se7en_love
28th August 2011, 07:18 PM
مثل کلاغی
خسته ام از خستگی بارها
باز نکن با من از این کارها
مانده از آن کودک آتش به دست
لرزش شستی پس آوارها
گیج شدم گیج همین روزها
گیج همین دوره ی تکرارها
آتش و دودی که بیا و ببین
سینه ی من ... پاکت سیگار...ها
از من اگر خسته شدی خوب من
مثل کلاغی که سپیدارها...
مثل کلاغی تو مرا پرت کن
آنطرف خاطر دیوارها
بعد برو گوشه دنجی و بعد
عمری از این دست و انکارها
خسته ام از خستگی بارها
باز نکن با من از این کارها
مانده از آن کودک آتش به دست
لرزش شستی پس آوارها
گیج شدم گیج همین روزها
گیج همین دوره ی تکرارها
آتش و دودی که بیا و ببین
سینه ی من ... پاکت سیگار...ها
از من اگر خسته شدی خوب من
مثل کلاغی که سپیدارها...
مثل کلاغی تو مرا پرت کن
آنطرف خاطر دیوارها
بعد برو گوشه دنجی و بعد
عمری از این دست و انکارها