PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : خدایا یعنی صدایم را نمی شنوی ؟؟؟!!



Number One
10th September 2011, 10:40 PM
تازه فهمیده ام كه به كسی اعتماد كرده ام كه .......وای كه چقدر ادامه اش تكراری كسالت بار و بی معنی است آری ادامه اش این می شود كه نباید اعتماد می كردم این روزها فهمیده ام خیلی كم از عقلم استفاده می كنم كمتر از آنی كه همیشه فكر می كردم كم است این روزها كه هر ثانیه اش برایم كشف حقیقتی است و هر روزش روز واقعه و نجوای بی ادبانه ی كور خوندی در گوشم زنگ می زند این روزها حس می كنم چقدر احمقم و حتی برای حماقتم گریه هم نمی كنم چون پیش از اینها گریه هایم را كرده بودم و درست این بود كه نباید اعتماد می كردم و دیگر نخواهم اعتماد كردن جز به خودم نه به خودم هم اعتماد ندارم اعتماد به خودم یعنی دوست داشتن دیگران یعنی دل سوزاندن یعنی خواستن و برایش برخاستن

و من دیگر نای بلند شدن ندارم
خدایا تو كه گفته ای از رگ گردن به ما نزدیك تری.خدایا به تورا به آن ذات یگانه ات قسمت می دهم كه جزای این خیانت را در كمترین زمان ممكن به او بدهی كه لااقل قلب من كه به جهنم ،این دختر كثیف با احساسات پاك پسری دیگر اینگونه بازی نكند.
خدایا ...

Number One
10th September 2011, 10:41 PM
تو را به دادگاه خواهند کشید .شاید به حبس ابد محکوم شوی جزییات جنایتت معلوم نیست اما

اثر انگشتت را روی قلبی شکسته یافته اند....!شاید به جرم خیانت به كسی كه تمام دنیایش بودی.

Number One
10th September 2011, 10:42 PM
دلم را روی قایقی از باد نشاندم و
پارو زنان سوی تو فرستادم
وقتی به ساحل نگاه تو رسید
تو چشمانت را بستی
و دلم ، غرق شد !

Number One
10th September 2011, 10:42 PM
آرزو دارم مـرگـت را ببــینـم ، بر مــزارت دســته هـای گـل بچـیـنــم
آرزو دارم ببــینم پــر گناهـــی ، مــرده ای در دوزخــی و روسیاهــی
جـــای اینــکــه عاشــق زارتـــو باشم ، آرزو دارم عــزادار تــو باشـــم
جـــای اینــکــه عاشــق زارتـــو باشم ، آرزو دارم عــزادار تــو باشـــم بهتــر از هــر عاشـقی نازت کشیدم ، درعوض نامردمی ها ازتو دیدم
هرکجایی راه خوشبختی نیابــی ، راحت و بی دغـدغـه هرگــز نخوابی
هرکجایی آب خــوش هــرگزننوشی ، یالبــاس عافــیت هــرگز نپــوشــی جـــای اینــکــه عاشــق زارتـــو باشم ، آرزو دارم عــزادار تــو باشـــم ای چپاولگر توای وحشی ترازبـــبر ، وحشتیانه هم بمیری گرکنی صبر
عــاشـــقم کــردی و رفتــی ازکــنارم ، رنگ پائیزی کشیـــدی بر بهــارم
ای پری وانس وجن باتو همه قهر ، مرگ آیینه بنـدان می کند شـهر جـــای اینــکــه عاشــق زارتـــو باشم ، آرزو دارم عـزادار تــو باشـــم

Number One
10th September 2011, 10:43 PM
کاش کودک بودم تا بزرگترین شیطنت زندگی ام نقاشی روی دیوار بود، ای کاش کودک بودم تا از ته دل می خندیدم نه اینکه مجبور باشم همواره تبسمی تلخ بر لب داشته باشم ، ای کاش کودک بودم تا در اوج ناراحتی و درد با یک بوسه همه چیز را فراموش می کردم
كاش كودك بودم تابوی تعفن خیانت را از كسی كه تمام زندگی ام بود استشمام نمی كردم .

Number One
10th September 2011, 10:44 PM
خدایاخورشیدت را به من قرض میدهی ؟از تو که پنهان نیست سرزمین خیالم چند وقتیست که یخ بسته استچند وقتیست كه خیال یك خیانتتمام تنم را به كما برده استچندوقتیست كه یك دخترناپاكقلب پاكم رالگدمال كرده ورفته.خدایاحالا كه خورشیدت را به من قرض نمی دهی

Number One
10th September 2011, 10:45 PM
تنهایی را دوست دارم چون بی وفا نیست...


تنهایی را دوست دارم چون عشق دروغین در آن نیست...


تنهایی را دوست دارم چون آنرا تجربه كردم....


تنهایی را دوست دارم زیرا دركلبه تنهایی هایم درانتظار


خواهم گریست ؛ وانتظار كشیدنم ؛ را پنهان خواهم كرد.


حال دانستی كه چرا تنهایی را دوست می دارم!!!؟؟


میدانم كه تو هم مانند منی پس غم تنهاییت را


برون ده تا ازدرون ویران نشوی...


حس خوبیست اگر بدانی كسی مانند توست گرچه باز


هم تو؛ تنهایی.

Number One
11th September 2011, 12:08 AM
باور کن این اشک ها نشانِ گلایه نیست!
رسمِ دلتنگی همین است،
گوشه ای باران می گیرد
و چترها باز می شوند،
هیچ کس هم نمی فهمد این قطره ها
از کجاست؟
از آنِ کیست؟
رنگین کمان می آید و می رود،
و
این همه زیبایی را هم به پایِ ابرها و خورشید می نویسند...

Number One
11th September 2011, 12:09 AM
سرمو گذاشتم رو ماسه های خیسِ سـ ـاحـ ـل،

همونجایی که در امتدادِ یه خط،
قطره ها به پای تـ ـو می رسَن...

Number One
11th September 2011, 12:09 AM
قدر می دانم! این لحظه ها را
که دیگر نیستی؛
تا التماسَت کنم،

دعایم کن...

Number One
11th September 2011, 12:13 AM
تو این دنیای نامرد یک دختر کوری با نامزدش زندگی می کردکه اونو خیلی دوست داشت همیشه به خودش می گفت: اگه یه روز چشام بینا بشه همیشه با اون میمونم؟http://www.persianblog.ir/editor/images/smilies/12.gifاز قضا یه روز یکی پیداشد که چشماشو به دختره داد!وقتی دختربیناشد دیدکه پسر هم کوره به پسر گفت:بروگم شو من اصلاتورانمی خوام پسر گفت:عزیزم من رفتم ولی مواظب چشمهای من باش

Number One
11th September 2011, 12:17 AM
امشب تمام ستاره های آسمان گریه می كنن امشب تمام مرغان آسمان اشك می ریزنامشب اشكی از چشمی می ریزد امشب قلبی می شكند و صدای شكستنش به آسمانها می رسداما نمی دانم نمی دانم چرا به گوش خدا نمی رسد.من صدای شكسته شدن قلبم را شنیدم فكر میكنم اولین كسی باشم كه صدای درهم شكستن قلبم را با گوشهای خودم شنیده باشم

Number One
11th September 2011, 12:18 AM
آدمک مرگ همین جاست بخنــد

دست خطــی که تو را عـاشق کرد

شوخی کاغــذی ماست بخنــد

آدمک خر نشــوی گریه کنی !

کل دنیا ســراب است بخنــد

آن خدایی که بزرگش خواندی

به خدا مثل تو تنهاست بخنـد ....

Number One
11th September 2011, 12:18 AM
مطمئن باش و برو
ضربه ات کاری بود
دل من سخت شکست
و چه زشت به من و سادگیم خندیدی
به من و عشق پاکی که پر از یاد تو بود
و به یک قلب یتیم که خیالم می گفت
تا ابد مال تو بود
تو برو ، برو تا راحت تر
تکه های دل خود را آرام
سر هم بند زنم

Number One
11th September 2011, 12:20 AM
نمی دانم گاهی اوقات تو كجایی؟ كاش یكی پیدا شود تا جواب سوال مرا بدهد؟گاهی اوقات تو كجا می روی؟

آیا فقط می نگری؟
آیا صبر می كنی چند سال بگذرد و بعد حق ظالم را كف دستش بگذاری؟
آیا وقتی كودك بی دفاعی كه كودكانه همه چیز را زیبا می بیند مورد تجاوز قرار می گیرد تو فقط می نگری؟یعنی دلت به درد نمی آید؟مگر می شود؟ اگر می آید پس چرا به آن كودك بی گناه كمك نمی كنی؟
خیلی دلم می خواهد بدانم آن زمان تو كجایی و چه می كنی؟

Number One
11th September 2011, 12:21 AM
تحمل تنهایی از گدائی عشق و محبت بهتر است . هیچ زمستانی ماندنی نیست حتی اگر تمام شب هایش یلدا باشد.ودر این آشفته بازرا فقط خدارا فریاد می زنم و دیگر هیچ ...خدایااااااااا كمكم كن ...

Number One
11th September 2011, 12:23 AM
زندگی به من آموخت که چگونه گریه کنم اما گریه به من نیاموخت که چگونه زندگی کنم تو نیز به من آموختی که چگونه دوستت بدارم اما به من نیاموختی که چگونه فراموشت کنم

Number One
11th September 2011, 12:24 AM
گنجشک به خدا گفت : لانه کوچکی داشتم آرامگاه ای بی کسی ام بود ، اما طوفان تو آن را ازم گرفتی ، کجای دنیای تو را گرفته بودم ؟خدا گفت : ماری در راه لانه ات بود ، باد را گفتم لانه ات را واژگون کند تو از کمین مار پر گشودی ! چه بسیار بلاها که از تو به واسطه محبتم دور کردم وتو ندانسته به دشمنی ام پرداختی !!!

