توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : شعر بار غم
se7en_love
26th August 2011, 06:55 PM
بار غم
چه جاي ماه ،
كه حتي شعاع فانوسي
درين سياهي جاويد كورسو نزند
به جز قدمهاي عابران ملول
صداي پاي كسي
سكوت مرتعش شهر را نمي شكند
***
به هيچ كوي و گذر
صداي خنده مستانه اي نمي پيچد
***
كجا رها كنم اين بار غم كه بر دوش است ؟
چرا ميكده آفتاب خاموش است !
"فريدون مشيري"
Elohim
26th August 2011, 07:07 PM
قشنگ بود
نارون1
26th August 2011, 09:20 PM
ممنون
من مشتاق شنیدن شعرهای فریدون مشیریم .[golrooz]
XXehsanXX
26th August 2011, 09:38 PM
چه ساده با گریستن خویش زنده می شویم
و چه ساده در میان گریستن می میریم و در فاصله ی این دو
به سادگی چه معمایی می سازیم به نام
زندگی
XXehsanXX
26th August 2011, 09:39 PM
هرگز به کوچه بن بست ناسزا نگو
رنج بن بست بودن برای کوچه کافیست .
XXehsanXX
26th August 2011, 09:40 PM
شاید ان وقت که سهراب(سهراب سپهری) نوشت :
تا شقایق هست زندگی باید کرد خبر از دل پر درد گل یاس نداشت
باید اینطور نوشت :
چه گل یاس باشی چه شقایق چه پیچک
زندگی اجبار است و بس
reza.nori87
27th August 2011, 06:30 AM
عالی بود ممنون.
شاید آنروز که سهراب نوشت: تا شقایق هست زندگی باید کرد، خبری از دل پر درد گل یاس نداشت، باید این طور نوشت: چه شقایق باشد چه گل میخک و یاس تا نیاید مهدی (عج) زندگی دشوار است.
farzanh
27th August 2011, 03:23 PM
عالی بود
استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است
استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد
vBulletin® v4.2.5, Copyright ©2000-2025, Jelsoft Enterprises Ltd.