PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : اکسیر عشـــ♥ـــق



تووت فرنگی
31st August 2011, 09:17 PM
از در درآمدی و من از خود به در شدم





گویی کز این جهان به جهان دگر شدم





گوشم به راه، تا که خبر می دهد ز دوست






صاحب خبر بیامد و من بی خبر شدم





گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق






ساکن شود، بدیدم و مشتاق تر شدم





چون شبنم اوفتاده بودم پیش آفتاب






مهرم به جان رسید و به عیوق بر شدم





دستم نداد قوت رفتن به پیش دوست





چندی به پای رفتم و چندی به سر شدم





تا رفتنش ببینم و گفتنش بشنوم






از پای تا به ســـر همه سمع و بصر شدم





من چشم از او چگونه توانـــم نگاه داشت





کاول نظر به دیدن او دیده ور شدم





بیزارم از وفای تو،یک روز و یک زمان






مجموع اگر نشستم و خرسند اگر شدم





او را خود التفات نبودی به صید من





من خویشتن اسیر کمند نظر شدم





گویند روی سرخ تو، سعدی، که زرد کرد؟






اکسیر عشق بر مسم افتاد و زر شدم





ســـَعدي

صاصائیل
31st August 2011, 11:22 PM
شاه شمشادقدان خسروشیرین دهنان
که به مژگان شکندقلب همه صفشکنان
مست بگذشت ونظربرمن درویش انداخت
گفت ای چشم وچراغ همه شیرین سخنان
تاکی ازسیم و زرت کیسه تهی خواهدبود
بنده من شو و برخور ز همه سیم تنان
کمتراز ذره نه ای پست مشو مهر بورز
تابخلوتگه خورشید رسی چرخ زنان
برجهان تکیه مکن ور قدحی می داری
شادی زهره جبینان خور و نازک بدنان
پیرپیمانه کش من که روانش خوش باد
گفت پرهیزکن ازصحبت پیمان شکنان
دامن دوست بدست آرو زدشمن بگسل
مرد یزدان شو و فارغ گذر از اهرمنان
با صبا در چمن لاله سحرمیگفتم
که شهیدان که اند اینهمه خونین کفنان
گفت حافظ من و تو محرم این راز نه ایم
از می لعل حکایت کن و شیرین دهنان

XXehsanXX
1st September 2011, 01:35 PM
عشق زمینى چیزى نیست جز یک شعار از پشت دیوار
عاشق امروز دیوانه ایست کز پشت دیوار یاوه سر داده
نه چشمانش دل معشوق بیند
و نه در پشت نعره اش ثداى دوستت دارم ها را مى شنود
او نفس بریده ایست که در ابتداى راه باز مى ماند
ببینم آیا تو هم عاشقی
یا کسی یا چیزی را در نهایت دوست داشتن ستایش می کنی
آری عشق نه در کلام می گنجد
ونه در خیال متبلور می شود
عشق تحفه بکر خداست که در رون ما مخفیست
هر دم که زدنیا بریدیم و غیر ذات خویش ندیدیم
او را می یابیم
عشق جان دار است ما بی جان در ی او نعره سر
دادهایم

آی عشق آی عشق
اکسیر جوانی دارد این عشق
و ما کیمیاگری کور و کر هستیم
که بی علم به دنبال معجونی می گردیم
تا توحش ما را به انسانیت بدل کند
و مادامی که او را در نیابیم هنوز حیوانیم
که گهگاه به نطق باز می شویم

abtinieee
4th September 2011, 02:57 PM
[shaad][shaad][shaad][shaad]

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد