* Robo milad *
15th September 2011, 03:46 PM
چند روز قبل داشتم در مورد چیزهایی که در شوروی سابق ساخته میشد، میخواندم که رسیدم به «لیوان تاشو» و بعد از سالیان طولانی به یاد لیوان تاشو افتادم، وسیلهای که از ملزومات دوران دبستان بود.
کنجکاو شدم و جستجویی کردم تا ببینم واقعا اولین بار چه کسی ایده ساختن این وسیله به سرش زده است.
در ۲۳ فوریه سال ۱۸۹۷، جان لاینز از شرکت Scovill، اختراعش را که همان لیوان تاشو باشد ثبت کرد (http://www.google.com/patents?id=s8FOAAAAEBAJ&pg=PA1&dq=577764&source=gbs_selected_pages&cad=1#v=onepage&q&f=false). اختراع او البته در آن زمان با نام «فنجان دوچرخهسوارها» شناخته میشد.
http://1pezeshk.com/uploader/savefiles/9-11-2011%2011-10-34%20AM.jpg
دوچرخهسواری به عنوان یک سرگرمی اجتماعی در آن زمان بسیار مرسوم بود و یکی از مشکلات، همراه داشتن لیوانی برای آب خوردن بود، نیازی که یک اختراع مهم را به دنبال داشت.
http://1pezeshk.com/uploader/savefiles/9-11-2011%2010-58-21%20AM.jpg
http://1pezeshk.com/uploader/savefiles/9-11-2011%2010-57-35%20AM.jpg
http://1pezeshk.com/uploader/savefiles/9-11-2011%2010-58-41%20AM.jpg
از لیوان تاشو در سالهای دبستان چه خاطراتی دارید؟!
یکی از وبلاگنویسها (http://navid3000.blogspot.com/2009/11/2.html) این خاطره جالب را در وبلاگش نقل کرده است:
«کلاس پنچم بود. آقای ناظم همیشه عصبانی بود و داد می زد. کتک زدن هم رو شاخش بود. یک روز، بی هوا، در هنگام مراسم صبحگاه گفت که همه دانش آموزان لیوان هایشان را در بیاورند تا کنترل کند. آن روزها، همه می بایست لیوان شخصی داشته باشند و من آن روز به خصوص، لیوانم را جا گذاشته بودم. من آرام و مظلوم بودم و از ناظم می ترسیدم. یک نفر که در صف کناردستم ایستاده بود (طبیعتا از یک کلاس دیگر بود) لیوان تاشو داشت. «در» لیوان اش را گرفتم. وقتی ناظم آمد در لیوان را به صورت واژگون نشان اش دادم. مثل حالتی که لیوان تاشو داشته باشی و آن را بسته باشی و در کف دستت گذاشته باشی.. هنوز ترس آن لحظه که ناظم آمد و من، که در دلم حمد و قل هوالله می خواندم، سعی کردم خیلی طبیعی”در” لیوان را از جیب روپوش مدرسه ام در بیاورم یادم هست. ناظم نفهمید. به خیر گذشت…
اگر روزی آدم معروفی شدم و خبرنگار از من در مورد نقطه عطف زندگی ام پرسید، بعید نیست این لحظه یادم بیاید!»
کنجکاو شدم و جستجویی کردم تا ببینم واقعا اولین بار چه کسی ایده ساختن این وسیله به سرش زده است.
در ۲۳ فوریه سال ۱۸۹۷، جان لاینز از شرکت Scovill، اختراعش را که همان لیوان تاشو باشد ثبت کرد (http://www.google.com/patents?id=s8FOAAAAEBAJ&pg=PA1&dq=577764&source=gbs_selected_pages&cad=1#v=onepage&q&f=false). اختراع او البته در آن زمان با نام «فنجان دوچرخهسوارها» شناخته میشد.
http://1pezeshk.com/uploader/savefiles/9-11-2011%2011-10-34%20AM.jpg
دوچرخهسواری به عنوان یک سرگرمی اجتماعی در آن زمان بسیار مرسوم بود و یکی از مشکلات، همراه داشتن لیوانی برای آب خوردن بود، نیازی که یک اختراع مهم را به دنبال داشت.
http://1pezeshk.com/uploader/savefiles/9-11-2011%2010-58-21%20AM.jpg
http://1pezeshk.com/uploader/savefiles/9-11-2011%2010-57-35%20AM.jpg
http://1pezeshk.com/uploader/savefiles/9-11-2011%2010-58-41%20AM.jpg
از لیوان تاشو در سالهای دبستان چه خاطراتی دارید؟!
یکی از وبلاگنویسها (http://navid3000.blogspot.com/2009/11/2.html) این خاطره جالب را در وبلاگش نقل کرده است:
«کلاس پنچم بود. آقای ناظم همیشه عصبانی بود و داد می زد. کتک زدن هم رو شاخش بود. یک روز، بی هوا، در هنگام مراسم صبحگاه گفت که همه دانش آموزان لیوان هایشان را در بیاورند تا کنترل کند. آن روزها، همه می بایست لیوان شخصی داشته باشند و من آن روز به خصوص، لیوانم را جا گذاشته بودم. من آرام و مظلوم بودم و از ناظم می ترسیدم. یک نفر که در صف کناردستم ایستاده بود (طبیعتا از یک کلاس دیگر بود) لیوان تاشو داشت. «در» لیوان اش را گرفتم. وقتی ناظم آمد در لیوان را به صورت واژگون نشان اش دادم. مثل حالتی که لیوان تاشو داشته باشی و آن را بسته باشی و در کف دستت گذاشته باشی.. هنوز ترس آن لحظه که ناظم آمد و من، که در دلم حمد و قل هوالله می خواندم، سعی کردم خیلی طبیعی”در” لیوان را از جیب روپوش مدرسه ام در بیاورم یادم هست. ناظم نفهمید. به خیر گذشت…
اگر روزی آدم معروفی شدم و خبرنگار از من در مورد نقطه عطف زندگی ام پرسید، بعید نیست این لحظه یادم بیاید!»