تووت فرنگی
31st August 2011, 09:17 PM
از در درآمدی و من از خود به در شدم
گویی کز این جهان به جهان دگر شدم
گوشم به راه، تا که خبر می دهد ز دوست
صاحب خبر بیامد و من بی خبر شدم
گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق
ساکن شود، بدیدم و مشتاق تر شدم
چون شبنم اوفتاده بودم پیش آفتاب
مهرم به جان رسید و به عیوق بر شدم
دستم نداد قوت رفتن به پیش دوست
چندی به پای رفتم و چندی به سر شدم
تا رفتنش ببینم و گفتنش بشنوم
از پای تا به ســـر همه سمع و بصر شدم
من چشم از او چگونه توانـــم نگاه داشت
کاول نظر به دیدن او دیده ور شدم
بیزارم از وفای تو،یک روز و یک زمان
مجموع اگر نشستم و خرسند اگر شدم
او را خود التفات نبودی به صید من
من خویشتن اسیر کمند نظر شدم
گویند روی سرخ تو، سعدی، که زرد کرد؟
اکسیر عشق بر مسم افتاد و زر شدم
ســـَعدي
گویی کز این جهان به جهان دگر شدم
گوشم به راه، تا که خبر می دهد ز دوست
صاحب خبر بیامد و من بی خبر شدم
گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق
ساکن شود، بدیدم و مشتاق تر شدم
چون شبنم اوفتاده بودم پیش آفتاب
مهرم به جان رسید و به عیوق بر شدم
دستم نداد قوت رفتن به پیش دوست
چندی به پای رفتم و چندی به سر شدم
تا رفتنش ببینم و گفتنش بشنوم
از پای تا به ســـر همه سمع و بصر شدم
من چشم از او چگونه توانـــم نگاه داشت
کاول نظر به دیدن او دیده ور شدم
بیزارم از وفای تو،یک روز و یک زمان
مجموع اگر نشستم و خرسند اگر شدم
او را خود التفات نبودی به صید من
من خویشتن اسیر کمند نظر شدم
گویند روی سرخ تو، سعدی، که زرد کرد؟
اکسیر عشق بر مسم افتاد و زر شدم
ســـَعدي