GUNNER_2020
22nd August 2011, 03:45 PM
دوباره یك شب دیگر، دوباره تنهایى
دوباره این من و این امتداد یلدایى
ستاره مى چكد از چشم هاى بسته ى صبح
ميان بستر تاریك ناشكيبایى
اميد نرگسى ام آن حضور نامرئى است
غروب بى آسى ام آن طلوع رؤیایى
به پيشواز تو مى آیم اى حقيقت سبز!
چرا به خلوت پایيزى ام نمى آیى؟
هميشه مشتعلت فوج، فوج، پروانه
هماره منتظرت موج، موج دریایى
بيا، طراوت شرقى! بيا و قسمت آن
ميان پنجره ها یك بهار، زیبایى
غزل، آم است و زمينى است، آى حافظ خون!
بخوان قصيده اى از عشق هاى بالایى
دوباره این من و این امتداد یلدایى
ستاره مى چكد از چشم هاى بسته ى صبح
ميان بستر تاریك ناشكيبایى
اميد نرگسى ام آن حضور نامرئى است
غروب بى آسى ام آن طلوع رؤیایى
به پيشواز تو مى آیم اى حقيقت سبز!
چرا به خلوت پایيزى ام نمى آیى؟
هميشه مشتعلت فوج، فوج، پروانه
هماره منتظرت موج، موج دریایى
بيا، طراوت شرقى! بيا و قسمت آن
ميان پنجره ها یك بهار، زیبایى
غزل، آم است و زمينى است، آى حافظ خون!
بخوان قصيده اى از عشق هاى بالایى