PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : شعر اشعار هومن ربیعی



بهـمن
27th August 2011, 02:24 PM
آخرین سیستم



فهرست
آدرس
تیتر
غزل
پنجره
گیر ذهنی
پروژه ی صد ساله
عریضه
ترافیک
الو
دکتر گفت
مکالمه
گزارش
معشوق
کشف
سفر
هستی
eblis
شعر
ت
راهی

بهـمن
27th August 2011, 02:29 PM
فهرست

روی خواب های خاکستری ام ، ستاره بپاش

زنگ بزن شب ها به شماره ی بی گوشی

به جای لامپ های تنگستن، ماه را بیاویز

لاک گرفتن نام تو به این سادگی ها نیست ، لای سررسیدم بمان

و گاهی نگاه کن
به نیازمندیهایی
که فهرست کرده ام.

بهـمن
27th August 2011, 02:29 PM
آدرس

الفبای آسمان به زمین نمی رسد
ولی
نسخه های رسولان رایانه موجود است :
- راه خوشبخت زیستن
- روش عشق ورزیدن
- انسان خیلی خیلی مدرن
- اعتماد به نفس در ده درس ...

ببین !
گمشده ها به گمشده ها آدرس می دهند
بیچاره زمینی که مترسک ها شخم بزنند.

بهـمن
27th August 2011, 02:29 PM
پنجره

پنجره ام رو به خیابان گوش می دهد :

- خشیدنِ جاروهای شهرداری
- شلوغی صف های شیر
- ویراژهای بی مقصد
- بلندگوی سرماخورده ی وانت های ولگرد...

پنجره ام به خیابان نگاه می کند:

پیرزنی در خیالِ سفره ی ظهر ، استخاره می کند تا غروب
و در جوابِ ماشینِ حساب ،
بدهکار می ماند پدری که پاکت های بزرگی نمی آورد...

لابد صدای سکه های زرد را شنیده اند-
آدمهایی که مشتریِ دائم دکه ها هستند
لابد صدای زنگ مدرسه های مؤنث را شنیده اند-
مردان میانسالی که در مواضعِ با منظره اتراق کرده اند
و لابد به خاطر آرمان هایشان به پا خواسته اند-
این دو نفر که بر سر جای پارک دوئل می کنند...


می بینی؟
من می ترسم
اما
حواس پنجره ام
همیشه به خیابان است.

بهـمن
27th August 2011, 02:29 PM
ترافیک

به تاکسی گفتم : انقلاب؟
ترمز کرد
سوار شدم
و سلام ، در صدای رادیو سرد شد :
چه هوای داغی !
ارز با قرض برابری نمی کند
و بنزین ، متری هزار
توطئه بر توسعه مقدم است
و دانشمندان ، فرمول خوشحالی زمین را خواب دیده اند
این درحالی است که ما
پشت یک چراغ خیلی قرمز
عرق خستگی به هم می پاشیم...
این بود خلاصه بهترین خبرها
و راننده گفت : انقلاب .

بهـمن
27th August 2011, 02:29 PM
دکتر گفت :

خیابان ها ، عروق شهر هستند
اتوبوس ها ، گلبول های سرخ و سفید
و میدان اصلی ، زندگی را پُمپاژ می کند
بعد
هر کسی به کار خودش می رسد
تا هیچ عضوی تعطیل نماند
و شهر ، یک آناتومی قشنگ باشد برای زمین...
و خوش به حال دنیایی که دکتر نمی خواهد ، همین !

بهـمن
27th August 2011, 02:29 PM
معشوق

منتظر باش که خیابان سلامت کند
و خط های عابر ، خاک پایت شوند...
نازک تر از گل نخواه
و بقیه ی پولت را بگیر...
به پسرت اینترنت بگو مودب باشد
و عاقل اندر سفیه نگاه کن به کوچه های کثیف
روزنامه را بگو به موقع بیاید
و مترو ، به کارش برسد...

لطفا همه چیز را بازرسی کن
شهر تو ، خانه ی توست.

بهـمن
27th August 2011, 02:29 PM
کشف

نگاه کن که زمین چقدر بهشت است و چقدر جهنم
و آدمها چقدر شبیه شهروندان آخرت هستند...
انگار که قیامت برگذار شده است یکبار
و گفته است : برمی گردم دوباره.

بهـمن
27th August 2011, 02:29 PM
هستی

وقتی که دلهره دارم
وقتی که پشت چراغ ها هدر می روم
وقتی که هپروت می زند به تنهایی
نیستی...
وقتی که زیر دست و پای اقتصاد لِه می شوم
وقتی که مونیتور ، دانایی ام را دور می زند
وقتی که بلندگوها بالا می آورند
نیستی...
وقتی که نیستی ، اینهمه هذیان نازل می شود
و اینهمه کاغذ - از سرمایه ی ملی – سیاه...
تو را کجای جمله ها جا بزنم
ای نیستی بی نهایت !
کجای این جمله ها؟

بهـمن
27th August 2011, 02:29 PM
شعر

نمی نویسم چه کارتونهایی می بینم ، نمی نویسم
نمی نویسم که نگاهم تو نی نی پنجره یی ست...

من به سبک صریح خیابان شعار می دهم
و مشت های مشابه ام ، راه می افتند .

بهـمن
27th August 2011, 02:30 PM
ت

لغتنامه را باز می کنم ، مثل فال
و حرف ت ، یادآورد توست

حالا
ترانه ای برای تو ترتیب می دهم.

بهـمن
27th August 2011, 02:30 PM
راهی

خداوند لبخند عاشقانه ای می زند
به هر چیزی که راهی باشد برای سیرِ انسان در خودش

با تو هستم ، هومن !

اگر دروازه نیستی ، راهی باش .

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد