب را در همان ري آموخت. آنگاه براي آموزش بيشتر به بغداد رفت كه به دست ايرانيان بنيان گذاري شده بود ودانشمندان بزرگ آن روزگار در آنجا گرد هم آمده بودند. رازي در بغداد به رياست بيمارستاني برگزيده شد كه بدر، غلام معتضد عباسي، درسدهي سوم هجري ساخته بود. برخي گمان ميكنند كه رازي رياست بيمارستان عضدي راداشته است كه به دست عضدالدولهي ديلمي به سال 372 بازگشايي شد. اما رازي نزديك نيمسده پيش از بازگشايي آن بيمارستان از دنيا رفت و به نظر ميرسد بيمارستاني كه غلاممعتضد ساخت، طي زمان با بيمارستان عضدي مشتبه شده باشد. رازي به زودي به جايگاه نخست در پزشكي دست يافت و فرمانروايان گوناگون او رابه نزد خود ميخواندند و رازي كتابهايي نيز به نام آنها نوشته است. براي نمونه،زماني به درخواست ابوصالح منصور بن اسحاق ساماني، به زادگاه خود بازگشت و رياستبيمارستان ري را پذيرفت. در همين شهر بود كه كتاب طب المنصوري را به نام او نوشت كهيكي از شناخته شدهترين و پرآوازه ترين نوشتههاي او در غرب است. ترجمهي اين كتاب،نخستين كتاب پزشكي است كه با شيوهي چاپ گوتنبرگي در اروپا چاپ شد. رازي سالهاي پاياني زنديگ خود را در ري گذراند و دانشجويان زيادي از او درسگرفتند و پزشكان چيرهدستي شدند. در همان سالها بود كه چشمان رازي آب آورد و يكياز شاگردانش از طبرستان براي درمان او آمد و از استاد خود خواست اجازه دهد به درماناو بپردازد. رازي گفت كه اين كار بر رنج و درد من ميافزايد، چرا كه مرگ من نزديكبه نظر ميرسد و روا نيست براي بازيافتن بينايي، خود را دچار رنج و سختي سازم. ديرينگذشت كه او در پنجم شعبان سال 313 قمري در ري از دنيا رفت. او در آن هنگام، اندكيبيش از 60 سال داشت. شيوهي رازي در پزشكي رازي در پزشكي بسيار نوآور بود و پيروي كوركورانه از پزشكان پيش از خود را روانميدانست. او كتابي به نام شكوك نوشته و نظريهها و روشهاي درماني نادرست جالينوسرا بر شمرده است. او بر اين باور بود كه "تجربه بهتر از علم طب است" و منظور او ازعلم طب، نوشتههاي پيشينيان است. يادداشتها او كه در آنها به دقت فراوان چگونگيوضعيت بيماران و بهبودي آنها را توصيف كرده است، او را يكي از برجستهترين پزشكانباليني همهي دورانها ساخته است. يكي از آن ياداشتها اين گونه است: "عبدالله بن سواده دچار تبهاي نامنظمي بود كه گاه هر روز به وي عارض ميگشت وزماني يك روز در ميان و گاهي هر چهار روز و شش روز. و پيش از عارض شدن تب، لرزمختصري به او دست ميداد و به دفعات بسيار بول ميكرد. من اين نظر را ابراز داشتمكه اين تبها ميخواهد به تب ربع مبدل شود و يا اين است كه بيمار زخمي در كليهدارد. پس از اندكي در بول بيمار چرك ظاهر شد. من به او خبر دادم كه ديگر تب بازنخواهد گشت و چنين شد. تنها چيزي كه مانع آن بود كه در نخستين بار نظر خود را دربارهي اين كه بيمارزخم كليه دارد، ابراز كنم اين بود كه پيش از آن به تب غب و تبهاي ديگر مبتلا بود وگمان ميرفت كه اين تبهاي نامنظم از التهاباتي باشد كه چون نيرو گيرد به تب ربعمبدل خواهد شد. به علاوه، بيمار به من شكايت نكرده بود كه در ناحيهي گردهاشسنگيني مانندي دارد كه چون بر ميخيزد آن را احساس ميكند و من نيز فراموش كردهبودم كه دراين باره چيزي از او بپرسم. در واقع ميبايستي بسياري بول گمان مرا درزخم كليهي وي قويتر كند، منتها نميدانستم كه پدرش نيز سستي مثانه دارد و از چنيندردي شكايت ميكند ..." زماني كه در بيمارستان ري پزشك مسوول بود، در حالي كه شاگردانش و شاگردانشاگردانش پيرامون او را گرفته بودند، به كار بيمارستان رسيدگي ميكرد. هر بيماري كهبه بيمارستان وارد ميشد، نخست در نزد شاگردان شاگردان معاينه مي شد و اگر مسالهايبراي آنها دشوار ميآمد، با شاگردان اصلي رازي عرضه ميشد و اگر آنها نيز درتشخيص بيماري در ميماندند، به خود رازي مراجعه ميكردند. اين شيوهي سازماندهيپزشكان از يادگارهاي رازي است كه هنوز هم در بيمارستان هاي آموزشي جهان رعايتميشود. هنگامي كه ميخواستند بيمارستان معتضدي بغداد را بسازند، با او براي جاي مناسببيمارستان مشورت كردند. رازي فرمان داد قطعههاي مساوي از گوشت را در محلههايگوناگون شهر بياويزند و آن جايي را برگزينند كه قطعهي گوشتن در آنجا ديرتر ازجاهاي ديگر فاسد شده است. رازي در آن بيمارستان بخش ويژهي بيماران رواني بنيانگذاشت و براي هر گروه از بيماران رژيم غذايي مناسب آنها را تعيين كرد. نوشتههاي رازي رازي پژوهشگر و نويسندهي پركاري بوده و خود در اين باره در كتاب السيرهالفلسفيه چنين نوشته است:"كوشش و پشتكار من در فراگيري دانش به اندازهاي بود كه بهخط تعويذ(خط ريز) بيش از 20 هزار ورقه چيز نوشتم و پانزده سال از عمر خود را شب وروز در تاليف جامع كبير(همان حاوي) صرف كردم و بر اثر همين كار در نيروي بينايي منسستي پديد آمده و عضلهي دستم گرفتار سستي شده و من را از نوشتن محروم ساخته است. با اين همه، از جست و جوي دانش باز نماندهام و پيوسته به ياري اين و آن ميخوانم وبر دست ايشان مينويسم." نخستين فهرست از نوشتههاي رازي را خود او فراهم كرده كه ابننديم آن را درالفهرست آورده است. ابن قفطي نيز در كتاب خود با نام اخبار الحكماء،آن فهرست را بهنقل از ابننديم آورده است. سپس، ابوريحان بيروني كتابي پيرامون نوشتههاي رازينوشت كه پول كراوس، خاورشناس فرانسوي، در سال 1936 آن را با عنوان "رساله ابيريحانفي فهرست كتب محمد بن زكرياي رازي" به چاپ رساند. البته، بيروني فهرست كتابهاي خودرا تا سال 427 قمري، كه در آن هنگام 65 سال داشت، نيز در اين رساله آورده است. بر پايهي فهرست بيروني، رازي 184 كتاب در موضوعهاي گوناگون نوشته است: پزشكي، 56 كتاب؛ طبيعيات، 33 كتاب؛ منطق، 7 كتاب؛ رياضيات و اخترشناسي، 10 كتاب؛تفسير و تخليص كتابهاي فلسفي و پزشكي ديگران، 7 كتاب؛ علوم فلسفي و تخميني، 17كتاب؛ ماوراءالطبيعه، 6 كتاب؛ الهيات، 14 كتاب؛ كيميا، 22 كتاب؛ كفريات، 2 كتاب وفنون مختلفه، 10 كتاب. ابنابي اصيبعه، از پزشكان سدهي هفتم هجري، در كتاب عيون الانباء في طبقاتالاطباء، 238 كتاب براي رازي فهرست كرده است. محمود نجمآبادي، پژوهشگر تاريخ علم،با برابر نهادن فهرست بيروني، ابنقفطي، ابنابي اصيبعه و ابننديم، كتابي به ناممولفات و مصنفات ابوبكر محمد بن زكرياي رازي، فراهم آورده است كه در سال 1339 ازسوي انتشارات دانشگاه تهران منتشر شد. او دراين كتاب 271 كتاب براي رازي برشمردهاست. در اين جا برخي از مهمترين آثار رازي معرفي ميشود. در پزشكي 1. الحاوي يا الجامع الكبير الحاوي بزرگترين دانشنامهي پزشكي است كه در آن نظريههاي پزشكان پيش ازرازي گردآوري شده است. او در اين كتاب نظر پزشكان را بي آن كه در آنها تغييري دهد،آورده و هر مطلبي را از هر كجا گرفته، منبع آن را نوشته است. همان گونه كه پيش ازاين گفته شد، رازي براي اين كار بزرگ بيش از 15 سال از عمر خود را صرف كرد تا اينكه بينايي و توان نوشتن را از دست داد و از شاگردانش كمك گرفت. با اين همه،سازماندهي نهايي كتاب به دست شاگردان رازي و پس از مرگ استاد انجام شد. كتاب حاوي در سال 1297 ميلادي به درخواست شارل انجو، شاه سيسيل، به كوشش فرجبن سالم به لاتيني ترجمه شد. نخستين چاپ متن لاتين آن در سال 1486 در شهر برسكياانجام شد و سپس در سالهاي 1505، 1506، 1509 و 1542 در شهر ونيز بار ديگر به چاپرسيد. حاوي يكي از 9 كتابي بود كه كتابخانهي دانشكدهي پزشكي پاريس در سال 1395ميلادي در خود داشت. 2. الكناش المنصوري اين كتاب پس از الحاوي مهمترين اثر پزشكي رازي به شمار ميآيد. رازي اين كتابرا به نام ابوصالح منصور بن اسحاق بن احمد بن اسد، والي ري، نام نهاده است. او دراين كتاب، كه به طب منصوري پرآوازه شده، مفاهيم پايهي پزشكي را در ده مقاله آوردهاست. مقالهي نهم اين كتاب، با عنوان"دربارهي درمان همهي بيماريها از فرق سر تانوك پا" بيشتر مورد توجه بوده و در اروپا به صورت جداگانه نيز به چاپ رسيده وشرحهاي گوناگوني بر آن نوشته شده است. طب منصوري را جرارد كرمونيايي در سال 1481 به لاتين ترجمه كرد. ترجمهي لاتينيآن نخست در سال 1484 به چاپ رسيد و سپس تا سال 1519، شش بار ديگر در ونيز چاپ شد. چاپهاي ديگري از آن نيز در سالهاي 1533، 1544 و 1551 در سوئيس و 1674 در اولمفراهم آمد. اين كتاب تا پايان سدهي نوزدهم ميلادي بخشي از برنامهي درسي دانشگاهتوبينگن آلمان بود و رياست دانشگاه مونپوليه، در فرانسه، تا سال 1558 هنوز درس خودرا از روي اين كتاب ميگفته است. 3. كتاب الجدري و الحصبه اين كتاب كهنترين و مهمترين كتابي است كه پيرامون آبله و سرخك نوشته شدهاست. رازي نخستين پزشكي است كه اين دو بيماري را دو بيماري جداگانه دانسته و شيوهينگارش آن به اندازهي با اصول علمي امروزي همخواني دارد كه برخي از پژوهشگرانتاريخ پزشكي، از جمله نوبرگر در كتاب تاريخ پزشكي خود، آن را برجستهترين خدمتفرهنگ اسلامي به علم پزشكي دانستهاند. ترجمهي لاتين كتاب آبله و سرخك رازي در سال 1548 در پاريس منتشر شد وترجمههاي لاتيني ديگري از آن در سالهاي 1498 و 1555 در ونيز، در سالهاي 1529 و 1544 در سوئيس، در سال 1549 در استراسبورگ، در سال 1749 در لندن و در 1781 درگوتينگن چاپ شد. ترجمهي فرانسوي آن در سال 1762 در پاريس منتشر شد. ترجمهيانگليسي آن در سال 1747 در لندن انجام شد، اما در سال 1848 منتشر شد. محمودنجمآبادي آن را به فارسي ترجمه كرده است. 4. تقاسيم العلل كتاب تقسيمهاي بيماريها، گونهاي فرهنگ پزشكي است كه بيماريها و چگونگيدرمان آنها چكيدهوار در آن آمده است. اين كتاب را نيز جرالد كرمونيايي به لاتينترجمه كرده است. 5. من لايحضره الطبيب چنانكه از نام اين كتاب بر ميآيد، براي كسي نوشته شده است كه به پزشك دسترسيندارد. شيخ صدوق كه عنوان اين كتاب را پسنديده بود، كتابي با نام من لايحضره الفقيهدر فقه شيعي نوشته است. 6. دفع مضار الاغذيه اين كتاب دربارهي جلوگيري از زيان غذاهاست و عبدالعلي نائيني آن را به فارسيترجمه و با عنوان بهداشت غذايي منتشر كرده است. 7. في محنه الطبيب و كيف ينبغي ان يكون كتابي در چگونكي آزمايش كردن پزشكان و اين كه يك پزشك چگونه بايد باشد. 8. المرشد كتاب راهنما كه با نام الفصول نيز شناخته ميشود، چكيدهي دانش پزشكي است. 9. الادويه المسهله الموجود في كل مكان اين كتاب پيرامون داروهاي آسانيافتني است كه در هر جايي وجود دارند. 10. القرابازين رازي دو كتاب با اين نام دارد كه يكي كبير(بزرگ) و ديگري صغير(كوچك) ناميدهميشود. اين كتابها پيرامون داروهايي هستندكه پزشكان بايد با آنها آشنا باشند. ديگر كتابهاي برجستهي رازي در پزشكي عبارتند از: اطمعه المرضي(غذايبيماران)، برءالساعه(فوريتهاي پزشكي)؛ كتابه في تولد الحصاه(كتاب او در پديد آمدنسنگريزه)، كتابه في القولنج(كتاب او در درد رودكان)، كتابه في النقرس و اوجاعالمفاصل(كتاب او در درد پا و مفصلها)، الطب الملوكي(پزشكي شاهانه)، في العله التيصارالخريف ممرضا(در چرايي آنكه پاييز بيماريآور است)، في العله التي تحدث الورم والزكام في رووس الناس وقت الورد(در علت آن كه ورم و زكام در سر مردم هنگام گل سرخعارض ميگردد)، تقديم الفاكهه قبل الطعام و تاخير منه(خوردن ميوه پيش از غذا و پساز آن)، في عله التي لها ينجح جهال الاطباء و العوام و انساء اكثر من العلماء(درعلت آن كه طبيبان نادان و عامهي مردم و زنان، بيش از طبيبان دانشمند توفيقمييابند) و ... . دستاوردهاي علمي رازي 1. بحث علمي پيرامون ايمني اكتسابي در سال 1797 ميلادي، ادوارد جنر، پزشك انگليسي، دريافت دختراني كه شيرگاوهايمبتلا به آبلهي گاوي را ميدوشند، نسبت به آبله انساني(آبله مرغان) ايمن هستند. جنر بر پايهي اين مشاهده و چند آزمايشي كه انجام داد، مفهوم ايمني اكتسابي(به دستآوردني) را مطرح كرد. اما نزديك 900 سال پيش از جنر، محمد زكرياي رازي، براي نخستينبار آبله مرغان را به صورت علمي توصيف كرد. او در كتاب الجدري و الحصبه خود نوشتهاست كه اين بيماري از فردي به فرد ديگر منتقل ميشود، اما اگر كسي از اين بيماريجان سالم به در برد، بار ديگر به اين بيماري دچار نميشود. 2. بحث علمي پيرامون ايمني اكتسابي