تووت فرنگی
6th October 2011, 07:21 PM
دارم فکر می کنم که اگر من هم سکوت کنم و از روزگار بی تو نگوییم،
فردا چگونه در پیشگاهت سربلند کنم
بگویم اشکـــ مادری را دیدم و سکوت کردم
بگویم صدای جانبازی را شنیدم که از فقر کنار خیابان با کارت جانبازی ایستاده بود و کمک می خواست و من دم نزدم!!
اینجا روزگار بی توست مـــولا...
حرف هایم را در گلو مچاله می کنم و باز به روزگار تو فکر می کنم
داستان عمار و شهادتش هنوز سر زبان هاست:
و من فکر می کنم
به روزگار بی تــــــــــــــو
روزگاری که هنوز قصه عمار جریان دارد!
فردا چگونه در پیشگاهت سربلند کنم
بگویم اشکـــ مادری را دیدم و سکوت کردم
بگویم صدای جانبازی را شنیدم که از فقر کنار خیابان با کارت جانبازی ایستاده بود و کمک می خواست و من دم نزدم!!
اینجا روزگار بی توست مـــولا...
حرف هایم را در گلو مچاله می کنم و باز به روزگار تو فکر می کنم
داستان عمار و شهادتش هنوز سر زبان هاست:
و من فکر می کنم
به روزگار بی تــــــــــــــو
روزگاری که هنوز قصه عمار جریان دارد!