PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : شعر شب وهوس



se7en_love
21st August 2011, 07:28 PM
شب و هوس

در انتظار خوابم و صد افسوس

خوابم به چشم باز نميآيد

اندوهگين و غمزده مي گويم

شايد ز روی ناز نمي آيد

چون سايه گشته خواب و نمي افتد

در دامهای روشن چشمانم

می خواند آن نهفته نامعلوم

در ضربه هاي نبض پريشانم

مغروق اين جوانی معصوم

مغروق لحظه های فراموشی

مغروق اين سلام نوازشبار

در بوسه و نگاه و همآغوشی

مي خواهمش در اين شب تنهايی

با ديدگان گمشده در ديدار

با درد ‚ درد ساكت زيبايی

سرشار ‚ از تمامی خود سرشار

مي خواهمش كه بفشردم بر خويش

بر خويش بفشرد من شيدا را

بر هستيم به پيچد ‚ پيچد سخت

آن بازوان گرم و توانا را

در لا بلای گردن و موهايم

گردش كند نسيم نفسهايش

نوشد بنوشد كه بپيوندم

با رود تلخ خويش به دريايش

وحشي و داغ و پر عطش و لرزان

چون شعله هاي سركش بازيگر

در گيردم ‚ به همهمه ی در گيرد

خاكسترم بماند در بستر

در آسمان روشن چشمانش

بينم ستاره های تمنا را

در بوسه های پر شررش جويم

لذات آتشين هوسها را

می خواهمش دريغا ‚ می خواهم

می خواهمش به تيره به تنهايی

می خوانمش به گريه به بی تابی

می خوانمش به صبر ‚ شكيبايی

لب تشنه می دود نگهم هر دم

در حفره های شب ‚ شب بی پايان

او آن پرنده شايد می گريد

بر بام يك ستاره سرگردان

.yalda.
21st August 2011, 07:55 PM
امشب تورا حس می کنم در سرزمین بادها، محو نگاهت می شوم تو کیستی ای آشنا

ای آشنا،

امشب چرا شعرم غریبی می کند، با هر که غیر از یاد تو نا آشنایی می کند،

در عصر بی اصل و نصب مبهوت افکار تو ام ،باور کن ای آبی ترین بهر تو من جان میدهم

تو در نگاه تلخ من نقش خدا را داشتی ،گلهای زیبا را تو در گلدان فکرم کاشتی،

درخلوت زردم تو را با عشق سودا می کنم ،تصویر خوبیها تویی حیران منم،حیران منم

تقدیر را در گوشه ای از زندگی باختم با یاد چشمان تو....

آزولا
22nd August 2011, 12:56 AM
بسیار زیبا بود.[tashvigh]

reza.nori87
22nd August 2011, 05:01 AM
عالی بود ممنون.
ما که همسایه اشکیم ولی با دل تنگ
گر لبی خنده زند یاد شما می افتیم.[tashvigh]

علایی-فروزان
22nd August 2011, 10:43 PM
[tashvigh]فوق العاده بود...

master_mind
22nd August 2011, 11:40 PM
قشنگ بود ممنون[golrooz]

aramesh ghoroob
23rd August 2011, 09:47 AM
یک شب... (http://www.njavan.com/forum/post-83.aspx)

یک شب ز ماورای سیاهی ها
چون اختری بسوی تو می آیم
بر بال بادهای جهان پیما
شادان به جستجوی تو می آیم
سرتا بپا حرارت و سرمستی
چون روزهای دلکش تابستان
پرمیکنم برای تو دامان را
از لاله های وحشی کوهستان
یک شب ز حلقه که به در کوبم
در کنج سینه قلب تو می لرزد
چون در گشوده شد تن من بی تاب
در بازوان گرم تو می لغزد
دیگر در آن دقایق مستی بخش
در چشم من گریز نخواهی دید
چون کودکان نگاه خموشم را
با شرم در ستیز نخواهی دید
یکشب چو نام من به زبان آری
می خوانمت به عالم رویایی
بر موجهای یاد تو می رقصم
چون دختران وحشی دریایی
یکشب لبان تشنه من با شوق
در آتش لبان تو میسوزد
چشمان من امید نگاهش را
بر گردش نگاه تو میدوزد
از زهره آن الهه افسونگر
رسم و طریق عشق می آموزم
یکشب چو نوری از دل تاریکی
در کلبه ات شراره میافروزم
آه ای دو چشم خیره به ره مانده
آری منم که سوی تو می آیم
بر بال بادهای جهان پیما
شادان به جستجوی تو می آیم.

مریم6868
28th August 2011, 04:33 PM
[esteghbal][tashvigh][golrooz]

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد