MR_Jentelman
24th August 2011, 07:29 PM
در ادب فارسی از سعدی علیه الرحمه که شاعر مردم دار و انسان دوستی بود تا شاعران جوان امروز توجه به مشکلات مردمان و فقر و گرسنگی دیگران، شعر انسان مدار در ادب فارسی دیده میشود.
http://img.tebyan.net/big/1390/06/215217924516024675145223612487921208999.jpg
سعدی علیه الرحمه باب نخست بوستان خود را این گونه شروع میکند:
چنان قحط سالی شد اندر دمشق
که یاران فراموش کردند عشق
چنان آسمان بر زمین شد بخیل
که لب تر نکردند زرع و نخیل
بخوشید سرچشمههای قدیم
نماند آب جز آب چشم یتیم
نبودی به جز آه بیوه زنی
اگر بر شدی دوی از روزنی
نه در کوه سبزی نه در باغ شخ
ملخ بوستان خورد و مردم ملخ
در آن حال پیش آمدم دوستی
کزو مانده بر استخوان پوستی
و گرچه به مکنت قوی حال بود
خداوند جاه و زر و مال بود
بدو گفتم ای یار پاکیزه خوی
چه درماندگی پیشت آمد بگوی؟
بغرید بر من که عقلت کجاست؟
چو دانی و پرسی سوالت خطاست
نبینی که سختی بغایت رسید
مشقت به حد نهایت رسید
نه باران همی آید از آسمان
نه بر می رود دود فریاد خوان
بدو گفتم آخر تو را باک نیست
کشد زهر جائی که تریاک نیست
گر از نیستی دیگری شد هلاک
تو را هست بط را ز طوفان چه باک؟
نگه کرد رنجیده در من فقیه
نگه کردن عالم اندر سفیه
که مرد ارچه بر ساحل است ای رفیق
نیاساید و دوستانش غریق
من از بینوائی نیم روی زرد
غم بینوایان رخم زرد کرد
نخواهد که بیند خردمند ریش
نه بر عضو مردم نه بر عضو خویش
یکی اول از تندرستان منم
که ریشی ببینم بلرزد تنم
منغص بود عیش آن تندرست
که باشد به پهلوی بیمار سست
چو بینم که درویش مسکین نخورد
به کام اندرم لقمه زهر است و درد
یکی را به زندان درش دوستان
کجا ماندنش عیش در بوستان؟
سعدی که اشعارش افتخار جهانی شدن و ماندگار شدن را یافته در این اشعار از قحطی و خشکسالی در دمشق می گوید که زمین و آسمان هر دو بخیل شده بودند بر مردم و ملخ بوستان خورده بود و مردمان به دنبال ملخها برای خوردنشان!
این شاعر و حکیم که شاید ما نظیرش را نه در ادب ایران و نه حتی در ادب جهان داشته باشیم در شعرش به فردی میرسد از نظر مکنت قوی که نه از بینوایی بلکه از غم بینوایان رخش زرد شده بود و با سرودن این مثنوی گویی از رخ زردی خودش میگوید، از اینکه چون درویش مسکین نمیتواند چیزی بخورد به کام او هم همه لقمهها زهر و درد است و درد را نه حاضر است بر اعضای مردم ببیند و نه بر عضوی از خودش، چون از نظر او همه، اعضای یک پیکر هستند.
سعدی با این شعرش پرچمی را برافراشت که شاعران بعد از او تا قیام قیامت اگر نیم نگاهی به تعهد و جاوداهی دارند باید زیر همین پرچم گرد بیایند؛ هرچند که این خشکسالی در دمشق باشد و نه در کشور ایران و سرزمین پهلوانان، هر چند این خشکسالی در بیابانها خشک آفریقا و برای بچههای گرسنه سومالی باشد...
شاعران ما در این سالها که به گفته مقام معظم رهبری، شعرشان، مضامین نویشان و تعهد و حساسیتشان نسبت به مسائل روز زبانزد است و سرآمد شاعران در همه دورههای شعری این سرزمین شدهاند، نه به تاسی از سعدی، هرچند سعدی میتواند الگوی خوبی باشد، بلکه به تاسی از دین، مذهب و وجدانشانشان و به تاسی از مولای متقیان که این روزها در ایام شهادتش هستیم، دست به کار شدهاند.
شاعران ما در این سالها که به گفته مقام معظم رهبری، شعرشان، مضامین نویشان و تعهد و حساسیتشان نسبت به مسائل روز زبانزد است و سرآمد شاعران در همه دورههای شعری این سرزمین شدهاند، نه به تاسی از سعدی، هرچند سعدی میتواند الگوی خوبی باشد، بلکه به تاسی از دین، مذهب و وجدانشانشان و به تاسی از مولای متقیان که این روزها در ایام شهادتش هستیم، دست به کار شدهاند و زیر همان پرچم سعدی گردهم آمدهاند تا نشان دهند شاعر مسلمان ایرانی همیشه حساس و همیشه به عنوان پرچمدار حرکت جلوتر از بقیه به راه میافتد.
این گروه که الان مجهز به تکنولوژیهای روز هستند، ارسال شعر از راه پیامک و گردآوری آنها از راه وبلاگ و اینترنت را برگزیدهاند که نخستین بارقههای این حرکت در وبلاگی نمود و تجلی پیدا کرده است.
اولین قدم را در این حرکت جلیل صفربیگی که شاعر پیشکسوتی در رباعی به حساب میآید برداشت و با دو رباعی به کمک مردم سومالی رفت بعد از او سیدمحمد مهدی شفیعی، سیدمهدی مرتضوی، محسن نقدی، معین اصغری، طیبه سادات بقایی، امیر مرادی، محمد مرادی نصاری، حسن صنوبری و میلاد عرفانپور به این جریان پیوستند که الحق و الانصاف دست پری در پرداختن به این مضمون داشتند
تعداد رباعیها زیاد بود اما ما اینجا مروری داریم برچند رباعی که بدیعتر و زیباتر از بقیه به چشم ما آمد:
* سومالی؛ استان جدید ایران در رباعیهای معین اصغری
نیرنگ جدید و تازهات باز از چیست؟...
ای فقر! برو که جای تو اینجا نیست
تا خواب تو را به هم زنم میگویم
استان جدید کشورم سومالی ست
* توجه به سیره امام علی(ع) و مصادف شدن ایام قدر با قحطی سومالی در رباعی سید محمد مهدی شفیعی
خوشحال کن ای شیعه دل مولا را
بردار دوباره کیسه خرما را
باید که دوباره امتحان پس بدهی
دریاب گرسنگان آفریقا را
* کودکان سومالی، یتیمان بی حیدر در رباعیهای سید مهدی مرتضوی
باران شدید غصه را باور داشت
افکار غریب و سادهای در سر داشت
چشمان رمق رفته و تارش انگار
احساس شب یتیم بیحیدر داشت
*مردم سومالی با خاک افطار میکنند در رباعی های محسن نقدی
ننگ است که بر شراب اصرار کنیم!
باید که طریق توبه تکرار کنیم
چون سفره ی درد شد شبی پهن، دلم!
خوبست به خاک ما هم افطار کنیم
*روزه کودکان مکلف نشده سومالی در رباعی های امیر مرادی
صحرا و جهنم مسقف نشده
فقر...آه از این داغ مخفف نشده ای وای به ما...وای که راضی شدهایم
به روزه کودک مکلف نشده
چشمش پر و دستهای او خالی بود
در حسرت یک ثانیه خوشحالی بود
یک جرعه ی آب ...آه...یک تکه ی نان
این آرزوی کودک سومالی بود
*رباعی محمد مرادی نصاری از زبان مردم سومالی
از دست زمین و آسمان دلگیریم
افسوس همه یکی یکی میمیریم
حرف دل ما گرسنگان یک حرف است
از این شکم همیشه خالی سیریم...
*یک سال روزه و افطاری کودک یک روزه در رباعیهای حسن صنوبری
کی گفته که چشمان قشنگش تار است؟
کی گفته که فرزند گلم بیمار است
یک سال فقط روزه گرفته، امروز
یک ساله من منتظر افطار است
*مضمون زیبای خوشهای گندم از دل شاعر در دست گرسنگان آفریقایی در رباعیهای میلاد عرفان پور
بیزارم از این زندگی سودایی
از این همه دلبستگی دنیایی
ای کاش دلم خوشه ای از گندم بود
در دست گرسنگان آفریقایی
این جریان میان شاعران ما تازه به راه افتاده شده و یقینا رودهای کوچکی که هم اکنون در حال جوشش هستند، رودخانه خروشانی از کمکهای مادی و معنوی را به مردم سومالی میرساند.
منبع:خبرگزاری فارس
http://img.tebyan.net/big/1390/06/215217924516024675145223612487921208999.jpg
سعدی علیه الرحمه باب نخست بوستان خود را این گونه شروع میکند:
چنان قحط سالی شد اندر دمشق
که یاران فراموش کردند عشق
چنان آسمان بر زمین شد بخیل
که لب تر نکردند زرع و نخیل
بخوشید سرچشمههای قدیم
نماند آب جز آب چشم یتیم
نبودی به جز آه بیوه زنی
اگر بر شدی دوی از روزنی
نه در کوه سبزی نه در باغ شخ
ملخ بوستان خورد و مردم ملخ
در آن حال پیش آمدم دوستی
کزو مانده بر استخوان پوستی
و گرچه به مکنت قوی حال بود
خداوند جاه و زر و مال بود
بدو گفتم ای یار پاکیزه خوی
چه درماندگی پیشت آمد بگوی؟
بغرید بر من که عقلت کجاست؟
چو دانی و پرسی سوالت خطاست
نبینی که سختی بغایت رسید
مشقت به حد نهایت رسید
نه باران همی آید از آسمان
نه بر می رود دود فریاد خوان
بدو گفتم آخر تو را باک نیست
کشد زهر جائی که تریاک نیست
گر از نیستی دیگری شد هلاک
تو را هست بط را ز طوفان چه باک؟
نگه کرد رنجیده در من فقیه
نگه کردن عالم اندر سفیه
که مرد ارچه بر ساحل است ای رفیق
نیاساید و دوستانش غریق
من از بینوائی نیم روی زرد
غم بینوایان رخم زرد کرد
نخواهد که بیند خردمند ریش
نه بر عضو مردم نه بر عضو خویش
یکی اول از تندرستان منم
که ریشی ببینم بلرزد تنم
منغص بود عیش آن تندرست
که باشد به پهلوی بیمار سست
چو بینم که درویش مسکین نخورد
به کام اندرم لقمه زهر است و درد
یکی را به زندان درش دوستان
کجا ماندنش عیش در بوستان؟
سعدی که اشعارش افتخار جهانی شدن و ماندگار شدن را یافته در این اشعار از قحطی و خشکسالی در دمشق می گوید که زمین و آسمان هر دو بخیل شده بودند بر مردم و ملخ بوستان خورده بود و مردمان به دنبال ملخها برای خوردنشان!
این شاعر و حکیم که شاید ما نظیرش را نه در ادب ایران و نه حتی در ادب جهان داشته باشیم در شعرش به فردی میرسد از نظر مکنت قوی که نه از بینوایی بلکه از غم بینوایان رخش زرد شده بود و با سرودن این مثنوی گویی از رخ زردی خودش میگوید، از اینکه چون درویش مسکین نمیتواند چیزی بخورد به کام او هم همه لقمهها زهر و درد است و درد را نه حاضر است بر اعضای مردم ببیند و نه بر عضوی از خودش، چون از نظر او همه، اعضای یک پیکر هستند.
سعدی با این شعرش پرچمی را برافراشت که شاعران بعد از او تا قیام قیامت اگر نیم نگاهی به تعهد و جاوداهی دارند باید زیر همین پرچم گرد بیایند؛ هرچند که این خشکسالی در دمشق باشد و نه در کشور ایران و سرزمین پهلوانان، هر چند این خشکسالی در بیابانها خشک آفریقا و برای بچههای گرسنه سومالی باشد...
شاعران ما در این سالها که به گفته مقام معظم رهبری، شعرشان، مضامین نویشان و تعهد و حساسیتشان نسبت به مسائل روز زبانزد است و سرآمد شاعران در همه دورههای شعری این سرزمین شدهاند، نه به تاسی از سعدی، هرچند سعدی میتواند الگوی خوبی باشد، بلکه به تاسی از دین، مذهب و وجدانشانشان و به تاسی از مولای متقیان که این روزها در ایام شهادتش هستیم، دست به کار شدهاند.
شاعران ما در این سالها که به گفته مقام معظم رهبری، شعرشان، مضامین نویشان و تعهد و حساسیتشان نسبت به مسائل روز زبانزد است و سرآمد شاعران در همه دورههای شعری این سرزمین شدهاند، نه به تاسی از سعدی، هرچند سعدی میتواند الگوی خوبی باشد، بلکه به تاسی از دین، مذهب و وجدانشانشان و به تاسی از مولای متقیان که این روزها در ایام شهادتش هستیم، دست به کار شدهاند و زیر همان پرچم سعدی گردهم آمدهاند تا نشان دهند شاعر مسلمان ایرانی همیشه حساس و همیشه به عنوان پرچمدار حرکت جلوتر از بقیه به راه میافتد.
این گروه که الان مجهز به تکنولوژیهای روز هستند، ارسال شعر از راه پیامک و گردآوری آنها از راه وبلاگ و اینترنت را برگزیدهاند که نخستین بارقههای این حرکت در وبلاگی نمود و تجلی پیدا کرده است.
اولین قدم را در این حرکت جلیل صفربیگی که شاعر پیشکسوتی در رباعی به حساب میآید برداشت و با دو رباعی به کمک مردم سومالی رفت بعد از او سیدمحمد مهدی شفیعی، سیدمهدی مرتضوی، محسن نقدی، معین اصغری، طیبه سادات بقایی، امیر مرادی، محمد مرادی نصاری، حسن صنوبری و میلاد عرفانپور به این جریان پیوستند که الحق و الانصاف دست پری در پرداختن به این مضمون داشتند
تعداد رباعیها زیاد بود اما ما اینجا مروری داریم برچند رباعی که بدیعتر و زیباتر از بقیه به چشم ما آمد:
* سومالی؛ استان جدید ایران در رباعیهای معین اصغری
نیرنگ جدید و تازهات باز از چیست؟...
ای فقر! برو که جای تو اینجا نیست
تا خواب تو را به هم زنم میگویم
استان جدید کشورم سومالی ست
* توجه به سیره امام علی(ع) و مصادف شدن ایام قدر با قحطی سومالی در رباعی سید محمد مهدی شفیعی
خوشحال کن ای شیعه دل مولا را
بردار دوباره کیسه خرما را
باید که دوباره امتحان پس بدهی
دریاب گرسنگان آفریقا را
* کودکان سومالی، یتیمان بی حیدر در رباعیهای سید مهدی مرتضوی
باران شدید غصه را باور داشت
افکار غریب و سادهای در سر داشت
چشمان رمق رفته و تارش انگار
احساس شب یتیم بیحیدر داشت
*مردم سومالی با خاک افطار میکنند در رباعی های محسن نقدی
ننگ است که بر شراب اصرار کنیم!
باید که طریق توبه تکرار کنیم
چون سفره ی درد شد شبی پهن، دلم!
خوبست به خاک ما هم افطار کنیم
*روزه کودکان مکلف نشده سومالی در رباعی های امیر مرادی
صحرا و جهنم مسقف نشده
فقر...آه از این داغ مخفف نشده ای وای به ما...وای که راضی شدهایم
به روزه کودک مکلف نشده
چشمش پر و دستهای او خالی بود
در حسرت یک ثانیه خوشحالی بود
یک جرعه ی آب ...آه...یک تکه ی نان
این آرزوی کودک سومالی بود
*رباعی محمد مرادی نصاری از زبان مردم سومالی
از دست زمین و آسمان دلگیریم
افسوس همه یکی یکی میمیریم
حرف دل ما گرسنگان یک حرف است
از این شکم همیشه خالی سیریم...
*یک سال روزه و افطاری کودک یک روزه در رباعیهای حسن صنوبری
کی گفته که چشمان قشنگش تار است؟
کی گفته که فرزند گلم بیمار است
یک سال فقط روزه گرفته، امروز
یک ساله من منتظر افطار است
*مضمون زیبای خوشهای گندم از دل شاعر در دست گرسنگان آفریقایی در رباعیهای میلاد عرفان پور
بیزارم از این زندگی سودایی
از این همه دلبستگی دنیایی
ای کاش دلم خوشه ای از گندم بود
در دست گرسنگان آفریقایی
این جریان میان شاعران ما تازه به راه افتاده شده و یقینا رودهای کوچکی که هم اکنون در حال جوشش هستند، رودخانه خروشانی از کمکهای مادی و معنوی را به مردم سومالی میرساند.
منبع:خبرگزاری فارس