Number One
11th September 2011, 12:25 AM
اشکها خاطره را می شویند
می سپارند به خاک . . . چله هم می گذرد
حجله در معبر دوست
چند روزی به تماشای عزا بنشیند
و سپس بر چیند
منظر تیره ی خویش

ما ز تن رخت سیه بر گیریم
طرح لبخند کشیم
روی اندوه دو لب
بر فراموشی یک نام که معنایی داشت

و زدل خواهد رفت
هر که از دیده برفت

Number One
11th September 2011, 12:29 AM
نابینا به ماه گفت : دوستت دارم . ماه گفت : چه طوری ؟ تو که نمی بینی . نابینا گفت : چون نمی بینمت دوستت دارم . ماه گفت : چرا ؟ نابینا گفت : اگر می دیدمت عاشق زیباییت می شدم ولی حالا که نمی بینمت عاشق خودت هستم

Number One
11th September 2011, 12:31 AM
خداوندا شکرت
اول
حتما خیر و نیکیت این بوده که ندادی
دوم
دادی چون خواستی یاد بگیرم و پس گرفتی چون قسمت من نبود
سوم
لیاقتشو داشتم و باور کردم که منم
یه آدم معمولیم و حق دارم
خطا کنم

Number One
11th September 2011, 12:31 AM
برای عشق تمنا كن ولی خار نشو. برای عشق قبول كن ولی غرورت را از دست نده. برای عشق گریه كن ولی به كسی نگو. برای عشق مثل شمع بسوز ولی نگذار پروانه ببینه. برای عشق پیمان ببند ولی پیمان نشكن. برای عشق جون خودتو بده ولی جون كسی رو نگیر. برای عشق وصال كن ولی فرار نكن. برای عشق زندگی كن ولی عاشقانه زندگی كن. برای عشق بمیر ولی كسی رو نكش. برای عشق خودت...

Number One
11th September 2011, 12:32 AM
از شقایق‌های وحشی باز پرس كه محرم اسرار ما هستند. آنها با تو خواهند گفت كه شرط شیدایی حق، آزادگی است و داغدار بودن و غسل خون. و عجیب اینجاست كه چگونه اسرار حق در این صورت‌های خاكی جهان كثرات مثل شده است. شقایق را وحشی مي‌خوانند، چرا كه آزاده است و رنگی از تعلق ندارد. در دشت‌های دور، لابه‌لای سنگ‌ها مي‌روید و به آب باران قناعت مي‌كند تا همواره تشنه...

kamanabroo
11th September 2011, 02:07 AM
دوست من میدونم سخته

توی قرآن یه ایه ای هست که میگه:
انسانها وقتی (مثلا) در دریا گیر می افتن و هیچ راه نجاتی ندارند به خدا پناه می برن و وقتی ما (خدا) آنها را به ساحل می رسانیم
کفران نعمت می کنند..

می خوام بگم خدا همیشه با ماست
همیشه کنارمونه
اونی که باید ببینه همیشه و حواسش باشه ماییم
گاهی که غرق کار خودمون هستیم و مشغول دنیاییم
وقتی که روی بدش رو می بینیم
تازه می فهمیم که آره
خدا بهترین دوسته
بهترین کسیه که می تونه همیشه با ما باشه
اما اینجور وقتا هر چی خدا رو صدا بزنیم فکر می کنیم صدای ما رو نمیشنوه
در صورتی که می شنوه
اما صدای دردی که کشیدیم اونقدر زیاده که نمی گذاره حس کنیم که خدا داره باما حرف میزنه
آروم باش
کمی تمرکز کن
تا صدای خدا رو بشنوی...

.yalda.
11th September 2011, 07:05 PM
همیشه فکر می کردم برایت آرزو هستم ...
همان یک روزنه نوری که داری پیشِ رو هستم ...
ولی امروز می بینم تمامش خواب بود و بس ...
خیالِ تشنه از رویا فقط سیراب بود و بس ...
مسیر چشمهایت را شبی ناگاه گم کردم ...
چراغی نیست ٬ راهی نه ٬ چگونه بی تو برگردم ....؟

Number One
11th September 2011, 07:17 PM
نمی دانم چرا خواب سراغی از من خسته نمی گیرد .
خسته ام .
خسته از هزار راه ناپیموده و صد هزار حرف شنوده .
خسته از دیدار هر روز هر آنچه نیست .
خدایا چرا صدایم را نمی شنوی ???
امشب که به تو نزدیک ترم .
گوئی زبان گلایه من شده این قلم که هر گز خنده کودکی را تا به حال ننوشته .
انگار جز عشقو درد چیزی نمی داند .
خسته ام ، تنهایم .
می خواهم بروم تا دور دست .
تا کویر .
تاآنجا که کسی صدایم را نشنود و آنجا تورا فریاد زنم .
شاید آنجا ، دور از چشم همه ، نوری از بالا بیاید و مرا با خود ببرد .
تا کجا ؟ تا آنجا که کسی این را نخواند . تا آنجا که کسی مرا نداند .
تا آنجائی که هر شاخه ای به قصد اطعام دست بلند می کند .
نمی دانم چرا نمی رسم .
شاخه را با نیت فرار از این وهم با نام سیب صدا میزنم .
کاش کسی رد می شد و دستم را می گرفت و هرگز سیبی نمی داد
. باید بروم .
باز باد صدایم می کند .

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد